پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
اینترنت؛ شریان حیاتی کسبوکارها / گفتوگو با حمید بابادینیا، مدیرعامل گیلاسکامپیوتر
حمید بابادینیا معتقد است ایران نمیتواند در صنعت سختافزار محصولی رقابتپذیر تولید کند.
از آنجا که عامه مردم به شکل ملموس نتایج فعالیتهای مهندسان نرمافزار را در زندگی شخصی خود میبینند، حوزهای شناختهشدهتر است و به مسائل و مشکلات آن بیشتر پرداخته میشود، اما درباره حوزه سختافزار کمتر صحبت میشود؛ هرچند شرکتهای کوچک و بزرگ بسیاری در این حوزه فعالیت میکنند.
در مورد اختلالات اینترنت نیز بیش از همه درباره حوزه نرمافزار و اپها صحبت میشود تا سختافزار و زیرساختها. به همین سبب در این شماره کارنگ سراغ «گیلاسکامپیوتر»؛ یکی از شرکتهای باسابقه حوزه سختافزار رفتیم و از مسیری که تا امروز طی کرده، مشکلاتی که با آنها دست به گریبان بوده و تأثیر اختلال اینترنت بر این بازار صحبت کردیم.
حمید بابادینیا، مدیرعامل این شرکت، مخالف تولید تجهیزات سختافزاری است و اعتقاد دارد جز در موارد استثنایی که دست به اختراع زدهایم، نباید اصرار بر تولید داخلی این تجهیزات داشت، زیرا در این عرصه مزیت نسبی نداریم. مزیت ما نیروی انسانی متخصصی است که بخش بزرگی از آن به دلیل اختلالات اینترنت و وضعیت نابسامان اقتصادی از کشور خارج شدهاند. او میگوید دستاورد فیلترینگ در ایران «هیچ» بوده و اگر همین امروز رفع فیلتر در دستور کار حاکمیت قرار گیرد، بهتر از فرداست.
گیلاسکامپیوتر چه سالی ایجاد شد و در ابتدا چه کارهایی انجام میداد؟
سابقه فعالیت ما در گیلاسکامپیوتر به سال 1371 برمیگردد که شرکتمان را ثبت کردیم، اما من و سایر بنیانگذاران این شرکت پیش از آن هم در حوزه آیتی فعالیت میکردیم و در بخش تحقیقوتوسعه (R&D) ایرانسیستم فعال بودیم. آن زمان ایرانسیستم یکی از شرکای ما بود که به تأسیس شرکت کمک کرد.
در اصل بخش تحقیقوتوسعه ایرانسیستم جدا شد و شرکت مستقلی به نام گیلاسکامپیوتر را تأسیس کرد؟
خود ایرانسیستم میخواست بخش تحقیقوتوسعه بهعنوان مجموعهای خصوصی و در قالب یک شخصیت حقوقی به کار خود ادامه دهد. البته سهامدار ما نیز بود، ولی ما بعد از چند ماه اعلام استقلال کردیم و از ایرانسیستم جدا شدیم. چهار نفری که با هم گیلاسکامپیوتر را تأسیس کردیم، فارغالتحصیلان مهندسی برق دانشگاه شریف بودیم. سایر دوستان مهاجرت کردند و در حال حاضر در آمریکا و کانادا مشغول فعالیت هستند و فقط من از آن جمع ماندهام.
از آنجا که وجهه آکادمیک داشتیم، شعار اول گیلاسکامپیوتر «تحقیقات، طرح و تولید سختافزار و نرمافزار» بود و با این رویکرد وارد بازار شدیم، اما خیلی زود متوجه شدیم بازار ایران کشش این همه کار تحقیقوتوسعه سطح بالا را ندارد. این بود که خودمان را با بازار آیتی کشور هماهنگ کردیم و وارد حوزه شبکه شدیم. در شبکه عملکرد خوبی داشتیم و در اواخر سال ۱۳۸۰ با پیشنهاد یکی از دانشجویانم وارد حوزه امنیت شبکه شدیم.
گیلاسکامپیوتر در سال ۱۳۸۰ این فعالیت را شروع کرد و در آن زمان از پیشگامان این حوزه بود. آن زمان هنوز بسیاری نمیدانستند فایروال، تجهیزات امنیتی و سختافزار فایروال چیست. ما این تجهیزات را وارد کردیم، اما از همان هنگام میدانستم از آنجا که این تجهیزات هایتک هستند، بعد از مدتی کشورهایی که صاحب فناوری هستند، از ورود این دستگاهها به کشور ما جلوگیری کرده و اصطلاحاً آنها را بلاک میکنند. به محض اینکه تجهیزات امنیتی در فضای سایبری ایران شروع به کار کنند، شناسایی و بلاک میشوند. ما توانستیم این تجهیزات را عملیاتی کنیم.
از آنجا که بازار تقریباً بکر بود، بسیاری از سازمانها و ارگانها مشتری ما شدند. اما همیشه مخاطرهای در ذهن من هست؛ مدیران شرکتها بعضی اوقات از این موضوع غافل میشوند که هر بزرگشدنی مخاطراتی دارد، یعنی وقتی شرکتی تأمینکننده تجهیزات امنیتی در کل کشور میشود، قاعدتاً به چند صد نفر نیروی انسانی نیاز دارد.
برای اینکه درگیر چنین سیستمی نشویم و این هزینه را نداشته باشیم، اقدام به انتقال دانش کردیم. به این صورت که با تأسیس گیلاسآکادمی، هر تعداد تجهیزاتی که میفروختیم، ادمینهای هر شبکه را در بوتکمپهایی آموزش میدادیم. این کار باعث میشد مدیران آن مجموعهها ارتباط علمی خوبی با ما برقرار کنند و کمک میکرد مستقل شوند و ما به صدها نفر برای پشتیبانی نیازی نداشته باشیم.
به این ترتیب همین افرادی که در سازمانها با ما کار میکردند و در بوتکمپهای ما آموزش دیده بودند، برایمان بازاریابی میکردند. با این سیاست، توانستیم در بحرانهای اقتصادی خودمان را سر پا نگه داریم، زیرا بعضی اوقات با تعداد زیاد نیروی انسانی ضربهپذیری افزایش مییابد، اما اگر بتوانید چالاک باشید و اندازه شرکت خود را در حد متوسط نگه دارید، انعطاف بیشتری خواهید داشت و راحتتر عمل میکنید.
اشاره کردید که وقتی یک سختافزار هایتک حوزه امنیت وارد کشور میشود، به محض اینکه شروع به کار میکند، شناسایی میشود و از کار میافتد و شما فعالیتهایی انجام دادید که این اتفاق نیفتد. اما تفکر غالب این است که کسانی که در حوزه سختافزار فعالیت میکنند، افراد کمدانشی هستند که بیشتر تاجرند. چقدر این تفکر درست است؟
در گذشته غالباً اینطور بود که افراد برای اینکه سختافزار مورد نیاز خود را پیدا کنند، به بازار رضا یا پایتخت مراجعه میکردند. شرکتهایی مانند گیلاسکامپیوتر چقدر توانستهاند این فرهنگ را تغییر دهند و چه میزان از این بازار به سمت تخصصی و آنلاینشدن حرکت کرده است؟
حرف شما کاملاً درست است. اصلاً دلیل اینکه گیلاسکامپیوتر کارش را با تحقیقوتوسعه شروع کرد، همین بود. خاطرم هست وقتی ما و شرکایمان از PC صحبت میکردیم، حالمان بد میشد. میگفتیم ما از دانشگاه شریف آمدهایم و باید کاری کنیم که با فروشنده صرف تفاوت داشته باشیم؛ کلاس کار ما فرق دارد و باید کار مهندسی انجام دهیم. بگذریم از اینکه بازار بد آیتی باعث شد در آن دهه به طریقی به موضوع بازرگانی نیز گرایش پیدا کنیم که البته برای حفظ بقا بود.
میپذیرم یکسری از همکاران ما هستند که تجار و واردکنندگان خوبی هستند و لجستیک و پشتیبانی مناسبی دارند، ولی دانش فنی ندارند و نمیدانند کالایی که میفروشند چه قابلیتها و نقاط قوت و ضعفی دارد. نمیشود هم از آنها انتظاری داشت.
در خارج از کشور نیز به همین صورت است و شما میبینید یکسری شرکتها فقط کار تجاری و واردات و صادرات انجام میدهند و شرکتهای دیگری از این تجهیزات پشتیبانی میکنند؛ ولی فرهنگ ما در ایران متفاوت است و وقتی کالایی را از شرکتی میخریم، توقع داریم همان شرکت به تمام سؤالات ما در خصوص آن محصول پاسخ دهد.
اگر بخواهم روند تحول بازار را برایتان توضیح دهم، باید به اواسط دهه ۶۰ برگردم که دانشگاه شریف برای رشته مهندسی کامپیوتر دانشجو پذیرش کرد. این فارغالتحصیلان در دهه ۷۰ وارد بازار شدند. در این دهه، عدهای از جمله ما که فکر میکردیم باید کار مهندسی انجام دهیم و سمت تجارت نرویم، شروع به تحقیقوتوسعه کردیم. یکسری طراحی انجام دادند و برخی سراغ طراحی نرمافزار رفتند.
در حوزه سختافزار بازار اصلاً کشش نداشت، زیرا ما زیرساختهای لازم برای پرورش تعدادی مهندس در حوزه تحقیقوتوسعه را نداشتیم که با بخش صنعت ارتباط بگیرند و تجهیزاتی را خاصمنظوره برای صنعت طراحی کنند تا به شکل انبوه وارد بازار شده و نهایتاً هم به خارج از کشور صادر شود. همچنان نیز این زیرساختها آماده نیست.
اما چه بلایی سر سختافزار آمد؟ برخی از سختافزاریها مثل ما بودند که نمیخواستند به کار تجاری صرف تن بدهند و به کار مهندسی علاقه داشتند. راه حلی که ما در اوایل دهه ۷۰ پیش روی خود میدیدیم، قدمگذاشتن در بازار شبکه بود. ما تجهیزات شبکه را برای پروژههای خود وارد کردیم، نه اینکه صرفاً کار تجاری انجام دهیم.
بهمرور که تجهیزات مختلف را به تناسب پروژهها وارد میکردیم و توسعه میدادیم، با محصولات متنوعی نیز آشنا شدیم. مثلاً من در پروژهای مجبور شدم از تجهیزی استفاده کنم به نام مدیاکانورتر. وقتی آن را خریداری کردم، متوجه شدم محصول بسیار خوبی است و با خودم فکر کردم چرا نمایندگیاش را اخذ نکنم؟
بر این اساس سراغ بحث تجاری رفتم و نمایندگی آن شرکت را گرفتم و شروع به واردات آن کردم. سیاست ما این بود که سراغ واردات تجهیزات خاص برویم، نه هر تجهیزی که نیاز عموم باشد. با همان گرایش بعداً به حوزه امنیت وارد شدیم که نسبت به شبکه، تخصصیتر بود.
در مقطع فعلی، به نظرم بازار تخصصی شده است. درست است که وضعیت فروش پیسی و نوتبوک اسفناک است، اما در مورد تجهیزات تخصصی اوضاع فرق میکند؛ یعنی شما سرور را از جایی میخرید که به شما پشتیبانی هم ارائه بدهد.
مشتریان شما چه کسانی هستند؟
مشتریان ما و شرکتهایی که مشابه ما فعالیت دارند، اکثراً ادارات و سازمانهای دولتی هستند. ما دولت را بهعنوان کارفرمای بزرگی میشناسیم که نبض بازار آیتی در دست اوست. البته این ضعف ماست که مشتری اصلی شرکتهای تخصصی خود دولت است. دولت بدنه بسیار بزرگی دارد؛ آن هم بدون اینکه ابزار لازم را دارا باشد.
دولت برای اینکه بتواند زیرساختهایش را تجهیز کند و سرویس و خدمات مناسبی ارائه دهد، باید سرویسش را از بخش خصوصی دریافت کند. خوشبختانه طی این سالها توانستهایم در حوزه امنیت نه بهدلیل نازلبودن قیمت، بلکه به خاطر دانش فنی و سرویس مناسبی که ارائه دادهایم، پروژه بگیریم.
چه میزان از تجهیزاتی که ما به شکل سختافزاری استفاده میکنیم، تولید داخلی است؟ آیا شرکتهای ما تنها واردکننده هستند؟
دکترای تخصصی من در رشته فناوری با گرایش انتقال فناوری است، اما به نظرم تولید جایی معنا دارد که چیزی بهعنوان مزیت نسبی وجود داشته باشد. اگر تولیدی ارزش افزوده نداشته باشد، نباید آن را انجام داد. مثال بارزش ایرانخودرو و سایپا هستند. در دهه ۴۰ برای کشور و منطقه ما تولید خودرو ارزش افزوده داشت. در کل منطقه فقط ایران بود که پیکان تولید میکرد و کره جنوبی میآمد و از کارخانه ایرانناسیونال بازدید میکرد. آن زمان ما پیشگام فناوری در تولید خودرو بودیم، اما اکنون تا زمانی که کمپانیهای بزرگ کره جنوبی هستند، ما با پراید چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ مزیت نسبی ما چیست؟ اگر از مدیران این دو کارخانه بپرسید، میگویند چند هزار کارمند دارند. آیا این جواب مناسبی است؟
یعنی شما مزیت نسبی ندارید، بلکه در باتلاقی وارد شده و یکسری نیرو استخدام کردهاید و چون بودجه دولت را میگیرید، دیگر برایتان بازدهی مهم نیست. مثال کره جنوبی را برای شما میزنم که دو خودروسازی بزرگ هیوندایی و کیا و دو شرکت بزرگ سامسونگ و الجی را دارد.
با وجود کمپانیهایی که در تمام صنایع، از الکترونیک گرفته تا کشتیسازی حضور دارند، فکر میکنید تعرفه واردات تجهیزات آیتی و الکترونیک در کره جنوبی چقدر است؟ شاید به نظر برسد دولت کره جنوبی برای حمایت از تولید داخل تعرفه سنگینی روی محصولاتی مانند اپل میبندد، اما تعرفه یکسری از تجهیزات آیتی در کره جنوبی صفر است و به این میگویند حمایت.
این یعنی دولت از همان روز اول به تولیدکنندهاش میگوید که تو باید با اپل رقابت کنی. همین امر باعث شده در بازار جهانی تنها سامسونگ توان رقابت با اپل را داشته باشد. وقتی حین تولید، رقیب را در کنار خودتان حس کنید، چارهای ندارید جز اینکه کیفیتتان را افزایش دهید تا از رقیب خود جا نمانید.
به حوزه آیتی برگردیم؛ در حوزه آیتی مزیت نسبی ما چیست؟ قطعاً تولید نیست. بهزور نمیتوان یک کشور را تولیدکننده سختافزار کرد. مگر ما تولیدکننده نیمهرسانا هستیم؟ مگر تولیدکننده قطعات پیچیده الکترونیک هستیم؟ بسیاری از این قطعات را خود آمریکا تولید نمیکند.
تولید جایی معنا دارد که چیزی بهعنوان مزیت نسبی وجود داشته باشد. اگر تولیدی ارزش افزوده نداشته باشد، نباید آن را انجام داد
پس من نمیتوانم ادعای تولید کنم. شاید بتوانم قطعات را اینجا بیاورم و سختافزاری تولید کنم، چون نیروی کارم ارزان است، ولی حتی این نیروی کار هم در دهه ۶۰ ارزان بود، نه اکنون. به همین دلیل دولت مجبور است دست به دامن سوبسید و رانت و وام شود تا این کسبوکارها زنده بمانند؛ هرچند اینگونه دولت و کشور ضعیف میشوند.
مزیت نسبی ما چیست؟ نیروی انسانی متخصص که آن هم تا حدود زیادی از دست رفت؛ افراد مستعدی که میتوانستند در حوزه نرمافزار و طراحی به کشور کمک کنند؛ همان چیزی که هندیها از آن استفاده کردند. من اصلاً اعتقاد به تولید در حوزه سختافزار ندارم و بهعنوان کسی که خاک این رشته را خورده، بهصراحت میگویم تولید در این حوزه هیچ مزیتی بهجز رانت ندارد.
باید به این فکر کنیم که اصلاً اقتصادی هست که بخواهیم مثلاً مادربورد طراحی کنیم؟ قرار است این محصول را به چه کسی بفروشیم؟ اساساً روند تولید اینگونه نیست. برای تولید لازم است بازار را بشناسید و با توجه به نیاز بازار، محصولی را تولید کنید. بضاعت این بازار به ما میگوید تولید سختافزار بهصرفه نیست. اگر نگران آینده کشور هستید، راه حلش نه تولید به هر قیمتی، بلکه بهادادن به نیروی انسانی است.
این برنامهنویسان خوب هزینه چندانی هم ندارند و مواد اولیه کارشان یک پیسی است، نه یک کارخانه. کار تولید بسیار پیچیده است و تنها در یک صورت میتواند بهصرفه باشد؛ در صورتی که اختراعی انجام شود که نیاز بازار است و در زمان مناسبی هم وارد بازار شود.
در تمامی حوزهها با موج مهاجرت عظیمی مواجه هستیم. وضعیت مهندسان سختافزار به چه شکل است؟ آیا شما نیز تأثیرات این وضعیت را در کسبوکار خود مشاهده کردهاید؟
از آنجا که سالهاست با این مسئله درگیرم و باعث سرخوردگیام شده، کاملاً از آن آگاهم. اوایل دهه ۷۰ در دانشگاه تدریس میکردم. دیدم به هر کسی آموزش میدهیم، به آمریکا و کانادا میرود و در آنجا از آن دانش استفاده میکند.
به همین دلیل از آموزش دانش در بخش خصوصی و برای متخصصی که میخواهد آستین بالا بزند و وارد میدان عمل شود، استفاده کردم. زمانی دانشگاه شریف ۳۵ نفر ورودی مهندسی الکترونیک داشت و از آن تعداد، حدود ۲۰، ۲۵ نفر از کشور خارج میشدند و باقی در ایران میماندند. اما الان از این ۳۵ نفر، حتی یک نفر هم در ایران نمیماند.
فقط در مورد حوزه نرمافزار اینگونه نیست، نیروی متخصص ما در ایران در سایر حوزههای مهندسی و حتی پزشکی معتبر است. مهندسان سختافزار که گل سرسبد هستند، زیرا هم میتوانند طراحان خوبی باشند، هم چون آموزش نرمافزار دیدهاند، میتوانند برنامهنویسان خوبی باشند.
همین وضعیت سبب شده پروژههای ما توسط مهندسانی انجام شود که حتی یک نفرشان دانشآموخته دانشگاههای دولتی نیستند. دائماً در سازمان نظام صنفی درباره این موضوع صحبت میشود که وقتی شرکتی قصد استخدام نیرو دارد، فارغالتحصیلان دانشگاههای معتبر و صنعتی حتی رزومه هم نمیفرستند.
سونامی مهاجرت نخبگان و شرکتها وحشتناک است. زمانی فقط نیروی متخصص مهاجرت میکرد، اما اکنون امارات در حال جذب شرکتها نیز هست. اگر عرق وطن نباشد، هیچ چیز دیگری نمیتواند شما را به کشور متصل کند، چون امکانات و گزینهها گستردهاند.
من برای دورزدن مشکلم به این شیوه متوسل شدهام که دانشجوی تازه فارغالتحصیلی را که قصد مهاجرت ندارد، استخدام میکنم و آموزشهای لازم را به او میدهم تا به مهندس امنیت شبکه تبدیل شود. این فرد در قبال این آموزشها، تعهد خدمت چهار، پنجساله به شرکت من خواهد داشت. بعد از این مدت هم به احتمال زیاد مهاجرت میکند.
زمانی آنقدر برای کارمندانم توصیهنامه به سفارت استرالیا فرستادم که گفتند دیگر توصیهنامههای گیلاسکامپیوتر را بررسی نمیکنند، با اینکه سفارت موظف است که این موارد را چک کند. البته این درد است و خوشحالکننده نیست. یکی از دلایل اصلی آن هم این است که در کشور ما به تخصص احترام گذاشته نمیشود و پول را جایی که نباید، هزینه میکنیم. به این فکر کردهاید اگر آن ۹۳ هزار میلیارد تومان را که اختلاس شد، خرج نخبههای این کشور میکردیم، میتوانستیم چند مهندس خوب برای انجام پروژههای همین مملکت داشته باشیم؟
تحریمها روزبهروز سفت و سختتر میشوند و کار را برای فعالیت شرکتهای تخصصی دشوار میکنند؛ اما بعضاً از مدیران شرکتها میشنویم که مشکل اصلیشان نه تحریمهای خارجی که تحریمهای داخلی است. شما چقدر این مسئله را در کار خود احساس کردهاید؟ کدام شکل از تحریمها روی فعالیتتان اثرگذاری بیشتری داشته است؟
در حوزهای که من کار میکنم، ما کارمان را بلد هستیم و کسی نمیتواند جلوی ما را بگیرد. ۴۳ سال است تمام پروژههای بزرگ این کشور را انجام دادهایم. درست است به خاطر تحریمهای خارجی هزینه بیشتری میدهیم، ولی راهش را میدانیم و طی این مدت پیچیدهترین تجهیزات را وارد کردهایم.
آن چیزی که برای ما آزاردهنده است، تحریم داخلی است. کسی که در این شرایط واردات آیتی انجام میدهد، از هر وطنپرستی، وطنپرستتر است، زیرا به محض اینکه پایمان را از کشور بیرون بگذاریم، با مخاطرات امنیتی روبهرو هستیم، چون تحریمها را دور میزنیم.
بنابراین مشکلات تحریم داخلی بهمراتب بدتر است و دردسرهای مختلفی در گمرک، بانک مرکزی، تنظیم مقررات، آزمایشگاه و… داریم. بهعنوان مثال، تجهیزی که من وارد میکنم، یک نمونهاش ۴۵ تا ۶۰ روز در آزمایشگاهی میماند تا تست شود و بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان بابت آن هزینه میگیرند.
جالب اینجاست درنهایت هم تجهیزی که متعلق به سیسکو است، در آزمایشگاه ما رد میشود. بعد من میپرسم که این پیشرفتهترین در دنیاست و چرا رد شده؟ میگویند شما یک بار دیگر آن را برای تست بفرست و باز هم هزینه و معطلی. بعد باید جریمه تأخیر را هم به کارفرما بپردازیم.
با اتفاقاتی که طی یکی، دو ماه اخیر در کشور در حوزه اینترنت روی داده، بسیاری از کسبو کارها متضرر شدهاند، اما حاکمیت معتقد است میتوانیم اینترنت ملی و اکوسیستم داخلی خود را در حوزه آیتی داشته باشیم. نظر شما در اینباره چیست؟
من این را از حاکمیت میپرسم که آیا آلمان اکوسیستم خودش را دارد؟ بریتانیا یا فرانسه اکوسیستم خودشان را دارند؟ آیا ما از آنها پیشرفتهتر هستیم؟ جوابشان معمولاً این است که نه، ولی موقعیت خاصی داریم. من به آنها میگویم که چرا شرایط خودمان را سختتر میکنیم؟ مثالش پیامرسانها هستند. اول مردم از وایبر استفاده میکردند که فیلتر شد. بعد همه سراغ تلگرام رفتند و آنقدر استقبال از تلگرام زیاد شد که زمان وزارت جهرمی، سرورهایش را در زیرساخت گذاشتند. بعد تلگرام فیلتر شد و همه به واتساپ مهاجرت کردند. این اپ در زمان کرونا که شبکه شاد نتوانست پاسخگو باشد و معلمها برای بچهها در واتساپ تدریس میکردند، خوب بود، ولی اکنون آن را فیلتر کردهاند.
نمیخواهید به عقب نگاه کنید و ببینید از این فیلترکردنها چه چیزی به دست آوردهاید؟ هیچ. اما چه چیزی از دست دادهاید؟ اعتماد. مردم از آن زمان چقدر از پیامرسان داخلی استفاده کردهاند؟ آیا آلمان و بریتانیا مخاطره امنیتی ندارند که از واتساپ استفاده میکنند؟ آلمان با سابقه جنگ جهانیای که مردم فراموشش نکردهاند، مخاطرات امنیتی بیشتری دارد، ولی به جای اینکه واتساپ را فیلتر کند، تواناییهای امنیتیاش را افزایش میدهد. اصلاً با فیلتر اینستاگرام و واتساپ چقدر توانستید جلوی درز فیلمها و عکسهای اعتراضات را بگیرید؟
منی که کارم با اینستاگرام و واتساپ بود، ناچار شدم ویپیان نصب کنم. قابلیت این ویپیان چیست؟ همان اول اجازه میگیرد که به تمام اطلاعات و محتوای تلفن همراهم دسترسی داشته باشد؛ یعنی تمام اطلاعات من به آن سوی مرزها میرود و مخاطره امنیتی همینجاست. پس این اقدامات نهتنها موفق نبوده، بلکه باعث اختلال در کسبوکار شده و نارضایتی ایجاد کرده و یکسری کسبوکار کوچک که از طریق اینستاگرام فعالیت میکردند، از کار بیکار شدهاند.
یکسری کارشناس و نخبه هم با خود فکر میکنند به جای اینکه وقتشان را برای فیلتر و فیلترشکن تلف کنند، بهتر است از این کشور بروند. به جای اینکه در کشور را ببندید، آن را باز بگذارید، با دنیا تعامل داشته باشید و اگر هجمهای بود، به جای قطع همهچیز به هجمهها پاسخ بدهید.
در مقابل فناوریای که احساس میکنید برای کشور مضر است، باید فناوریای قرار دهید، نه اینکه دسترسی به آن را قطع کنید. منی که باید به شهرستان سرویس بدهم و میخواهم به شکل ریموت به شبکه متصل شوم و عیبیابی کنم، میبینم که پهنای باند بهشدت کاهش یافته است.
با این وضعیتِ اینترنت، ارائه خدمات برای کسبوکارهای حوزه آیتی بسیار بغرنج شده است. برای گفتوگو با مشتریان نیز دچار مشکل شدهایم. خودمان هزار مشکل داشتیم و الان مشکلات پهنای باند و فیلترینگ هم به آنها اضافه شده است.
میگویند سعی میکنیم ضرر و زیان کسبوکارها را پرداخت کنیم. اصلاً چرا باید این کار را بکنید تا بعداً از بسته حمایتی رونمایی کنید و سوبسید بدهید؟ این بودجه را از کجا تأمین میکنید؟ این راهش نیست. اینترنت شده مرغ عزا و عروسی؛ هر جا با هر مشکلی مواجه میشوند، اول اینترنت را قطع میکنند، در حالی که این شریان حیاتی کسبوکار ماست.