پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
امید، نگار، پدر مسعود و دیگران
باگهای زیادی داریم. پیرامون بانکداری و پرداخت الکترونیک ما اتفاقات عجیبی میافتد. تعداد این اتفاقات کم نشده است و انگار کک کسی هم نمیگزد. موضوعات مهمتری برای پرداختن به آنها داریم. رسانهها هم کاری به این چیزها ندارند.
پریروز؛ امید
امید 27 ساله و دانشجوی ادبیات انگلیسی است. او در کارت خود 342 هزار تومان موجودی داشت. به کتابفروشی رفت و در حال تورق یک کتاب ۶۴ هزار تومانی بود. داشت به این نکته فکر میکرد که اگر این کتاب را بخرد، چقدر پول برایش میماند و روزهای پیش رو را چطور باید سر کند. در همین فکرها بود که صدای موبایل او بلند شد. پیامی از بانک آمده بود:
امید شوکه شد و برای تمرکز بیشتر، انگشت سبابهاش را بین دندانهای خود قرار داد. پیش خود فکر کرد که رمز دوم او را هیچ کس دیگری ندارد. سریعاً به بانک رفت؛ بانک خودش. آنجا بسته بود. با روابط عمومی بانک تماس گرفت و در نهایت مجبور شد تا فردا صبح صبر کند.
امید به من زنگ زد. گفتم احتمالاً اشتباه شده و پول برمیگردد. گفت دو سه نفر دیگر هم همین را میگویند. هرچه منتظر ماند، پولی به حساب او برنگشت. صبح اول وقت امید اولین مشتری بانک بود. به کارمند بانک توضیحات کاملی داد. کارمند به او نشان داد که دیروز ساعت 18:04 او به یک شماره کارت 15 رقمی به نام فلان فلانیان 300 هزار تومان پول فرستاده است. هرچه به ذهنش فشار آورد فلان فلانیانی به یادش نیامد. امید گفت که دیروز ساعت 6 عصر در کتابفروشی بوده و رمز دومش را هیچ کسی ندارد.
کارمند به او گفت که کاری از بانک برنمیآید. پیشنهاد کرد که امید به پلیس فتا برود. امید که در آدرس و مسیریابی خیلی ضعیف است، به زحمت خود را به فتا رساند. آنجا به او گفتند که این چیزها پیش میآید و اگر بخواهد شکایت کند، وقت و انرژی که باید بگذارد، چند برابر همین ۳۰۰ هزار تومان هزینه دارد.
به او گفتند که سارقان مبالغی میدزدند که کسی به زنده کردن آن مبلغ فکر نکند. امید توضیح داد که ۳۰۰ هزار تومان برای او که یک دانشجو است، پول کمی به حساب نمیآید. او میخواهد کار خود را پیگیری کند و قصد دارد برای شکایت وقت زیادی بگذارد.
ماه پیش؛ نگار
نگار کارمند یکی از ناشران معروف ایران است. عصر شد و اکثر همکاران او رفتند. کامپیوتر خود را خاموش کرد و از انتشارات بیرون آمد. در خیابان پیرزن گلفروشی را دید. سبد گلی را پسندید که ۳۰ هزار تومان قیمت داشت. پول نقد او کمتر از ۱۰ هزار تومان بود. باز هم به خودش ناسزا گفت که چرا پول نقد ندارد. دید که همان بغل دو خودپرداز وجود دارد.
دو نفر جلوی او بودند و کار خود را انجام دادند. نوبت نگار شد. درخواست وجه نقدی کرد. مبلغ ۳۰ هزار تومان را وارد کرد. خودپرداز گفت: «لطفاً کارت خود را بردارید.» او کارت خود را برداشت. خودپرداز گفت: «لطفاً وجه نقد را بردارید.» پولی بیرون نیامد. نگار صبر کرد و دید که پولی در کار نیست. در همان زمان برای او پیام آمد و پول از حسابش کم شد.
نگار که متعجب شده بود، با اعتراض دو سه نفری که پشت او صف کشیدند، مواجه شد. او قضیه را توضیح داد. آن افراد گفتند که جای نگرانی نیست. آنها با قاطعیت این جمله را به زبان آوردند: «خانم پولتون کمتر از ۷۲ ساعت دیگه برمیگرده.» او یک هفته صبر کرد و خبری از پول نشد. به بانک رفت. کارمند بانک پرینت حساب را نشانش داد.
آنطور که در پرینت حساب نوشته شده بود، نگار دقیقاً همان روز و همان ساعت از طریق کارتخوان ۳۰ هزار تومان خرید کرده بود. شاکی شد و گفت تنها تراکنش او در آن روز همان اشتباه بانکی بوده است. نگار از کارمند درخواست کرد تا اطلاعات بیشتری به او بدهد. کارمند گفت که این کار در حوزه اختیارات او نیست.
پیش رییس شعبه رفت. به رییس گفت: «آقا من پیام بانک رو همین الان دارم که پول از حساب کم شده با عابربانک.» رییس شعبه با تعجب به نگار گفت که برای ۳۰ هزار تومان نباید اینقدر جلزوولز کند و تاکید کرد «اساماسهای شما برای ما اعتباری نداره.»
نگار با عصبانیت پرسید یعنی چی که اساماس اعتباری ندارد؟ رییس شعبه اعتقاد داشت که مبالغ عجیبی از آدمها دزدی میشود و این مبلغ چیزی نیست. نگار پرسید که چاره چیست؟ رییس به او گفت حتماً حواسش نبوده و پول را کس دیگری از عابربانک برداشته است. رییس قاطعانه گفت که گزارشهای بانک اشتباه نمیکند. نگار از خیر ۳۰ هزار تومان گذشت.
سال پیش؛ پدر مسعود
داستان پدر مسعود برای خیلیها تکراری است. در حال رانندگی بوده است که با موبایل او تماس گرفته میشود. به او میگویند که ۲۰۰ میلیون تومان برنده شده است و تا دقایقی دیگر به صورت زنده باید در رادیو با وزیر صحبت کند. تاکید کردند: «مکالمه در رادیو پخش زنده میشه، به هیچ عنوان حرف سیاسی یا خلاف عرف نزنید. شماره کارتتون رو بدید تا وجه رو برای شما واریز کنیم.» از پدر مسعود خواستند تا رمز دوم و cvv2 را هم به آنها بدهد.
پدر مسعود رمز دوم نداشت. به او گفتند که خیلی سریع خود را به خودپرداز برساند و رمز دوم بگیرد. او این کار را انجام داد. آن فرد که خود را از رادیو معرفی کرده بود، گفت تا چند ثانیه دیگر وزیر با شما حرف میزند. او ادامه داد: «یک شماره کارت دیگر بدهید. این کارت شما کار نمیکند.»
در همین لحظه 20 میلیون تومان از حساب پدر مسعود کسر شد. بعد از این اتفاق خیلی دوندگی کرد. او تا این لحظه نتوانسته پول خود را زنده کند. پلیس آخرین بار به او گفته بود: «احتمال دستگیری این افراد بسیار کم است زیرا با شمارههای سرقتی تماس میگیرند که مانند سرقت با خودروهای سرقتی است.»
امروز؛ من
این اتفاقات هرروزه تکرار میشوند. امید، نگار و پدر مسعود تنها افرادی نیستند که باچنین مشکلاتی مواجه شدهاند. به نظر میرسد که در این موارد امید و نگار اشتباهی نداشتهاند و خطایی نکردهاند. از پدر مسعود هم به خاطر ندانستن و بیاطلاعی دزدی شده است. اولین چیزی که به ذهن بنده میرسد این است که این اتفاقات باید منتشر شود و به گوش همه برسد.
اگر منصف باشیم باید بگوییم که در آموزش و فرهنگسازی ضعیف عمل کردهایم. پیشنهاد میکنم در این مورد بیشتر بنویسیم و بیشتر صحبت کنیم. برگزاری حداقل یک پنل با حضور افراد تاثیرگذار و قانونگذار این حوزه در همایشهای مهم، شاید کمترین کاری باشد که میتوانیم انجام دهیم. ای کاش به این وضعیت عادت نکنیم.
سپاسگزار از دغدغه ای که به درستی مطرح نمودید، اتفاق دیگری که در این راستا می تواند رخ دهد، چشم پوشی شرکت های پرداخت از بخش کوچکی از سود سرشار خویش و بیمه نمودن تراکنش های مالی است که بر روی سخت افزارهای ایشان صورت می پذیرد. در این میان می توان سهمی هم به بانک ها اختصاص داد. بهترین ملاک این امر هم می تواند تجهیزات سخت افزاری باشد. بنابراین پرداخت خسارات اینچنین از محل بیمه صورت پذیرفته، کار آسانی بوده و همزمان تبلیغات خوبی برای آن شرکت پرداخت و بانک خواهد داشت. هر چند این امر با توجه به ایجاد حساسیت برای سودجویان و سوء استفادکنندگان چندان قابل تبلیغ رسانه ای نخواهد بود.