پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
روزنوشت از روز چهارم از کنگره موبایل بارسلون / تهران انار ندارد
این روزها خودم را مجبور کردم حتماً هرروز چیزی بنویسم. نمیدانم نتیجه کار چطور شده است؛ احتمالاً خیلی از چیزهایی که دیدم را نتوانستم در کلمات جاری کنم و خیلی از کلماتی هم که جاری کردم احتمالاً نتوانستند آن چه که دیدم را درست بیان کنند. درهرحال اینجا اتفاقهای زیادی بود که ارزش گفتن داشت و نکته هم همین جاست. وقتی انتخابهای آدم زیاد باشد این کار را سخت میکند. وقتیکه انتخابهای محدود داری خیلی راحتتر بین چیزها انتخاب میکنی. ولی وقتی قرار است از نمایشگاهی و رویدادی صحبت کنی که تعداد بسیار زیادی مدیر و کارشناس ارشد در آن حضور دارند همین موضوع کار را برای تو سخت میکند. خیلی راحت میتوانی هم خودت را در دنیای اطلاعات غرق کنی و هم مخاطب را گمراه کنی.
روز چهارم برای من همراه شد با مشاهده چهره دیگری از بارسلون. قبلاً شنیده بودم که مردم بارسلونا خیلی دل خوشی از توریستها ندارند. متروی بارسلونا اساساً ابزار و وسیله مناسبی برای جابجایی در شهر است. خصوصاً این که به بازدیدکنندههای رویداد بلیتی دادهاند که در کل ۴ روز رویداد میتوانند بهصورت رایگان از همه زیرساختهای حملونقل بارسلون استفاده کنند. شنیده بودم که مردم دل خوشی ندارند از توریستها. منتها فرصتی شد این را از نزدیک ببینم. در مترو بودم که دو جوان با ظاهری جیپسی یا کولیوار بدون توجه به دیگران شروع کردند با تیغ شیشههای پلاستیکی مترو را تراشیدن. آنها به زبان انگلیسی روی شیشهها نوشتند که «توریستها به خانههایتان برگردید» و «توریستها شهر را میکشند». دیدن این عملی که مصداق «وندالیسم» است آن هم در فاصلهای کمتر از یک متر من را ترساند. راستش قبلتر هم وقتی معماری کلیسای قدیمی «کتدرال» را دیده بودم ترسیده بودم. معماری گوتیک من را یاد درآکولا و خونآشامها میاندازد. اینجا هم زیر پوست شهر خبرهایی است که وقتی آن را میبینی که موفق شوی از سطح عبور کنی. البته که برای افرادی مثل من که چند روزی اینجا هستند اصلا قابل توصیه نیست که سراغ زیر پوست شهر بروند. از آن طرف امروز وقتی میخواستم وارد محوطه نمایشگاه شوم افرادی در اطراف ورودی ایستاده بودند و کاغذهای زردرنگی به مردم میدادند و مدام به زبان انگلیسی تکرار میکردند که به دموکراسی در کاتالان احترام گذاشته نمیشوم. معلوم است که در شهر خبرهایی هست منتها ما برای چیز دیگری اینجا آمدهایم.
برای این که مثل توریستها نیایم و چهرهای توریستی از این شهر زیبا نبینم ترجیح دادم در هاستل باشم. این بار از دفعه قبل بهتر بود. دوستانی پیدا کردم از آرژانتین، شیلی، ایتالیا، آلمان، آفریقای جنوبی، اسپانیا، کره جنوبی، برزیل، سوئیس و اوکراین. نکته مهم این بود که اگر میتوانستیم از مانع زبان گذر کنیم و شروع کنیم به ارتباط گرفتن بهمرور به یک نقطهای میرسیدیم که معمولاً در بیشتر مواقع یکسان بود. صحبتها از چیزهای معمولی مثلاینکه اینجا چهکار میکنیم شروع میشد و میرسید به ادبیات و سینما و هر آن چیزی که نامش هست هنر. نکته جالب اینجا بود که وقتی به این نقطه میرسیدیم همهچیز متفاوت میشد. هنر یک زبان جهانی است و همه مردم دنیا سعی میکنند از طریق این زبان با هم ارتباط برقرار کنند. حتی آن دو جوان «جیپسی» هم سعی میکردند از زبان هنر به آن شکلی که درک کرده بودند استفاده کنند و مردمی هم که در ورودی نمایشگاه ایستاده بودند با بروشورهای زردرنگی که به دست ما میدادند با زبانی صحبت میکردند که بین همه آدمها مشترک است.
شعار کنگره موبایل امسال ساختن آینده بهتر بود. میشود تمام مدت رویداد را در بین ابزارها غرق شد و از آنها گفت و نوشت. منتها شاید مهمترین چیزی که در این شلوغی نباید فراموش کرد این است که این ابزارها قرار است به ما کمک کنند از طریق آن چه که در بین همه بشر مشترک است با هم ارتباط برقرار کنیم و با هم دنیایی را بسازیم که بهتر است. ساختن دنیای بهتر صرفاً با ابزارها ممکن نیست. البته که تکنولوژی کمک میکند هنر هم بهتر در دنیا پخش شود. همینکه من در این نمایشگاه حضور دارم را مدیون گسترش تکنولوژی هستم. اگر تکنولوژی تا این حد گسترش پیدا نکرده بود نه من میتوانستم انقدر آسان اینجا روزنامهنگاری کنم و متنها و عکسها و ویدیوهایم را منتشر کنم و نه حتی میتوانستم در کنار ۱۰۰ هزارنفری باشم که از سرتاسر دنیا با یک هدف مشترک دور هم جمع شدهاند. کشف مهم روز چهارمم این بود که باید از مانع زبان بگذریم. کاش بیشتر وقت بگذاریم که زبان یک ابزار وصل کردن باشد و نه فصل کردن و کاش بیشتر درباره شناخت مردمی که با زبانهای دیگر صحبت میکنند وقت بگذاریم. دنیای خیلی بزرگی نیست و فعلا یک زمین برای زندگی کردن بیشتر نداریم. کاش بتوانیم دنیای بهتری بسازیم. میتوانیم؟
*عنوان این یادداشت نام یک مستند است که توصیه میکنم در اولین فرصت آن را ببینید و با تاریخچه تهران آشنا شوید.