راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

بررسی یک سال چالش‌های فناوری اطلاعات بانک‌ها در ایران / تاب‌آوری در روزهای سخت

در روزهای پایانی سال 1401 میزگردی را با موضوع فناوری اطلاعات بانک‌ها برای ویژه‌نامه پایان سال «عصر تراکنش» آماده و برگزار کردیم. بعد از گذشت یک سال تصمیم گرفتیم این موضوع را مجدد بررسی کنیم و در کمال ناباوری متوجه شدیم که مسائل از یک سال گذشته کماکان پابرجاست و حتی اوضاع بدتر هم شده است. از چالش منابع انسانی گرفته تا قیمت ارز، تحریم و رگولاتوری همچنان تمام مشکلات باقی است و اکنون همگی در شرایط تاب‌آوری قرار گرفته‌ایم و در حال حاضر بانک‌ها نیز از این قاعده استثنا نیستند. در این میزگرد میزبان نوش‌آفرین مؤمن‌‌واقفی، معاون فناوری اطلاعات بانک دی و همچنین محمد رضوان‌مدنی، معاون فناوری اطلاعات بانک صادرات بودیم تا چالش‌های یک سال گذشته بانک‌ها در حوزه فناوری اطلاعات را بررسی کنیم.

نوش‌آفرین مؤمن‌واقفی: اول پاسخ این سؤال را بدهم که آیا چالش‌هایمان از سال قبل کمتر شده است یا خیر. از نظر من، خیر؛ هیچ‌چیز بهتر نشده است. در اواخر سال گذشته چالش‌هایی در حوزه مهاجرت نیروی جوان و متخصص مطرح بود. در سال جاری متوجه شدیم که این موضوع اهمیت خاصی دارد، ولی باز هم اقدام‌ عملی و کارشناسانه‌ای در این حوزه نداشتیم. شاید تنها تفاوت امروز با تاریخ مشابه در سال گذشته این باشد که امروز به شکل آگاهانه مشکل را می‌شناسیم و ده‌ها جلسه در سازمان‌ها و نهادهای مختلف درباره این چالش برگزار شده، ولی هنوز قدم کارشناسانه و مثبتی برنداشته‌ایم. دامنه مهاجرت نیروی انسانی، شامل صرفاً کارشناسان فناوری نیست؛ به‌تدریج با کمبود مدیران باتجربه و متخصص نیز مواجه شده‌ایم. مهاجرت از بدنه بانک‌ها فقط خروج از کشور نیست؛ امروزه مهاجرت نیروی انسانی از سازمان‌های دولتی و بانک‌ها به سمت شرکت‌های خصوصی، معضل جدیدی است. نسل جدید علاقه‌ای به کار در چهارچوب رسمی اداری با ساعات کاری غیرمنعطف و فضای کاری یکنواخت و منجمد ندارد و ترجیح می‌دهد در شرکت‌های خصوصی با محیط پویاتر فعالیت کند.

مشکلات دیگری هم همچنان وجود دارد؛ ازجمله بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌های مکرر و سردرگمی کل اکوسیستم و درنتیجه بالا بودن ریسک سرمایه‌گذاری در صنعت.

مؤمن‌واقفی: ما با این چالش زیاد مواجه می‌شویم. به نظر می‌رسد با توجه به محدودیت‌های بانک‌ها، به‌تدریج معدود افرادی در سازمان می‌مانند که وفادار به سازمان باشند، سابقه‌ای طولانی در سازمان داشته باشند و اهل تغییر و چالش‌هایش نباشند یا احیاناً بابت وام به این سازمان بدهکار باشند. این افراد ماندگاری خوبی دارند، ولی در میان نسل جدید، این چسبندگی سازمانی کمتر است. آن چیزی که نسل ما به نام «وفاداری» به یک برند سازمانی می‌شناخت، در نسل جدید کمتر پیدا می‌شود. افراد به محض اینکه شرایط بهتری بیابند، ترجیح می‌دهند جابه‌جا شوند و به سازمان جدید بروند.

مؤمن‌واقفی: روی موضوع حقوق خیلی مانور داده می‌شود، ولی به نظر من حقوق فقط یکی از دلایل جابه‌جایی از یک سازمان به سازمان دیگر یا مهاجرت از کشور است. مهاجرت یا جابه‌جایی نیروی انسانی، عموماً به دلیل نبود احساس هدفمندی و اثربخشی در سازمان و نبود انگیزه کافی برای ادامه مسیر پیش رو است. در اغلب موارد افراد بین اهداف و آرزوهای شغلی شخصی‌شان با اهداف سازمان هیچ اشتراکی احساس نمی‌کنند. بزرگ‌ترین مشکل سازمانی امروز ما، «ابهام در فردای سازمان» است. وقتی چشم‌انداز مبهم است، سازمان نمی‌تواند استراتژی بلندمدت داشته باشد. نمی‌تواند درباره سرمایه‌گذاری‌های بنیادین اقدامی انجام دهد و به همین نسبت، نیروی انسانی نیز در سازمان بی‌چشم‌انداز، احساس ابهام و سردرگمی و یأس خواهد کرد. جبران این یأس و سردرگمی و از دست رفتن انگیزه، صرفاً با پول ممکن نیست. در این شرایط شما بارها با نیروهایی در سازمان برخورد می‌کنید که حس می‌کنید از لحاظ روحی و فکری سازمان را ترک کرده‌اند.

مؤمن‌واقفی: استراتژی بلندمدت، خطوط کلی و رسالت سازمان را در بلندمدت تعیین می‌کند و بر مبنای تجزیه‌وتحلیل آینده و متغیرهای بیرونی و داخلی سازمان طراحی می‌شود و پیش‌نیاز آن تعریف چشم‌انداز و اهداف مشخص است و باید بپذیریم که تبیین این‌ موضوعات در محیط بی‌ثبات اقتصادی و اجتماعی به‌سختی ممکن است. این موضوع به شفاف‌سازی سیاست‌ها و برنامه‌ریزی کلان در سطح کشور و توجه خاص رگولاتور نیاز دارد. ما به‌عنوان بخش فناوری اطلاعات بانک، در سال جاری با برنامه‌ها و دستورالعمل‌ها و بخشنامه‌های مکرر نهادهای بالادستی، به‌شدت تحت فشار بوده‌ایم. با توجه به محدودیت بودجه و نیروی انسانی، تعداد سامانه‌ها و قابلیت‌های مورد انتظار از حد توان بانک‌ها و پیمانکاران آنها خارج است. همین قضیه فشار مضاعف به نیروی انسانی باقی‌مانده در سازمان وارد می‌کند. واحد فناوری اطلاعات سنگ آسیابی شده است که بین دستورات بانک مرکزی و سایر نهادهای بالادستی و انتظارات هیئت‌مدیره و مدیرعامل و سایر واحدهای بانک قرار گرفته و بی‌توجه به امکانات موجود، هر روز بیشتر با کارشناسانی مواجه می‌شویم که اعلام می‌کنند: «من خسته‌ام.» و البته هرچه می‌گذرد این فشار بیشتر می‌شود و در صورت استمرار موضوع با استهلاک نیروی انسانی خبره باقی‌مانده در سال آتی مواجه خواهیم شد.

مؤمن‌واقفی: به نظرم تاب‌آوری هنوز هم تا حدی وجود دارد، ولی اگر با همین روش جلو برویم، به‌زودی به بن‌بست خواهیم رسید. فرایند موجود در حال سرعت‌بخشی به فرار نیروی انسانی ماهر است.

آقای رضوان‌مدنی، خانم مؤمن‌واقفی به نکته مهمی اشاره داشتند؛ تاب‌آوری منابع انسانی! ما بیش از یک سال است که می‌دانیم این مشکل وجود دارد. به نظر شما، در یک سال گذشته، در حوزه منابع انسانی و به‌ویژه در حوزه فناوری اطلاعات، آیا دست روی دست گذاشته‌ایم که آدم‌ها بروند یا واقعاً کاری انجام شده است؟

رضوان‌مدنی: به نظرم قضاوتِ درست زمانی صورت می‌گیرد که خود را در مواجهه با دنیای بیرون از سازمان بسنجیم. رفتارها نسبی‌اند؛ کم‌کاری نسبی است. همه ما مشغول کار و تلاشیم و مجبوریم که کار کنیم، نمی‌توانیم بی‌اعتنا باشیم؛ چون آینده سازمان به این مسئله گره می‌خورد که منابع انسانی حوزه فناوری اطلاعات بیاید و در پیشبرد اهداف سازمان مشارکت کند. فقط ما نیستیم؛ سایر رقبای درون کشور و بیرون از کشور نیز در این زمینه در حال فعالیت‌اند. بنده و سایر همکاران می‌بینیم که میزان تحرک و تلاش‌مان نسبت به رقبا ضعیف‌تر است. به همین دلیل، روند اکثر سازمان‌های ما در تأمین منابع سازمانی فناوری اطلاعات، به‌ویژه نیروی انسانی رو به افول می‌رود.

رضوان‌مدنی: بستگی دارد که در چه سطحی کار کنید. وقتی در سطوح بالا کار کنیم، عمده رقبای ما، شرکت‌های خارجی هستند. نیروی انسانی، مرحله‌به‌مرحله حرکت می‌کند. نیرویی که تازه به بازار می‌آید، چون نمی‌تواند در شرکت‌های سطح بالا حضور مستقیم داشته باشد، از مجموعه‌های پایین‌تر شروع می‌کند و طی چند مرحله جابه‌جایی به نقطه‌ای می‌رسد که بتواند از کشور خارج شود. این مسیر را افراد بسیار زیادی پشت سر می‌گذارند. ما این پدیده را در هر سازمانی می‌بینیم، ولی سطح آنها متفاوت به نظر می‌رسد.

اشاره‌ای به تاب‌آوری نیروی انسانی شد. در حال حاضر چندین سامانه تولید شده و گاه دستورالعمل‌هایی به سمت بانک‌ها می‌آید که اعلام می‌کند: «تمام اینها را باید در بخش فناوری اطلاعات به اجرا درآورید.» و شما می‌دانید که اگر آن را اجرا نکنید، همه‌چیز کن‌فیکون می‌شود. این فشار در یک سال گذشته افزایش داشته یا کاهش؟ آیا بانک‌ها زیر بار این سامانه‌ها و دستورالعمل‌ها له می‌شوند؟

رضوان‌مدنی: این مسئله فقط محدود به ایران نیست. «گارتنر» که یکی از مجموعه‌های معتبر این حوزه به شمار می‌رود، مهم‌ترین چالش فناوری اطلاعات در سال جاری میلادی را همین مسئله دانسته که فناوری اطلاعات، به‌شدت تحت فشار است و این فشار رو به فزونی می‌رود. مسئله محدود به ایران نیست. ما بعضی مسائل ساده را به کمک دیجیتیزیشن (دیجیتالی شدن) و فناوری اطلاعات حل کرده‌ایم و به سمت دیجیتال ترنسفورمیشن (تحول دیجیتال) می‌رویم. کسب‌وکارهای ما به سمت «تغییر بوم» می‌روند. اینجاست که مفاهیمی مثل فین‌تک و استارتاپ شکل می‌گیرد تا با بانک‌ها در تعامل و رقابت قرار گیرند. از سوی دیگر، سازمان‌ها به‌قدری درگیر پیچیدگی و یکنواختی‌اند که مجبور به پوست‌اندازی در کسب‌وکارشان هستند. مهم‌ترین رکنی که می‌تواند در این مسیر برای بانک‌ها خلق ارزش کند، حوزه فناوری اطلاعات است. آنها از این ابزار بهره می‌گیرند تا گامی رو به جلو بردارند و به این ترتیب، به شکل ناخواسته دچار پیچیدگی می‌شویم. این پیچیدگی، فشار در حوزه فناوری اطلاعات را بیشتر می‌کند؛ هم از منظر کسب‌و‌کار و هم از این منظر که وقتی کسب‌وکار خود را به سمت فناوری اطلاعات می‌برید، می‌بینید که آن حوزه تحت حملات بیرونی است که به کسب‌وکارتان آسیب می‌زند.

مؤمن‌واقفی: بخش زیادی از این فشار یکسان است و بخش دیگر مشابهت ندارد؛ مخصوصاً در جایی که کار را به شکل اصولی جلو نبرده‌ایم. وقتی پی یک ساختمان را اصولی بالا نیاورید، برای هر آجری که بخواهید بگذارید، با پیچیدگی مواجه می‌شوید و هر لحظه امکان ریزش وجود دارد و هر لحظه منتظر چالش هستید.

رضوان‌مدنی: مشخص‌ترین موضوع و دغدغه امروز فناوری اطلاعات همه بانک‌ها این است که یک روز به سمت کربنکینگ رفته‌ایم. بانک‌ها پیشتازترین مجموعه‌های کشور بودند که این مسیر را آغاز کردند، ولی نتوانستیم به بازتعریف آن معماری بپردازیم؛ چه از باب تکنولوژی و چه از حیث اصلاح فرایندها! ما دائم ماژول‌های جدید را روی یک سامانه مشخص تعریف کرده‌ایم. خیلی از بانک‌ها دیگر معماری استاندارد ندارند. سامانه‌هایشان استاندارد نیست، دیتابیس‌شان مشکل دارد، تکنولوژی آنها به مشکل خورده و افرادی که می‌توانستند بر پایه تکنولوژی گذشته کار کنند، با فناوری‌های جدید همگام نیستند. مثلاً بخش زیادی از کربنکینگ کشور متکی به زبان‌های نرم‌افزار‌نویسی قدیمی است. حالا برای هر تغییری، چه بر پایه الزامات نهادهای بیرونی باشد و چه مبتنی بر الزامات کسب‌وکار جدید بانک، در عمل با معماری قدیمی مواجهیم که تغییر در آن ساده به نظر نمی‌رسد. کارهایی که نسل امروز می‌تواند طی یک روز به انجام برساند، بعضاً در بانک‌ها سه الی شش ماه طول می‌کشد. در چنین شرایطی، فشار زیادی به حوزه فناوری اطلاعات بانک می‌آید. کسانی که در لایه‌های مدیریتی نشسته‌اند، تصور می‌کنند تغییر در اینجا نیز به همان آسانی بیرون از بانک است. از سوی دیگر، هر تغییری که رخ دهد ریسک‌هایی از حیث حفظ و نگهداشت معماری قبلی به وجود می‌آورد. این مسئله پیچیدگی زیادی به دنبال دارد. از یک جا به بعد، این معماری دیگر بازمهندسی و اصلاح نشده است؛ پس هرچه جلوتر می‌روید با پدیده پیچیده‌تری مواجه می‌شوید که فشار آن به فناوری اطلاعات افزایش می‌یابد.

مؤمن‌واقفی: به نظرم جناب آقای مدنی به نکته مهمی اشاره داشتند. ما با اینکه ظواهر سرویس را ارتقا داده‌ایم، همچنان روی زیرساخت‌های کربنکینگ قدیمی فعالیت می‌کنیم. در ایران صرفاً چند شرکت هستند که در حوزه کربنکینک فعالیت دارند. در حال حاضر همه این شرکت‌ها در طراحی و راه‌اندازی سرویس جدید به‌شدت کند هستند. همگی درگیر تغییرات و تولید سامانه‌ها و قابلیت‌های جدید روی زیرساخت‌های قدیمی یا نسبتاً قدیمی هستند که بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌های مکرر نهادهای بالادستی نیز انتظار سرعت بسیار بالا در اجرا را دارند. پیمانکاران ما گله می‌کنند که فرصت لازم برای بازطراحی معماری و بهینه‌سازی بنیادی سیستم‌ها را به ایشان نمی‌دهیم. معمولاً جوانی که پشت میز می‌نشیند و بخشنامه را می‌نویسد، تصور می‌کند که مثلاً فقط پنج خط برنامه به برنامه قبلی اضافه شده و ویژگی جدید مورد انتظار در بخشنامه ایجاد می‌شود، ولی گاهی ایجاد یک تغییر در زیرساخت کربنکینگ بانک بیش از یک سال زمان می‌برد. هر ماشینی بالأخره بعد از طی مسافت معین، ناچار است بایستد تا وضعیت کلی موتور و تنظیماتش بازبینی شود. ما فرصت این «بازبینی و بازطراحی» را به سیستم کربنکینگ بانک‌ها نمی‌دهیم.

نوش‌آفرین مؤمن‌واقفی، معاون فناوری اطلاعات بانک دی

مؤمن‌واقفی: همه ما بانک‌ها بدون استثنا تحت فشاریم. شاید اگر نماینده رگولاتور هم اینجا بود، دفاعیه‌ای محکم می‌آورد و می‌گفت که نهادهای بالادستی باعث این فشار مضاعف‌اند، ولی واقعیت این است که ما از تفکر استراتژیک جدا افتاده‌ایم و هر روز بیشتر از آن دور می‌شویم. کسانی که باید استراتژیست باشند، کسانی که در نقش رگولاتور فعالیت می‌کنند باید تجربه عملی از فضایی که برای آن سیاست تبیین می‌کنند داشته باشند. به نظر می‌رسد بعضی نهادها و سازمان‌های ما نگاه عملی ندارند؛ پس براساس الگوهای ذهنی یا تقلید کورکورانه از مستندات خارجی، انتظاراتی دارند که روی کاغذ خیلی سریع تعریف می‌شود، ولی در واقعیت، به‌سختی و با هزینه بسیار زیاد برای کشور عملی می‌شود.

مؤمن‌واقفی: وقتی اسم رگولاتور به میان می‌آید، ذهن همه ما به سمت بانک مرکزی می‌رود؛ در حالی که مشکل این است که در حال حاضر ما با تعدد نهادهای تنظیم‌گر و رگولاتور روبه‌روییم. جدیداً هر نهادی هر نامه‌ای به واحد فناوری اطلاعات می‌نویسد، در خط آخر تهدید به جرم ترک فعل و برخورد قضایی می‌کند. نمی‌دانم چرا نمی‌پذیرند که ما هم به‌عنوان یک کارشناس دوست داریم کار درست و ایده‌آل را انجام دهیم، ولی گاهی در شرایط موجود امکان‌پذیر نیست. اتفاقاً بانک مرکزی در مقایسه با سایر نهادها تعامل بسیار خوبی با بانک‌ها دارد. درست است که بخشنامه می‌فرستد، ولی فرصت می‌دهد، همراهی می‌کند و جلسه می‌گذارد تا تعامل شکل گیرد. به نظرم نگاه کلی در سایر نهادها، از واقعیت خیلی دور است. یکی از راه‌های ایجاد تعادل این است که افرادی در لایه‌های سیاست‌گذاری قرار بگیرند که تجربه‌ای عملی و دقیق از فضایی که مسئولیت تنظیم‌گری آن را برعهده دارند داشته باشند.

رضوان‌مدنی: قطع به یقین می‌گویم که این یک آسیب جدی به حساب می‌آید. یکی می‌گوید که به چپ برو و دیگری می‌گوید به راست بپیچ. وقتی به سمت چپ می‌رویم، از راست فاصله می‌گیریم و از منظر رگولاتور دیگر وظایف خود را به انجام نرسانده‌ایم، پس سعی می‌کند ما را به سمت خود بکشد. به این ترتیب، بی‌نظمی و فشار زیادی به مجموعه‌هایی وارد می‌شود که در میانه قرار دارند و می‌خواهند خود را در چهارچوب نگه دارند.

ما در لایه کسب‌وکاری توانسته‌ایم تجربه نسبتاً منسجم رگولاتوری را از طریق بانک مرکزی رقم بزنیم. شاید کمترین چالش بانک‌ها مربوط به لایه کسب‌وکار باشد، ولی یکی از چالش‌های جدی بانک‌ها مربوط به رگولاتوری در لایه امنیت است. به هر حال، بانک‌ها جزئی از زیرساخت‌های حیاتی کشور به شمار می‌روند و خدماتی به مردم می‌دهند که مستقیماً با اقتصاد کشور رابطه «این‌همانی» دارد. در اینجا تأمین امنیت اهمیت زیادی پیدا می‌کند. اگر یک بانک یک دقیقه سرویس‌هایش دچار اختلال شود، در پی آن کسب‌وکارهای فراوانی به مشکل برمی‌خورند و این مسئله روی اقتصاد کشور به‌شدت اثر می‌گذارد. طبیعتاً لایه حاکمیت باید برای ارتقای امنیت این حوزه تلاش کند. امنیت متکی به یادگیری پیش می‌رود. بر پایه آسیب‌ها و مدل‌های ریسک تازه‌ای که به وجود می‌آید، دغدغه‌های امنیتی نیز تغییر می‌کند. تعاریف امنیتی از نظرگاه‌های گوناگون در حال تغییر است. در کشورمان به واسطه تعدد تعاریف امنیت، نهادهای گوناگونی شکل گرفته که بخشی از آنها مربوط به ریسک‌ها و آسیب‌های درون کشور هستند و بخشی هم مربوط به ریسک‌های درون‌سازمانی بوده و یک بخش هم با ریسک‌های بیرون کشور درگیر است. به این ترتیب، به دلیل دشوار بودن هماهنگی میان لایه‌های مختلف هماهنگی، چالش‌هایی شکل می‌گیرد که مستقیماً به بانک وارد می‌شود.

محمد رضوان‌مدنی، معاون فناوری اطلاعات بانک صادرات

رضوان‌مدنی: فشار به‌تنهایی نمی‌تواند مشکل امنیت را حل کند. همان‌طور که خانم مؤمن‌واقفی فرمودند، ظرفیت‌های موجود را نیز باید در نظر گرفت. موفقیت در هر حوزه‌ای، مستلزم تأمین منابع انسانی و ساختار سازمانی درست در کنار بودجه کافی است. وقتی به بودجه فناوری اطلاعات بانک‌ها بنگرید، درمی‌یابید که با انتظارات مطروحه تناسب ندارد. این فشار دائماً از سمت بخشنامه به بانک‌ها وارد می‌شود، ولی زیرساخت لازم برای آن بخشنامه‌ها مهیا نیست.

همه از ما می‌خواهند که ظرف یک ماه یا در بازه زمانی کوتاهی تمام کارها را به انجام برسانیم. بانک نمی‌تواند طی یک ماه ساختار خود را بازطراحی کند و نیروی انسانی جدید بیاورد. این کارها زمان‌بر است و بودجه جدیدی هم نمی‌توانند بیاورند، پس به دنبال راه‌حل‌های موقت می‌روند یا به حوزه فناوری اطلاعات فشار می‌آورند که هر کاری می‌تواند بکند؛ حتی اگر مجبور باشد شب‌ها خانه نرود و بیدار بماند. این روش تا یک جا جواب می‌دهد. از یک جا به بعد، واحدها خسته می‌شوند و کارکرد و راندمان مطلوب را از دست می‌دهند. گیر ما همین است که نتوانسته‌ایم راهبرد بلندمدت در نهادهای درونی و بیرونی بانک ترسیم کنیم و زیرساخت‌های مربوطه را برایش فراهم آوریم. به همین دلیل هم با وجود تمام فشاری که شکل گرفته، به دستاوردهای مورد انتظار نرسیده‌ایم.

مؤمن‌واقفی: سؤال سخت و البته مهمی است. بودجه در ایران در بانک‌های مختلف به‌شدت متفاوت است و کاملاً وابسته به آن است که هیئت‌مدیره و مدیران ارشد چه اندازه به اهمیت فناوری پی برده باشند. هرچقدر که بانک، هیئت‌مدیره به‌روزتر و مسلط‌تری بر حوزه فناوری داشته باشد، به سرمایه‌گذاری در این حوزه بیشتر توجه می‌شود. باید بدانیم در روزگاری که صحبت از عصر دیجیتال است سرمایه‌گذاری در حوزه فناوری اطلاعات یک ضرورت انکارناپذیر است و بانک‌هایی که به این سرمایه‌گذاری بنیادی به‌موقع توجه نشان ندهند، از گردونه رقابت در سالیان آتی حذف خواهند شد.

از نظر من این روزها بانک یک سازمان فناوری است که خدمت بانکی می‌دهد. اگر بانک بخواهد موفق باشد باید بیشترین سرمایه‌گذاری را در حوزه فناوری اطلاعات و خلق ارزش از آن انجام دهد. تمایز بانک‌ها از یکدیگر قوت حوزه فناوری اطلاعات است و رقابت بر سر طراحی مدل‌های کسب‌وکار براساس فناوری‌های جدید است. هر فرایندی که بخواهید جلو ببرید قاعدتاً باید متکی به زیرساخت فناوری اطلاعات باشد. بعد هم اگر بخواهید از نتایج کار خود بهره‌مند شوید، باید از داده‌های حاصل از زیرساخت فناوری برای پردازش و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری بهره ببرید. من امروز بقای هیچ بانکی را بدون فناوری ممکن نمی‌دانم.

مؤمن‌واقفی: بستگی زیادی به مدیریت ارشد بانک دارد، ولی به‌ طور نسبی رویکرد تغییر کرده است.

رضوان‌مدنی: اگر روند جهانی را در نظر بگیرید که بانک‌های کشور ما نیز از همان روند پیروی می‌کنند، درمی‌یابید که به‌ طور متوسط بین 7/4 تا 8/9 درصد از سود درآمد عملیاتی خود را به حوزه فناوری اطلاعات اختصاص می‌دهند. این رقم، بنا به اندازه بانک و همچنین خصوصی یا دولتی بودنش و سایر عوامل متغیر می‌شود. در ایران نیز تقریباً در همین بازه هستیم؛ البته در میانه پایین این طیف قرار گرفته‌ایم. در دنیا بانک‌هایی هستند که تا 40 درصد از درآمد عملیاتی خود را به فناوری اطلاعات اختصاص می‌دهند.

بنا به فرمایش خانم واقفی، بعضی بانک‌ها خودشان را در جایگاه یک شرکت فناوری اطلاعات می‌دانند که سرویس بانکی هم می‌دهد. بانک‌هایی مثل HSBC این شعار را می‌دهند. آنها می‌گویند: «همه‌چیز بر پایه فناوری اطلاعات است، ما یک پلتفرم فناوری هستیم که سرویس بانکی هم می‌دهیم.» به نظرم وضعیت کشور ما نزدیک به میانگین جهانی است. «گارتنر» هم آمار داده که به ازای هر پنج درصد سرمایه‌گذاری در فناوری اطلاعات، بین 20 تا 25 درصد اثرگذاری در افزایش راندمان و سود بانک اتفاق می‌افتد. این منطق نشان می‌دهد هر کس زودتر بفهمد و زودتر عمل کند، احتمالاً آینده بهتری در صنعت خواهد داشت.

رضوان‌مدنی: اگر به میانگین نگاه کنیم، می‌بینیم که اغلب آنها با فناوری آشنا نیستند. عمده مدیران بانک‌ها در نظام بانکداری سنتی بالا آمده و تجارب ارزشمندی را هم به دست آورده‌اند. در عین حال، این صنعت به‌شدت رو به تغییر می‌رود، پس نیازمند توجه ویژه خواهیم بود. افرادی که تغییر روند را بشناسند، کمتر در لایه ارشد نظام بانکی قرار می‌گیرند. شاید در کل لایه‌های ارشد بانک‌های ما کمتر از 10 نفر را بتوان یافت که تجربیات ارزنده‌ای در حوزه فناوری داشته باشند، پس صنعت بانکی کشور شناخت زیادی از این حوزه ندارد. با احتیاط جلو می‌رود و حداقل شناخت را ملاک می‌گذارد. به همین دلیل مدیران ریسک نمی‌کنند و سرمایه‌گذاری در فناوری اطلاعات سخت می‌شود. مدیران کنونی شناختی از تبعات فناوری اطلاعات ندارند. خیلی از ایشان این عرصه را بیشتر منبع هزینه می‌دانند تا سرمایه‌گذاری. به این ترتیب با وجود تمام توصیه‌های بین‌المللی، ناخواسته به سمت‌وسوی خاصی می‌رویم. وقتی بودجه فناوری اطلاعات بانک‌ها را نگاه کنید، عمدتاً مربوط به هزینه سخت‌افزاری است تا نیروی انسانی. در صورتی که دنیا می‌گوید آنچه مزیت رقابتی ایجاد می‌کند، منابع انسانی فناوری اطلاعات است، نه سخت‌افزار.

رضوان‌مدنی: قطعاً در حال حاضر با چنین شرایطی مواجهیم. قیمت عمده سخت‌افزارهای ما بر پایه ارز محاسبه می‌شود؛ چه در داخل کشور باشد و چه خارج. حتی کسی که در داخل کشور دست به تولید می‌زند، چون امکان صادرات دارد، با قیمت ارز بین‌المللی می‌فروشد! بخش دیگر ماجرا مربوط به تحریم‌های ظالمانه‌ای است که طی سالیان گذشته رقم خورده و عملاً باعث شده امکان تأمین کالا نداشته باشیم و بعضاً مجبور به تأمین آن با چند واسطه باشیم. به این ترتیب، هم از لحاظ زمانی کالا دیرتر از موعد به دست‌مان می‌رسد و هم هر کدام از واسطه‌ها هزینه تمام‌شده را یک پله بالا می‌برند.

مؤمن‌واقفی: می‌دانید که ارز تأثیر قابل توجهی روی قیمت کالا می‌گذارد و بنا به محدودیت بودجه، امکان تأمین سخت‌افزار کمتری برایمان فراهم می‌شود. به فرمایش‌های آقای رضوان‌مدنی باید این نکته را بیفزایم که فقط یک تأثیر تحریم‌ها، افزایش قیمت در قیاس با خرید مستقیم از تولیدکننده است. اتفاق بدتر آن است که کالا از مبادی بدون نظارت دقیق به کشور می‌آید، پس انواع و اقسام لایسنس‌ها و تجهیزات تقلبی می‌آید که ریسک آنها خیلی بیشتر از ریسک قیمت است. هر خریدی که انجام می‌دهیم به‌سختی می‌توانیم بفهمیم که اصل است یا دست دوم یا تقلبی یا مرجوعی. این خسارت‌ها گاه جبران‌ناپذیر است. همان‌طور که فرمودند، شبکه بانکی جزو زیرساخت‌های ملی محسوب می‌شود و چنین ریسک‌هایی برایش حائز اهمیت است. از سوی دیگر می‌دانید که تأمین و تخصیص ارز هم امسال به‌ کندی اتفاق می‌افتد و مشکل‌ساز می‌شود.

مؤمن‌واقفی: هزینه سخت‌افزاری ما بیشتر شده، بنابراین خیلی جاها چون بودجه نداشته‌ایم با امساک از سخت‌افزار استفاده کرده‌ایم که ریسکی جدی در پایداری سرویس به وجود آورده است. مسئله دیگر این است که وقتی در بانک درخواست سخت‌افزار می‌دهیم، چون همه متوجه می‌شوند که از چه چیزی حرف می‌زنیم، تأمین آن راحت‌تر از تأمین نیروی انسانی‌ متخصص و باتجربه است.

مؤمن‌واقفی: سؤال سختی است. بستگی دارد در آن شرایط در کدام مؤلفه با ریسک جدی مواجه باشید، ولی اگر بحران تأمین قطعه نباشد و اگر از من بپرسید، قطعاً نیروی انسانی ارجح است. به نظر من، نیروی انسانی متخصص عامل برنده یا بازنده بودن یک سازمان است.

رضوان‌مدنی: تجربه ما نشان داده در عصر دیجیتال، کسب‌وکار با لایه فناوری اطلاعات گره می‌خورد. اینجا وارد «بوم‌های کسب‌وکار» می‌شویم، پس نوآوری اهمیت زیادی دارد. نوآوری صرفاً توسط نیروی انسانی اتفاق می‌افتد. آن هم نیرویی که مستعد باشد و بتواند مفاهیم را طوری ترکیب کند که خلق ارزش تازه‌ای رخ دهد و آن را به نقطه عملیات برساند؛ نه اینکه صرفاً ایده ارزشمند بیاورد. هر کس این کار را سریع‌تر انجام دهد، موفق‌تر است. پس در عمل درمی‌یابیم که باید روی نیروی انسانی سرمایه‌گذاری کرد. همه آدم‌ها این‌طور نیستند. شاید روی عده زیادی سرمایه‌گذاری کنیم، ولی سه یا چهار نفر از آنها خلق ارزش قابل توجه کنند. خیلی از شتاب‌دهنده‌ها همین کار را انجام می‌دهند. مجموعه‌های مختلف را تحت حمایت درمی‌آورند تا از بین 20 مجموعه، یک یا دو تا شکوفا شوند، ولی همین دو مجموعه، چندبرابر کل هزینه را برمی‌گردانند. حوزه نیروی انسانی نیز همین‌طور است. به ازای هر هزینه‌ای که می‌کنی، فوراً نتیجه ملموس نمی‌بینی، پس دفاع‌پذیری آن برای مدیران ارشد کمتر می‌شود. سرمایه‌گذاری روی نیروی انسانی صبوری می‌خواهد. در عین حال که هیچ تضمینی نیست از بین 20 نفر حتماً دو نفرشان آدم‌های موفقی شوند. حفظ و نگهداشت نیروی انسانی نیز پیچیدگی دارد. آدم‌های ویژه، انتظارات ویژه را مطرح می‌کنند. اکوسیستم شما باید پذیرای حفظ و نگهداری آن فرد باشد. حقوق خوب به‌تنهایی عامل نگهداشت افراد در سازمان نخواهد بود. حرکت به سمت مسیر سرمایه‌گذاری روی نیروی انسانی احتمال شکست زیادی به همراه دارد و همین باعث می‌شود که همه مسیر راحت را برگزینند: من می‌خواهم هزینه‌ای که می‌کنم نتیجه ملموس و مشهود داشته باشد تا داخل بانک و برای نهادهای بیرونی کاملاً قابل دفاع باشد: «من این‌قدر هزینه کردم و این اندازه تجهیزات و ارزش‌افزوده به سازمان آوردم.» درباره نیروی انسانی، محاسبه ارزش‌افزوده به این سادگی نیست و شناخت کاملی وجود ندارد. مدیران هم نمی‌توانند به‌درستی قیمت‌گذاری کنند. وقتی یک نیروی ویژه می‌آوریم و می‌گوییم قیمتش این‌قدر است، مدیر می‌گوید تا به حال با چنین پدیده‌ای مواجه نشده‌ام. قبلاً کسی این‌طور کار نمی‌کرد.

همین مسائل باعث شده کمتر سازمانی حاضر به جذب نیروهای ویژه باشد. از سوی دیگر، نهاد رگولاتور نیز محدودیت‌هایی گذاشته است. در راستای نظام سلامت اداری، سقف حقوق معینی را تعریف کرده‌اند. در خیلی از بانک‌ها نمی‌توانند پرداخت و جبران خدمت را از عدد معین بالاتر ببرند و از این بابت بین هیچ رسته و دسته‌ای تفاوت وجود ندارد و همین قضیه باعث چالش می‌شود. اگر مدیری باشد که بخواهد در مسیر جذب نیروی انسانی ویژه حرکت کند، دستش بسته است و او را به‌عنوان متخلف می‌شناسند و بعداً باید جوابگوی نهاد بیرونی باشد. همین قضیه کار را به‌شدت پیچیده می‌کند. به این ترتیب، حرکت‌های جدید، سازماندهی جدید و نوآوری خفه می‌شود و آینده مثبتی را نمی‌توان انتظار داشت.

مؤمن‌واقفی: ما در یک مقطع کوتاه پساتحریم را در کشور تجربه کردیم. در دوره کوتاهی که بحث «پساتحریم» مطرح شد به دنبال اتصال به شبکه‌های پرداخت و زیرساخت‌های جهانی رفتیم. برخی از سرمایه‌گذاران خارجی نیز به دنبال بررسی و امکان سرمایه‌گذاری در بانک‌ها وارد کشور شدند، ولی در هر دو حوزه شکست خوردیم. من در همایش تجاری و بانکی ایران – اروپا که در داخل ایران برگزار شد و سخنرانان متعدد خارجی از حوزه بانک‌های اروپایی داشت، تحلیل‌های خیلی خوبی شنیدم. اغلب بانک‌های خارجی، علت عدم ورود به حوزه سرمایه‌گذاری در بانک‌های ایران را چالش‌های سیاسی و اقتصادی نمی‌دانستند، بلکه می‌گفتند ما در بانک‌های ایرانی مدیریت ریسک استاندارد و قابل اتکایی نمی‌بینیم، پس ریسک سرمایه‌گذاری را نمی‌پذیریم.

به ‌عبارت ‌دیگر، آنها مدیریت ریسک را منطبق با استانداردهای جهانی می‌خواستند، پس فضای پرریسک ایران را نمی‌پذیرفتند و وارد تعامل با بانک ایرانی نمی‌شدند؛ در حالی که هیچ ممانعت سیاسی در آن زمان وجود نداشت. درباره سایر سامانه‌ها نیز همین مشکل را داریم. در دنیا استانداردهای مشخصی مثل EMV و PCI در حوزه کارت و سیستم‌های پرداخت وجود دارد. ما هیچ‌کدام از اینها را تا زمانی که در اکوسیستم بسته فعالیت می‌کردیم نداشتیم، پس اکوسیستم بانکی و پرداخت داخل کشور را با این استانداردها تطبیق نداده بودیم و در مدت پساتحریم نیز فرصت لازم برای این کار نبود و فرصت اتصال به زیرساخت‌های بین‌المللی را از دست دادیم.

مؤمن‌واقفی: بله. اکوسیستم ما کاملاً بومی و با فرض فعالیت داخلی طراحی شده است. نمی‌گویم این اکوسیستم بسته نمی‌تواند هرگز به بیرون وصل شود. درباره این راهکارها فکر شده، ولی زمان می‌برد. این‌طور نیست که اگر همین الان تحریم‌ها برداشته شود به‌صورت آنی امکان اتصال باشد. در برخی موارد به بازطراحی مدل کسب‌وکار تعریف‌شده در اکوسیستم نیاز داریم. در PCI استاندارد با پیش‌فرض محرمانگی شماره‌ کارت بنا نهاده شده و در مدل کسب‌وکار شتاب و شاپرک ما اطلاعات شماره‌ کارت را محرمانه لحاظ نکرده‌ایم.

ما اصولاً سامانه‌زده هستیم و دائم سرویس ایجاد می‌کنیم. شاید در کشورهای خارجی سرعت تولید و تعدد سرویس‌هایشان اندازه ما نباشد، ولی هر سرویس جدیدی که می‌سازند به فرایندها و مدیریت ریسک و تمام تکه‌های پازل می‌اندیشند. در اینجا به دلیل ملاحظات مختلف، خیلی چیزها مغفول می‌ماند.

مؤمن‌واقفی: ما از خود خالق مفاهیم گاهی جلوتر حرکت می‌کنیم! فرضاً در دنیا در بحث بانکداری باز ابتدا بحث الزامات PSD2 مطرح شد و در حال حاضر PSD3 ارائه شده است. برای تدوین اسناد در اروپا چندین سال کار تحقیقاتی و تنظیم‌گری انجام شد و در مرحله بعد در حوزه تکنولوژی، فرایند، API و وب‌سرویس متمرکز شدند و حرکتی جدی به سمت بانکداری باز شروع شد. ما دیر رسیدیم و سریع از آخر زمین شروع به حرکت کردیم، سریع در همایش‌ها به بحث بانکداری باز پرداختیم و بعد صرفاً قسمت فناوری آن را مورد توجه قرار دادیم. ما فناوری‌زده هستیم. وقتی یک فناوری را به کشور می‌آوریم و وارد اکوسیستم می‌کنیم باید فرهنگ، فرایندها و تنظیم‌گری آن را نیز بیاوریم و بعد می‌توانیم آن را با شرایط اکوسیستم خودمان تا حدودی بومی‌سازی کنیم. خیلی سریع براساس فناوری جدید، سرویس خلق می‌کنیم و بعد از دو سال تازه می‌گوییم: «عجب! اینکه دارد برای کشور ریسک ایجاد می‌کند» و سپس با یک بخشنامه آن را از ریشه می‌زنیم و به این ترتیب در نهایت «خرگوش» می‌خوابد و «لاک‌پشت» از خط مسابقه رد می‌شود و به مقصد می‌رسد. این داستان تکراری را برای نئوبانک و لندتک‌ها و… هم داشته‌ایم.

رضوان‌مدنی: فکر می‌کنم خانم واقفی کاملاً درست فرمودند. چون ارتباط ما به مدت طولانی با آن اکوسیستم که پویا بوده و دائماً به جلو رفته قطع مانده است، فاصله‌های زیادی بین‌مان افتاده! نه اینکه نشود ارتباط را برقرار کرد، ولی زمان می‌خواهد. بیل گیتس حرف جالبی درباره فناوری اطلاعات می‌زند: «فناوری اطلاعات، فرایند درست را به‌شدت توسعه می‌دهد و درست‌تر می‌کند و فرایند غلط را به‌شدت معیوب‌تر می‌کند.» همان‌طور که خانم مؤمن‌واقفی گفتند مؤسسه «استندیش گروپ» آمریکا 5.000 پروژه مشاوره توسعه فناوری اطلاعات در دنیا ایجاد کرده و نگاه می‌کند که هزینه اصلاح یک خطا در مراحل مختلف توسعه نرم‌افزار چقدر است. بعد مقایسه‌ای انجام می‌دهد که «اگر هزینه اصلاح خطا در مرحله تحلیل و طراحی برابر یک واحد باشد، هزینه اصلاح خطا در مرحله پیاده‌سازی نرم‌افزار هفت‌برابر آن و در مرحله اجرا حدود هفتادبرابر آن است». یعنی وقتی مراحل اولیه را درست طی نکنید و تکنولوژی‌زده باشید و بخواهید خیلی سریع کار را به نتیجه برسانید بدون اینکه مقدمات را طی کرده باشید، بعداً مجبور به برگشتن به پله اول و اصلاح روند می‌شوید. هزینه این اصلاح به‌مراتب زیادتر از اصلاح در حین توسعه است.

رضوان‌مدنی: واقعیت این است که بانک مرکزی تمام تلاش خود را می‌کند که نظام بانکی بر پایه استانداردهای بین‌المللی جلو برود. حتی در حوزه توسعه فناوری اطلاعات، این‌طور نیست که دستورالعمل‌های بانک مرکزی بر اساس استاندارد جهانی نباشد. هر بخشنامه‌ای که مطالعه کنید می‌بینید بر پایه استانداردهای بین‌المللی شکل گرفته، ولی تا زمانی که به شکل عملی در تعامل با جهان قرار نگیریم نمی‌توان مطمئن بود که در نقطه صحیحی هستیم.

در عین حال، بنا به نیازمندی‌های مختلف کشور که گهگاه تغییر می‌کند، ما از استانداردهای جهانی عدول می‌کنیم. نیازمندی‌های کشور به‌تدریج عوض می‌شود و شما مجبورید اصلاحاتی را در آن رقم بزنید. ما معمولاً در ارتباط با نیازمندی‌ها می‌خواهیم خیلی سریع اقدام کنیم؛ پس به مرور زمان بین ما و دنیا فاصله می‌افتد. بعد از چند سال که نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که فاصله به‌قدری زیاد شده که جبرانش مستلزم شش ماه الی یک سال زمان خواهد بود. گاهی یک تغییر چندان هم وسیع نیست، ولی بانک‌ها توانایی انجام سریع آن را ندارند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.