پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا مدیریت روابط عمومی بانک مرکزی ضعیف عمل میکند؟
بانک مرکزی با این که نهادی درون حاکمیت است اما باید مستقل از دولت فعالیت کند. عملکرد ضعیف روابط عمومی بانک مرکزی باعث شده این نهاد که باید بهدوراز فعالیتهای مرسوم سیاسی باشد متاسفانه به محل دعواهای سیاسی تبدیل شود. امروز جناب سیف برای اولین بار در یک کنفرانس خبری حاضر شد که نه تنها زمان برگزاری آن نامناسب بود بلکه صحبتهای او هم بهدوراز شان و جایگاه یک رئیسکل بانک مرکزی مستقل بود. حتی اگر حرفهای او صحیح هم بوده باشد متأسفانه زمینه ورود بانک مرکزی به عرصه سیاسی بازیها را ایجاد کرده است که برای بانک مرکزی مستقل مانند سم میماند. دو روز قبلتر از این رویداد هم روابط عمومی بانک مرکزی ایران بار دیگر طرحی را که در مرحله اول طرحی مطلقاً شکستخورده بود دوباره کلید زد. در ایران بسیاری از طرحهای دولتی فارغ از نتیجه بارها و بارها تکرار میشوند و نتیجه آنها جز هزینه از پول مالیات و بیتالمال چیز دیگری نیست. در بخشهای خصوصی تا حدودی مدیران بانک پاسخگوی سهامداران هستند و اشتباههای آنها اثر سو بر کسبوکار خودشان دارد. البته مواردی هم هست که سو عملکرد یک بانک خصوصی بقیه اقتصاد را هم تحتالشعاع خودش قرار میدهد و بهانه خصوصی بودن بهانه مناسبی نیست که از عملکرد اشتباه بانکهای خصوصی بگذریم. منتها در بخشهای دولتی عملکرد اشتباه علاوه بر همه آثار سویی که بر اقتصاد دارد به دلیل اینکه دست بردن در پول مالیات مردم و پول بیتالمال است، باید موردنقد و بررسی بیشتر قرار بگیرد.
در مورد کمپین بانک مرکزی در آستانه انتخابات فرض میکنیم هیچ روابط پنهانی وجود ندارد و همه آن چیزی که هست نیت صادقانه خدمت به مردم است. فرض میکنیم با موجوداتی طرف هستیم که نه سهامی در هیچ شرکتی دارند و نه منافع مستقیم و غیرمستقیم در هیچ طرح و پروژهای. بنابراین با این فرض جلوآمدهایم که نیت کسانی که پروژه شکستخوردهای را کلید میزنند نیت خیر است و همه این کارها را برای صلاح و خیر مردم انجام میدهند. با این فرض شاهد آسیب زدن به بیتالمال و مهمتر از آن آسیب زدن به اعتماد مردم هستیم.
پیشازاین درباره پروژه اول روابط عمومی بانک مرکزی نوشته بودم که نتیجهای جز شکست نداشته است. اگر جز این است مدیران بانک مرکزی باید با ارائه آمار نشان دهند که هزینههای انجامشده چه اثری در جامعه ایجاد کرده است. هرچند ممکن است بانک مرکزی حتی یک ریال هم هزینه نکرده باشد. گاهی وقتها لازم نیست جایی حتی یک ریال هزینه کند و با وسط گذشتن اعتبار خود، شرایط انجام آن کار را فراهم میکند. اگر یک جایی در بخش خصوصی اعتبارش را وسط بگذارد به خودش مربوط است اما اعتبار یک نهاد عمومی مانند بانک مرکزی متعلق به هیچ فردی نیست و کسی اگر این اعتبار را استفاده میکند که پروژهای انجام شود باید در فضایی شفاف و روشن بگوید که با توجه به چه مکانیسمی این اعتبار را خرج کرده است. متأسفانه مسیر خطرناکی در حراج اعتبار بانک مرکزی و نهادهای زیرمجموعه آن مانند پژوهشکده پولی و بانکی شروعشده است. به عنوان نمونه به دو مورداشاره میکنم. پژوهشکده پولی و بانکی یک نهاد عمومی است که از پول بیتالمال ارتزاق میکند. چند سالی هست که این نهاد عمومی در مسیر پول درآوردن افتاده است. با تغییراتی که این نهاد در برگزاری همایشها و رویدادهای خود ایجاد کرده با برگزاری همایشهایی به اعتبار نام پژوهشکده پولی و بانکی پولهای هنگفتی بهعنوان اسپانسرشیپ از بانکها و شرکتها دریافت میکند. بانکها و شرکتها نه به اعتبار رویداد بلکه به اعتبار پژوهشکده پولی و بانکی این پولها را پرداخت میکنند. نتیجه چه شده است؟ پژوهشکده پولی و بانکی اکنون در حد یک رسانه اقتصادی تنزل یافته است. گاهی وقتها با دیدن کانالهای روابط عمومی پژوهشکده پولی و بانکی گیج میشویم که در حال مشاهده کانال پژوهشکده هستیم یا یک وبسایت خبری کپیبرداری شده ناشیانه. بهطور بسیار واضحی تضاد منافع در این بخش وجود دارد.
باز مانند مقدمه فرض میکنیم هیچ سوءنیتی در کار نیست و هیچ منافع پنهانی وجود ندارد. منتها تا امروز دیدهایم که چطور روابط عمومی پژوهشکده پولی و بانکی بهجای این که تسهیلگر ارتباط رسانهها با این نهاد باشد خود به رسانه و رقیب رسانههای مستقل تبدیلشده است. به دلیل میراث برندی که پژوهشکده دارد فرایند آسیب رساندن به اعتبار پژوهشکده سالها طول میکشد تا نتایج خود را نشان دهد. مورد دوم مربوط به همایشی است که اخیراً توسط یکی از واسطهگران بزرگ بینالمللی یعنی گروه مالکی در ایران برگزار شد. نادر مالکی که قبل از انقلاب در سینما و تلویزیون شاهنشاهی فعالیت میکرد نزدیک سی سال است که با راهاندازی رویدادهای مختلف به واسطهگری مالی مشغول است. حالا این فرد اقدام به برگزاری رویدادی برای ورود سختافزارها و نرمافزارهای خارجی به ایران کرده است. اگر جایی مانند پژوهشکده پولی و بانکی در کنار این رویداد نایستد نه موردتوجه قرار میگیرد و نه اینهمه جاروجنجال به پا میشود. منتها پژوهشکده اعتبارش را وسط میگذارد که این رویداد برگزار شود. در اقدامی بیسابقه رئیسکل بانک مرکزی هم از برگزاری چنین رویدادی دفاع میکند. این را چگونه باید تحلیل کرد؟
میگذریم از توصیهنامههایی که توسط روابط عمومی برخی نهادها به برخی افراد داده میشود که برای شرکتهای زیرمجموعه نهادهای دولتی کارهایی را با قیمتهای نجومی انجام دهند. میگذریم از مواردی که برخی در کنار شرکتهای دولتی پروژههای بزرگ انجام میدهند. اینها همه در حد حرفوحدیث است و ما هم فعلاً قصد ورود به هیچکدام این موارد را نداریم.
ازنظر ما جایی مانند بانک مرکزی در انجام پروژههایی که هیچ توجیهی ندارد باید پاسخگوی مردم باشد.
برخی ممکن است به دلیل منافعی یا بدون داشتن منافعی بگویند که اینگونه کمپینها در حیطه اختیارات و وظایف بانک مرکزی است و اقدامی قانونی و حرکتی اصولی است و در قالب مسئولیت اجتماعی میگنجد و بانک مرکزی موظف نیست فقط در راستای نظارت بر شبکه بانکی فعالیت کند! برخی در این موارد ممکن است بخواهند نگاهی بیندازند به تجربیات جهانی در مورد فعالیت بانکهای مرکزی در راستای فرهنگسازی، ترویج و افزایش سواد مالی عموم مردم! ببینیم چگونه بانک مرکزی ایران در زمینه کمپینهایی که ترتیب داده نه تنها اقدامی خلاف عرف وظایف بانکهای مرکزی کرده است، بلکه مفهومی مانند مسئولیت اجتماعی را هم به سخره گرفته است.
۱. بانک مرکزی اروپا؛ برخی ممکن است بگویند بانک مرکزی اروپا هرسال مسابقهای برای دانشآموزان اتحادیه اروپا برگزار میکند با عنوان Generation €uro. اینکه بانک مرکزی اروپا یک مسابقه برای دانشآموزها برگزار میکند برای برخی به معنای چک سفید امضا است که بر درودیوار این شهر پوستر بچسبانند! وقتی درباره بانک مرکزی اروپا (European Central Bank) صحبت میکنیم باید دقت کنیم که درجایی مثل این نهاد حتی در وظایف بانک مرکزی هم دو حوزه قانونگذاری و نظارت جداشده است. درحالیکه در ایران نه تنها این دو حوزه تفکیک نشده بلکه ما یک قدم عقبتر هستیم و دو حوزه نظارت و اجرا هم تفکیک نشده است. یعنی در شرایطی هستیم که ناظر و مجری یکی است. این در حالی است که در اتحادیه اروپا قانونگذار بانکی و مجری قانون یکی نیستند. اگر تا دیروز این عدم تفکیک نظارت و اجرا باعث شکل گرفتن کجراهههایی در حوزههای فنی و نرمافزاری و زیرساختی شده بود حالا شاهد رشد این کجراههها در حوزههای روابط عمومی هم هستیم. نتیجه این کجراههها میشود وارد کردن بانک مرکزی به عرصههای سیاسی.
بااینحال در پروژه بانک مرکزی اروپا فعالیتهای نه در راستای واژه جعلی فرهنگسازی بلکه برای آموزش انجام میشود. واقعاً برخی تفاوتی نمیبینند بین مسابقهای که دانشآموزها در آن شرکت میکنند با پوستر چسبانی؟
۲. برخی ممکن است به پروژه Better Money Habits بانک آمریکا (Bank of America) اشاره کنند. ما به کجا رسیدهایم که ممکن است بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران الگوی خودش را بزرگترین بانک خصوصی آمریکا انتخاب کند؟ اگر جایی مثل بانک سامان برود در راستای پروژه برندینگ و بازاریابی خود مجموعهای ویدئو تولید کند و نام آن را بگذارد رفتارهای مالی بهتر اقدامی قابلقبول است؛ آن هم از منظر کسبوکار. در سالهای گذشته بانکهای تجاری مانند بیشتر کسبوکارها اهمیت بازاریابی محتوایی را فهمیدهاند. پروژه مورداشاره در بانک آمریکا این روزها با پلتفرم آموزشی «خان آکادمی» همکاری میکند و هدف آنهم روشن است: بازاریابی محتوایی برای بزرگترین بانک تجاری آمریکا؛ این چه ربطی به بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران دارد.
۳. بانک مرکزی نیجریه؛ برخی ممکن است از مثال بانمک بانک مرکزی نیجریه (Central Bank of Nigeria) استفاده کنند. به فرض که کار بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بهجایی رسیده است که الگوی خودش را بانک مرکزی نیجریه قرار دهد. ببینیم بانک مرکزی نیجریه پوستر چسبانی میکند یا یک کار درستودرمان. این بانک بهصورت پیوسته خبرنگاران اقتصادی را جمع میکند و به آنها مفاهیم اقتصادی را آموزش میدهد. هرسال هم به کسانی که شرایط لازم رادارند کمکهزینه تحصیل در رشتههای مالی و اقتصادی میدهد. آدم عاقل بدون منفعت شخصی چگونه بین این فعالیتهای مفید آموزشی و پوستر چسبانی ارتباط برقرار میکند؟
۴. بانک مرکزی آذربایجان (Central Bank of Azerbaijan Republic)؛ یکی دیگر از الگوهای احتمالی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایرانی بانک مرکزی آذربایجان است. آذربایجانیها پروژهای را دنبال میکنند با عنوان (financial Literacy Mega-Project) که از نامش هم معلوم است در راستای افزایش سواد است نه پوستر چسبانی.
۵. الگوی احتمالی دیگر بانک مرکزی ما ممکن است بانک مرکزی هند (Reserve Bank of India) باشد. برخی ممکن است از پروژه (Financial Assistant) این بانک یاد کنند. واقعاً چطور عدهای میتوانند بین گوزن و شقایق ارتباط برقرار کنند؛ احتمالاً تخصص خاصی میخواهد. هند کشوری است که فقیران زیادی در آن زندگی میکنند. در چنین کشوری پروژههای مختلفی برای کاهش فقر انجام میشود و انجام پروژهای توسط بانک مرکزی هند در راستای تأمین آب آشامیدنی روستاها توسط هیچ عقل سلیمی توجیه بانک مرکزی ما برای پوستر چسبانی نمیشود.
با همه این حرفها متوجه میشویم که بانک مرکزی کارش راهاندازی کمپین تبلیغاتی نیست. به فرض که بانک مرکزی ما با هر دلیلی تصمیم گرفته که این کار را انجام دهد. دفعه پیش که این کار انجام شد یک شکست کامل برای بانک مرکزی بود. حالا معلوم نیست با کدام پشتوانه این پروژه پر حاشیه دوباره کلید خورده است. آنهم در چنین زمانحساسی نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری.
در دور قبل این پروژه برخی بانکها با انتشار گسترده محتواهای مربوط به کمپین اطلاعرسانی از طریق ابزارهایی مانند خودپرداز، بیلبوردها و امکانات موجود تبلیغی از کمپین اطلاعرسانی نظام بانکی حمایت کردند که بانک مرکزی هم از آنها تقدیر کرد. خوب است آماری از تأثیر این حجم از تبلیغات ارائه شود.
رئیسکل بانک مرکزی از ابتدای ریاستش تاکنون در یک کنفرانس خبری آزاد با حضور خبرنگاران مستقل شرکت نکرده است و ترجیح داده پاسخگوی کارمندان روابط عمومی بانک مرکزی باشد یا بهصورت سرپایی و در مسیرها پاسخ برخی از سؤالها را بدهد. شاید اگر بهجای اینهمه جاروجنجال روابط عمومی بانک مرکزی تا امروز که نتوانسته بود زمینه برگزاری نشستی با حضور خبرنگاران و رسانههای مستقل را فراهم میکرد تا بعد از انتخابات صبر میکرد، هم هزینه کمتری داشت هم نتایجی بهمراتب بهتر.
آن چیزی که امروز باعث شد بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به میانه بازیهای سیاسی کشیده شود نتیجه طبیعی فعالیتهایی است که این مدت در بانک مرکزی و نهادهای زیرمجموعه آن کلید خورده است. شاید اگر رئیسکل بانک مرکزی و رئیس پژوهشکده پولی و بانکی وقت بیشتری برای امور روابط عمومی میگذاشتند، امروز شاهد این چالش نبودیم. چالشی که امروز بانک مرکزی دچار آن شده نتیجه طبیعی مسیری است که روابط عمومی بانک مرکزی تا امروز طی کرده است.
یکی دیگه از مواردی که پژوهشکده سطح خودشو خیلی پایین اورده اینه که خیلی جای تعجب داره کانال سایت ایبنای پژوهشکده از چهار هزار عضو یک شبه به هشت هزار عضو میرسه!یعنی پژوهشکده که تمام اطلاعات و امار و ارقام و مدیران ارشد بانکی و پرداخت رو در دسترس داره نمیتونه انقد محتوای خوب تهیه کنه که بصورت طبیعی کانال رشد کنه و باید با جادوگری تعداد اعضای کانالش رو بالا ببره ??!!!
متاسفم در مملکی زندگی میکنم که باید با کسانی رقابت کرد که باید حامی باشند!
سخنان شما درباره پژوهشکده پولی مغرضانه هست
کانال ایبنا یا سایت ایبنا فعلا شبکه خبری اقتصاد و بانک هست که به زودی به خبرگزاری تبدیل میشه
طبیعی است و خوب است که از یک سایت معتبر اخبار رسمی بانکها و اقتصاد منتشر بشود
درباره سایر فعالیت های درآمد را نیز در راستای ماموریت پژوهشکده بوده و عملا صحبت های شما بازگشت به ۳۰-۴۰ سال پیش هست !!!
پیشنهاد میکنم کتاب مدل کسب و کار رو مطالعه کنید و دانش خودتون رو زیاد کنید
دکتر دیواندری مدیر تحول آفرین این کشور هست که در ایجاد تحول استاد هستند
اگر از تحول گریزانید آن بحث دیگری است
دوست عزیز
قاعده این است که وقتی کسی نام کاملش را نمینویسد و هیچ اسم و رسمی ندارد حاضر نیست خودش پای حرفی که زده بایستد. فحش دادن کار راحتی است. نقد کردن کسانی که قبولشان هم داری بسیار کار سختی است. من با نام کامل خودم نقد کردم.
در مورد وبسایت فوقالذکر آن طور که مدیران وزارت ارشاد آمار دادهاند هیچ رسانه دولتی مجوز نگرفته که این رسانه مثال نقض است. حتما در جریان هستید که در جهان و البته در ایران به دنبال کاهش نقش دولتیها و افزایش نقش بخش خصوصی هستند. وقتی کسی در جایی مانند پژوهشکده که خودش باید الگو باشد تبدیل میشود به یک فعال در وسط میدان این نقد دربارهاش هست که چرا پژوهش را رها کرده و افتاده دنبال کاری که تخصص آن را هم ندارد.
در مورد کسب درآمد هم کاش بیشتر توضیح میدادید. کسب درآمد ماموریت پژوهشکده است؟ این که یک نهاد دولتی نباید وارد عرصه کسبوکار شود بازگشت به گذشته است؟
در مورد دکتر دیواندری هم تا جایی که خودم میدانم همیشه ایشان را در بانک ملت ستایش کردهام. در پژوهشکده هم همینطور. منتها این که جایی تحت مدیریت ایشان دچار اشکال است چه ربطی به تحولگریزی دارد.
انشاالله شما هم انقدر جرئت و جسارت پیدا میکنید که مفصل و شفاف پاسخ دهید و از چیزی که مایل هستید دفاع کنید دفاع بفرمایید.