پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
حمایت از کالای ایرانی یا چگونه پایمان را بر روی پوست موز نگذاریم!
مینا والی؛ مدیرمسئول ماهنامه عصر تراکنش / نامگذاری سال 1397 تحت عنوان «حمایت از کالای ایرانی» گرچه انتخاب هوشمندانهای است و هدفی جز رشد اقتصادی و کاهش بیکاری در کشور ندارد، اما اگر ابهامات را رفع نکنیم، این نامگذاری فقط میتواند نقش یک شعار را داشته باشد. اگر تعریف درستی از «حمایت» و «کالای ایرانی» نداشته باشیم، نباید امیدی هم به تحقق اهداف این شعار داشته باشیم. در این یادداشت ضمن پرداختن به شعار سال جدید، 17 مطالبهای را که در شمارههای قبلی ماهنامه بررسی کرده بودیم، دوباره کالبدشکافی خواهیم کرد. احتمالا علمای مدیریت با شعار امسال یک مشکل بزرگ دارند. اگر به تاریخچه مدیریت علمی نگاهی بیندازیم، متوجه این ایراد خواهیم شد. تیلور را پدر مدیریت علمی میدانند. او مهندس مکانیکی بود که در صنعت فولاد آمریکا کار میکرد. تیلور اواخر قرن نوزدهم مشاهداتی را در این صنعت انجام داد و بر اساس زمانسنجی و حرکتسنجی، مدیریت علمی را پایهگذاری کرد. مشاهدات او نشان داد اگر یک فرد فقط بخش کموچکی از یک خط تولید را انجام دهد، کاراییاش بالا میرود، اما اگر افراد را مجبور کنیم که همه خط تولید را خودشان یکتنه انجام دهند، کارایی و اثربخشیشان کاهش محسوسی پیدا میکند.
نکته اینجاست که ما مرزها را چطور تعریف میکنیم، آیا خودمان را به اندازه یک خانواده، شهر، استان یا یک کشور میدانیم؟ ما میتوانیم شهرها را هم محدود کنیم که هر شهر فقط از تولیدات خودش استفاده کند. همچنین میتوان برای این محصولات، استثناهایی هم در نظر گرفت؛ بهعنوان مثال، اگر ما از افغانستان محصولات کشاورزی وارد کنیم، این واردات خوب است یا بد؟ بنابراین ما با موضوع مبهمی روبهرو هستیم. از این جهت میگویم مبهم، چون سالهاست که دم از حمایت از کالای ایرانی میزنیم، ولی همهمان زیرپوستی به این نتیجه رسیدهایم که کالای ایرانی به درد نمیخورد.
موضوع این است که تولیدکننده برخی از کالاها در دنیا، فقط کشورها و کمپانیهای خاصی هستند. بهعنوان مثال، بخشها و قطعاتی در ATM وجود دارد که یکسری کارخانههای خاص آن را تولید میکنند یا پردازندههای لپتاپ، یا از کمپانی اینتل است یا AMD و بهصرفه نیست که کسی برود پردازنده تولید کند. در زمینه نمایشگر یکسری کمپانی محدود داریم؛ گرچه محصولات اپل در چین مونتاژ میشود، ولی طراحی و نرمافزار آن در آمریکا تولید میشود.
بنابراین وقتی مقام معظم رهبری از حمایت از کالای ایرانی میگویند، به جای اینکه سریع بنر بزنیم، خوب است بیاییم دربارهاش فکر کنیم. عدهای هستند سریع دم میگیرند که شرکت فلان محصولاتش تولید داخل است. تعداد محدودی شرکت در دنیا هستند که یکسری قطعات ATM را تولید میکنند، بنابراین تولید یکسری از قطعات کارتخوان اصلا بهصرفه نیست. گاهی حتی مونتاژش هم بهصرفه نیست. بنابراین اینکه یک مفهوم را بگیریم و آن را مورد سوءاستفاده قرار دهیم بدترین کار در مورد شعار امسال است. همین حالا آیینه بدبختیای در کشور داریم به نام صنعت خودرو و سالهاست که مردم را مجبور کردهایم از خودروی ایرانی استفاده کنند. نتیجه این امر چه بود؟ جز اینکه ما یک ارابه مرگ دست مردم دادهایم.
حالا اگر خدمات را هم در نظر بگیریم، موضوع پیچیدهتر هم میشود. آیا منظورمان از کالا، کالای فیزیکی است یا نرمافزار هم میتواند جزء آن باشد؟ ما فقط کالا را دیدهایم. نرمافزارهای ایرانی را که در این سالها در مقابل نرمافزار خارجی تولید شده، ندیدهایم و فراموش کردهایم. درمورد موبایل و PC شرکتهای خاصی در دنیا وجود دارند و شرکتهای محدودی هستند که سیستمعامل تولید میکنند، اما درباره نرمافزارهای بانکی و B2B شرکتهای متعددی در دنیا وارد این حوزه شدهاند؛ از جمله اینفوسیس در هند. بنابراین یک زمینههایی وجود دارد که میتوان به کمک آنها کارهایی در داخل کشور انجام داد. ما این شانس را داشتیم که در صنعت بانکداری یکسری شرکتهای نرمافزاری رشد کردند. البته نباید فراموش کرد که این کار سادهای نبوده و محدودیتهایش فراوانی داشته است.
بنابراین ما با مفهوم گنگی سروکار داریم که ابهام زیادی دارد و این ابهام باعث میشود فاصله حرف تا عمل زیاد باشد. در ظاهر چیزی میگوییم و در عمل کار دیگری انجام میدهیم. در ظاهر از ساخت کالای ایرانی حمایت میکنیم و در عمل خودروی خارجی میخریم. در ادامه پنج مورد از 17 مطالبهای را که پیش از این مطرح کردیم، بازنگری میکنیم.
1. بهبود فضای کسبوکار: منظور ما از فضای کسبوکار بهطور عام بهبود فضای اقتصاد ایران و بهطور خاص بانکداری و پرداخت کشور است. طبعا این بهبود شاخصهایی دارد. سالهاست که عدهای در ایران فریاد میزنند که فضای کسبوکارمان قفل شده است. همه ادارهها و سازمانهای دولتی هم فکر میکنند که دارند کمک میکنند. آنها تصور میکنند که هیچکدامشان مانعی بر سر راه کسبوکار نیستند؛ چراکه مجوز گرفتن و کار کردن با آنها بسیار راحت است. در حالی که از شهرداری گرفته تا نهادهای دولتی و غیردولتی مختلف، به شکلهای گوناگون چوب لای چرخ کسبوکارها میگذارند. هر کدام از این نهادها مانند گاوی هستند که افتادهاند روی زمین بازی و با هر کاری که انجام میدهند در واقع به دیگران آسیب میرسانند. مانند گاو کارتون فردیناند که وقتی در زمین بازی آدمهاست؛ حتی اگر نخواهد و گاو خوشقلبی هم باشد، باز به سایرین آسیب میرساند. ما به نیت خیر این نهادها شکی نداریم، ولی هر کدام از اینها ناخواسته مانعی بر سر راه کسبوکارهای ما هستند.
2. کارت اعتباری: با وجود طرحهای مختلف، هنوز هم کارت اعتباری که بتواند موتوری برای رشد اقتصادی باشد، توسعه پیدا نکرده است.
3. ابهامزدایی از سیاستهای پولی: سیاستهای پولی در این کشور مبهم است. شاهدش هم همین نوسانات نرخ سود بانکی است. میگوییم نرخ سود بانکی 15 درصد است، سپس یکباره اعلام میکنیم 20 درصد هم میدهیم. این چه معنی دارد؟ تا چه زمانی میخواهیم اینطور عمل کنیم؟ فکر میکنیم با این شیوه داریم کشور را مدیریت میکنیم. این کارمان مدیریت با شوک است. یک شوک دستمان گرفتهایم و هر وقت لازم باشد از آن استفاده میکنیم. لازم باشد با نرخ بهره بازی میکنیم یا ارز تزریق میکنیم. شوکدرمانی مانند این است که مدام در حال خوردن قرص هستیم. مردم این را میفهمند. البته از جایی به بعد این واسطهها و دلالها هستند که سود میبرند. ارز را خریداری میکنند و در زمان مناسب با قیمت بالا میفروشند. ما هم تا احساس میکنیم بازار به هم ریخته است، به خیابان استانبول میرویم تا دلالها را دستگیر کنیم. در سیستم حسابداری مدام دزد دستگیر میکنیم. حسابدار تربیت شده است که مچ بگیرد؛ در حالی که اقتصاددان ریل میگذارد، ما این طرف را گرفتهایم و داریم دزد دستگیر میکنیم، در واقع پلیس را میفرستیم بازار ارز تا دزد بگیرد. در آمریکا زمانی که میخواهند نرخ سود را تغییر دهند، در چندین جلسه بحث و استدلال میکنند تا مثلا 0.25 درصد نرخ را تغییر دهند، ولی ما اینجا یکشبه نرخ را پنج درصد افزایش میدهیم. به این میگویند شوکدرمانی. سیاستهای پولی و مالی ما مبهم است. معلوم نیست مالیات را از چه کسی و چگونه میگیریم و آن را به چه مصرفی میرسانیم.
4. زیرساختهای حاکمیتی: آخر سال میگوییم فلان شرکت حاکمیتی رکورد شکست و بهبه و چهچه میکنیم. زیرساخت حاکمیتی را نیز بهصورت انحصاری دست خودمان گرفتهایم و کسی را هم به آن راه نمیدهیم. در کجای دنیا اینطور است که مثلا ویزا و مستر دست حاکمیت باشد؟ زیرساخت حاکمیتی را که قرار بوده به مردم خدمت کند، به بحثهای امنیتی و اطلاعاتی آلوده کردهایم. ناامنترین نرمافزارها هم در همین سیستم راهاندازی میشوند، مانند اپلیکیشن روبیکا و ستاره 3 مربع. در همین سیستم یواساسدی، از در دروازه رد نشدیم، ولی از سوراخ سوزن رد شدیم. چرا؟ چون کسی که زورش بیشتر است، میتواند ناامنترین سیستم را هم راهاندازی کند. ما امنیت مردم را وسط گذاشتهایم و میگوییم نمیتوانیم زیرساخت حاکمیتی را به کسی بدهیم. بنابراین نتیجهاش این شده که توسعه نکردهایم، کارایی افزایش نیافته و هر کسی زورش بیشتر بوده جلوی ما ایستاده است. این یعنی قانون جنگل. پس با ما نمیتوان با زبان منطق صحبت کرد، با زبان زور باید صحبت کرد؛ زیرا هر کس زورش بیشتر باشد، میتواند کارش را جلو ببرد.
5. اصلاح ساختار کارمزد: ساختار کارمزد رها شده است و به همین شکل هم پیشروی میکنیم. سیستم بانکی ما هر سال ضرر میدهد. بهعنوان مثال، اکنون صحبت از این است که یکسری از بانکهای ما امسال سقوط میکنند؛ بانکهایی که با سختی فراوان حفظشان میکنیم. بانک صادرات انتهای سال گذشته بورس را زمین زد. در چند ماه انتهای سال نماد این بانک را بسته بودند و نمیتوانستند معامله کنند؛ زیرا صورتهای مالیاش ضرر نشان میداد. این موضوع را صادقانه بیان نکردیم. در حقیقت شفافیت ایجاد نکردیم و نگفتیم بانک صادارت در حال ضرردهی بوده و سهامدار این بانک پارسال ضرر داده و بدهکار شده است. این چه بلایی بوده که سر مردم آوردهایم؟ این نتیجه اصلاح نکردن ساختار کارمزد است.
این فهرست ۱۷گانه را میتوان ادامه داد؛ منتها ترجیح میدهیم که همینجا مطلب را به پایان برسانیم و در شمارههای آینده ابعاد بیشتری از این مفهوم را بررسی کنیم.
منتها نکته مهم اینجاست که احتمالا کسی نیست که در حرف مخالف شعار امسال باشد. به احتمال زیاد همه در حرف کالای ایرانی را میپسندند و در حرف میخواهند از کالای ایرانی دفاع کنند، اما در عمل ماجرا جور دیگری است. بسیاری از مدیران دولتی و غیردولتی در عمل حامی کالای غیرایرانی هستند. قرار نیست این بحث بیسرانجام را باز کنیم که وقتی کالای ایرانی بیکیفیت است یا اگر کالای ایرانی وجود ندارد چه باید کرد. این بحث را میگذاریم برای جایی دیگر و زمانی دیگر. نکته مهم این است که وقتی از کالای ایرانی صحبت میکنیم، داریم درباره مفهومی بهغایت گنگ صحبت میکنیم. قطعا منظور از کالای ایرانی بستن مرزها و عدم ارتباط با جهان نیست. موضوع این است که ما باید بتوانیم تعامل درست و منطقی همراه با عزت نفس ملی با جهان برقرار کنیم. برقراری تعامل اثربخش با جهان نیازمند تاکید ما بر مزیتهای رقابتی ملیمان است. قطعا ما در همه زمینهها مزیت رقابتی نداریم و در حوزههای خاصی میتوانیم در جهان پیشرو باشیم.
به نظر میٰرسد ما اندکی مزیتهای رقابتیمان را نمیشناسیم و تصور درست و دقیقی از عرصههایی که میتوانیم در آنها پیشرو باشیم، نداریم. لازم است به اجماعی در زمینههایی که میتوانیم در آنها پیشرو باشیم، برسیم. احتمالا نتوانیم در زمینههای سختافزاری در دنیای امروز حرف زیادی برای گفتن داشته باشیم و شاید با درایت و خردمندی بتوانیم در عرصههای نرمافزاری مزیت رقابتی بیابیم. با توجه به اینکه ما در ایران فارغالتحصیلان زیادی در عرصههای مهندسی و فناوری داریم، میتوانیم امیدوار باشیم که بتوانیم در این حوزهها حرفی برای گفتن داشته باشیم. خلاصه اینکه بحث کالای ایرانی بحث امروز و دیروز نیست. ما سالهاست میخواهیم روی پای خودمان بایستیم و هر بار مشکلات فراوانی گریبان ما را گرفته است. معروف است که زمانی که کسانی مانند مصدق و کاشانی سعی میکردند امتیاز نفت ایران را ملی کنند، نخستوزیر وقت یعنی رزمآرا میگفت که ما نمیتوانیم حتی یک لوله آفتابه درست کنیم، چه برسد به مدیریت تاسیسات نفت. البته شاید بسیاری از مدیران در ظاهر بیان نکنند که مانند رزمآرا فکر میکنند، بنابراین برای رسیدن به نقطه مطلوب مسیر بسیار سختی در پیش داریم.
تمام چیزی که شما ترسیم کردید در همان ساختار سرمایه داری آمریکایی است یعنی اینکه چگونه می توانیم بچه خوبی در قالب دستگاه سرمایه داری آمریکایی باشیم، اینکه چگونه می توانیم یکی از پیچ مهره ها یا یکی از اجزای دستگاه سرمایه داری امریکایی باشیم.
بنده در گفتم چرا فناوران ایرانی و دانش آموختگان ایرانی چرا اینقدر نگاهشان به آمریکا است؟ مگر غرب و دنیای پیشرفته در آمرکیا خلاصه می شود؟ مگر اتریش و آلمان و فرانسه و حتی انگلستان جزو غرب حساب نمی شوند؟ پس چرا فقط نظام فکری- مالی آمریکایی را در نظر و نگاه دارید؟؟ البته زیاد جای شگفتی نیست چرا که کل سامان زندگی و سازمان مالی و فرهنگی ما مانند آمریکا است!