پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بنیانگذار بانک صادرات که بود؟ / در جستوجوی صبح، در جادههای مهآلود
ماهنامه عصر تراکنش / روایتهای معتبر درباره زندگی محمدعلی مفرح اندک است. هنوز بخش مهمی از زندگی او گنگ است؛ حتی یک عکس باکیفیت از او وجود ندارد. میدانیم که همین امروز هم همه در بانک صادرات او را دوست دارند. در دو کتاب کهنه سرباز و بانک صادرات ایران چیزهایی درباره او نوشتهشده است. اینجا روایتهایی که درباره او وجود دارد را مرور میکنیم.
مفرح جزو معدود چهرههای بانکی قبل از انقلاب است که حس خوبی به آنها وجود دارد؛ تقریباً همان حسی که بسیاری به حاجی برخوردار بنیانگذار پارس الکتریک و برادران خیامی بنیانگذاران ایرانخودرو دارند. در تاریخ بانکداری ایران از او به نیکی یاد میکنند؛ اما نکته جالب اینجاست که درباره زندگی او مطالب مستند کمی وجود دارد.
مهندس مفرح یکی از برجستهترین فرزندان ایران بود که متأسفانه هرگز قدرش در زمان حیات شناخته نشد. سرهنگ ستاد هوایی غلامرضا مصور رحمانی در مورد او میگوید: «در حدود تشخیص من بالمقایسه با تمام مردان سیاسی، نظامی و مالی که در دنیا دیدم، مهندس مفرح شخصی بود فوقالعاده و خودساخته». آنچه در ادامه میخوانید به نقل از رحمانی منتشر میشود که زمانی در بانک صادرات هم کار کرده است. مفرح یک موسسه بانکی را در واقع از «هیچ» یعنی از چند قطعه «سفته» به وجود آورد، گرداند، توسعه داد و آن را بهصورت بزرگترین سازمان بانکی ایران (بعد از بانک ملی) تحویل جامعه داد که چند هزار خانواده ایرانی از کار در آن به زندگی شرافتمندانه رسیدند.
او در ترکیب دادن اشخاص با سرمایه که عامل ضروری برای انجام هر کار بزرگ در جامعه است، قدرت زیادی داشت. وی میتوانست اعتماد مردم را به خود جلب کند که سرمایههای خود را به اختیار او بگذارند و در این محور «آکتور» نبود که منظورش فریب دادن مردم باشد؛ بالعکس مال مردم را «بالاتر» از مال خودش میدانست و در حفظ آن کوشاتر از حفظ مال خودش بود. او در این هدف «تقوی» داشت.
او درعینحال قادر بود اعتماد شخصی مردم را به شخص خودش جلب کند و شخصیت کاری، حرفهای و مغزی افراد را در اختیار بگیرد و به دست آن اشخاص سرمایه مالی مردم را به کار بگیرد و از آن بهرهگیری کند؛ بهرهگیری نه برای شخص خودش، برای توسعه و کمال موسسهای که ایجاد کرده بود. او در اصطلاح اقتصادی، یک «آنتروپرونور» به مفهوم زیبا و عالی کلمه بود. چراکه هیچوقت در مسیر خودش از مجرای شرافت دور نشد. مهندس مفرح از تشریفات اداری بیزار بود. احکام و مکاتبات اداری اغلب با دست و روی کاغذ قند نوشته میشد. در روانشناسی و در تحمل رفتارها و قلقهای متضاد، استعداد فطری داشت. به همین جهت میتوانست افرادی را که ازنظر طرز فکر، اخلاق، روحیه، سن، حرفه، معلومات و هدف زندگی، کوچکترین تجانسی باهم نداشتند، دورهم جمع کند و با همکاری آنها موسسه بزرگ بانک صادرات را به وجود بیاورد و بگرداند. مثلاً او توانسته بود رجل سیاسی باایمان و شریفی چون کریم سنجابی و مرد متزلزل و حسابگری چون حمید موسویان را در یک دایره بانکی (حقوقی) باهم جمع کند یا مرد کامل عمیقی چون حسین مزینی را با فرد تشریفاتی و سطحی چون مهندس اشراقی به هم بیامیزد.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
لوگوی اول بانک
لوگوی اولیه بانک توسط مرحوم ادوارد ژوزف که عضو هیئتمدیره و اولین مدیرعامل بانک صادرات و معادن ایران بود پیشنهاد و تصویب گردید که در واقع تصویر یک اسب بالدار در نگین انگشتری کهنهاش بود که از یک مغازه عتیقهفروشی در خیابان ناصر خسروی تهران به مبلغ یک هزار ریال خریداری کرده بود و توجیه این بود که اسب سمبل سرعت و استقامت و نجابت است و بالهایش سمبل بلندپروازی و آغوش باز؛ توجیه تاریخیاش آن است که این آرم مشابه مهر نقشین انوشیروان ساسانی پادشاه ایران باستان بود. این آرم پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سال ۱۳۵۸ تاکنون به سه طرح متفاوت تغییر نقش داده شد و آرم فعلی بانک که دو دست سکهای را در برمیگیرد، آرم مشخص بانک شد.
[/mks_pullquote]
تحقیر جعفرخان از فرنگ برگشتهها
سیستم فرهنگی «غربزده» ای که برای ایران درست کرده بودند نتوانست «اصالت ایرانی» او را خدشهدار کند. او هرگز «غربزده» نشد و هرگز از تفاخر به ایرانی بودن خودش دوری نجست. بالعکس از «غربزدهها» و «جعفرخان از فرنگ برگشتهها» که با تحقیر ایران و ایرانی برای خودشان تفاخرجویی میکردند، بهشدت متنفر بود و اصرار داشت آنها را تخطئه کند و بیشخصیتی آنها را به رخشان بکشد.
در برخورد با کارمندان بانک، ولو کوچکترین آنها همیشه سبقت در سلام میگرفت. در خطاب به آنها معمولاً کلمه آقا یا جناب را جلوی اسمشان میگذاشت و همیشه آنها را در راه رفتن مقدم بر خودش میداشت و به این کیفیت به کارمندان جوان و کوچک رتبه «شخصیت» میداد.
او به مردم عادی بسیار احترام میگذاشت و این رویه ناشی از احترام معنوی بود که وی به ملت ایران داشت و معتقد بود هر کس وظیفه دارد تا حدی که امکانات اجازه میدهد به مردم خدمت کند و هر کس در این مسیر راه عملی نشان میداد فوراً میپذیرفت. جالب بود که به اصرار، جلوتر از وزرا و وکلا راه میرفت و هیچوقت به آنها «جناب» خطاب نمیکرد. روزی که برای ارجاع شغلی به دربار احضار شده بود، از قبول شغل امتناع کرد و گفت: «پول و مقام فسادآور است و در اینجا هر دو وجود دارد.» وی مردی بود به تمام معنی متکی به نفس و این اتکای به نفس را از زمان کودکی در زندگی فراگرفته بود.
بیزاری از تشریفات
او از تشریفات به تمام معنی بیزار بود. سازمان بانک ازلحاظ سادگی و اثر نقطه مقابل دستگاههای دولتی بود که معمولاً پرازدحام و کم اثر بودند. منجمله تمام دستگاه کارپردازی بانک از یک رئیس مسئول آقای حسین مزینی و یک کارمند تشکیل میشد که حوائج صدها شعبه را در سراسر ایران تأمین میکرد. دایره اعتبارات بانک به همین کیفیت فقط یک رئیس، آقای مهندس نوربخش و یک کارمند داشت. برای اشخاص خارج، تصورپذیر نبود چگونه سازمان بزرگی مانند بانک صادرات را ممکن بود با دوایری به چنین محدودیت گرداند. این سادگی قالب زندگی شخصی او را هم شامل میشد. محل اقامت او خانه قدیمیساز کوچکی بود در یکی از کوچههای فرعی خیابان کاخ با اثاثیه بسیار محقر و یک تختخواب آهنی کوچک و حال اینکه صدها نفر از قبل بانک صاحبخانههای مجلل با اثاثیه عالی شده بودند.
هیئتمدیره بانک در خفا برای او زمینی در نظر گرفتند و خانه آبرومندی بنا کردند که بهپاس زحمات مهندس مفرح از طرف بانک به او واگذار کنند. وقتی نامبرده متوجه مطلب شد، دستور داد آن خانه را به قدیمیترین کارمند بانک که فاقد خانه بود واگذار کنند و بهاینترتیب از پذیرفتن «رشوهای» که هیئتمدیره بانک برای او تدارک دیده بود، خودداری کرد. هرگز موافقت نکرد حقوق او از حقوق یک رئیس شعبه تجاوز کند و هرگز نپذیرفت بانک برای شخص او اتومبیل مخصوص در نظر بگیرد. ظرفیت فوقالعاده مهندس مفرح برای همه ضربالمثل بود.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
دبیرستان بانک صادرات
تأسیس دبیرستان بانکداری یکی از شاهکارهای مدیریتی مفرح بوده است. این دبیرستان که بهمنظور تأمین کار متخصص بانک تشکیلشده بود، از دانش آموزان علاقهمند برای تحصیل دعوت به عمل میآورد و آنان پس از پشت سر گذاردن دوره چهارساله کلاسها موفق به اخذ مدرک دیپلم بانکداری از دبیرستان بانکداری بانک صادرات که مدارک آن از سوی نهادهای ذیربط مورد تائید بود میشدند و در صورت تمایل به استخدام بانک صادرات نیز درمیآمدند.
[/mks_pullquote]
سکنجبین توی کاسه لعابی
سرهنگ ستاد هوایی غلامرضا مصور رحمانی در مورد او میگوید روزی اینجانب در معیت نامبرده در اهواز بهطرف بانک صادرات اهواز در بزرگترین خیابان آن شهر حرکت میکردیم. روز آفتابی تابستان بود و هوا بهشدت گرم. قبل از رسیدن به بانک جلوی یک دکه خواربارفروشی توقف کردیم. صاحبدکان غفلتاً چشمش به ما برخورد کرد و از دیدن مهندس مفرح بسیار مسرور شد و او را با اشتیاق تمام بوسید. بعد جست زد از داخل دکان مقداری سکنجبین توی کاسه لعابی ریخت، کمی یخ در آن گذاشت و چون قاشق چایخوری نیافت با انگشتش مایع را به هم زد که هر چه زودتر خنک شود. آنوقت سکنجبین را با کمال صمیمیت و صفا به او تعارف کرد. این صحنه بهاندازهای طبیعی و صمیمانه بود که بهخودیخود یک تابلوی دوستی و مهر را نشان میداد. وقتیکه هر دو از آن سکنجبین خوردیم و خنک شدیم، پرسید: آمیرزا محمدعلی از آبادان آمدی؟ همان کار سابق را داری؟ (مقصودش کار دلالی کوچکی بود که سالها قبل مهندس مفرح بین آبادان و اهواز انجام میداد.) اگر میل داری به رئیس بانک صادرات اینجا که حساب من را دارد معرفیات کنم، آنها کارت را خوب انجام میدهند. مهندس مفرح تشکر کرد. او هرگز درصدد برنیامد به دوست قدیم خود بفهماند که در حال حاضر مجموعه بانک صادرات در اختیار اوست!
تسلیم در برابر حرف حساب
مهندس مفرح بسیار قویالاراده بود و بهسختی از تصمیم خودش عدول میکرد. معهذا در مقابل حرف حساب تسلیم میشد. او در مسافرتهای خود در داخل ایران معمولاً از آقای حسین مزینی خواهش میکرد او را همراهی کند؛ زیرا میدانست تمرکز فکری شدید به امور تکنیکی بانک، ممکن است او را از جنبههای انسانی و تصمیمهای متعادل، دور نگاه دارد. آقای حسینی مزینی مرد باایمان و فهیمی بود که قدرت داشت مسائل خشک اداری را با روحیات پیچیده انسانی توأمان ببیند و آنها را باهم تلفیق کند و بین تکنیک و احساسات انسانی توازن برقرار سازد.
بال و پرش را شکستی
در بازدید از شعب بانک در خوزستان وارد شعبه دزفول شدند. بهمحض ورود، مهندس مفرح اشتباهات مکرر رئیس شعبه را یکی بعد از دیگری به رخ او کشید و برگشت بهطرف اتومبیل که برای بازدید شعبه دیگر حرکت کند. حسین مزینی با تبسم به او گفت: «بال و پرش را شکستی و حالا منتظری پرواز کند؟» با شنیدن این کلام مهندس مفرح برگشت به داخل بانک و دومرتبه کارمندان را جمع کرد و خطاب به رئیس شعبه گفت: «میدانی چرا پدر فرزند خودش را سرزنش میکند؟ چون دوستش دارد و میخواهد بهتر شود، من هم میخواهم تو بهتر شوی.» و با این چند کلمه محیط روحی بانک را از یاس به امیدواری تبدیل کرد.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
اولین شعبه بانک صادرات ایران
استقرار اولین شعبه در بازار تهران بهعنوان مرکز معاملات و گردش پولی کشور بسیار موردتوجه مؤسسان بانک بود. بهاینترتیب اولین شعبه بانک در ۲۲ آبان ۱۳۳۱ در یک ساختمان استیجاری به مساحت حدود ۲۰۰ مترمربع، با چند اتاق در طبقه دوم سرای بنایی بازار تهران واقع در کوچه تکیه دولت، کوی مرغیها آغاز به کار کرد. یکی از اولین اقدامات هیئتمدیره انجام تعمیرات و تغییرات در محل استقرار اولین شعبه بانک بود که با برداشتن دیوارهای بین سه اتاق از هفت اتاق، یک سالن معاملات به ابعاد 8 در 12 با پنج باجه برای دریافت و پرداخت، انتقالی چکهای واگذاری و افتتاح حساب به وجود آمد و تعداد ۴ اتاق برای بایگانی و تدارکات (جهت لوازم ضروری و ملزومات و مطبوعات) و اتاقهای مدیرعامل و هیئتمدیره در نظر گرفته شد و دقت به عمل آمد که ساختمان بانک جلوه بسیار آبرومندی داشته باشد. بعدها با بهتر شدن وضعیت اقتصادی بانک، محل مناسبتری برای شعبه بازار خریداری گردید و در آبان ۱۳۳۷ شعبه یک بازار به محل فعلی انتقال یافت.
[/mks_pullquote]
قاعده تصادف
مهندس مفرح به تأثیر توأم دو عامل تقدیر و کوشش در وضع انسان معتقد بود. او بهعنوان نمونه از پدرش نام میبرد که چگونگی ثروتمند شدنش مطابق قاعده تصادف بود. خاطره او از پدرش جالبتوجه است:
«پدرم حاج سید حسین چایچی بود. او در بازار سرمایه مختصری داشت و در کار «چای» بود که همهساله 400 صندوق از هندوستان وارد میکرد و میفروخت. در اوایل سال 1914 میزان 400 صندوق چای بهطرف همیشگی خود در هندوستان سفارش داد. وقتی اطلاعیه گمرکی از بندرعباس رسید، با کمال تعجب ملاحظه کرد بهعوض 400 صندوق، چهارهزار صندوق به نام او واردشده که هم از مصرف عادی سالانه ایران بهمراتب بیشتر بود و هم از امکانات پرداختی او.
پدرم فوراً به فرستنده در هندوستان اعتراض کرد و مشکل خود را در تحویل گرفتن، فروختن و قبول برات کالایی که ده برابر بیش از نیاز بازار و خودش بود بهطرف اطلاع داد و تقاضا کرد فوراً 3600 صندوق اضافی را از بندرعباس برگرداند. طرف پدرم در هندوستان عکسی از نامه ارسالی او فرستاد که در آن میزان سفارش هم به «سیاق» و هم به عدد نشان دادهشده بود. در هندوستان به مفهوم سیاقی توجه نمیکردند؛ ولی دنبال دو صفر 400 یک اثر سیاهی نقطه مانند دیده میشد که حدس زدند اثر مرکب خشک نشده سطر بالا پس از تا زدن نامه بوده!
در همان زمان جنگ جهانی اول شروع شد و هندوستان به تصرف دولت انگلستان درآمد. علیهذا فرستنده چایها به پدرم نامه نوشت که چون به علت جنگ از برگرداندن چایها معتذر است، چایها را به ملکیت پدرم میشناسد و حاضر است در مقابل آن بروات طویلالمدت قبول کند. پدرم به اکراه پذیرفت. به این کیفیت، 4000 صندوق چای به تصرف پدرم درآمد که قیمت آن به علت دوام جنگ به چندین برابر قیمت ابتدایی ترقی کرد و چون واردکردن چای به ایران از مجرای دیگری غیرممکن بود، پدرم مالک انحصاری چای در ایران شد. قیمت آن هر چه بیشتر رو به افزایش رفت، او نتیجتاً از آن باب برخلاف میل اولیه خود به منابع هنگفتی رسید که اصولاً تصورش را نمیتوانست بکند.»
زندگینامه محمدعلی مفرح
محمدعلی مفرح در نهم آبان ماه سال ۱۲۹۵ در تهران متولد شد. دوران ابتدائی و متوسطه را در تهران گذراند. در اواسط دوره متوسطه به اصرار پدرش مدتی ترک تحصیل کرد و در املاک پدر (قریه یاخچیآباد در جنوب تهران) به کشاورزی و دامداری مشغول شد و به همین دلیل گرفتن دیپلم به تأخیر افتاد. بعد از دیپلم به دانشکده افسری رفت در آنجا با گروهی از افسران بر ضد رضاشاه همکاری کرد. بعد از شهریور ۱۳۲۰ با تعدادی از افسران و دوستان دیگر خود گروهی به نام کانون کار و آموزش تشکیل میدهد.
محمدعلی مفرح بعد از دانشکده افسری و جدائی از پدر در اوایل دهه بیست به خدمت وزارت دارائی درآمد و در ضمن به کارهای اجتماعی ادامه میداد و کارهایی از قبیل تشکیل کانونهای کارآموزی، اجرای طرح جیرهبندی و کارهای دیگری از این قبیل حاصل آن دوران است. در اواسط سالهای بیست برای ادامه تحصیل به هنرسرای عالی (دانشگاه علم و صنعت فعلی) رفت و در رشته ماشینهای نساجی مشغول به تحصیل شد.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
محمدعلی مفرح
محمدعلی مفرح (زاده ۱۲۹۴ در تهران، درگذشته ۱۳۶۲ در تهران) بنیانگذار بانک صادرات ایران است. مفرح در صبح روز جمعه ۲۲ مهرماه ۱۳۶۱ براثر سکته قلبی درگذشت و در بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد.
[/mks_pullquote]
مفرح در بانکداری
در سال ۱۳۲۸ با همکاری تعدادی از اعضای کانون کار و آموزش بانک بازرگانی ایران را تأسیس کرد. این همکاری بعد از مدتی به خاطر مسائل سیاسی ادامه نیافت و مفرح با جمعی از دوستان و باقیمانده گروه کار در آبان سال ۱۳۳۱ بانک صادرات و معادن ایران را با سرمایه دو میلیون تومان بهصورت اعتباری و سه هزار و پانصد تومان بهصورت قرضی در بالاخانهای در تکیه دولت روبروی بانک ملی ایران تأسیس کرد. مفرح از آقای ادوارد ژوزف که در آن زمان از کارشناسان بانکی خوشنام بود برای مدیریت عاملی بانک دعوت کرد. ادوارد ژوزف حدود دو سال مدیرعامل بانک صادرات و معادن ایران بود. بعد از ژوزف، مفرح بهعنوان مدیرعامل انتخاب و تا اواخر ۱۳۵۶ در این سمت باقی بود. در همین سال از سمت خود کنارهگیری کرد و در خرداد ۱۳۵۷ بهطورکلی از بانک استعفا کرد. زمانی که او مدیرعامل بانک شد 38 سال بیشتر نداشت.
ماجرای بنیانگذاری بانک صادرات
طی یکی از جلسات شرکت سیروان شرکا به صادرات پرمنفعت سنگ معدن اشاره میکنند و خواستار تأسیس شرکتی به این منظور میشوند که در این لحظه مفرح از جا برمیخیزد و بهجای راهاندازی یک شرکت درزمینه صادرات سنگ معدن، پیشنهاد تأسیس یک بانک خصوصی را پیش میکشد و میگوید: «از کل اسکناسها و مسکوکات منتشره تنها حدود ۱۱ درصد آن در اختیار بانکهای ملی، سپه، رهنی و کشاورزی است و از ۸۹ درصد بقیه مقدار بسیار کمی برای دادوستد نقدی در جیب و کیف مردم است و مابقی پولها که مقدارشان بسیار زیاد است در صندوقچههای شخصی یا درون متکاها بهصورت راکد ماندهاند. پس اگر بانکی بیاید و اعتماد مردم را جلب کند ۸۹ درصد نقدینگی کشور را در اختیار خواهد گرفت و اقتصاد کشور را متحول خواهد ساخت.» این استدلال مهندس مفرح استقبال شرکا را برای تأسیس یک بانک خصوصی برمیانگیزاند و اینچنین سنگ بنای اولیه بانک صادرات بنیان نهاده میشود.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
آمار بانک صادرات در مدت مدیریت محمدعلی مفرح
تعداد شعب از یک شعبه در سال ۱۳۳۱، به پانصد شعبه در سال ۱۳۴۰ و در سال ۱۳۵۰ به سه هزار و در سال ۱۳۵۷ به سه هزار و پانصد شعبه بالغ شد.
تعداد شعب خارج از کشور حدود ۶۰ شعبه بود که بیشتر آنها در کشورهای حاشیه خلیجفارس و بقیه در لبنان، مصر، یونان، آلمان، فرانسه، انگلستان و آمریکا ایجاد شد.
در سالهای 1975 تا 76 میلادی بانک صادرات ایران در ردیف یکی از صد بانک برتر جهان قرار گرفت.
اوایل سالهای چهل تمامی سهام بانک بین کارمندان تقسیم شد.
در اواخر ۱۳۵۶ تعداد پروندههای اعتباری بانک به ۸۵۰ میلیون فقره میرسید.
[/mks_pullquote]
زندگی شخصی
مفرح در اواسط دهه ۲۰ با مهین بانو حاج سید حسن تهرانی ازدواج کرد. او پنج فرزند داشت دو دختر و سه پسر به اسامی: شهین، ابوالقاسم، شهناز، ناصر (در سال ۱۳۷۰ به علت عارضه قلبی درگذشت) و منصور مفرح.
سلام امروز مدیران بانک آدمهای دلسوز نیستند وادمهای سواستفاده گر وفرصت طلب خدا مفرح را بیامرزد روحش شاد
سلام
بدبختی این بانک این است که مدیرش خوده سازمان نیست به خاطر همین این بانک با چالش است در انتخاب مدیران شعبه وستاد باید تجدید نظر کرد