پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
درون آینه روبرو چه میبینی؟
این سومین بار است که این یادداشت را از ابتدا بازنویسی میکنم. بار اول یادداشتی کاملاً مهندسی و پر از محاسبات، برای آنکه نشان دهم سامانه نرمافزاری یک بانک بزرگ چه میزان سختافزار لازم دارد. بار دوم، یادداشتی کاملاً بانکی، پر از راهکارهای مبتنی بر نیازهای پرداخت و لزوم تغییر نگرش در پاسخگویی به این نیازها در سامانههای بانکی بهجای ارائه راهکارهای پرهزینه. و درنهایت ترجیح دادم که هر دو رویکرد قبلی را پاککنم و این یادداشت را بنویسم. چرا؟
دو اتفاق در یکزمان کوتاه من را واداشت که در نوع نگاهم به مسئله سامانههای بانکی تجدیدنظر کنم. یکی دیدن فیلم شجاعدل برای چندمین بار، بخصوص صحنههای آخر که قهرمان داستان به نتیجه اعمال خود رسید و دیگری هم، آوازِ «درون آینه روبرو چه میبینی؟» از آلبوم همایون شجریان. به این نتیجه رسیدم که مشکل ما اصولاً مهندسی نرمافزار، معماری سامانههای مربوط و دانش بانکی نیست، چون این مسائل سالهاست که در دنیا حلشده است. وقتی درون آینه روبرو نگاه میکردم، سامانههای بزرگی را در کشورم دیدم که سالهاست مردمان ما به خاطر عدم وجود آنها درگیری و سختیهای بسیار متحمل میشوند. مواردی مانند سامانه یکپارچه بیمه تأمین اجتماعی با حدود سی میلیون نفر ذینفع، سامانههای بیمه سلامت عمومی با بیش از پنجاه میلیون ذینفع، سامانههای امور مشتریان مخابراتی با بیش از بیست میلیون ذینفع، سامانههای مدیریت منابع سازمانی صنعتی (مورداستفاده در صنایع نفتی، خودرویی، فلزی و بسیاری دیگر)، سامانههای خدمات گردشگری با بیش از سی میلیون ذینفع، سامانههای مدیریت شهری با بیش از ده میلیون ذینفع و ازایندست سامانههایی که ذینفعان آنها در سطح ملی مردمی هستند و حقدارند از این مسیر به سمت رفاه عمومی حرکت کنند.
نگاه مجدد به عملکرد بخش فناوری اطلاعات کشور در این حوزهها که اصلیترین حوزههای خدماترسانی در کشور محسوب میشوند، بیانگر هزینههای فراوان و حصول کمترین نتیجه است.
در این مسیر دو نوع راهکار که عموماً توسط افراد غیرمتخصص ارائهشده، همواره عامل اصلی شکست و هدر رفت هزینهها بوده است.
- 1. تأکید به خرید راهکار از تأمینکنندگان خارجی، به بهانه عدم لزوم اختراع مجدد چرخ
- 2. اقدام به تولید داخلی پروژهها با کمترین دانش و تجربه به بهانه استفاده از توانمندی جوانان نخبه داخلی
مورد اول، معمولاً توسط دوستانی حمایت میشود که معتقدند ما اصولاً کشور عقبافتادهای هستیم و چون هیچیک از فناوریهای مورداستفاده تولید خودمان نیست، پس سامانههای نرمافزاری موردنیاز نیز از این قاعده مستثنا نیستند و بایستی از خارج از کشور تهیه شوند. این گروه معمولاً مشاورینی دارند که همیشه کارشان مشاوره بوده است و علیرغم وضوح بیدانشی در ایشان، موردحمایت شدید قرار دارند. بدیهی است که این مشاورین نیز به دلیل ترس از شفاف شدن عدم دانش کافی، دنبال راهکاری باشند که مسئولیت را به گردن آن بیندازند و چه راهحلی سادهتر از خرید خارجی؟ راهحلی که اگر به شکست منجر شود کسی گریبان هیچکس را نخواهد گرفت و گاهی آنقدر طول میکشند که صورتمسئله از بین میرود.
مورد دوم را بهطور متعدد در همکاری سازمانها با اساتید دانشگاه میبینیم. چون از یکسو مسئولیت اتفاق را از دوش خود برمیدارند و میگویند با فلان دانشگاه معتبر داخلی قرارداد بستهاند و اگر پروژه شکست بخورد، بدان معنی است که در کشور بیشتر از این دانش نداریم. این اساتید نیز به دلیل بنیان دانشگاهی خود اصولاً تجربه لازم عملی ندارند و از سوی دیگر بیمی از شکست خوردن پروژه احساس نمیکنند و خیلی آسان پروژهها را بیسرانجام میگذارند. در این معامله سازمان و دانشگاه سرزنش نمیشوند، بلکه تنها مردم هستند که همیشه از این تعاملات متضرر میشوند. برخی شرکتها نیز از این داستان در حال سو استفاده کردن هستند و با مشاور گرفتن دانشگاه برای راضی کردن سازمانها، پروژههای بزرگ را میگیرند، هزینهها را مصرف میکنند و درنهایت، راهکاری هم ارائه نمیکنند.
یکی از صحنههای پایانی فیلم شجاعدل مردمی را نشان میدهد که وقتی قهرمان داستان برای اجرای حکمش وارد میدان اصلی میشود، با نفرت تمام، زباله و میوه به سمت وی پرتاب میکنند. این مردم علاوه بر آنکه از وی متنفرند، واقعاً پذیرفتهاند که او گناهکار بوده و به ضررشان عمل کرده است. باور کردهاند که او خیانتکار است و باید تنبیه شود. این در حالی است که در تمام طول داستان بهوضوح دیدهایم قهرمان داستان برای آزادی همین مردم در حال جنگ است و جانش را به خطر میاندازد و این را بیشتر از همه، فرماندهانی میدانستند که دستور مجرم بودن وی را داده بودند.
هدف از ذکر این مطلب نوع عملکرد مردم است. مثالهای مدیریتی بسیاری وجود دارد که نشان میدهند وقتی مردم ندانند که بهتر میشود خدمت گرفت، مورداستفاده نادرست قرار میگیرند. وقتی مردم باور کنند که سرعت اینترنت همین است، پس خودشان را با آن تطبیق میدهند. وقتی بگوییم نمیشود مراکز ارائه خدمات سلامت را در کشور برای سرویسدهی مناسب و دریافت هزینه متعارف کنترل کرد، مردم این را میپذیرند و راهکاری برای آن پیدا میکنند.
امروزه بانکها و حوزه پرداخت، طبق اعلام گارتنر با هزینه 6.3 درصد از کل درآمد سالانه امور فناوری اطلاعات و ارتباطات، رتبه یک را دارا و محلی برای جولان راهکارهای نرمافزاری هستند. این بدان معنا است که باوجود این مقدار گردش مالی، بستر ورود همه نوع سرویسدهندهای در این بازار ممکن است. مدیران بانکهای ما مانند بسیاری از مدیران دیگر سازمانها دچار کمبود شدید دانشی در این حوزه هستند و اطراف خود را پر از مشاورین غیر صادقی کردهاند که ره چندساله را چند دهساله نمایی میکنند و در بسیاری موارد بهجای باز کردن چشم مدیران به علت منافع شخصی ترجیح میدهند چشمان ایشان را ببندند.
بحث بانکهای بزرگ کشور با بیش از هزار شعبه در سراسر کشور از همین مقولههاست. به نظر من مهندس مطلعی وجود نداردکه اعتقاد داشته باشد سیستم ارائهشده توسط شرکت خدمات در بانکهای کشور بایستی عمری بیشتر از ده یا پانزده سال پیش داشته باشد. این سامانه به هر بهانهای که برای ماندنش متصور باشید، بایستی حداقل ده سال پیش از رده خارج میشد. کافی است هزینهای که نگهداری این سیستم برای بانکها و خود شرکت خدمات دارد را تصور کنید. این در حالی است که اصلیترین دلیلی که برای ماندن این سیستم میآوردند، ثبات و تعداد زیاد شعب است. واقعاً چه اهمیتی دارد که شما نتوانید به آنچه میخواهید برسید و مدام به شما بگویند مسئله خیلی بزرگ است و هرکسی نباید به آن دست بزند؟
حال کافی است، مقایسه کنید مسئله یک بانک چند هزار شعبهای را با مسئله تأمین اجتماعی، مخابرات، سلامت یا حوزه نفت و امثالهم. باکمی صداقت، دانش و تجربه باورتان خواهد شد که ارائه راهکارهای فناوری اطلاعات کلان برای تمامی این مسائل از گونههای دانشی مشابهی استفاده خواهند کرد. کافی است تحلیلی صحیح از کسبوکارهای بزرگ مربوطه، تجارب بینالمللی برای تحلیل کسبوکارها، تجربه آشپزی برای چند نفر، دانش بهروز فنّاوری، نیروهای تولید بومی مناسب و اعتمادبهنفسی در کنار اعتماد و اعتقاد مدیران داشته باشیم.
مسئله این نوع سامانهها واقعاً سختافزارهای خاص نیست، بلکه تخصص همراه با تعهد است. چیزی که در ذهن جوانانمان آن از بین بردهایم. تجربه هشتساله در تولید سامانه بانکداری متمرکز و دیگر سامانههای حوزه پرداخت، تجربه پنجساله در سامانههای حوزه صنایع معدنی، سامانههای فرودگاهی بینالمللی و دیگر تجاربی ازایندست که خوشبختانه همگی موفق بودهاند، امروز من را به این نتیجه رسانده است که حل مسائل بزرگ کشورمان در حوزه فناوری اطلاعات بسیار ساده و با هزینهای متعارف قابل انجام است. نه نیازی به خریدهای گزاف خارجی است و نه نیاز به کارهای ظاهری برای فرار از شکست. کافی است مدیران واقعاً بخواهند و از مشاورهای بادانشی استفاده کنند که این مسیرها را رفتهاند و متعهدانه و باصداقت راهبری کنند تا زمان بیشتر از این هدر نرود و بهای تمامشده خدماتی که به دست مردم میرسد کاهش یابد.
حمیدرضا آموزگار، قائممقامِ پروژه میدکو شرکتِ فناپ
منبع: ویژهنامه بانکداری الکترونیک عصر ارتباط، شماره 13