پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
برای کیان ایران / فضای مجازی آینه جامعه ایران است؛ به جای انکارش باید در آن دقیق شویم و خود را بهتر بشناسیم
هفته گذشته هفته سختی برای همه ما بود؛ با حوادثی که در کشور رخ داده، حتی در آستانه جام جهانی فوتبال، تصور میکنم دلیلی برای شادمانی نیست. به هر جناحی که تعلق داشته باشیم و با هر دیدگاه فکری که به این چند وقت نگاه کنیم، حوادث هفته گذشته برای ما دردناک بود.
ماجرایی که در شهر کوچک ایذه و حادثهای که برای «کیان» ۹ساله رخ داد، دل همه ما را به درد آورد. آنطرفیها گفتند مأموران حکومت این کودک را کشتند و اینطرفیها هم گفتند کار تروریستها بود. هر دو روایت دردناک است؛ اگر مأموران امنیتی ما خطا کرده باشند، دردی بزرگ است و اگر تروریستها این کار را کرده باشند، دردی بزرگتر و جانکاهتر.
چطور میتوانیم قبول کنیم در روز روشن برخی اسلحه دست بگیرند و آزادانه در این کشور بچرخند و زن و بچه مردم را تیرباران کنند؟ چقدر سخت است شنیدن روایت این که در روز روشن و جلوی مأموران حفظ امنیت، کیان این کشور را هدف گرفتهاند.
درد چنان بزرگ است و چنان غیرقابل تحمل که وقتی هجمه رسانهای هم به آن اضافه شود، ماجرا وحشتناکتر میشود و آزاردهندهتر. فرای آنچه رخ داده، واقعیت، از دسترفتن کودکی است که از امیدهای ما برای آینده این کشور بوده است. کیان این کشور همین بچههایی هستند که تصور میکنند شادترین آدم روی زمین، خودشان هستند و ایلان ماسک.
«کیان» نماینده همان نسلی بود که قرار است ایران آینده را بسازند. حالا «کیان» را نداریم، ولی هزاران کار روی زمین مانده و هزاران مسئله حلنشده داریم که قرار بود بچههایی مثل کیان آن را حل کنند؛ و چه حیف که کیان ما اینچنین پرپر میشود.
نسل زد، مخاطبان اصلی ما در اقتصاد نوآوری هستند؛ کسانی که قرار است طور دیگری نگاه و این کشور را متحول کنند؛ نسلی که چشم و گوش بازی دارند و به جای فوتبالیستها و چهرههای تلویزیونی، آنها را که خلق ارزش میکنند، میشناسند؛ از رباتیک و ساخت و خلق دنیاهای جدید لذت میبرند… این بچهها با خلق ارزش آشنایند و میدانند که راهکار چیست؛ وقتی سرمایههای ما اینچنین در روز روشن پرپر میشوند، این درد است.
حال ممکن است برخی همه چیز را متوجه معترضان کنند و بگویند تا زمانی که برخی اغتشاش میکنند، همین آش است و همین کاسه. این اما پاککردن صورتمسئله است؛ تلاشی است برای نشنیدن. چه بخواهیم و چه نخواهیم، شکافهایی در جامعه داریم که در هر فرصتی دهان باز میکنند و ما را میبلعند.
هزاران پرسش بیپاسخ در ذهن نسل زد وجود دارد که نمیتوان به آنها پاسخ نداد. پاسخ این نسل را نمیتوان با همان روشهای قدیمی داد. انتظار حداقلی این است که تلاش کنیم از دریچه نگاه کسانی جهان را ببینیم که قرار است آینده ایران را بسازند.
اگر پاسخ سوالهای این نسل را یکبهیک ندهیم، هر کدام گسلی میشوند بر گسلهای موجود؛ در نهایت نیز همین گسلها کشور را به سوی سیاهچالهشدن میبرند. باور کنیم که باید روشهایمان را تغییر دهیم. باور کنیم که اگر همان کارهای همیشگی را تکرار کنیم، به همان نتایج همیشگی میرسیم.
با اینکه جام جهانی فوتبال شروع شده و امروز هم ایران اولین مسابقهاش را در برابر انگلیس در پیش دارد، هیچ کدام از ما دل و دماغ فوتبالدیدن و شادیکردن نداریم. چگونه میتوانیم بر طبل شادانه بکوبیم، وقتی کیان ما اینچنین پرپر میشود؟ ما انسانیم؛ ما موجوداتی هستیم از پوست و گوشت و استخوان و دارای احساس. مگر میشود اتفاقهایی اینچنین در کشور رخ دهد و چشم ببندیم؟ فارغ از اینکه چه اتفاقی افتاده، واقعیت، از دست رفتن جوانان، نوجوانان و کودکان این سرزمین است.
فردای ایران را قرار است همین بچههای نوآور و خوشذوقی بسازند که این روزهایشان اینچنین غمبار است. این شرایط برای کسی قابل قبول نیست. ما هزاران مسئله روی زمینمانده داریم؛ از تورم افسارگسیخته تا رشد منفی اقتصادی و انواع موانع پیش روی تولید و کار. ما با مسائلی سخت در حوزه محیط زیست روبهرو هستیم و نابودی فزاینده منابع طبیعی.
ما بحرانهایی چون بحران آب داریم و نابودی زمینهای مولد. ما به منابع انسانی نیاز داریم که در این کشور کارها را به دست گیرند و مسائل را حل کنند؛ ولی آیا ذهنها این روزها آمادهاند که بتوانند روی مسائل واقعی تمرکز کنند؟ در این شرایط چطور میتوانیم روی اقتصاد نوآوری تمرکز کنیم؟
برخی مدام همه چیز را گردن فضای مجازی میاندازند، اما واقعیت این است که باید رها کنیم این بحثهای بیقاعده بیفایده را! قبول کنیم دنیای این روزهای ما دنیای خوبی نیست؛ قبول کنیم جهان و فضای مجازی علت تیرگی جهان امروز ما نیست و صرفاً آینهای است که در بدترین حالت به شکل مقعر یا محدب جهان ما را بازنمایی میکند و آنچه میبینیم، ممکن است کجومعوج باشد، ولی اصل ماجرا تفاوتی ندارد.
واقعیت امروز جامعه ما برای کسی قابل قبول نیست. ما با انبوهی سؤال بیپاسخ روبهرو هستیم. چه زمانی قرار است به این سؤالها جواب بدهیم؟
مگر کسی هست که بگوید حال این روزهای ما خوب است؟ ما در «کارنگ»؛ حتی در این روزهای سخت ایستادهایم و از ساختن میگوییم؛ از اینکه این کشور و کیان آن را باید حفظ کرد؛ ولی چه باید بگوییم وقتی کیان این کشور را در روز روشن اینچنین تلخ و جگرسوز هدف گرفتهاند؟!