پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
گفتوگو با معاون سازمان اسناد و کتابخانه ملی درباره حضور مستشاران بلژیکی در ایران / خدمات و نگاه مولیتور به ایران
روزنامه ایران در پروندهای ضمن بررسی حضور مستشاران بلژیکی در ایران، تحولات پست و گمرک کشورمان در این زمان را مورد بررسی قرار داده است. در این گفتوگو معاون سازمان اسناد و کتابخانه ملی از دلایل حضور این مستشاران در کشورمان میگوید.
آقای امیرخانی، نمایشگاه اسناد و تصاویر «لامبرت مولیتور» از ایران با عنوان «ایران در آغاز قرن بیستم» در آرشیو اسناد ملی ایران برپا شده است. اهمیت حضور بلژیکیها و بویژه لامبرت مولیتور در ایران، از چه جوانبی میتواند محل توجه باشد؟
به قول مولوی که میگوید «خوشتر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران» همه ملتها دوست دارند بدانند دیگران درباره آنها چه میگویند و طبیعتاً ما هم این ویژگی را داریم. کسانی که آمدند و ایران را از نظر گذراندند و مشاهدات خود را در سفرنامهها آوردند، از کلاویخو اسپانیایی در عهد تیموریان تا ژان شاردن فرانسوی در زمان صفویان و تا روزگار قاجار و پهلوی. همه اینها برای ما جالب است، از این حیث که نگاه یک غیرایرانی به ایران را در مقاطع مختلف تاریخی نشان میدهد. درباره لامبرت مولیتور این نگاه کلی است که یک بلژیکی در 116 سال پیش، چه نگاهی به ایران آن زمان دارد. نکته دیگر آنکه، در سالهایی به ایران ورود میکند که نقطه عطف تاریخی ما یعنی مشروطه است؛ برههای که به اعتقاد بسیاری از تاریخنگاران، آغاز ورود کشور به دوران مدرن است و البته نگاه به وقایع ایران در مشروطه در سالهای قبل و بعد از آن میتواند مهم باشد. دیگر آنکه بلژیکیها وقتی وارد میشوند که ایران شدیداً درگیر دو ابرقدرت روسیه و انگلیس است و بلژیکیها تا حد زیادی مستقل بوده و به هیچ یک از این دو، وابسته نبودند. بحث دیگر، هنرهای مولیتور است. با وجود آنکه آن زمان، عکاسی تکنولوژی جدیدی بود و عکاسی از ایران هم کار آسانی نبود، او در کنار کار خود، بالغ بر چند صد عکس از نقاط مختلف سرزمین ما میگیرد. همچنین از بخشهای مختلف ازجمله بنادر، نقاشی میکشد و خاطراتش را مینویسد که امسال ازسوی خانواده مولیتور، توسط ناشری در شهر بوردو فرانسه انتشار مییابد. اما آنچه اهمیت دارد این است که پس از 59سال از مرگ مولیتور، اسناد و تصاویر دست نخورده مانده و نزد خانواده نگهداری شده و چیزی هم از بین نرفته است.
اساسا چه شد که از بلژیک، مستشاران و مأموران اقتصادی به ایران آمدند؟
ایران در آستانه قرن بیستم بهدنبال این بود که ظهور و بروز تمدن جدید را پیاده کند و سیستمهای اداری، مالیات، گمرک و پست از آن جمله هستند. آن زمان نگاه مثبتی به روسیه و انگلیس وجود نداشت و طبیعی بود که ایرانیها به سراغ کشور ثالثی مانند بلژیک بروند که در خود اروپا بویژه در ساختار اداری خوشنام و به لحاظ اقتصادی منضبط بودند. مستشاران بلژیکی مسائل فنی را میدانستند و تجربه خوبی هم داشتند. مجموع اسناد نشان میدهد علی رغم آنکه برای راهاندازی و ساماندهی گمرک و پُست به ایران آمدند، اما در مالیات و درآمدهای گمرکی، چون چرخه مالی قابل توجهی وجود داشت، حضور آنان مؤثر و مفید بود.
مهمترین اتفاقی که درباره گمرک افتاد، تقویت حکومت مرکزی بود. از آنجایی که این دوران مصادف با هرج و مرج ناشی از جنگ جهانی اول و درهمریختگیهای پس از مشروطه یا اواخر حکومت قاجار بود، وضعیت اقتصادی اسفبار بود. اما البته همیشه صادرات و واردات در جریان بود و طبیعتا، نقش گمرک و تا حدی پُست حائز اهمیت بود. در نقاط مرزی با حاکمان محلی ارتباط برقرار شد. برخی با مکاتبه و شاید چربزبانی و به اصطلاح زبان خوش زیر بار رفتند و در بخشهایی که با حاکمانشان به نتیجه نرسیدند، به شیوهای دیگر، آنان را مطیع حکومت مرکزی و مالیات گمرک کردند. زیرا مرکز هم از آنان حمایت میکرد. حتی مولیتور با کشتی پرسپولیس که در آن دوره، مهمترین کشتی ایرانی بود، به بنادر مختلف خلیج فارس سفر میکرد تا حرف خود را به کرسی بنشاند که عموماً توفیقاتی بهدست آورد. زمانی که آنها رفتند، نهادهای مدرن در ایران ایجاد شده و کار از مرحله بنیانگذاری و تأسیس گذشته بود.
آیا اسنادی وجود دارد که بدانیم واکنش مردم نسبت به حضور آنها چه بوده است؟
آنچه از گذشتههای دور بر میآید، در اسناد دولتی، در مجموع نگاهی مثبت وجود دارد. با وجود کارشکنیها از طیفهای مختلف حکومت، که بعضیها اساساً با حضور خارجیها مخالف بودند، در یک برآیند، نسبت به انگلوفیلها و روسوفیلها، در مجموع خیلی نگاه منفی به آنها وجود ندارد. شاید در میان بلژیکیها معروفترین کسی که میشناسیم، مسیو ژوزف نوز است که او هم جز آن کار احمقانه (ظاهر شدن در بالماسکه با عبا و عمامه) که برخی معتقدند به نوعی از جرقههای پیدایش مشروطه بود، در مجموع از او گزارش منفی زیاد ذکر شده که مثلاً وارد برخی معاملات شده بود، ولی دیگر بلژیکیها، گویی ایرانی شده بودند. مولیتور فارسی یاد میگیرد و خود را سریع با ایرانیها وفق میدهد و با درایت و تجربه و پس از آشنایی با خلقیات ایرانیها، با آنان به تعامل میپردازد. در کارنامه مولیتور واقعاً نقطه سیاه برجستهای نمیبینیم و حتی از منافع ایرانیها دفاع میکند. انگار که در فرهنگ ایرانی، هضم شده بود.
تصویر مولیتور از سرزمین ایران و ایرانیها بر چه دیدی نوشته شده است؟
در مجموعِ یادداشتها، منصفانه تصویر شده است. با وجود آنکه وقتی به مشکلاتی چون کارشکنیها اشاره میکند، ولی حس همدردی او با جامعه ایران مشاهده میشود.
لامبرت مولیتور، آخرین بلژیکی بود که در ایران ماند؟
در قامت گروههایی که در دوره قاجار به ایران آمدند، بله، آخرین بود.