پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
نهادهای دولتی و مدیران دولتی تا کجا میخواهند در فضای کسبوکارها دخالت کنند؟
رضاخان در روزهای پایانی عمرش در تنهایی مرد؛ مردی که در ابتدای این قرن شاه ایران بود در پایان جنگ جهانی اول در آفریقای جنوبی مرد و جسدش وجهالمصالحه خاندان سلطنتی مصر و شاه جوان ایران شد. میگویند رضاخان زمانی که از ایران تبعید شده بود اخبار ایران را دنبال میکرد و روزهای سختی که بر ایران میگذشت را به این دلیل میدانست که ایرانیها قدر او را ندانستهاند. رضاخان در خیال خودش تصور میکرد منجی ایران است و در این مسیر نهتنها در مقابل نهاد مذهب در ایران ایستاد بلکه تصور میکرد بار توسعه ایران را میتواند یکتنه و به کمک زور اسلحه و رژه چکمهها جلو برد.
او که در این مسیر همه چهرههای آشنا به علوم روز را بهمرور حذف کرده بود در روزهای آخر عمرش چنان تنها شد که بدون کوچکترین مقاومتی تسلیم انگلیسیها شد و با خفت خاک ایران را ترک کرد. متأسفانه بعد از رضاخان افسانهای در بین ایرانیها شکل گرفت که توسعه ایران نیاز به یک دیکتاتور مصلح دارد. درحالیکه مسیر توسعه در ایران بههیچوجه از مسیر تشخیصهای فردی جلو نمیرود. در هفتههای گذشته در فضای فناوریهای مالی ایران رویدادهایی رخ داد که بیش از هر چیز یادآور روحیه قیممآبی برخی از مدیران ایرانی است.
۱.جناب آقای سیف، رئیسکل بانک مرکزی ایران احتمالاً بدون برنامه قبلی حرفی زدند که بهاندازه کافی در شبکههای اجتماعی به او تاخته شده و قطعاً اینجا قصد ندارم به این بهانه به او و این حرفش بپردازم. واقعیت این است که آنچه جناب سیف فرمودند را نباید صرفاً گفتهای شخصی از طرف ایشان دانست بلکه این طرز فکر بیشتر مدیران این مملکت است. آنها خود را قیم مردم میدانند و تصور میکنند که از افقی مافوق دیگران به امور مینگرند؛ که احتمالاً این خاصیت دسترسی به اطلاعات رایگان درباره مردم است!
جناب آقای روحانی پیشازاین درباره طرح جدیدی که برای امور ارزی ریختهاند فرموده بودند با اجماع اقتصاددانها به این نتیجه رسیدند و حتی یک اقتصاددآنهم اعتراض نکرد و مخالفتی نداشت. واقعاً اگر حتی یک اقتصاددان در برابر این طرح که پایان آن مانند روز روشن است هیچچیز نگفته باید تأسف خورد به حال اقتصاددانان این مملکت. وای بر ما که حتی یک اقتصاددان ما در برابر طرحی که اساساً پر ایراد است چیزی نگفته. امیدواریم دولت حداقل صحبتهای جناب آقای دکتر طبیبیان را شنیده باشند.
پرداختن به صحبتهای جناب آقای دکتر سيف به نظرم موضوع حاشیهای است. این روند که مدیران دولتی تصور کنند میتوانند در همه امور اظهارنظر کنند محل ایراد است و باید با صراحت تمام این موضوع را نقد کرد. ریاست نهادی مانند بانک مرکزی در هیچ کشوری مانند ایران اینهمه سخنرانی و مصاحبه رسانهای ندارد. این اقتصاد حرف زدن برخی از مدیران نهادهای نظارتی مالی به حدی است که اندک صحبتهای آنها بهشدت بر روندهای بازار تأثیر میگذارد؛ چراکه هر چیزی که آنها میگویند از دل نهادی نظارتی آمده است و بخشهای مختلف کسبوکار باید از دل این صحبتها روندهای آتی را دریابند.
۲.در موردی دیگر اخیراً رئیس پلیس فتا گفته است که هیچ شخصی حق ندارد پول مجازی راه بیندازد. سؤال این است که مستندات پشت این حرف کدام ادله حقوقی است. بهعنوانمثال اگر من و دوستانم بخواهیم برای معاملههای شخصیمان از واحد پولی مندرآوردی به نام «فندق» که هر «فندق» دقیقاً معادل یک فندق است استفاده کنیم آیا این موضوع محل ایراد قانونی دارد؟ حالا اگر این فندقهایی که ما بین خودمان جابجا میکنیم مورد اقبال دیگران قرار گرفت و مردم از آن استقبال کردند با کدام بند از قوانین فعلی کشور در تضاد است؟ همه حرف این است که متر و معیار چیست؟ آیا ما که در مصدر اموریم حقداریم خودمان را متر و معیار بدانیم؟ آیا رئیسکل بانک مرکزی میتواند بگوید مردم کمتر مسافرت بروند؟ آیا پلیس فتا میتواند برای فعالیت در حوزههای نوآوری و فناوری محدودیت ایجاد کند؟
اینجا فقط دو مورد از موارد اخیر که مرتبط با فضای فناوریهای مالی است را مطرح کردم و سؤالی که مطرح کردم این است که مدیران دولتی تا چه حد میتوانند در عرصههای کسبوکاری ورود کنند. پاسخ به این پرسش مشخص میکند که ما تا چه حد میتوانیم به توسعه کسبوکار و کارآفرینی در ایران امیدوار باشیم. فضای کسبوکار در ایران در حال خفه شدن است و اگر دخالتهای نهادهای دولتی و حاکمیتی به این روش در فضای کسبوکار ادامه پیدا کند این قصه پایان خوشی نخواهد داشت. قصه معروفی هست که زمانی به ماری آنتوانت ملکه فرانسه گفته بودند مردم نان ندارند بخورند. او بلافاصله گفته بود خب بيسکوئيت بخورند! ماری آنتوانت بعداً به شیوهای غمانگیز که احتمالاً فراتر از انتظار بود گردن زده شد.