پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بکن ای صبح طلوع
دیشب درخصوص تنها یکی از معضلات پیشآمده، با دولت مصاحبهای انجام دادم. بعد از این مصاحبه به درخواست دولت، با فلان پیامرسان ایرانی هم مصاحبه کردم. هر دو مکالمه را در ادامه میتوانید بخوانید.
دولت مغموم
به اتاقی که در آن با دولت قرار داشتم، رسیدم. دولت نشسته بر روی صندلی، سیگاری روشن کرده بود. پک میزد و به سقف خیره شده بود. جواب سلامم را با اکراه داد.
دولت چه خبر از پیامرسانها؟
(نگاهی به من انداخت و دوباره نگاهش به سقف برگشت) میبینی که وضعیت ما را!
عدهای از کاربران تلگرام میگویند: «گیرم که میبندید، گیرم که میزنید، با رویش ناگزیر فیلترشکنها چه میکنید؟»
(با کمی مکث) به آنها بگویید فیلترشکنها را هم میبندیم.
چرا واقعاً؟
(با مکث زیاد) یک مشت برانداز از فیلترشکن استفاده میکنند.
مگر گفته نشد که از چهل و خوردهای میلیون نفر فقط یک میلیون نفر از تلگرام خارج شدند؟
منظور؟
یعنی بیش از 40 میلیون نفر که از فیلترشکن استفاده میکنند، برانداز هستند؟
نه. حرفهای من را جوری که میخواهید، برداشت میکنید.
الان شما بفرمایید چطوری برداشت کنم؟
چرا شما رسانهها اصلاً سراغ پیامرسانهای داخلی نمیروید؟
سراغ آنها هم میرویم. ولی آیا با فیلترینگ، نگاهها به سمت این پیامرسانها (حرف من را قطع کرد)
همین الان بروید یکی از آنها پایین منتظر شماست. هرچه اصرارش کردیم، بالا نمیآید.
میرویم. قبل از رفتن بگویید مگر قرار نبود دست کسی روی دکمه فیلترینگ نرود؟
ما فیلتر نکردیم.
پس چرا فیلترشکنها را فیلتر میکنید؟
این دکمه فیلترینگ نیست. دکمه فیلترینگ فیلترشکنهاست. اینها دو دکمه مجزا هستند. فرق میکنند.
چه فرقی؟
الان شرایط با قبل فرق کرده. (با پچپچ ادامه داد) بابا ما هم راضی نیستیم. فعلاً خداحافظ.
هیچ وقت تا این حد او را کلافه ندیده بودم. در مسیر خروج، با سرعت کم حرکت میکرد و در حالی که دو دستش را بر روی سر قرار داده بود، مدام آه میکشید.
پیامرسان متوقع
از پلهها پایین رفتم و فلان پیامرسان داخلی را دیدم که چند روزی بالا نیامده. خیلی عصبانی روی دو زانو نشسته بود روی زمین و پشتش را کرده بود به تمام فضای اینترنت ایران.
میگویند چند روزی به مشکل جدی برخورده بودید و بالا نمیآمدید.
بله درست است، هنوز هم بالا نمیآییم.
در جواب عدهای که به شما اصرار دارند بفرمایید بالا و ناراضی بودند که چرا پایین ایستادهاید، چه گفتید؟
به آنها گفتم همین پایین منتظر میمانم تا دولت بیاید و تکلیف من را روشن کند. دیگر خسته شدم.
چه انتظار دیگری از دولت دارید؟
ما آنطور که باید حمایت نمیشویم.
تلویزیون که مدام در حال تبلیغ شماست.
تلویزیون کافی نیست. دولت باید حمایت کند.
تلویزیونهایی که برایتان تبلیغ میکنند، دولتی هستند.
جدی؟
آره به خدا. شما بیا بالا. آن پایین اینطوری نشستی، زشت است. اگر کاربری چیزی رد بشود، خیلی بد است که بالا نیایی.
قبول، میآیم بالا؛ ولی شما که آمدی سراغ من، میدانی چقدر مشکل داریم ما؟ کاربر هنوز ما را حساب نمیکند.
کاربر دوست ندارد پیامرسان بالا نیاید.
شما هم گیر دادی به دو سه روز!
چطور اعتماد کاربر را جلب میکنید؟
اعتماد دولت را جلب کنیم، کاربر پیشکش!
نیمه شب بود و هر دو خوابمان میآمد. به نظر میرسید که هیچ کدام از طرفین از ادامه این مصاحبه لذت نمیبرند. این شد که بدون اینکه جملهای ردوبدل کنیم، هر دو با حرکات دست و چشم، مکالمه را به پایان رساندیم. برای قراراهای بعدی، شماره تلفن و آیدی توییتر یکدیگر را گرفتیم.
باریکلا به این اصفهانیا و طنازیشون