پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
دوراهی سیاستگذار پولی
محمود غلامی؛ دنیای اقتصاد / «هر وقت خرج خودت را خودت درآوردی، میتوانی ادعای استقلال کنی و مستقل شوی ولی تا زمانی که پول تو جیبیات را از من میگیری، حرفی از استقلال نزن»؛ این عبارتی است که اکثر نوجوانان ایرانی حداقل یکبار از والدین خود شنیدهاند. واقعیت این است که مسئله استقلال بانک مرکزی در ایران نیز تا حدود زیادی از همین قاعده ساده اما به ظاهر پیشپاافتاده تبعیت میکند.
بیتوجهی به همین قاعده باعث شده است تلاشها برای تحقق استقلال بانک مرکزی برای چند دهه به نتیجه نرسد. در میان معاونتهای بانک مرکزی، آنکه از همه قدرتمندتر است، معاونت ارزی است. بانکها بیش از هر معاونت دیگری گوش به فرمان معاونت ارزی هستند. این امر به آن دلیل است که ارز، در دست معاونت ارزی بانک مرکزی و ادارات زیرمجموعه آن است. بانکها منابع ارزی ندارند. سپردههای ارزی که بانکها جذب میکنند و سایر منابع ارزی خود آنها بسیار کمتر از مصارف ارزی آنهاست و بانکها برای اینکه نیازهای ارزی مشتریان خود را تأمین کنند، نیاز به این دارند که به بانک مرکزی ریال بدهند و از آن ارز بخرند.
همین مسئله، منشأ قدرت معاونت ارزی بانک مرکزی است و به همین دلیل معاونت ارزی بانک مرکزی از اقتدار بیمانندی در میان معاونتهای آن بانک برخوردار است. جالب اینجاست که معاونت ارزی بانک مرکزی از هیچ داغ و درفش ظاهری نظیر هیئت انتظامی و کمیسیون تخلفات و مانند آنکه معاونت نظارتی در اختیار دارد، برخوردار نیست؛ اما توان آن در تأثیرگذاری بر عملیات بانکها بسیار بیشتر از معاونت نظارتی بانک مرکزی است که عمدتاً به نظارت بر عملیات ریالی بانکها میپردازد. معاونت نظارتی با آن همه بازرس و سربازرس و هیئت انتظامی و دادستان انتظامی و… هرگز آن اقتداری را ندارد که معاونت ارزی دارد.
اما این اقتدار معاونت ارزی، حاصل تلاش خود بانک مرکزی نیست. این اقتدار از آنجا ناشی میشود که منبع عمده درآمد ارزی کشور که درآمدهای حاصل از صادرات نفت است، به حسابهای بانک مرکزی واریز میشود و بانک مرکزی، در قبال واریز ریال به خزانه، ارز را به تملک خود درمیآورد. اگر دولت روزی تصمیم بگیرد که دیگر به بانک مرکزی ارز ندهد، آن اقتدار معاونت ارزی نیز در لحظه واحدی پودر میشود و فرو میریزد. دولت نیز بهخوبی از این نکته آگاه است و درست به همین دلیل، در مقابل درخواست استقلال بانک مرکزی، همان جملهای را میگوید که در ابتدای این نوشته ذکر شد. وقتی اقتدار بانک مرکزی ناشی از قدرتی است که دولت به او داده است، یعنی ناشی از در اختیار داشتن ارز حاصل از فروش نفت، چرا دولت در این اقتدار سهم نخواهد.
بانک مرکزی باید انتخاب کند؛ یا قدرت ناشی از فروش ارز را برای خود حفظ کند و با این اقتدار دلخوش باشد، یا اینکه از این قدرت به ارث رسیده از دولت صرفنظر کند و استقلال خود را بهدست آورد. راه به دست آوردن استقلال بانک مرکزی، کندن ارز از بانک مرکزی و واگذاری اقتدار و مسئولیت آن به دولت است. بانک مرکزی باید هم قدرت ناشی از دارا بودن ارز و هم مسئولیتها و پاسخگویی مرتبط با آن را به دولت واگذار کند و خود را صرفاً متولی ارزش ریال بداند وگرنه تا زمانه باقی است، استقلال بانک مرکزی هم حاصل نخواهد شد، خواه دوره مسئولیت رئیسکل بانک مرکزی ۵ سال باشد خواه ۱۰ سال و خواه در شورای پول و اعتبار عمرو عضو باشد خواه زید و بکر. اینها همه نسبت به آن مسئله اصلی جزو ظواهر هستند.
خلاصه کلام آنکه گام اول برای تحقق استقلال بانک مرکزی این است که بانک مرکزی خرج خود را از دولت سوا کند و راه سوا کردن این خرج هم صرفنظر کردن از قدرت شیرین ناشی از در اختیار داشتن ارز است.