پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بانکهای آینده در میدان نبرد با دادهها قرار خواهند گرفت. درواقع همانطور که پیشتر اشاره شد، اطلاعات، میدان نبردِ عصر حاضر هستند ولی بسیاری از بانکها هنوز به آن پی نبردهاند. مسلماً برخی از بانکها در سالهای اخیر به این موضوع اعتراف کردهاند:
والتِر وریستون، مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره سیتیبانک بین سالهای 1967 تا 1984: «اطلاعات دربارۀ پول تقریباً بهاندازۀ خودِ پول، مهم شده است.»
جاون رید، مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره سیتیبانک بین سالهای 1984 تا 1998: «بانکداری فقط شامل بیت و بایتها است»
بههرحال اکثر بانکها حتی تا امروز هم به این موضوع، پی نبردهاند.
سایر بانکها زمانی به این امر واقف میشوند که موقعیتِ حیاتی بودنِ اطلاعات و مهمتر بودن آن از سرمایه و نیروی انسانی، گذشته و مقطع نبرد با دادههای حجیم و سنگینِ حاصل از گوگل، آمازون، فیسبوک و غیره از راه رسیده است.
ارزش، چگونه تغییر میکند: قبل از آنکه اطلاعات باشد، نمک بود
اطلاعات، یک واحد پول نیست به همین علت است که مردم سعی میکنند بهجای دزدی از شعب، بهصورت آنلاین دزدی کنند زیرا میدانند هرکجا اطلاعات هست، پول هم همانجاست. پول، همان اطلاعات است. این موضوع جدیدی نیست، از قدیمالایام ارزش و معنیِ پول، بسته به نوع و هدف تجارت، متغیر بوده است.
در تمدنهای قدیم، صدف و مهرههای تسبیح، پولهای رایجِ اصلی بودند و جزیرۀ یاپ بهترین مثال در این زمینه است. در این جزایر، سنگهای بزرگ نمایانگر ثروت بودند ولی هیچ مادهای ارزشمندتر از نمک نبود.
امروزه ما در پختوپزهای خود، هراندازه بخواهیم از نمک استفاده میکنیم زیرا پردازشهای صنعتی، سبب گردیده دسترسی نامحدود به این ماده، فراهم باشد ولی در روزگار قدیم نمک، ارزشمندترین منبع ثروت به شمار میآمد. تاجران برده در یونان، غالباً بردهها را با نمک مبادله میکردند و این جمله بسیار مصطلح بود که میگفتند «این میزان نمک، نمیارزد» ضمن آنکه سربازان هنگ رومی، حقوق خود را بهصورت جیرههای نمک دریافت میکردند که اصطلاحاً سالاریُم یا همان دستمزد به زبان لاتین نامیده میشد.
حضرت عیسی مسیح گفتهاند «شما، نمکهای زمین هستید»؛ همچنین مسیرهای تجارت نظیر ویاسالاریا که از شمال ایتالیا به دریای آدریانیک میرفت، برای حمل و نقل ادویۀ داخلی از سواحل دریا مورد استفاده قرار میگرفت. این فرآیند، ثروت و رونق را برای شهرهای مرزی، که غالباً معدنِ سفید نامیده میشدند، به ارمغان میآورد. شهرهای سالزبِرگ و سالزگیتِر در کشور آلمان نیز نام خود را از کلمۀ سالز یا همان سالت به معنی نمک، گرفتهاند. در دهۀ هفتاد میلادی، حکومت سلطنتی بریتانیا از طریق مالیاتهای سنگین نمک، خود را نجات داد به قسمی که سالیانه ده هزار نفر را بهخاطر قاچاق نمک، دستگیر میکرد؛ کانال اِر که دریاچه گرِیتلِیکس را به رودخانۀ هادسون در نیویورک متصل میکرد تحت عنوان «کانال ساخته شده با نمک» نامیده میشد زیرا نیمی از هزینۀ لازم برای ساخت آن، از درآمد نمک، تأمین شده بود. پردازش صنعتی نمک، تنها علت کمارزش شدن آن بود به قسمی که امروزه با 40 میلیون تن تولید سالیانه، میتوانیم از وفور این ادویه، لذت ببریم.
علت اینکه چنین بحثی را مطرح کردم این بود که بدانیم هر مادهای میتواند پول باشد. طلا، مُهره، صدف، نمک یا اطلاعات؛ همۀ این موارد، قابلیت تبدیل ارزش را دارند. از نظر علم اقتصاد، هر مادهای که کمیاب باشد ارزشمند است نمک هم در گذشته به علت کمیاب بودنش، باارزشتر از طلا بود ولی امروزه فراوان و درنتیجه، ارزان است. در عصر حاضر دادهها فراوان و ارزان هستند ولی اطلاعاتِ پردازششده از دادهها کمیاب و درنتیجه قدرتمند و با ارزشاند. به عبارت دیگر همانطور که در گذشتههای دور تبدیل آب شور و سنگ به نمک، مهم و حیاتی بود امروزه نیز تبدیل دادهها به اطلاعات و دانش، مهم و ارزشمند است.
جورج فردریک در سال 1924 گفت: «امروزه وسیلههایی برای پرداخت وجود دارند که پول نیستند در عوض، پولهای امروز در آینده پول نخواهند بود.» همزمان با افزایش چالشهای مرتبط با دادهها، راهحلها نیز وارد عرصه میشوند. درگذشته نیز نمک، بهعنوان یک واحد پول، اهمیتی نداشت بلکه کیفیت مادهای که از دریاها و معادن استخراج میگردید، حائز اهمیت بود.
داده بهعنوان یک واحد پول، یک مقولۀ جدید نیست
در فصل قبل با نگاهی به پولهای آنلاین همچون بیتکوین و پولهای مجازی همانند لیندندلار و پولهای داخل بازی مانند کیوکیو متوجه شدیم که دادهها هم میتوانند پول باشند. گرچه ممکن است بر سر این موضوع به توافق جمعی برسیم اما هنوز نمیدانیم ارزش این واحد پول چقدر است. گریک ماندی، مدیر تحقیقات و استراتژی شرکت مایکروسافت با یک جمله، این موضوع را شفاف کرد؛ وی گفت: «داده، مهمترین مادۀ اولیۀ کسبوکار است که با سرمایه و نیروی انسانی برابری میکند. امروزه شاهد مدلهای درآمدی متعدد در اطراف دادهها هستیم و این از نظر من، یک تغییر بزرگ در سطح اجتماعی و حتی اقتصاد کلان به شمار میآید. »
اینجاست که دادهکاوی اهمیت ویژه مییابد. دادهکاوی، کاوش عمیق بهمنظور یافتن ارتباط بین قطعات متناقض و متلاشیِ اطلاعات است. این مقوله در بانکداری، تماماً متمرکز بر مشتریان و تراکنشهای آنها و کشف شیوههای افزایش فروش است. مارتا راجرز و دُن پِپِرز در مفاهیم بازاریابی خود و همچنین فردریک رِچهِلدز در دیدگاههای خود دربارۀ وفاداری مشتریان، به دادهکاوی نیز پرداختهاند. امروزه همه دربارۀ اقتصاد تجربی و بانکداری جذاب و متعهد صحبت میکنند ولی نمیدانم کدامیک از بانکها این مفاهیم را عمیقاً درک کردهاند.
دادهکاوی به دهۀ 1990 میلادی باز میگردد که تمام تمرکز روی استفاده از اطلاعات برای افزایش فروش بود. افزایش فروشهای موردی، افزایش عمق ارتباطات، بالا بردن سود، خلاص شدن از مشتریانِ زیانآور و غیره؛ در واقع در آن فضا، هیچ تمرکزی روی خدمات مشتریان نبود. در مهندسی مجدد فرآیندها نیز اتفاق مشابهی رخ داد و به جای آنکه ارتباطات با مشتریان، از بیرون به درون تدوین و طراحی شوند تمام تمرکز بانکها، بر کاهش هزینۀ فرآیندها قرار گرفت.
حال یک تغییر بزرگ، رخ داده است.
آن تغییر بزرگ، عبارت است از اقتصاد اطلاعاتی و تواناییِ نقشآفرینان جدید برای استفاده از اطلاعات بهعنوان یک سلاحِ رقابتی. امروزه دادهکاوی عمیق میتواند برای بالا بردن قدرت نفوذ ارتباطات الکترونیکی مورد استفاده قرار گرفته و ارتباط عمیق و وفاداریِ مشتریان را به ارمغان آورَد؛ همان هدفی که بانکها یک دهۀ پیش در جستوجوی آن بودند. برای انجام این اقدامات، نیازی به نیروی انسانی نیست همانطور که شرکتهایی همچون اَپِل، آمازون و گوگل نیز این مسیر را طی کردهاند. در اَپِل هر کجا که یک برنامۀ کاربردی دانلود کنید بلافاصله از صدها جای دیگر، پیشنهاد دریافت میکنید. هنگام استفاده از شبکۀ موسیقیِ اَپِل، با انتخاب هر آهنگ، پیشنهاد پنج موسیقیِ دیگر که ممکن است مورد علاقهتان باشد دریافت میکنید.
کارِ گوگل، جالبتر است. این شرکت با استفاده از پروتکل اینترنت و تاریخچۀ جستجوهای قبلی شما، اطلاعات و تبلیغات مرتبط و مورد نیازتان را ارسال میکند. همهچیز معقول، تجزیهوتحلیل شده و متناسب با نیازهای اشخاص است بنابراین چشمانداز بازاریابیِ یک دهۀ گذشته بهسادگی و با هزینۀ کم قابل دستیابی است.
حال، بانکها چه اقدامی میکنند؟ تقریباً هیچ. اکثر آنها شیوۀ استفاده از اطلاعات تراکنشها را فاش نمیکنند و نمیدانند چگونه باید از این سلاح رقابتی استفاده کنند. شرکت ویزا البته یکی از استثنائات در این زمینه است زیرا میتواند بهاندازۀ دو سال، تراکنشهای ذخیرهشده را که معادل 73 میلیارد تراکنش یا 36 ترابایت داده است تنها در عرض 13 دقیقه با استفاده از پردازشهای ابری، تجزیهوتحلیل کند. این کار درگذشته و با استفاده از شیوههای سنتیِ پردازش داخلی، یک ماه به طول میانجامید. این به چه معناست؟ بهآن معناست که ویزا میتواند در راستای درک شیوههای زندگی مشتریان با بانکها همکاری کند. بهاین ترتیب بانکها نیز میتوانند پیشنهادات خود را مطابق با همین نیازمندیها تنظیم و ارائه نمایند.
بانکِ آیندهنگر و فراگیر
وقتی گوگل از جستوجوهای من اطلاع داشته باشد میتواند نیازمندیهای من را پیشبینی کند. اگر در گوگل به دنبال عوارض جانبی قرص سر درد باشم ممکن است مرا به سمت قرص استامینوفن هدایت و نزدیکترین داروخانه را نیز معرفی نماید. اگر در حال استعلام قیمت تلویزیون باشم ممکن است به من پیشنهاد یک تخفیف عالی بدهد. گوگل برای دستیابی به اهداف خود، اتفاقات بازار سهام را کاملاً دقیق پیشبینی کرده و نتایج وقایعی همچون انتخابات را نیز بهدقت بررسی میکند.
بانکها میتوانند در راستای پیشبینیِ دقیقتر، دادههای تراکنشها و نتایج تحقیقات را باهم ترکیب کرده سپس پیشنهادها فراگیر و فوری ارائه کنند. چنین خدماتی ممکن است شامل پیشنهاد وام خودرو هنگام ورود به نمایشگاه اتومبیل، پیشنهاد وام مسکن پس از یک جستوجوی طولانی برای خرید خانه در گوگل و امثالهم باشد. حال که بازاریابیِ آیندهنگر میتواند از برقراری ارتباط اینترنتی بین اشیا نیز کمک بگیرد، خدمات از این فراتر هم خواهند رفت. بهعنوانمثال چند سال پیش، فروشگاه مترو در آلمان یک خواربارفروشی راهاندازی کرد که از فناوری اِناِفسی و آراِفآیدی استفاده میکرد. همزمان با ورود افراد به راهروی فروشگاه، سیستم قیمتگذاری اجناس بر اساس میزان وفاداری، عادتهای خرید و ویژگیهای هر مشتری، فعال میشد. به محض آنکه سیستم از ورود یک مشتری مطلع میشد، قیمتها را بهصورت خودکار و بر اساس اولویتهای وی، تغییر داده و از طریق شبکۀ موبایل، روی تلفن همراه مشتریان اعلام میکرد.
از آنجاییکه برقراری ارتباط اینترنتی به معنای هوشمند بودنِ همهچیز است لذا فناوریهایی همچون اینتِلیسِنس، عرصۀ رقابتی نوینی برای بازاریابی آیندهنگر و فراگیر با استفاده از تجزیه و تحلیل کلیۀ ارتباطات مشتریان و همچنین ارتباطات منحصربهفرد هریک از آنهاست. این موضوع منجر به مشارکت تأمینکنندگان اینترنت، دفاتر تلفن همراه و بانکها میشود. سپس خردهفروشان، سازندگان و سایر اصناف نیز به این مشارکت خواهند پیوست تا درنهایت بتوانند مشتریان بیشتری را جذب کنند. درنتیجه مشتریان در هر مکانی دریافتکنندۀ تبلیغات، پیشنهادها و آگهیها خواهند بود و بهاینترتیب در دنیای مجازی و واقعی، ویژگی اینتِلیسِنس برای کسبوکار نیز پیادهسازی خواهد شد. با این اتفاقات، بسیاری از وقایعِ فیلمهای سینمایی تخیلی به واقعیت بدل میشوند. درواقع باوجود فناوری اینتِلیسِنس و ترکیب فناوریهای موبایل با اناِفسی و آراِفآیدی، دیگر نیازی به بیومتریک نیست.
کیف پولِ اِسکواِر و چِکاین شرکت پیِپال، از فناوریِ رصد کردن پرداختکننده و دریافتکننده با استفاده از شبکۀ تلفن همراه و برنامههای کاربردی استفاده کردهاند؛ بهاین ترتیب پرداخت وجه، بدون نیاز به انجام عملیات دستی صورت میپذیرد. برنامههای کاربردی بدون نیاز به کارت اعتباری، فرآیندهای لمسی و غیره، تنها با استفاده از شبکۀ موبایل و نرمافزارها، پرداخت غیرتماسی و یکپارچه را فراهم میآورند.
ما هم اکنون در جهانی زندگی میکنیم که برقراری ارتباط اینترنتی بین اشیا، عادات خریدِ ما را تحت تأثیر قرار داده و همزمان، با خرید فرآیند پرداخت نیز خود به خود انجام میشود. در واقع بانکی که خود را وارد زنجیرۀ اینتِلیسِنس میکند، در نسل آیندۀ پرداختهای خُرد حرفی برای گفتن خواهد داشت. بانکی که عملیات دادهکاوی را برای ارائۀ پیشنهادات فراگیر و آیندهنگر به کار میگیرد. این بهآن معناست که اقتصادِ گسترده یک واقعیتِ محض است.
اقتصادِ گسترده
آرتور سی.کلارک میگوید:
«تفاوت بین فناوریهای پیشرفته و سِحر و جادو، بسیار اندک است.»
اقتصاد گسترده به معنای ارتباط و تراکنشِ بیوقفۀ همۀ اشیاء با یکدیگر، هنگامی معنای حقیقی یافت که شرکت گوگل در سال 2013 میلادی، گوگلگِلَس را ارائه کرد. گوگلگِلَس یک عینک وایفای است که اطلاعات گسترده دربارۀ اطرافتان را بهصورت فوری، ارائه میکند. شرکت گوگل و منتقدانِ برجستهای همچون روبرت اِسکابِل باور دارند که این فناوری، زندگیِ مردم را برای همیشه تغییر خواهد داد. فناوریِ مذکور، تأثیر ژرفی بر جامعه و به تبع آن بر مشتریان و مصرفکنندگان خواهد گذاشت. در نهایت، چنانچه خدمات و محصولات از طریق سرویس شبانهروزی و دقیقاً در محلِ حضورِ مشتریان، قابل ارائه باشند، همه چیز تغییر خواهد کرد.
مثالی که معمولاً ذکر میکنم، تواناییِ گوگل در درکِ جستوجوهای صورت گرفته توسط مشتریان و شیوۀ استفادۀ آنها از اطلاعات است. همزمان با جستجوها، گوگل،
خواستهها و حتی نیازهای محرمانه ما را ضبط کرده سپس با همکاری سایر شرکایش، برطرف مینماید. بهعنوان مثال چنانچه شما در جستوجوی یک تلویزیون باشید و آن را در تارگاه یک فروشگاه به قیمت 2.499 دلار پیدا کنید روز بعد که از مقابل آن فروشگاه میگذرید گوگلگِلَس، پیغام میدهد که چنانچه هم اکنون وارد این مغازه شوید میتوانید تلویزیون دلخواه خود را به قیمت 1.999 دلار خریداری کنید. چنین فعالیتهایی در آینده نیز میتوانند با همکاری سایر شرکاء صورت پذیرند. هنگام ورود به فروشگاه، گوگلگِلَس پیغام میدهد که فلان بانک یک وام 36 ماهه با یک درصد تخفیف در نرخ سود، ارائه میکند. شما لازم نیست کاری انجام دهید به جز انتخاب یکی از گزینههای «بلی»، «خیر» یا «بعداً» و تمام این پاسخها نیز در پروندۀ شما ثبت خواهند شد. بنابراین اقتصاد گسترده، یک قدم جلوتر از اقتصاد تجربی است. اتفاقات بیشتری نیز در حال رخداد است. اِریک اِشمیت، مدیرعامل پیشین و رئیس هیئتمدیرۀ فعلیِ گوگل، اخیراً با همکاری جارد کُهِن، کتابی تحت عنوان «عصرِ نوینِ دیجیتال» به چاپ رساندهاند که چشمانداز جالبی برای آیندۀ دیجیتال جهان به تصویر کشیده است.
در این کتاب، پیشبینی شده است تا چند دهۀ دیگر، میانگین زوجهای شهر با یک پیغام از طرف تختخواب خود بیدار میشوند و در حالیکه صفحهنمایشهای ویژه، تصویر آنها را در تمام خانه فراهم آوردهاند، روباتهای خانگی نیز در نبودشان تمام کارهای طاقتفرسا و مشکل را انجام میدهند. ماشینهای لباسشویی علاوه بر شستوشو و خشک کردن لباسها، آنها را تا کرده و مرتب میکنند بنابراین دیگر خبری از لنگه جوراب گمشده نخواهد بود. نیروی محاسبات در اطراف ما بهصورت بیسیم، شارژ شده و تصاویر سهبعدی امکان حضورِ همزمان در دو مکان را برایمان فراهم میکنند.
چنین دنیایی به زودی از راه خواهد رسید. هنگام عبور از مقابل نمایشگاه اتومبیل، پیشنهاد وام خودرو و هنگام عبور از آژانس املاک، پیشنهاد وام مسکن را روی موبایل خود دریافت میکنید. هنگامی که یک بانک متوجه میشود شما ماهیانه مبلغ نسبتاً زیادی برای تأمینکنندگانِ رقابتی، واریز میکنید، پیشنهاد انتقال بخشی از وجه به بانک خود را ارائه میکند. همچنین بانک به کمک مقایسه با سایر مشتریان و حسابهای موجود، شما را شناسایی کرده و دربارۀ یک حساب جدید و پیشرفته که مناسب با شیوۀ زندگیتان باشد، اطلاعرسانی میکند.
اگرچه برخی از این خدمات، امروزه نیز وجود دارند ولی از آنجاییکه بانکها در حصارِ سنتها، محبوس شدهاند قصد دارند آنها را تعدیل کنند. این بهآن علت است که بانکها اطلاعات را بهصورت حرفهای تجزیه و تحلیل نکرده و در عوض تقسیمبندی را بر مبنای محصولات، کانالها و خطوط کسبوکار انجام میدهند. سیاستهای فعلی، بزرگترین مانع برای تغییر بانکها به شمار میآیند و بدونِ تغییر نیز، همچنان به قطعات متلاشی و بیربطِ اطلاعات چسبیده و آنها را آنالیز میکنند که برای عصر حاضر به اندازۀ کافی خوب نیست.
به همین علت است که بانکها باید با بازبینی معماری و ساختار فناوریهای خود و بهوسیلۀ دادهکاویهای عمیق، برنامههای بازاریابیِ پرمعنا طراحی کنند تا نیازهای مشتریان را بهصورت فراگیر و آیندهنگر، بیابند.
مانند معاملات الگوریتمی در بازارهای سرمایه که امکان انجام معاملات زیادی را در یک زمان فراهم آورده و بازگشت سرمایۀ بسیار خوبی دارد ما نیز از اِعمال همین فناوری در خدمات تراکنشیِ خُرد صحبت میکنیم. همزمان با حرکت از سوی مدیریت اطلاعات به سمت استفاده از اطلاعات بهعنوان یک سلاح رقابتی، وارد عرصهای شدهایم که در مرکزِ آن بازاریابیِ آیندهنگر و دادههای بزرگ قرار دارند. اگر ارائۀ خدماتِ گسترده یک عرصۀ رقابتی باشد در آن صورت دادههای عظیم، سلاح این عرصه هستند.
بزرگ داده به چه معناست؟
واژۀ بزرگ داده ریشه در جنگ جهانی دوم دارد؛ اصطلاح «علمِ عظیم» برای شرح چرخههای سریعِ تغییراتی مورد استفاده قرار میگرفت که در طیِ جنگ و پس از آن، در مسائلِ علمی رخ میداد. یک مثال خوب از این تغییرات، اختراعِ کامپیوتر و علم محاسبات بود. جان دبلیو مَکلی فیزیکدانی که در طول جنگ در دانشکدۀ مهندسی الکترونیکِ مور در دانشگاه پنسیلوانیا کار میکرد، باور داشت یک دستگاه الکترونیکی و محاسباتی برای پیشبینی هوا قابل اختراع است. این ایده در آگوست 1942 شکل گرفت و در ژوئیه 1943، بودجه مورد نیاز پروژه نیز تخصیص یافت اما زمانیکه سیستم به مرحلۀ اجرا رسید، جنگ پایان یافته بود. با این حال، سیستمِ ایجاد شده تحت عنوان اِنیاک علاوه بر سیستمِ پیشبینیِ هوا، منجر به شکلگیریِ صنعتی شد که تمام عمر من را به خود اختصاص داد؛ فناوریِ اطلاعات.
واژۀ بزرگ داده برای نخستین بار در دهۀ 90 میلادی مورد استفاده قرار گرفت ولی هیچ کس دقیقاً نمیداند منشاء آن از کجا بود. به نظر میرسد از ترکیب مقالات علمی، دانشگاهی و گارتنر استخراج گردیده و کلاً به صورتهای ذیل تعریف شده است:
«بزرگ داده عبارت است از اطلاعاتی با حجم و سرعت بالا و/یا گوناگونیِ بسیار که با استفاده از شیوههای نوین پردازش، امکانِ تصمیمگیریِ پیشرفته، اکتشافِ عمیق و بهینهسازیِ فرآیندها را فراهم میآورند.»
سادهتر بگوییم بزرگ داده همان پدیدهای است که امروز با آن مواجه هستیم؛ یعنی هر شخص روی کرۀ زمین بهقدری داده تولید میکند که همۀ ما در اطلاعاتِ دیجیتال، غرق شدهایم. بهعنوان مثال ما در حال حاضر روزانه چندین اگزابایت، اطلاعات تولید میکنیم. همانطور که پیشتر توضیح داده شد اگزابایت یعنی 1،000،000،000،000،000،000 بایت، یک عدد بینهایت بزرگ که علتِ غرق شدن ما در اطلاعات را به خوبی نشان میدهد.
- 2.2 میلیارد کاربرِ پست الکترونیکی در کل دنیا روزانه 144 میلیارد ایمیل ارسال میکنند که 61 درصد آنها غیرضروری و 68.8 درصد آنها هرزنامه هستند.
- در حال حاضر تقریباً یک میلیارد تارگاه وجود دارد که 87.8 درصد آنها روی تامبلِرهستند و با وجود عکسها و ویدیوها، میانگین حجم تارگاهها در سال 2012 میلادی، 35 درصد افزایش یافته است.
- فیسبوک، ماهیانه بیش از یک میلیارد کاربر فعال دارد و کشور برزیل با 85.962 مطلب در ماه برای هر کاربر، فعالترین کشور در این تارگاه است.
- حجم عکسهای اضافه شده در فیسبوک، ماهیانه برابر 7 پتابایت است.
- توییتر، ماهیانه بیش از 200 میلیون کاربر فعال دارد که از سال 2012 میلادی، روزانه 175 میلیون توییت ارسال میکنند.
- 6.7 میلیارد مشترکِ تلفن همراه و حدود 5 میلیارد کاربرِ تلفن همراه، 13 درصد از ترافیک جهانی اینترنت یا حدود 1.3 اگزابایت اطلاعات در ماه را به خود اختصاص میدهند که 59 درصد، فقط ویدیو هستند.
در چنین اقیانوسی از اطلاعات، چالش بزرگ این است که چگونه اطلاعات مرتبط با بازاریابی، فروش، خدمات و پیشنهادات را غربال و انتخاب کنیم. فراهم آوردن دانش از درون اطلاعات نامتجانس، فرصت بزرگی است که در عصر نوین بانک دیجیتال نصیب ما شده و افرادی که بزرگ داده را تجزیه و تحلیل میکنند، برندۀ این میدان هستند.
دادهها منبع جدید میدان رقابتی هستند و دادهکاوی نیز سلاح رقابتی مؤثر در این میدان است
بسیاری از صنایع و نقشآفرینان عرصۀ فناوری همچون آمازون، اَپِل، گوگل و فیسبوک به این ادراک رسیدهاند. به همین علت است که بانکها از شرکتهای مذکور واهمه دارند زیرا آنها شیوۀ غربال و تجزیه و تحلیل اطلاعات را میدانند. مدیر اجرایی یکی از بانکها اخیراً گفته است که «همتایان خود را میتوانم مدیریت کنم زیرا همه در یک قایق هستیم ولی اگر روزی گوگل با تمام دادههایی که در اختیار دارد یک بانک تأسیس کند به دردسر بزرگی خواهیم افتاد.»
اِرَن فیگِنبام، مدیر امنیت شرکت گوگل اخیراً اعلام کرده است که گوگل «بانکی برای اطلاعات شماست» بنابراین بانکها باید از گوگل بترسند. پیشنهاد من برای آیندۀ بانکها این است که باید موقعیت خود را به شیوهای تثبیت کنند که مأمنی برای نگهداریِ اطلاعات باشند. همانطور که پیشتر گفته شد ما در دنیایی زندگی میکنیم که ارتباط اینترنتی بهشیوهای کاملاً هوشمندانه عادات خرید ما را تحت تأثیر قرار میدهد. این آینده بهزودی فرا میرسد و جنبش بینظیر و پذیرش سریعِ دستگاهها سرعت فرا رسیدنِ آن را تسریع میکند. دنیایی که تمام سختافزارها نهتنها با استفاده از تراشههای هوشمند و قطعاتِ نوین بلکه از طریق برنامههای کاربردی، هوشمندتر و کاربردیتر خواهند شد.
جمعبندی تمام این صحبتها این است که بانکها و تمام شرکتها به زودی روی پردازش بیسیمِ تراکنشها از طریق اینترنت متمرکز خواهند شد. بهعبارتدیگر، فراتر از پرداختهای موبایل و بانکداری همراه که امروزه از آن سخن میگوییم، در آینده دربارۀ پرداختهای مکمل و گسترده و بانکداری تکمیلی سخن خواهیم گفت که در آن، پول، بیمعناست.
پول، بیمعناست
پول، بیمعناست زیرا دیگر با آن سروکار نداریم. ازاینپس با اطلاعات سروکار داریم. کلمۀ پول، معمولاً با پول نقد در ارتباط است و اکثر ما میدانیم در این بازیِ شطرنج، پول دیگر شاه و یا حتی وزیر هم نیست زیرا تمام بانکها و پردازشگرهای کارت در حال ستیز با آن هستند. بهآن علت با پول نقد ستیز میکنند که میخواهند آن را با پردازش الکترونیکی که ارزانتر و سادهتر است جایگزین کنند و پردازش الکترونیکی یعنی پول نقد باید تبدیل به اطلاعات شود. بنابراین با مهم شدنِ اطلاعات، پول نقد بیمعنا میشود.
مشکل اینجاست که همچنان مبالغ زیادی پول نقد هست و همچنان در اکثر کشورهای پیشرفته، در بیش از نیمی از تمام پرداختها، پول نقد حضور داشته و مورد استفاده قرار میگیرد. بهعنوان مثال با وجود تمام تبلیغات صورت گرفته برای پرداختهای همراه و از راه دور در کشور انگلستان، آمار سال 2013 در این کشور بیانگر آن است که استفاده از پول نقد برای پرداختها، نسبت به سال 2012، حدود ده درصد افزایش یافته ضمن آنکه تعداد پرداختهای نقد توسط شرکتها و اشخاص از 20.6 میلیارد تراکنش در سال به 20.8 میلیارد تراکنش رسیده که بیش از نیمی از کلِ پرداختها را به خود اختصاص داده است (54 درصد). با این وجود، پول نقد در اقتصاد کلانتر به مرور زمان، اهمیت خود را از دست میدهد زیرا پردازشگرهای پرداخت و مؤسسات مالی، تمام عزم خود را جزم کردهاند که پول نقد را با سایر پرداختهای الکترونیکی جایگزین کنند.
اکثر مردم نیز باور دارند که پول نقد به مرور زمان تنزل پیدا کرده و با تراکنشهای دیجیتال و الکترونیکی جایگزین خواهد شد. به همین علت بانکها نیز به جای پردازشگرهای انتقال وجه نقد باید پردازشگرهای امنی برای اطلاعاتِ پول باشند. این بهآن معناست که سرقت از شعبِ بانک، متعلق به قرنهای گذشته است امروزه سارقان، پولِ بانکها را بایت به بایت میرُبایند. بنابراین با ورود اطلاعات، پول بیمعنا میشود. سارقان نیز قاعدتاً باید در پیِ هک کردن بانکها باشند نه سرقت مسلحانه. طبق اعلام شرکت امنیتی آر.اِس.اِی، که گزارش کلاهبرداریها را بهصورت سالیانه منتشر میکند، در نوامبر 2012 میلادی، 284 برند مورد حملۀ هکرها قرار گرفتهاند که نسبت به اکتبر همان سال، 6 درصد کاهش داشته است. 45 درصد از این 284 برند، پنج حمله یا کمتر داشتهاند. 80 درصد کل حملهها نیز صرفاً متوجه بانکها بوده و همچنان در صدر قربانیها قرار دارند.
بنابراین وقتی دربارۀ عصرِ شگفتانگیز اینترنت صحبت میکنیم نکتۀ کلیدی، درک این موضوع است که اطلاعات در همانجایی است که پول هست، نه در بانک، نه در شعبه یا دستگاه خودپرداز. نکتۀ اصلیِ من این است که چه اطلاعاتی بیشترین ارزشمندی را دارند و نقش بانکها در این مدلِ نوین چیست؟
بانکها صرفاً مأمنی برای اطلاعات هستند
بانکها باید برای ورود به قرن بیستویکم و تغییر زیرساختهای خود، آمادگی لازم را داشته باشند؛ در حال حاضر، شرکتهای مدیریت اطلاعات از پردازشگران پرداخت گرفته تا تأمینکنندگان خدمات اینترنت و دفتر خدمات تلفن همراه همگی وارد عرصۀ پرداخت الکترونیکی شدهاند. تمام این شرکتها وارد عرصهای شدهاند که باید همزمان با تبادل اطلاعات افراد بهصورت آنلاین و دیجیتال، در زمینۀ پردازش اطلاعاتِ تراکنشها، بهترین عملکرد را داشته باشند. همانطور که پیشتر گفته شد این بهآن معناست که بانکها تماماً به مدیرانِ بیت و بایتها تبدیل شدهاند. در حال حاضر اطلاعات، از ارزش بالایی برخوردار بوده و در آینده نیز پایه و اساس میدان رقابتی خواهد بود. اطلاعات، ارزشمندترین سرمایه و مادۀ اولیۀ ماست. نه سرمایه مالی و نه نیروی انسانی، هیچیک چنین جایگاهی ندارند. این، ارمغان فناوری برای جامعۀ قرن بیستویکم و بانکداری قرن بیست و یکم است.
در اکثر موارد، خسارت ناشی از هک شدنِ حسابهای کاربری آنلاین یا ایمیل، بسیار بیشتر از سرقت کیف پول یا کارت اعتباریِ افراد است. برخی افراد اگر صفحۀ فیسبوک یا توییترشان مسدود شود احساس میکنند زندگیشان از بین رفته برخی دیگر نیز برای طلاهای مجازی که در یک بازی جمع کردهاند بسیار بیشتر از اموال واقعی خود ارزش قائلاند. اصل این مطلب به نفوذ و قدرت اطلاعات بازمیگردد.
اطلاعات، منشاء فرصتها و تهدیدهاست. ما شرکتهایی نظیر اَپِل، آمازون، گوگل و فیسبوک را تحسین میکنیم اما باید بدانیم که پایه و اساس آنها موسیقی، کتاب، جستوجو و شبکهبندیِ اجتماعی نیست بلکه مدیریت اطلاعات است. شرکتهای مذکور از کسبوکار خود به این نتیجه رسیدهاند که با دادهکاویِ عمیق، امکان کپی کردن، تَگ کردن، جستوجو، بهروزرسانی و مدیریت تجارب آنلاین، فراهم خواهد شد.
بهاینترتیب، اطلاعات بهمراتب، مهمتر از پول میشود، ارتباط اینترنتی بین اشیا هر روز بیشتر از روز قبل ما را در اطلاعات فرو میبرد و دسترسی به اطلاعات نیز بزرگترین مجرای آسیبرسانی به ما خواهد شد. تمام این سخنان، یک پیغام واحد برای بانکها و شرکتهای پرداخت سنتی دارد: بانک قرن بیستویکم، متفاوت از تصورات پیشین ما بوده و صرفاً مأمنی برای اطلاعات است.
آسیبپذیری اطلاعات و به تبع آن مدیریت امنیت اطلاعات، بهترین عرصه برای اثبات قابلیتهای بانکها و پردازشگران است. وقتی ارزش اطلاعات بیشتر از پول است، بانکی که امنیت اطلاعات را مدیریت کند، برنده خواهد بود. در اینجاست که مسیر بانکداری قرن بیستویکم از بانکداری سنتی، مجزا میشود. بانکداری سنتی، مبتنی بر پول، کاغذ و تبادل فیزیکیِ کالاها بود درحالیکه بانکداری قرن بیستویکم، مبتنی بر اطلاعات، شرایط موجود و نقلوانتقال الکترونیکی و مهمتر از همه، مبتنی بر امنیت اطلاعات است. پردازش نامناسبِ تراکنشها، شکستنِ رمزِ حسابها و سرقت اطلاعات، بزرگترین وحشت اشخاص حقیقی و حقوقی است. بنابراین بانکها با یک چالش بزرگ روبهرو هستند و آن، تضمینِ امنیت اطلاعات است. بانکهای قرن بیستویکم باید امنیتِ اطلاعاتِ مشتریان را تضمین و بر این امر تأکید کنند.
نکتۀ مهم اینجاست که در این شرایط، بانکها و پردازشگران، طعمۀ لذیذی برای هَکِرها خواهند بود. بانکها باید هَکِرها را از رده خارج و جسورانه ادعا کنند که «ما تضمین میکنیم پول و اطلاعات شما نزدِ ما از امنیت 100 درصد برخوردارند.» در نهایت اگر بانکها یا شرکای آنها از عهدۀ این کار برنیایند چه کسی برخواهد آمد؟ با توجه به نمونههای زیادی که در صنعت وجود دارند، کسی باور نمیکند بانکها و یا حتی شرکای آنها در موقعیتی باشند که از عهدۀ چنین کاری برآیند. درواقع، برخی بر این باورند که بانکها باید مدیریت امنیت اطلاعات را رها کرده و آن را به شرکتهای کاردان و خبرهای همچون گوگل و پِیپال واگذار کنند.
چنانچه دیدگاه و نقطه نظر اجتماع چنین باشد در آن صورت بزرگترین نقطه ضعفِ رویارویی با آینده، نمایان خواهد شد. اگر به گوگل یا پِیپال این فرصت داده شود که مدیریت امنیت اطلاعات را بر عهده گیرند و یا مأمنی برای نگهداری دادهها شوند در آن صورت نقش بانکها و پردازشگران در آینده چه خواهد بود؟ قطعاً این اتفاق باعث واگذاری عرصه به رقبا خواهد شد.
به همین علت، تمرکز بر اطلاعات و امنیت اطلاعات، کلیدیترین نکته برای رویارویی با آینده است. سخن از تمرکز بر پول و امنیت مالی نیست؛ وجه تمایز بَرندگان و بازندگانِ آینده، تمرکز بر اطلاعات و حفظ امنیت آن است. در این حین، بانکها باید از سیستم پولیِ منسوخ و فیزیکیِ گذشته گذر کرده و به سمت دنیای نوین امنیت الکترونیکی اطلاعات بروند. زمان گذار از دنیای قدیم بهسوی دنیای نوین فرا رسیده است و پرسش این است که این گذار چه مدت به طول میانجامد؟ یک دهه؟ دو دهه؟ یک سال؟ دو سال؟ یا کمتر؟
با نگاهی به دنیای نوین مشاهده خواهید کرد که شیوههای بسیار متفاوتی از پرداخت و بانکداری در حال ظهور هستند. اولاً تأمینکنندگان خدماتِ مالی خلّاقی همچون سیمپِل، مووِن، گوبانک، بلوبِرد، فیدور، جیبون و غیره شما را محاصره کرده و میخواهند مأمنِ اطلاعاتتان باشند. این شرکتها با استفاده از قدرت نفوذ اطلاعات و دانشی که از این اطلاعات به دست میآورند ارزش افزودۀ ارتباطات الکترونیکی و آنلاینِ شما را افزایش میدهند. خدمات این شرکتها متناسب با شرایط، در دسترس، مبتنی بر مکان جغرافیایی و فراگیر بوده و همین امر منجر به رشد و شکوفایی آنها میشود.
مدلهای مالی نوظهور دیگری همچون زوپا، فرِندشورَنس، ایتورو و غیره نیز وجود دارند که مجدداً بازی را تغییر خواهند داد. این تأمینکنندگان در پیِ برقراری ارتباط بین افراد و پولها از طریق مکانیزمهای اجتماعی و یافتن فرصتهای جدید برای مدیریت تبادل ارزش اطلاعات هستند.
در نهایت برخی بانکهای ترکیبی همچون آلیُر و اِمبانک در لهستان نیز وارد عرصه شدهاند که قابلیتهای سنتی و نوین را با یکدیگر تلفیق و ارائه میکنند تا بتوانند طیف وسیعتری از مخاطبان را جذب و ارتباطات عمیقتری برقرار کنند. هر دو بانک مذکور، بانکهای سنتی با شبکۀ شعب هستند که با یک برند و توزیع جدید بهعنوان بانکهای ترکیبی وارد عرصه شده و امنیت اجتماعی اطلاعات را با امنیت بانکی اطلاعات، تلفیق کردهاند. تمرکز اصلی تمام مدلهای مذکور، ارائۀ پیشنهادات به صورتِ از راه دور و بانکداری دیجیتالِ امن و محرمانه است. بهعبارتدیگر، تبدیلشدن به بهترین مأمن برای پول و سایر موضوعات مرتبط.
آیا بانکها باید در تبلیغات خود بگویند که محل امنی برای نگهداری اطلاعات هستند؟
اگرچه بانکها در حال تبدیلشدن به مأمنی برای اطلاعات دیجیتال هستند ولی باید نسبت به آنها و نسبت به ضمانتی که ارائه میدهند، مطمئن بود. از قدیمالایام ضمانت بانکها در نگهداری پول، سرمایه و منابع مالی اشخاص، مورد اطمینان بوده است. در آینده، بانکها باید ضمانت کنند که اطلاعات مشتریان را در محلی امن و محرمانه نگهداری خواهند کرد. چنانچه یک بانک از پسِ چنین ضمانتی برآید میتواند متمایز و موفق، ظاهر شود. بانک میتواند کاوشگرِ اطلاعات باشد ولی نه صرفاً اطلاعات مالی بلکه اطلاعات در هر قالب و مدلی.
یک بانک میتواند توسط شبکهبندی بین کسبوکارهای متفاوت به آنها اعلام کند که با برقراری ارتباطات خاص با همتایان و بر اساس عادات خرید، زنجیرۀ تأمین و تشابهات خزانهداریِ خود میتوانند کسب سود کنند. بانک ممکن است از برقراری شبکه بین اشخاص و ایجاد ارتباطات انسانی حتی به یک سرویس تنظیم قرارهای ملاقات دوستانه نیز تبدیل شود. از همین دو نمونه کاملاً آشکار است که بانکداری به تدریج ارتباط خود با مسائل مالی را کمتر کرده و بیشتر روی بهرهبرداری از اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها تمرکز میکند.
چالش اینجاست که بانکها از قدرتِ اطلاعات خود به اندازۀ کافی بهره نمیبرند درحالیکه شرکتهایی همچون اَپِل، آمازون و گوگل همگی از تجزیهوتحلیلهای غنیِ اطلاعات بهعنوان یک منبع کلیدی و مهم، بهرهبرداری میکنند. شرکتهای موفق از کالاها، اشخاص و همچنین از اطلاعات بهعنوان یک مادۀ اولیه برای تولید ارزش بهره میبرند. این همان کاری است که بانکهای آینده باید انجام دهند. بههرحال بانکها از تثبیت موقعیت خود بهعنوان مأمنِ اطلاعات واهمه دارند و اکثراً خود را در زمینۀ پشتیبانی، حفظ امنیت و مدیریتِ اطلاعات، متخصص نمیدانند. چرا؟ زیرا بانکهای سنتی، مدیرِ پول بودهاند نه مدیر اطلاعات ولی بانکهای نوین باید مدیر اطلاعات شوند آنهم اطلاعات و بزرگ داده.
امروزه در هر ساعت، حجم وسیعی از اطلاعات تولید و سالیانه حدود 2 زِتابایت نیز بر میزان آن افزوده میشود که 65 درصد آنها اطلاعات اضافهای همچون اِسپَم و دادههای بیارزش هستند. بنابراین 665 اِگزابایت باقی میماند که کموبیش ارزشمندند. برخی از آنها مهم هستند ولی حیاتی نیستند و برخی دیگر قابل صرف وقت بوده ولی مهم نیستند که حدود یک سوم الی دو سوم از اطلاعات را به خود اختصاص میدهند؛ بهعبارتدیگر حدود 220 اِگزابایت، مهم و 70 اِگزابایت، حیاتی هستند.
انتظار مردم این است: اطلاعات مهم و ارزشمندی که خطر فاش شدن دارند مورد محافظت قرار گیرند. اینجاست که بانکها میتوانند پیشنهاد محافظت از اطلاعات را ارائه و بابت آن، دستمزد دریافت کنند. احتمالاً به این نتیجه خواهید رسید که اگرچه مردم دوست دارند از اطلاعاتِ مهم و حیاتیِ خود نگهداری کنند اما تنها یک سوم از آنها حاضرند بابت این محافظت، وجه پرداخت کنند بنابراین اعداد و ارقام ما این گونه میشود: سالیانه بین 20 الی 25 اِگزابایت اطلاعات مورد محافظت قرار گرفته و بابت آنها دستمزد دریافت خواهد شد.
مردم چقدر حاضرند بابت محافظت از اطلاعات خود پرداخت کنند؟ چه اطلاعاتی ارزش محافظت دارند؟ عکسهای دوران کودکیِ فرزند شما روی فیسبوک؟ برای محافظت از حساب کاربری خود در توییتر چقدر پرداخت میکنید؟ ایمیلهایی که حاوی اطلاعات قرارداهای شما در یکسال گذشته هستند چقدر میارزند؟ چقدر حاضرید برای محافظت از حساب بیتکوین خود بپردازید؟ در حال حاضر اشخاص حقیقی و حقوقی، خودشان در قبال حفاظت از اطلاعات خود مسئول هستند درحالیکه بانکها میتوانند در قبال مبلغ خاصی که برای مشتریان میارزد، از اطلاعات آنها محافظت کنند.
مثلاً با استفاده از دانلود یک برنامۀ کاربردی و نصب آن میتوانید کلیۀ اطلاعات ارزشمند خود را به بانک بسپارید. اطلاعات شما در آنجا محفوظ خواهند بود و هرگاه دادهای را تصادفاً از دست بدهید، اشتباهاً پاک کنید، صفحۀ فیسبوکتان مسدود شود یا پشتیبان فایلهایتان از بین برود مطمئن خواهید بود همۀ آنها از طریق بانک، قابل بازیابی هستند. این تضمینِ بانک، ارزشمند است.
چنین خدماتی چقدر میارزد؟ بسته به میزان پرداختِ افراد، متفاوت است. مانند سیاستِ بیمه اگر دادههای شما یکمیلیون پوند ارزش داشته باشد مبلغی را برای بیمۀ اطلاعاتتان به بانک میپردازید مثلاً سالیانه 250 پوند یا چهارصد دلار برای حفظ امنیت و پشتیبانی از اطلاعات. این مبلغ تضمین میکند که تمام توییتها، پُستها، بهروزرسانیها، بلاگها و کلیۀ اطلاعات شما در حفاظت کامل نگهداری خواهند شد. از آنجاییکه حجم اطلاعات روزبهروز در حال افزایش است لذا میتوان تصور کرد که تعداد بسیار اندکی حاضر به پرداختِ چنین مبلغی هستند:
- در حال حاضر حجم ترافیک اینترنت حدود 2 زِتابایت یا یک تریلیون گیگابایت است که اکثر آن نیز ویدیو است؛ این رقم هر هجده ماه، دو برابر میشود.
- هر 5.32 سال یکبار اندازۀ واقعی اینترنت، دو برابر میشود.
- در حال حاضر 17 میلیارد دستگاه به اینترنت متصل است که تا سال 2020میلادی به 50 میلیارد خواهد رسید.
- در حال حاضر به ازای هر شخص، 2.5 دستگاه از اینترنت استفاده میکند که تا سال 2020میلادی به 6.58 دستگاه خواهد رسید.
- فناوری نانو اندازۀ کامپیوترها و دوربینها را در حد میلیمتر، کوچک کرده است.
- سالیانه بیش از یکصدهزار دکل تلفن ساخته میشود.
- تعداد دستگاههای وایفای طی پنج سال اخیر، چهار برابر شده است.
- در هر دقیقه بهطور میانگین 2 میلیون جستوجو در گوگل انجام میشود.
- در هر دقیقه، 684.478 قطعه اطلاعات توسط کاربران فیسبوک تولید میشود.
- کاربران توییتر در هر دقیقه بهطور میانگین بیش از یکصد هزار توییت تولید میکنند.
- در هر دقیقه 272.070دلار بهصورت آنلاین خرج میشود.
همانطور که مشاهده میشود حجم اطلاعات صرفاً بهصورت روزانه افزایش نمییابد بلکه در هر زمان در حال افزایش است. برخی از این اطلاعات، ارزشمند بوده و باید محافظت شود. قطعاً لازم نیست بانکها چنین پیشنهادی بدهند. اگر بانک این وظیفه را بر عهده نگیرد حتماً گوگل و فیسبوک آن را انجام خواهند داد و در آن صورت بهطورقطع، در پیِ محافظت از پول و سایر ارزشها نیز خواهند رفت.
بههرحال، مهمترین موضوع برای بانکداری، ساختار ایزولۀ آن است. سازماندهیِ بانکهای سنتی، مبتنی بر پول و شعب بوده درحالیکه امروزه باید بر مبنای اطلاعات دیجیتال باشد. همانطور که پیشتر توضیح دادم بانکهای سنتی بهجای آنکه به مشتریان و اطلاعات آنها بپردازند، خود را در سیستمِ محصولات و کانالها محبوس کرده و یک ساختار ایزوله به وجود آوردهاند که بهسختی میتوان آن را مدیریت کرد مگر آنکه از پایه و اساس، خود را بازسازی کرده و یک بانک دیجیتال شوند. هدف شرکتهایی نظیر گوگل و آمازون این است که خدمات دیجیتال ارائه داده و تبدیل به خُردهفروشان دیجیتال شوند؛ بنابراین بانکها برای رقابت با این تأمینکنندگان دیجیتالی باید هر چه زودتر ساختار خود را مهندسی مجدد کنند.
چنانچه گوگل و آمازون و همتایان آنها همانند یک بانک، سازماندهی شوند چگونه خواهند شد؟
اگر شرکت آمازون، یک بانک بود
تصور کنید شرکت آمازون یک بانک بود. چگونه سازماندهی میشد؟ بیایید برای چند لحظه آن را مجسم کنیم. این تصور من از شرکت آمازون بهعنوان یک بانک است. ورود به دفتر پشتیبانیِ یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا، شوکآور خواهد بود. مکانی که در آن، ارتباطاتِ یکپارچه و فناوریِ پیشرفته، کوچکترین اتفاقی است که رخ میدهد. از بیرون که مینگرید شبیه یک برند بزرگ با چندین شعبه است ولی عمیقتر که میشوید موضوع متفاوت خواهد شد. بخش کتاب با بخش موسیقی صحبت نمیکند. بخش موسیقی با بخش الکترونیک صحبت نمیکند. . بخش خُردهفروشی با بخش کلیفروشی صحبت نمیکند. . بخش کلیفروشی با بخش رایانش ابری صحبت نمیکند. حتی بخش کتاب الکترونیکی هم با بخش کتاب صحبت نمیکند! هیچکدام از بخشها اطلاعات مشتریان را با یکدیگر به اشتراک نمیگذارند درنتیجه هیچکس نمیداند مشتریان گروه آمازون از این مجموعه چه خریدهایی کردهاند، چه زمانی خرید صورت گرفته و شیوۀ پرداخت چگونه بوده است. هیچ گزارش کلی از گردش مالی، سود و فروشهای انجامشده به هر مشتری در دسترس نیست.
شرکت، طیِ سالها تلاش کرده بود در این زمینه پیشرفتهایی کند اما مدیران هر بخش همیشه با یکدیگر به مخالفت و مشاجره برخاسته و متکی بر عقاید و نتایج منحصر به خود بودهاند. یکبار شایعه شده بود که مدیرعامل آمازون میخواهد ساختار سازمانی را تغییر داده و ارتباط هماهنگ بین بخشها برقرار نماید، یک محیط کاربری مشترک برای کل سازمان در نظر بگیرد و کلیۀ اطلاعات مشتریان را در یک سیستم جمعآوری کند ولی هنوز این ایده بهطور کامل شکل نگرفته بود که رئیس و اعضای هیئتمدیره، مدیرعامل آمازون را از خواب، بیدار و از تصمیمش منصرف کرده بودند. اگر آمازون یک برند نوین با کسبوکار بهروز بود چقدر ساده میتوانست همهچیز را تغییر دهد.
بله آمازون یک برند نوین با کسبوکار بهروز است که توانسته همهچیز را تغییر دهد! قطعاً این شرکت دارای بخشهای متفاوت است و هر بخش برای کار خاصی به وجود آمده ولی این تقسیمبندیها بر اساس مشتریان نیست بلکه مبتنی بر ساختار منطقیِ خروجیهای سازمانی است.
پرسشهای زیر را مطرح کنید:
- کدام کسبوکار، مشتریان را بهگونهای بین بخشها تقسیم میکند که هیچ دو نفر، هیچگاه یکدیگر را نبینند؟
- کدام کسبوکار میتواند یک مشتری را به چندین بخشِ سازمانی بفرستد ولی شیوۀ برخورد بخشها با وی بهگونهای باشد که گویی یک نفر نیستند؟
- کدام کسبوکار نمیتواند تشخیص دهد که یک مشتری میتواند همزمان در دو بخش سازمانی کار داشته باشد؟
- کدام کسبوکار از این موضوع صرفنظر میکند که این مشتری و یکی دیگر از مشتریان باهم در یکخانه زندگی میکنند و دو فرزند زیر بیست سال هم دارند؟
- در کدام کسبوکار ممکن است بخش وامدهی باعث شود بخش حسابهای پسانداز با یک مشتری ارتباط برقرار نکند در شرایطی که هر دو بخش در یک سازمان کار میکنند؟
- کدام کسبوکار به مدیران سازمانی خود اجازه میدهد به بهای سود سازمان، منافع مشتریان را نادیده بگیرند؟
پاسخ به همۀ این پرسشها ساده است: یک بانک. بله ساختار سازمانیِ ایزولۀ بانکها باعث شده آنها از سلاح رقابتی خود، یعنی اطلاعات، غافل شده و به سایر شرکتها اجازه دهند با هزینۀ آنها این موقعیت را تصاحب کنند. در دنیای نوین امروز با خدماتِ از راه دور، چنین اتفاقی خوشایند نیست بهویژه وقتی رقبای فرصتطلب در کمین باشند.
پایه و اساس بانکها در آینده: استفاده از قدرت نفوذ اطلاعات
بانکها باید بر دادهها تمرکز کرده و ابتدا آنها را به اطلاعات، سپس به دانش و در نهایت به خِرَد تبدیل کنند؛ خِرَد، قدرت است. هرچقدر مفهوم دادهها بهتر درک شده و بهتر تفسیر شوند به همان اندازه بانکها موفقتر و قدرتمندتر خواهند بود. تفسیر اطلاعات را هم میتوان برنامهریزی کرد ولی وقتی توسط انسان صورت پذیرد، قدرت نفوذ بیشتری خواهد داشت؛ ساختار ایزوله و تککاربرۀ بانکها آنها را از این قدرت نفوذ محروم کرده است.
چگونه اطلاعات میتوانند قدرتمند باشند
در دهۀ 90 میلادی من در یک پروژه مهندسیِ مجددِ فرآیندها با یک بانک بسیار بزرگ همکاری میکردم. ما تصمیم داشتیم از فرآیند وام مسکن آغاز کنیم که آسانترین مسیر برای دستیابی به نتیجۀ سریع بود ولی در نهایت با فرآیند نقلوانتقال پول، خاتمه دادیم. چرا؟ زیرا وام مسکن در چندین بخش انجام میشد ولی نقلوانتقال پول اینطور نبود. بهعبارتدیگر نمیخواستیم با مدیران بخشهای متفاوت درگیر شویم.
بخشهای بانک، قدرت اطلاعات را کاهش میدهند
سیستم ایزولۀ بانکها، اطلاعات را به قطعات کوچکتر و کوچکتر تقسیم میکنند تا حدی که دیگر قدرتی ندارند. تفکیک اطلاعات بهآن معناست که آنها نسبت به تصویر کلی که شما میبینید بهمراتب بیمعنیتر هستند. بههرحال، داشتن یک رویکرد تجاریِ صحیح هم کار آسانی نیست. بهعنوانمثال، درگذشته من سیستمهای مؤسسات اقتصادی و مزایای آنها برای شناخت ویژگیهای مشتریان را تبلیغ میکردم. در آن روزها ما سیستمهای تککاربره را رد میکردیم و معتقد بودیم روزی سیستمهای پیمانهای و شئگرا گسترش خواهند یافت.
امروز باگذشت بیش از بیست سال از آن زمان، همچنان سیستمهای تککاربره را نکوهش کرده و همچنان دربارۀ ناکارآمدی آنها برای ایجاد قابلیتهای مبتنی بر کسبوکار صحبت میکنیم. مشکل، فناوری نیست. فناوریها به اندازۀ کافی هوشمند هستند تا بتوانند سیستمهای تککاربره (با میانافزارها)، کسبوکار (با اییآرپی)، رویکرد مشتری (با انبار دادهها) و طراحی سیستمهای سرویسگرا(اساواِی) را مدیریت کنند. مشکل، سیستم داخلی بانکهاست. وقتی یک بانک نتواند نقطهنظرات و سلایق مشتریان را کشف کند چگونه میتواند آنها را بشناسد؟
استفاده از بررسیِ دقیق اطلاعات برای شناختن کامل مشتریان چطور؟ ایدۀ بسیار خوبی است ولی باز هم سیستمهای ایزولۀ گسترده، مانع از آن میشوند: من اطلاعات خود را در اختیار بخش دیگر قرار نمیدهم زیرا من مسئول فروش بخش خودم هستم نه سایر بخشها. اختلاف نظرها نمایان میشوند. مدیر هر بخش از اطلاعات خود محافظت میکند. از قدیم میگفتند «کارهایی که مورد بررسی قرار میگیرند انجام خواهند شد ولی کارهایی که انجام شدنشان منجر به دریافت پاداش میشود، در اولویت هستند.» اگر کارآییِ بخشها در زمینۀ فروش، اندازهگیری شود و پرسنل نگران این موضوع باشند که چنانچه سایر بخشها به مشتریان آنها دسترسی یابند، میزان کارآیی آنها را کاهش خواهند داد طبیعتاً دانش و اطلاعات خود را با هیچیک از بخشها به اشتراک نمیگذارند. علت ایزوله شدن سیستم بانکها همین است.
آمازون و اَپِل به سیستمهای ایزوله اجازه نمیدهند کسبوکارشان را مختل کرده و قدرت نفوذ اطلاعات را کاهش دهند. اگر آمازون و اَپِل میخواستند عملکردی شبیه به بانکها داشته باشند میبایست اطلاعات مشتریان را تفکیک میکردند. بخشهای کتاب، موسیقی، فیلم و غیره کاملاً از یکدیگر مجزا بوده و برای کسب درآمد بیشتر با هم رقابت میکردند. هر بخش، اطلاعات مشتریان را تفکیک کرده و آنچه مختص به خودش بود، نگه میداشت. آنها ممکن بود متوجه شوند که شما آخرین آلبوم خوانندۀ مورد علاقۀ خود را خریداری کردهاید اما نمیتوانستند سایر موقعیتهای فروش را شکار کنند و مثلاً کتابهای مرتبط با آن خواننده را هم به شما پیشنهاد دهند.
باوجود آنکه خُردهفروشانِ دیجیتال همچون اَپِل و آمازون چنین سازماندهیِ تفکیکشدهای ندارند ولی بانکها حتی هماکنون که در حال تبدیلشدن به بانک دیجیتال هستند باز همچنین ساختاری دارند. بهعنوانمثال اخیراً از همان بانکی که در دهۀ 90 در پروژه مهندسی مجدد، با آن همکاری میکردم پرسیدم آیا بالاخره فرآیند وام مسکن را بازنگری کردند؟ پاسخشان منفی و دلایلشان همان دلایلِ قدیمی بود. بنابراین چنین بانکی حتی اگر سیستم بررسی نقطه نظرات مشتریان را هم داشت آیا میتوانست از آن بهره ببرد؟ از آنجاییکه برخی تفکیکهای منسوخ همیشه مانع بسیار بزرگی برای بررسی اطلاعات مشتریان است، بعید میدانم میتوانست از آن استفاده کند.
مثال دیگری از تقسیمبندیهای منسوخ که توانایی بانک در استفاده از قدرت نفوذ اطلاعات مشتریان را کاهش میدهد.
همانند اکثر تجدیدنظرها در حوزۀ بانکداری، سیستمهای نظمبخشی و قانونگذاری باید بازنگری شوند. بهعنوان مثال این یک توجیه است که بگوییم «با وجود قوانین حفاظت از اطلاعات نمیتوان به شناخت دقیقی از مشتریان دست یافت.». در واقع، چالش بزرگ، سد اطلاعاتی موجود بین بخشهای مختلف بانکهاست که امکان به اشتراکگذاریِ اطلاعات مشتریان را از بین میبرد. مسلماً باوجود قوانین سفت و سختی که منجر به تفکیک کردن فعالیت بانکها میشوند، به اشتراکگذاری اطلاعات یک چالش واقعی است ولی یک مانع واقعی نیست.
مانع اصلی، مهندسیِ مجدد سیستمهای تککاربره و خلاص شدن از شرِ سیستمهای ایزوله است. سیستمهایی که صرفاً متعلق به بانکهای خُرد نبوده بلکه همۀ بانکها را در بر میگیرد. فرصت بسیار خوبی برای بانکهای نوین است که با یک دیدگاه تجاری، سیستم اطلاعاتی نوینی پایهریزی کنند و به یک بانک آیندهنگر و فراگیر تبدیل شوند.
اطلاعات بهعنوان یک سِلاح رقابتی
در این کتاب به مطالب زیر اشاره شد:
- وقتی اطلاعات باشد، پول بیمعناست.
- اطلاعات، عرصۀ نوین مبارزه است.
- بانکها از نگهدارندگان پول باید به نگهدارندگان اطلاعات تبدیل شوند.
چنانچه بانکها بخواهند مأمنی برای اطلاعات شوند باید شیوۀ تفکر متفاوتی داشته باشند. بررسی موارد زیر میتواند در این مسیر مفید باشد:
- امروزه چه کسانی نگهدارندگان اطلاعات هستند؟
- نگرش آنها چیست؟
- برای بانکها چه معنایی دارد؟
- عرصۀ مبارزۀ اطلاعاتی به چه معناست؟
نگرش نسبت به اطلاعات باید همچون سرمایه یا نیروی انسانی باشد؛ مادۀ اولیه برای کسبوکار.
بانکها برای مدتها معتقد بودند که مدیران اطلاعات هستند. در سال 1996 میلادی، نشریه وایِرد مصاحبهای دربارۀ آیندۀ پول با والتِر ریستون داشت، والتر در این مصاحبه گفته بود که «اطلاعات دربارۀ پول تقریباً به اندازۀ خودِ پول، مهم شده است.» وی نقطه نظرات خلّاق دیگری نیز داشت:
«فناوری، سیاستهای عمومی را به تفکر وا داشته است. مرم پیشبینی میکنند این موضوع منجر به ایجاد بحران شود ولی من چنین اعتقادی ندارم.»
«پولی که میتواند حرکت کند بر خلاف پولِ ایستا است؛ ولی پول که از خودش اختیاری ندارد. تماماً به صاحبان آن، بستگی دارد.»
«شتابِ افزایندۀ پول، منجر به تفاوت آن میشود. مانند یک فشنگ کوچک که شما روی میز کار خود میگذارید، وزنش زیاد نیست ولی وقتی در یک اسلحه قرار میگیرد همان تکۀ فلز تبدیل به گلوله میشود.»
«این نخستین بار در تاریخ دنیاست که هر کشور بزرگ، یک واحد پول مختص خود دارد که نه طلاست نه نقره و نه یک کالای مصرفی. امروزه پول هیچ ارزشی بهجز اطلاعاتی که تولید میکند، ندارد.»
«امروزه سرمایۀ عقلی حداقل به اندازۀ سرمایۀ مادی مهم است شاید هم مهمتر.»
«ما از ابتدا فکر میکردیم، زمین یعنی ثروت، سپس فکر کردیم تولید صنعتی، منجر به توانگری میشود اما بازار نشان میدهد اهمیت سرمایۀ فکری بسیار بیشتر از پول است. این تغییر بزرگی در جهان به شمار میآید.»
مسلماً عقاید ریستون در پیِ حرکت به سوی مباحث دگرگونکنندۀ اطلاعات در دهۀ نود میلادی شکل گرفته زمانی که مایکروسافت، کامپیوترهای رومیزی را جایگزین کامپیوترهای بزرگ کرد و بانکداری اینترنتی نیز حرکتهای نخستین خود را آغاز نمود. لازم به توضیح است که در دهۀ نود میلادی و همزمان با ورود فناوری و اقتصاد اطلاعاتی به سیستم بانکداری، دیدگاههای اکثرِ بانکداران نیز تغییر کرد. امروزه دیدگاه شکلگیریِ ثروت بر مبنای اطلاعات، کاملاً نهادینه شده است، کسبوکارها مبتنی بر اقتصاد اطلاعاتی بوده و بر مبنای اطلاعات با یکدیگر مبارزه میکنند.
در عرصۀ موتورهای جستوجو، گوگل تنها شرکت موجود نیست و رقبای زیادی دارد ولی با تجزیهوتحلیلهای الگوریتمیِ اطلاعات و ارائۀ خدمات مرتبط و سازماندهی شده برندۀ این میدان است. گوگل از طریق مفهومی کردن جستوجوها و متمرکز کردن آن بسته به شرایط جغرافیایی، همچنان موفق عمل میکند.
همین شرایط برای فیسبوک نیز صادق است. وقتی این شرکت وارد عرصه شد رقبای زیادی داشت که خیلی زود توسط فیسبوک از رده خارج شدند. خلاقیت ممتد و قابلیتهای روزافزون این تارگاه در مدیریت اطلاعات، منجر به موفقیت آن شد.
شرکت اَپِل نیز مثال دیگری است. وقتی استیو جابز بازگشت، اَپِل تقریباً از عرصۀ کسبوکار خارج شده بود. شیوۀ مدیریت، خلاقیت دائم و با ظرافت جابز و همچنین ورود پخشکنندههای امپیتری و آیپاد، باعث شد این شرکت جان دوباره بگیرد. آیپاد، کامیابیِ شرکت اَپِل طیِ دهۀ اخیر بوده است. این محصول، شرکت اَپِل را دوباره زنده کرد و به کابران مَک که به سادگی و سهولت استفاده از این سیستم علاقۀ زیادی داشتند اعلام کرد که میتوانند از آن بهعنوان یک دستگاه پخش موسیقی استفاده کنند. سپس اَپِل بهعنوان مهمترین امتیاز خود در عرصۀ اطلاعاتی، آیتیونز را معرفی کرد. بله، آیپَد و آیفون بهراحتی قابل جایگزینی هستند ولی آیتیونز در عرصۀ اطلاعاتی، خاصیت منحصر بهفردی دارد. مبارزۀ اطلاعاتی به معنای رشد و تکامل پیوسته و استفاده از قدرت نفوذ اطلاعات مرتبط در عرصۀ رقابتی است.
حال دربارۀ شرکت آمازون صحبت میکنیم. آغاز به کارِ آمازون با کتاب بود، سپس بهسرعت به سمت موسیقی، فیلم و سایر زمینهها رفت. این شرکت بهطور کاملاً هوشمندانه، دادهکاوی را پایه و اساس کار خود قرار داد وکلیۀ جستوجوها و خریدهای مشتریان را به دقت، بررسی و ارتباطات بین آنها را استخراج نمود. بهاین ترتیب پیشنهاداتی به مشتریان ارائه کرد که اکثراً مورد پذیرش قرار میگرفت زیرا منطبق بر خواستهها و سلایق آنها بود.
آمازون بهسرعت به یک غول عظیمالجثه درزمینۀ اطلاعات تبدیل شد و با استفاده از کشف ارتباطات بین دادهها، هر کالایی از وسایل برقی بزرگ گرفته تا تلویزیون و غیره را بهصورت آنلاین میفروخت. بازهم برای آمازون کافی نبود. این شرکت سپس خدمات وب را راهاندازی کرد و عنوانِ بزرگترین شرکت رایانش ابری را به خود اختصاص داد. در حال حاضر ، تعداد سِرورهای آمازون روزانه در حال افزایش بوده و با کل معماری موردنیاز برای تمام کسبوکارهای خُرد برابری میکند.
این همان مبارزۀ اطلاعاتی است: استفاده از قابلیتهای فنی سیستمها برای کسب درآمد بیشتر، گسترش بازار، رشد و توسعۀ پیشنهادها با طیف وسیعی از خدمات بدون وابستگی به یک زمینۀ خاص. اگر آمازون فقط در عرصۀ کتاب باقی میماند امروز از بین رفته بود ولی در عوض امروز یک شرکت نیرومند، توانمند و برنده در عرصۀ اطلاعات است. شرکت آمازون از طریق سیستم رایانش ابری به بانکها نیز خدمترسانی میکند. این شرکت اعلام کرده است که:
- بانک بانکینتِر برای سنجش سلامت مالی مشتریان خود، بهطور ممتد بیش از پنج میلیون شبیهسازی ارزیابی ریسک انجام میدهد. با استفاده از خدمات وب آمازون، بانکینتِر میانگین زمان مورد نیاز برای تشخیص پیشنهادات مالی منطبق با شرایط مشتریان را از 23 ساعت به 20 دقیقه کاهش داده است.
- یک بانک بزرگ در لندن پس از استفاده از خدمات وب آمازون، میزان پردازشهای خود را 13 برابر افزایش داده است.
بنابراین بانکها از آمازون برای تسریعِ کاوش در دادههای بزرگ استفاده میکنند، همزمان علاوه بر آمازون، نگران شرکتهای دیگری همچون اَپِل، گوگل و فیسبوک هستند که در آینده چه بلایی بر سر سیستم بانکداری خواهند آورد. علت نگرانیِ بانکها این است که تمام شرکتهای مذکور میدانند چگونه از اطلاعات بهعنوان یک سرمایه و سلاح رقابتی، بهرهبرداری کنند.
- پِیپال و گوگل، بین سالهای 2009 تا 2012 میلادی، 1.5 میلیارد دلار برای توسعۀ پرداختهای موبایل سرمایهگذاری کردهاند.
- میزان پردازش پرداختهای موبایل توسط شرکت پِیپال در سال 2008 میلادی، برابر 200 میلیون دلار، در سال 2012، چهارده میلیارد و در سال 2013 میلادی، بیش از بیست میلیارد دلار بوده است.
آیا میتوانید یک بانک را نام ببرید که در این زمینهها، چنین سرمایهگذاری کلانی کرده باشند؟
- فصل اول: چرا به بانکهای دیجیتال نیازمندیم؟
- فصل دوم: طراحی بانکهای دیجیتال بدون شعبه
- فصل سوم: بانکهای دیجیتال کانال ندارند
- فصل چهارم: طراحی ارتباطات در بانکداری دیجیتال
- فصل پنجم: فناوریها، طوفانی از بانکهای دیجیتال به وجود میآورند
- فصل ششم: تلفن همراه بانکداری دیجیتال را تقویت میکند
- فصل هفتم: بانکهای دیجیتال، بانکهای اجتماعی هستند
- فصل هشتم: مبارزه بانکهای دیجیتال، جنگ با دادهها
- فصل نهم: برقراری امنیت در بانکهای دیجیتال
- فصل دهم: تبدیل شدن به یک بانک دیجیتال
- فصل یازدهم: بانکهای دیجیتال همچنین بانک هستند
- فصل دوزدهم: علم اقتصاد نوین در بانکداری دیجیتال
- فصل سیزدهم: راهاندازی بانک دیجیتال
درباره کریس اسکینر
کریس اسکینر منتقد و نظریه پرداز مستقل بازارهای مالی است.کریس بیش از ده جلد کتاب در زمینههای مختلف نوشته است،از قوانین ومقررات اروپایی در بانکداری درزمان بحران اعتباری گرفته تا تاریخچه آینده بانکداری.اوبه عنوان یکی از متفکرین پیشرو در حوزه بانکداری،شناخته میشود.
درباره کتاب بانک دیجیتال
کتاب «بانک دیجیتال» کمک مفیدی در مطالعه روندهای نوظهور فناوریهای دیجیتال در خدمات مالی بوده و نویسنده آن در این رشته بسیار متمایز و برجسته ظاهر شده است.کریس دراین کتاب به صنعت بانکداری برای پذیرش آینده دیجیتال خود هشدار میدهد.آینده برای بانک های فعلی،چگونه رقم خواهد خورد وآیا آنها قادر خواهند بودعملکرد وارتباطات خود را به شیوهای تغییر دهند که در فضای رقابتی موجود،محکوم به فنا نباشند؟