پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
پرواز بر فراز آشیانه فاخته / محمدعلی ترابیان از سالهای گذشته فضای فناوری اطلاعات بانکی و پرداخت ایران میگوید
رضا قربانی، رسول قربانی، قاسم سرافرازی؛ ماهنامه عصر تراکنش / آخرین روز مردادماه امسال، ترابیان مدیرعامل بهپرداخت ملت شد. اگر بخواهیم او را در یک کلمه توصیف کنیم احتمالا آن کلمه چیزی نیست جز «غافلگیری». همانگونه که تغییر مدیریت در شرکت بهپرداخت برای خیلیها غافلگیرکننده بود، ترابیان هم در اولین مواجهه غافلگیرکننده است و تمام پیشفرضهای ذهنی افراد از خودش را به هم میزند. ترابیان را اگر بخواهیم دستهبندی کنیم، احتمالا باید دستهای درست کنیم که در آن برنامهنویسهای متدین حضور دارند؛ افرادی فنی و مذهبی که فراتر از قیدوبندهای مرسوم هستند و میز و صندلیهای مدیریتی نتوانسته چندان خلق و خوی آنها را تغییر دهد. مدیرانی مثل ترابیان بیشتر از آنکه خودشان را مدیر حرفهای بنامند، خود را افرادی فنی میدانند که اگر جبر زمانه اجازه میداد ترجیحشان این بود که برنامهنویس بمانند. با او در ساعات پایانی یکی از روزهای شلوغ کاریاش در ساختمان شرکت بهپرداخت به گفتوگو نشستیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید.
تولد تا دبیرستان
محمدعلی ترابیان 16 فروردین سال 1334 در مولوی، یکی از محلههای جنوبی تهران به دنیا آمده است. فرزند دوم خانواده است، اما میگوید بستگی دارد چطور به ماجرا نگاه کنید. اگر چهار تن از خواهرها و برادرهایش را که به دلایل مختلف در دوران کودکی فوت شدهاند، حساب کنیم، فرزند چهارم بهحساب میآید. دوران کودکی محمدعلی علاوه بر مولوی در محلههای بریانک و هفتچنار میگذرد. پدرش با کاسبی روزگار میگذراند و وضعیت مالی متوسطی دارند. دبستان صائب در محله بریانک جایی است که پای محمدعلی به مدرسه باز میشود و تا کلاس ششم را در آنجا میگذراند.
دبیرستان تازهتاسیس غزالی حوالی اتوبان نواب فعلی مقصد بعدی وی برای گذراندن دوران تحصیلش است. حضور در دبیرستان برای محمدعلی خاطرات تلخ و شیرینی را بههمراه دارد. شکسته شدن بینی و پاره شدن پرده گوش به واسطه تنبیه معلمان تنها بخشی از خاطرات تلخی است که در دبیرستان غزالی با خود بههمراه دارد. مشکلات یک مدرسه دولتی در یکی از محلههای جنوبی تهران در آن دوران شاید تاثیر زیادی در این حوادث داشته باشد، اما خودش نیز انکار نمیکند که دانشآموز حرفگوشکن و آرامی نبوده است؛ بهطوریکه چندین بار تا مرز اخراج از مدرسه پیش رفته و فقط بهخاطر نمرههای خوبش، از اخراج وی صرفنظر کردهاند. با این حال از خوبیهای مدرسه غزالی نیز برایمان میگوید؛ از اینکه بهواسطه حساسیت زیاد مدیر دبیرستان، کمتر معلمی با گرایشهای غیرمذهبی و متمایل به شاه در دبیرستان حضور داشت. از وجود انجمن اسلامی فعالی میگوید که پایه و اساس گرایش سیاسی و فکریاش را شکل میدهد و زمینه مطالعاتی مناسبی در آن دوران برای او فراهم کرده است. محمدعلی در آن سالها بهجز درس خواندن کارهای مختلفی نیز انجام میدهد تا بتواند از پس خرج و مخارج شخصی خودش برآید و بهاصطلاح دستش در جیب خودش باشد. کار کردن در مغازه پارچهفروشی در تعطیلات تابستان و انجام دادن کارهای سیمکشی ساختمان و تعمیرات منزل از همان دوران نوجوانی محمدعلی را پخته و آبدیده میکند.
ورود به دانشگاه
بنا به دلایلی امتحانات نهاییاش را قبل از کنکور در دبیرستان ادیب، واقع در کوچه روزنامه کیهان حوالی میدان فردوسی میدهد که به نسبت دبیرستان غزالی محیط آرامتر و بهتری دارد. با پشت سر گذاشتن امتحانات نهایی موفق به گرفتن دیپلم در سال 1352 میشود، اما عجلهای برای رفتن به دانشگاه ندارد. چالش اصلی زندگی محمدعلی پس از گرفتن دیپلم، جلب رضایت خانواده برای رفتن به خارج از کشور برای ادامه تحصیل است؛ چالشی که نمیتواند از پس آن برآید. وابستگی عاطفی مادر و مخالفت صریح پدر با رفتن او به هندوستان، در نهایت مسیر زندگیاش را تغییر میدهد. محمدعلی که با پیشفرض ادامه تحصیل در خارج از کشور برای کنکور داخلی خود را آماده نکرده است، نمیتواند در رشته دلخواه خود، یعنی برق قبول شود. انتخابهایش برق شریف (آریامهر)، تهران و امیرکبیر (پلیتکنیک) است، اما با نمرهای که کسب کرده، تنها میتواند آمار دانشگاه تهران قبول شود که برایش جذابیتی ندارد.
از طرفی قبول نشدن در دانشگاه مساوی است با رفتن به خدمت سربازی و در بهترین حالت دو سال عقب افتادن از زندگی. به همین خاطر به فکر تحصیل در دانشکدهها و مدرسههایی میافتد که بهصورت مستقل دانشجو میپذیرند تا بتواند برای خودش یک سال دیگر زمان بخرد و رشته موردعلاقهاش را در دانشگاه بخواند. دست تقدیر او را وارد مدرسه عالی کامپیوتری میکند که تنها یک سال از زمان تاسیساش گذشته است و از بین 600 متقاضی بهعنوان نفر بیستم قبول میشود. شهریه پنج هزار و صد تومانی، مدرسه عالی را به گرانترین مدرسه در آن زمان تبدیل کرده بود، اما محمدعلی دغدغهای از بابت تامین شهریه ندارد و بهواسطه کارهای مختلفی که انجام میدهد، میتواند بدون کمک گرفتن از پدر، شهریهها را پرداخت کند. با این حال در میانه سال اول دانشگاه است که دولت وقت هزینه تحصیل را رایگان کرده و علاوه بر آن کمک هزینه نیز در قبال تعهد خدمت به دانشجویان میدهد. تجزیهوتحلیل سیستمها و کاربرد کامپیوتر عنوان رشتهای است که او در مدرسه عالی کامپیوتر انتخاب کرده و تقریبا هیچ شناختی از آن ندارد، اما بهتدریج علاقهاش به مباحث کامپیوتری بیشتر و بیشتر میشود؛ بهطوریکه دیگر حتی به فکر امتحان مجدد کنکور و تحصیل در رشته برق هم نمیافتد. همانند مرتضی مقدسیان، مرتضوی و گوگانی (در شمارههای قبلی عصر تراکنش با آنها گفتوگو کردهایم) که همدانشگاهیهای او محسوب میشوند، از دکتر انواری که مؤسس مدرسه است، به نیکی یاد میکند؛ «دکتر انواری استادان مختلفی را از اقصینقاط جهان (هند، انگلیس، اسکاتلند، آمریکا، یونان و…) به مدرسه عالی کامپیوتر آورد و تا آنجا که میتوانست دانشجویان را حمایت میکرد و واقعا از هیچ نظر چیزی برای دانشجویان کم نگذاشت. من بهشخصه به لحاظ علمی و اخلاقی مدیون ایشان هستم.»
آغاز آشنایی با برنامهنویسی
با رایگان شدن تحصیل، یکی از دغدغههای اصلیاش برای تامین شهریه دانشگاه برطرف میشود و باعث میشود بدون نگرانی روی تحصیلش تمرکز کند. بعد از گذراندن ترم اول و آشنایی با مبانی برنامهنویسی و کامپیوتر، با برداشتن واحد زبان برنامهنویسی «فورترن» دنیای جدیدی را به روی خود باز میبیند و با پشتکار و علاقه زیاد، برنامهنویسی را تا جایی ادامه میدهد که کاملا مسلط به زبان برنامهنویسی فورترن و کوبول میشود. در واقع قبل از اینکه واحد کوبول را در دانشکده بگذراند، روی این زبان برنامهنویسی مسلط میشود. بهعنوان اولین کار حرفهای در زمینه برنامهنویسی در شرکت ویجادکو مشغول به کار میشود و آن زمان حدود 2500 تومان حقوق میگیرد که برای یک دانشجوی سال دوم دانشگاه عدد بسیار بالایی است. حضورش در ویجادکو مهارتش را در برنامهنویسی افزایش میدهد و به تجربیاتش در این زمینه اضافه میکند؛ بهطوریکه برای چندین شرکت برنامه حسابداری و سیستم دستمزد مینویسد.
با این حال حضورش در ویجادکو چندان به طول نمیانجامد و در سال 56 بهعنوان مدیر بخش سیستمها در یکی از شرکتهای وابسته به بوتان استخدام میشود. همچنین از ترم سوم دانشگاه نیز بهعلت معدل بالا و مهارتش در برنامهنویسی به رفع اشکال دانشجویان میپردازد و کار آموزش را آغاز میکند. با این دو شغل حقوقش در ماه به بیش از پنج هزار تومان میرسد. «حقوق من در آن سالها تقریبا پنجبرابر پدرم بود. از طرفی برای همکلاسیها هم برنامه مینوشتم و پول میگرفتم و حتی به خانواده هم کمک میکردم.»
انقلاب
هرچند محمدعلی ترابیان از سال دوم دانشگاه به بعد بهطور جدی وارد فضای حرفهای شده بود و از این مسیر حقوق بسیار خوبی نیز به دست میآورد، اما برنامهنویسی، کار، تحصیل و تدریس و سایر دلمشغولیهایش نمیتواند او را از فضای انقلاب و تحولاتش دور نگه دارد. سالهای آخر حضورش در دانشگاه مصادف شده بود با تحولات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی.
در مورد فضای مدرسه عالی در آن دوران میگوید: «بهعلت هزینه سنگین شهریه، دانشجویان سال اول مدرسه عالی کامپیوتر بیشتر از قشر مرفه جامعه بودند، اما از سال دوم که هزینه تحصیل دانشجویان رایگان شد، دانشجویانی از طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی وارد دانشگاه شدند». متاثر از فضای جامعه، دانشگاهها هم بهعنوان یکی از پایگاههای اصلی مخالفت با رژیم طبعا در معرض اتفاقات و تحولات گوناگون بودند. جریانها و جنبشهای مختلف دانشجویی با افکار و اندیشههای مختلف و متضاد در دانشگاه نیز مجال ظهور و بروز پیدا کرده بودند و فضای دانشگاه بهشدت تحت تاثیر مسائل سیاسی قرار گرفته بود. همین موضوع باعث میشود که دو سال پایانی دوره دانشجویی محمدعلی ترابیان با فرازونشیب زیادی همراه باشد و یکی در میان، ترمهای دانشگاه تشکیل شود. در آن زمان شرکت در تظاهرات و همراهی با مردم انقلابی مهمترین فعالیت او محسوب میشود. هرچند خود را جزء هیچ دسته یا حزبی نمیداند، اما بهواسطه فعالیتهای سیاسیاش در دانشکده سه بار تا مرز اخراج پیش میرود. او خاطرات جذابی هم از این اخراجها دارد؛ «یک استاد داشتیم که اهل ایالت تگزاس آمریکا بود و به این دلیل که خیلی چشمچران بود با هم درگیر شدیم. یک استاد صهیونیست هم داشتیم که با او نیز دعوایم شد و هیچوقت مرا دوباره سر کلاسش راه نداد. چندین بار اخراج شدم و همواره با لطف دکتر انواری به دانشگاه برگشتم.»
شرایط خاص سال 57 موجب تعطیلی کامل مدرسه عالی میشود و محمدعلی ترابیان تابستان 58 و بهعنوان شاگرد اول دوره خود، فارغالتحصیل میشود و بهعلت معدل بالا و تسلط بر حوزه کامپیوتر بهعنوان استادیار برنامهنویسی سیستم با حقوقی ماهیانه شش هزار تومان به استخدام مدرسه عالی کامپیوتر درمیآید.
ورود به دنیای حرفهای
ازدواج و قبولی در رشته کامپیوتر دانشگاه شریف در مقطع کارشناسی ارشد ازجمله رخدادهای مهم زندگی محمدعلی ترابیان در سال اول بعد از انقلاب است. با آغاز انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاهها کارش را در مدرسه عالی کامپیوتر از دست میدهد و همچنین تحصیلش در مقطع ارشد هم متوقف میشود. به پیشنهاد یکی از دوستانش وارد جهاد سازندگی استان تهران میشود و مسئولیت اداره جهاد سازندگی شهرستان فیروزکوه را بر عهده میگیرد و پس از مدتی موردتوجه مسئولان جهاد سازندگی قرار میگیرد و پست کمیته برنامهریزی جهاد در تهران به وی پیشنهاد میشود. سروسامان دادن به طرحها و انبارها و همچنین کنترل پروژهها و شناسنامهدار کردن آنها ازجمله فعالیتهای اصلی وی بود. با وجود فعالیتهای موثرش در جهاد اما تغییر مدیریت همهچیز را به یکباره تغییر میدهد. مدیریت جدید با مفاهیمی همچون برنامهریزی و کنترل پروژه بیگانه است و ترابیان که زحمات زیادی در راستای جا انداختن و عملیاتی کردن این مفاهیم کشیده است، نمیتواند خود را با شرایط جدید وفق دهد و استعفای خود را اعلام میکند.
مدیرعاملی سازمان خدمات کامپیوتری شهرداری تهران در زمان شهرداری غلامحسین دلجو، سمتی است که محمدعلی ترابیان آن را میپذیرد. در آن زمان راهنمایی و رانندگی تهران زیر نظر شهرداری تهران اداره میشد و همین موضوع حساسیت کار را به لحاظ امنیتی بالا میبرد. «ملاحظات امنیتی زیادی برای سازمان خدمات کامپیوتری شهرداری وجود داشت؛ چراکه اطلاعات تمامی دارندگان خودرو ازجمله وسایل نقلیه مقامات و آدرسهای آنان در دیتابیس وجود داشت. همچنین اوایل دهه 60 و موج ترورهای آن دوره نیز مزید بر علت شده بود که ملاحظات امنیتی در این خصوص بیشتر شود.»
با همه سختیهایی که مدیرعاملی سازمان خدمات کامپیوتری شهرداری تهران برای ترابیان جوان داشت، اما او همه تواناییاش را بهکار میگیرد تا بتواند منشاء اقدامات موثر و مفیدی شود. سیستم تخلفات وسایل نقلیه که تا پیش از حضور ترابیان در شهرداری تا 70 روز قبل را میتوانست تسویه کند، با اقدامات او به 20 روز کاهش پیدا کرد که حتی همان هم در صورت تسریع بانک ملی در اعلام وصولیها میتوانست به یک هفته نیز برسد. محمدعلی ترابیان تا سال 1362 در شهرداری میماند و پس از آن در ابتدای سال 63 به وزارت نفت میرود.
وزارت نفت
حسین طالبی شخصی است که باعث ورود ترابیان به وزارت نفت میشود. سابقه آشنایی ترابیان با وی به مدرسه عالی کامپیوتر برمیگردد که طالبی بهعنوان استاد، واحد مستندسازی را ارائه میداد. طالبی در آن دوره مدیر فناوری اطلاعات شرکت نفت است که در آن سالها با مشکل عمدهای با شرکت کالای لندن مواجه میشود؛ «شرکت کالای لندن کامپیوترهایی با برند یونیواک داشت و اپلیکیشن اختصاصی که با زبان برنامهنویسی کوبول برای آن طراحی شده بود. شرکت کالای لندن هزینه پشتیبانی زیادی برای این سیستم پرداخت میکرد و از طرفی شرکت یونیواک اعلام کرده بود که فقط یک سال کار پشتیبانی را انجام میدهد.»
تعویض سیستمها و جایگزینی آن مثلا با محصولات شرکت آیبیام، یکی از راهحلهایی است که ارائه میشود، اما هیچ شرکتی کمتر از دو سال زمان نمیدهد. مجموعه وزارت نفت و بهخصوص شخص طالبی تاکید زیادی دارند که این موضوع باید توسط متخصصان داخلی حلوفصل شود؛ به همین خاطر بهسراغ ترابیان که آن موقع در شهرداری است، میرود و مشکل را برای او تشریح میکند. ترابیان با بررسی سیستم، متوجه مشکل اصلی آن میشود. هرچند پیشنهاد ترابیان این است که در تهران کار انجام شود، اما با اصرار محمد غرضی، وزیر وقت برای رفتن به لندن و انجام پروژه در آنجا (برای تسریع کار)، مجبور میشود که با یک تیم کارشناسی به لندن مهاجرت کند. 12 اردیبهشت 1363 تیم کارشناسی شرکت نفت به لندن سفر میکنند. اما پروژه از آن چیزی که در ابتدا به نظر میرسید، سختتر است و مشکلات زیادی دامنگیر آنان میشود، اما به هر حال بعد از گذشت 13 ماه آن را با موفقیت به سرانجام میرسانند. پس از بازگشت از لندن و با وجود اینکه کارمند رسمی وزارت نفت است، اما بهخاطر فضای خاص آن موقع وزارت نفت، نمیتواند جو آنجا را تحمل کند و از وزارتخانه بیرون میآید و مجددا بهعنوان کارشناس سیستمهای آنلاین به سازمان کامپیوتری شهرداری بازمیگردد.
دادهپردازی؛ جایی برای ماندن
شرکت بهبود سیستمها اولین تجربه ترابیان در تاسیس یک شرکت خصوصی در حوزه برنامهنویسی و نرمافزار است. محمود جراحی و حسین طالبی نیز وی را در این مسیر همراهی میکنند. هرچند در همان سال اول تاسیس شرکت، با توجه به شناختی که از بازار دارند، میتوانند پروژههایی را بگیرند؛ اما تنها پس از گذشت یک سال به دلایل مختلفی نمیتوانند سودآوری قابلانتظاری داشته باشند و به همین خاطر ترابیان شرکت را به یکی از دوستانش واگذار میکند و به پیشنهاد یکی از بستگانش راهی وزارت دفاع میشود تا بهعنوان معاون بازرگانی بر خرید و سفارشهای این وزارتخانه نظارت کند، اما شرایط و جو نظامی وزارت دفاع چندان با روحیات او سازگار نیست و بیش از 10 ماه نمیتواند در آنجا خدمت کند.
حضورهای کوتاهمدتش در جهاد، شهرداری، وزارت نفت و وزارت دفاع مشخص میکند که کار کردن در چنین فضاهایی تناسبی با منش و روحیات محمدعلی ترابیان ندارد. به همین خاطر پیشنهاد یکی از دوستانش برای کار در شرکت دادهپردازی را بیدرنگ قبول میکند و در دادهپردازی است که احساس میکند اینجا همان جایی است که او باید باشد. مسیح قائمیان که آن زمان مدیرکل نرمافزار در شرکت دادهپردازی است، از دوستان قدیمیاش بهشمار میرود. ترابیان با عنوان مدیر بخش سیستمهای اطلاعاتی کار خود را آغاز میکند و پروژههای متعدد و موفقی برای سازمانها و ارگانهای دولتی انجام میدهند که طرح جامع مالیاتی، سیستم مشترکین برق منطقهای، سیستم سیر حرکت برای راهآهن و سیستم رزرویشن شرکت هواپیمایی آسمان از شاخصترین آنها بهحساب میآید. با مدیرعامل شدن قائمیان در شرکت دادهپردازی، ترابیان ارتقا پیدا میکند و بهعنوان مدیرکل نرمافزار به فعالیت خود ادامه میدهد.
ترابیان یکی از بهترین اقداماتش در این دوره را همکاری با قائمیان جهت تاسیس و راهاندازی دانشکده دادهپردازی میداند و کار آموزش را که پس از انحلال مدرسه عالی کامپیوتر مدتها از آن دور شده بود، مجددا از سر میگیرد. زبان پیشرفته، کامپایلر و سیستمعامل ازجمله درسهایی است که ترابیان در دانشکده جدیدالتاسیس ارائه میدهد. در واقع تربیت نیروهای متخصص در حوزه بانکداری هدف اصلی آنان در تاسیس دانشکده دادهپردازی در اوایل دهه 70 است که به گفته او بسیاری از دانشجویان آن دانشکده در حال حاضر در شرکتها و بانکها بهعنوان نیروهای فنی متخصص در حال فعالیت هستند؛ «از آنجایی که مرکز آموزش دادهپردازی و همچنین دانشکده، زیرمجموعه اداره نرمافزار بود، من و آقای قائمیان زمان بسیار زیادی را برای آموزش صرف کردیم. هدفگذاریمان هم این بود که در دانشکده فوق دیپلم و فوق لیسانس تربیت کنیم؛ چون دانشگاهها لیسانس تربیت میکردند و لیسانسهها کار تکنیسینی انجام نمیدادند و خودشان را مهندس میدانستند و ما با یک خلاء جدی در این حوزه روبهرو بودیم. در واقع تربیت فوق دیپلم در دانشکده دادهپردازی برای پر کردن خلاء موجود بود. از طرفی فوق لیسانس را هم برای تدریس در دانشکده و همچنین استفاده از آنان در لایههای بالاتری از سطوح کارشناسی تربیت میکردیم.»
در طول گفتوگویمان با ترابیان هنگامی که از دوران حضورش در شرکت دادهپردازی صحبت میکرد، احساس رضایت و خشنودی از عملکرد، فضای کاری و حرفهای آن شرکت بهوضوح در گفتارش نمود داشت. او حضورش در دادهپردازی را جزء «سالهای خوب عمرش» قلمداد میکند و درباره عملکردش در این شرکت میگوید: «سالی که من وارد شرکت دادهپردازی شدم، کسی در کشور به نرمافزار بها نمیداد، در حالی که به اعتقاد من شاهبیت همه کارها نرمافزار است. ما در دادهپردازی تلاش کردیم که به کار نرمافزاری هویت بدهیم، زیرساخت برایش ایجاد کنیم و شرکتهایی که در حوزه نرمافزار فعالیت میکردند را تقویت کنیم. یکی از رسالتهای ما در دادهپردازی این بود که شرکتهای خوب نرمافزاری را شناسایی میکردیم و اگر گرفتاری مالی داشتند، محصولاتشان را خریداری میکردیم. آن موقع ما در دادهپردازی بزرگترین تامینکننده نرمافزار در کشور بودیم.» حضور وی در دادهپردازی حدود هشت سال طول میکشد و با رفتن قائمیان او نیز تصمیم میگیرد استعفای خود را پس از یک سال اعلام کند.
تاسیس شرکت یاس ارغوانی
تجربه ناموفق تاسیس شرکت بهبود سیستمها در دهه 60، دست و دل ترابیان را برای تاسیس شرکت جدید میلرزاند. خودش میگوید هیچوقت اهل کسبوکار و تاسیس شرکت نبوده است و اگر اصرار همکاران و دوستانش نبود هیچوقت سراغ این کار نمیرفت. ترابیان به همراه قائمیان، بشارتیان، میرزازاده، جلیلی و دکتر شیرانی اقدام به تاسیس شرکت یاس ارغوانی در شهریور سال 1376 میکنند و محمدعلی ترابیان نیز بهعنوان مدیرعامل این شرکت انتخاب میشود. شرکت با این شرط کار خود را آغاز میکند که تا شش ماه کار کند و اگر موفق شد به کارش ادامه دهد، وگرنه آن را منحل کنند. دومین تجربه محمدعلی ترابیان در تاسیس شرکت موفقیتآمیز است و شرکت یاس ارغوانی با توجه به حضور اشخاص کاربلد و سرشناس بهعنوان اعضای هیاتمدیره بهخوبی میتواند پروژههای مختلفی ازجمله پروژههای بانکی را انجام دهد و بهسرعت مسیر پیشرفت را طی کند و سه شرکت شقایق، مهندسی صنایع یاس و شرکت شبکه هوشمند نسیم نیز بهعنوان زیرمجموعههای شرکت یاس ارغوانی در سالهای بعد تشکیل میشود تا بتوانند در حوزههای مختلف بهصورت تخصصی به فعالیت بپردازند. تا سال 1386 فعالیت این شرکت ادامه پیدا میکند و طی این 10 سال ترابیان یا مدیرعامل است یا در کسوت رئیس هیاتمدیره به فعالیت خود در شرکت ادامه میدهد.
موفقیت شرکت یاس در انجام پروژههای نرمافزاری بانک ملت را متقاعد میکند که برای خرید این شرکت وارد عمل شود و مرتضی مقدسیان در مجموعه بانک ملت نقش اصلی را در مذاکرات خرید ایفا میکند. مذاکرات به نتیجه میرسد و مقرر میشود از ابتدای سال 1387 شرکت یاس با همه متعلقاتش به بانک ملت واگذار شود. از ترابیان دلایل تصمیمشان برای فروش شرکت یاس به بانک را جویا میشویم که میگوید: «اساسا شرکت خصوصی بهویژه در حوزه نرمافزاری و مشاوره دردسرهای خاص خودش را دارد. نزدیک به 120 پرسنل در شرکت یاس مشغول به فعالیت بودند که پرداخت حقوق کارکنان آخر هر ماه خودش یک مسئله بود؛ آن هم در شرایطی که میلیونها تومان از جاهای مختلف طلبکار بودیم و پرداخت نمیکردند. البته در طول سالهای فعالیت شرکت حتی یک بار هم نشد که یک روز حقوق کارکنان عقب بیفتد، اگر شده بود قرض هم میگرفتیم، اما نمیگذاشتیم این اتفاق رخ دهد.»
محمدعلی ترابیان بعد از 20 سال حضور مستمر در شرکت یاس ارغوانی در شهریورماه سال جاری بهعنوان مدیرعامل شرکت بهپرداخت انتخاب میشود تا مسئولیت راهبری و هدایت بزرگترین شرکت خدمات پرداخت خاورمیانه را بر عهده بگیرد و فصل تازهای از زندگی حرفهایاش در 62سالگی آغاز شود.
نوربخش
آقای نوربخش مرد بزرگی بود و از نگاه من به کشور خدمت کرد. آشنایی من با آقای نوربخش به مدرسه عالی کامپیوتر برمیگردد. ایشان در مدرسه عالی درس میداد. آقای نوربخش خیلی خوشفکر بود و دید بلندی داشت و بسیار آدم سلیمالنفسی بود. آقای نوربخش دو برنامه بلندمدت در حوزه اقتصاد کشور داشت که سعی میکرد آنها را پیادهسازی کند؛ اصلاح نظام مالیاتی و نظام بانکی این دو پروژه بودند. آقای نوربخش اعتبار و آبروی خود را برای اصلاح این دو موضوع در کشور گذاشت. برای مثال برای اصلاح نظام بانکی بنا بود یکصد میلیون دلار سرمایه در نظر گرفته شود که هیچ کسی جز آقای نوربخش زیر بار چنین مسئولیت بزرگی نمیرفت. از دیدگاه من هر پیشرفتی که در حوزه نظام بانکی در کشور میبینیم، همه آن را مدیون آقای نوربخش هستیم. چون به هر حال او شجاعت کرد و پای کار ایستاد.
در زمینه مالیات هم دکتر نوربخش قصد داشت نظام مالیاتی کشور را اصلاح کند، اما اتفاقی که افتاد این بود که در دولت دوم آقای هاشمیرفسنجانی دکتر نوربخش نتوانست از مجلس برای وزارت دارایی رای اعتماد بگیرد و کارهایش ناتمام ماند. زمانی که ما روی طرح جامع مالیاتی کار میکردیم و ایشان وزیر دارایی (در دولت اول آقای هاشمی) بودند، هر دوشنبه از ساعت 8 تا 12 وقت میگذاشت و جزئیات طرح را بررسی و پیگیری میکرد.
نسل جدید
هر نسلی با نسلهای قبلی متفاوت هستند و ویژگیهای خاص خودشان را دارند. من انتقادی به نسل جدید ندارم، ولی میتوانم این را بگویم که بهطور عام کمی تنبل و راحتطلب هستند. آنقدری که ما در جوانی برای کار زحمت میکشیدیم، نسل جدید زحمت زیادی به خود نمیدهند و از امکانات زیادی هم که در اختیارشان قرار دارد، بهخوبی استفاده نمیکنند. اما بچههای باهوش و پرکار همچنان زیاد است. اکثر جوانانی که برای کار به شرکت مراجعه میکنند، صرفا یک مدرک دارند و خیلی زحمت درس خواندن را به خودشان ندادهاند. با این حال در حال حاضر رسالت من بهشخصه این است که بچههای جوان و باانگیزه را پیدا کنم و از آنها حمایت کنم؛ چون اینها هستند که برای مملکت میمانند. در حال حاضر من نباید در این سمت باشم و الان باید بهجای من یک جوان 35ساله سکان هدایت این شرکت را بر عهده بگیرد. باید میدان را به جوانها بدهیم و به آنان اعتماد کنیم و فرصت اشتباه و جبران اشتباه را به آنها بدهیم.
ما بهشدت دنبال این هستیم که فضا را باز کنیم تا جوانان بتوانند خودشان را محک بزنند و ترجیح من هم این است که جوانها بیشتر از آنکه به کارمندی و حقوق آن فکر کنند، بیشتر به طراحی و ایدهپردازی و توسعه کار برای خودشان فکر کنند. من حتی ترجیح میدهم که جوانها کسبوکارهای یکنفره درست کنند و آن برای خودشان باشد تا اینکه بخواهند در یک شرکت بزرگ کارمند بشوند. ما باید کمک کنیم که این کسبوکارهای خرد رونق پیدا کند. باید فرصت عرض اندام را به جوانها بدهیم که بتوانند تواناییهای خودشان را عرضه کنند و دست از حمایت مادی و معنوی آنان هم برنداریم. من به این گفتهها اعتقاد دارم و در مقام عمل هم در شرکت یاس، میانگین سنی کارکنان ما 30 سال بود و همین الان هم که یاس را نگاه کنید که بیش از 1800 نفر در آن مجموعه فعالیت دارند، باز میانگین سنی حتی ردههای مدیریتی زیر 35 سال است و ما در شرکت یاس بهشدت به جوانها اعتماد میکردیم و به آنها فضا میدادیم.