پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بازار سرمایه ایران صنعت آیتی ندارد / ارتباط فردا هم به زودی بورسی میشود
ماهنامه پیوست / کافهای با منظره پل طبیعت، جایی بود که با نیما نامداری قرار ملاقات و گفتوگو گذاشتیم. همهمه بالکن کافه، چیزی کم از سروصدای بازار بورس ندارد. تنها تفاوتش این است که به جای دادوستد سهام، گروهی از آدمها دور هم نشستهاند و با صدای بلند برای یکدیگر ماجراهایی تعریف میکنند، از دیروز، امروز و شاید فردا. در نقطهای کمی دورتر از این هیاهو، با نیما نامداری، معاون طرح و توسعه شرکت تجارت الکترونیکی ارتباط فردا، گفتوگو میکنیم تا از او درباره وضعیت بازار سرمایه ایران و چالشهای پیش روی شرکتهای فناوری اطلاعات برای حضور در این تالار پرخطر بپرسیم. او که پیش از این سابقه مدیرعاملی شرکت حاسب سیستم و مدیریت فنی مرکز شبیهسازی Western Connecticut Health Network و تحقیق در دانشگاه ورمانت آمریکا را داشته، هماکنون وضعیت شرکتهای فناوری اطلاعات در بورس را بهخوبی دنبال میکند.
.
وضعیت حضور شرکتهای آیتی در بورس را چگونه ارزیابی میکنید؟
باید اول ببینیم چرا شرکتها به بورس میروند. مهمترین دلیل آن در دنیا تأمین سرمایه مالی است. برای شرکتهایی که مرحله رشد اولیه را گذراندهاند، جریان نقدینگی حاصل از فروش کفایت نمیکند و نیاز به منابع مالی جدیدی دارند که در مرحله رشد سریع به آنها کمک کند. در این مرحله بسیاری از شرکتها وارد بازار بورس میشوند، ولی چون تأمین مالی در بازار سرمایه روش پرریسکی است و شرکتهای آیتی هم معمولاً دارایی ثابت چندانی ندارند که ریسک آنها را کاهش دهد، این شرکتها برای تأمین مالی ابتدا به سراغ بانکها میروند؛ اما چالشی که در ایران وجود دارد این است که بانکها اساساً در تأمین مالی شرکتهایی که در مرحله رشد قرار دارند ناتوان هستند. مکانیسم وامدهی در ایران مبتنی بر اعطای وام بر اساس وثیقه است. وثیقه هم نیاز به داراییهای ثابت دارد و طبیعتاً شرکتهای کوچک چنین داراییهایی ندارند. در نتیجه گزینه وام را معمولاً کنار میگذارند و از طرف دیگر آنقدر هم بزرگ نیستند که بتوانند وارد بازار سرمایه شوند و ریسک آن را بپذیرند. نتیجه اینکه تعداد شرکتهای آیتی در بازار سرمایه ایران بسیار کم است.
.
به نظر شما محافظهکاری بانکها برای سرمایهگذاری در لبه تکنولوژی چقدر بر این اوضاع تأثیرگذار بوده است؟
محافظهکاری آنها در این حوزه بیشتر از محافظهکاریشان در سایر حوزهها نیست. البته توجه کنید بانکها وام میدهند و وام دادن به معنای سرمایهگذاری در کسبوکار نیست. چون بانک سهامی از شرکت نمیگیرد، بلکه در ازای یک وثیقه به شما وام میدهد و کسبوکار شما چه موفق باشد چه ناموفق، بانک اصل وام همراه با سودش را طلب میکند. پس بانکها سرمایهگذاری نمیکنند، اما همین وام دادن هم مشکلاتی دارد. اولین مشکل اعتبارسنجی است. در سایر نقاط دنیا وقتی میخواهند به یک شرکت کوچک وام بدهند، از مکانیسمهایی برای اعتبارسنجی استفاده میکنند تا ببینند این شرکت چقدر ارزش سرمایهگذاری دارد. مسئولیت این مکانیسمها با اشخاص ثالثی است که وظیفه اعتبارسنجی را بر عهده دارند.
.
در ایران چنین اشخاصی وجود ندارند؟
نه، در ایران چنین نهادهایی که اعتبارسنجی انجام دهند فعال نیستند. البته در دنیا ابزارهای مالی اعتباریای وجود دارند که میتوانند به جای وثیقه مورد استفاده قرار گیرند و ریسک بانک را مدیریت کنند. ما در ایران آن ابزارهای مالی را هم نداریم. تنها ابزار مالی با چنین کارکردی در کشور، چک و تا حدی سفته است که به دلایل مختلفی از جمله سیستم قضایی ناکارآمد، از کار افتادهاند و کارایی ندارند.
.
یعنی این شرایط به دلیل گریز بانکها از چنین ریسکی به وجود آمده است؟
البته در سالهای اخیر اعتباردهی بانکها به کسبوکارهای کوچک حتی از گذشته هم کمتر شد. بخشی از آن به دلیل تنگنای مالی بانکهاست. منابع مالی بانکها عموماً در یکسری حوزهها حبس شده که نقدشوندگی پایینی دارند، مانند حوزه مسکن. از طرف دیگر وامهای برگشتنشده باعث شدند حجم نقدینگی در اختیار بانکها برای اعتباردهی بهشدت کاهش پیدا کند. به همین دلیل بخش عمدهای از ظرفیت وامدهی فعلی بانکها، در اصل صرف اعطای مهلت بیشتر به بدهکاران قدیمی میشود. در چنین شرایطی بانکها ترجیح میدهند وام خود را خرد نکنند و مثلاً به جای دادن هزار وام یک میلیارد تومانی به شرکتهای کوچک و متوسط، یک وام هزار میلیارد تومانی به یک هلدینگ بزرگ و کمریسک بدهند. در گزارش اخیر موسسه مککینزی درباره وضعیت اقتصادی ایران در شرایط پسابرجام نیز، به ناتوانی بانکها در تأمین مالی SME ها، بهعنوان یکی از بزرگترین ضعفهای نظام مالی ایران، اشاره شده بود.
.
پس شما علت را بیشتر در محافظهکاری بانکها میبینید؟
بانکها نمیتوانند SME ها را تأمین مالی کنند، هم به دلیل محافظهکاری و هم به دلیل ضعف قوانین؛ بنابراین شرکتها، بهخصوص شرکتهای کوچک، این راه تأمین مالی را از دست دادهاند. طبیعتاً شرکتهای آیتی نیز به همان میزان تحت تأثیر قرار دارند. یک نکته ظریف هم اینجا وجود دارد. در قوانین ما مرحله پیش از تأسیس شرکت تعریف نشده. مرحلهای که شما بهعنوان یک کسبوکار نوپا شکل گرفتهاید، اما نمیخواهید بهعنوان یک شرکت ثبت شوید تا محدودیتهای شرکت بودن هم به شما تحمیل نشود. چون در قانون چنین وضعیتی به رسمیت شناخته نشده، بهتبع آن روشهای تأمین مالی لازم برای این مرحله هم وجود ندارد. این نکتهای کلیدی برای شرکتهای آیتی است. چون نطفه اغلب آنها در همین مرحله یا شکل میگیرد یا از بین میرود. استارتآپها مثال بارز این مسئله هستند. علاوه بر اینها، برخلاف سایر کشورها، ابزارهای سرمایهگذاری در بازار سرمایه ایران هنوز متنوع نیست و عمدتاً محدود به اوراق مشارکت و سهام است. البته در سالهای اخیر صکوک و آپشن هم منتشر میکنند اما ابزارهای بسیاری در اختیار نداریم، همانهایی که بخش عمدهشان برای شرکتهای کوچک مفید هستند. این شرکتها چندان بزرگ نشدهاند تا بتوانند IPO یا عرضه اولیه سهام داشته باشند. ابزارهای بازار سرمایه ایران عمدتاً برای تأمین مالی شرکتهای بزرگ مناسباند.
.
شرکتهای آیتی بزرگی هستند که هنوز وارد بورس نشدهاند، علت چیست؟
دسته اصلی شرکتهایی که تحت عنوان شرکتهای آیتی در بازار سرمایه ایران فعالیت میکنند، دوزیست هستند؛ یعنی فقط شرکت آیتی نیستند. اغلب شرکتهای ردهبالای بازار اول بورس، شرکتهای PSP هستند، مانند ایرانکیش، آپ، تجارت الکترونیک پارسیان و شرکت خدمات انفورماتیک که هم شرکت آیتی هستند هم شرکت بانکی. موفقترین شرکت به لحاظ عدد و رقم، یعنی شرکت خدمات انفورماتیک، نیز اساساً یک شرکت آیتی به آن تعبیر نیست، بلکه یک شرکت حاکمیتی انحصاری در یک حوزه مشخص است. به معنای خالص شاید فقط دو یا سه شرکت آیتی داریم. یکی از آنها همکاران سیستم است که در میان سایر شرکتهای گروه رایانه به لحاظ ارزش مالی در پایینترین مرتبه قرار دارد. آنهایی که در مراتب بالایی قرار دارند درآمد خود را از صنعت بانکی دریافت میکنند و بزرگ میشوند.
.
یعنی ارزش همکاران سیستم فقط ارزش خودش است؟
میتوان اینطور گفت. گروه رایانه که الآن در بازار سرمایه ایران تعریف شده، بیشتر مربوط به حوزه آیتی بانکهاست نه کل صنعت آیتی. به تعبیری در بازار سرمایه فعلی صنعت آیتی نداریم، بلکه آیتی در بانکداری داریم. البته اگر به وضعیت سهام همکاران سیستم نگاه کنیم میبینیم معمولاً باثباتترین شرکت گروه رایانه است. شرکتهایی از این قبیل که با اتکا بر عملکرد داخلی خودشان وارد بازار و ارزشگذاری شدهاند، رفتارشان پیشبینیپذیر است و کمتر تحت تأثیر تلاطمهای خارج از صنعت هستند؛ اما شرکتهایی که تحت تأثیر شرایط صنعت دیگری هستند و داراییهای آنها بیشتر فیزیکی و آورده بانکهاست تلاطم زیاد دارند. به نظر من آینده شرکتهای آیتی در بازار سرمایه از جنس همکاران سیستم خواهد بود، یعنی شرکتهایی که سود کمتری خلق میکنند، اما چون ثبات بهتری دارند در تلاطمهای بازار سرمایه برای بسیاری از سهامداران جزء جذابیت بیشتری دارند.
شخصاً فکر میکنم در آینده عمده شرکتهایی که بهصورت موفق وارد بازار سرمایه شوند نرمافزاری خواهند بود. در این زمینه به شرکتهای حوزه تلکام چندان خوشبین نیستم. بسیاری از آنها بهطور مستقیم و غیرمستقیم وابسته به منابع قدرت هستند و نیاز چندانی به حضور در بورس ندارند ولی صرفاً برای پرستیژ، بلوکی ۱۰ درصدی از سهام خود را در بورس عرضه میکنند. اگر اینها را کنار بگذاریم، شرکتهای خدمات و بازرگانی در صنعت آیتی باقی میمانند، که اندازه آنها هم بهقدری کوچک است که اساساً شرایط حضور در بازار سرمایه را پیدا نمیکنند. تنها شرکتهایی که باقی میمانند شرکتهای نرمافزاریای خواهند بود در رده همکاران سیستم، که حدود هشت یا ۹ شرکت وجود دارند.
.
با توجه به شکلگیری تابلوی SME ها در فرابورس، آیا استارتآپهای حوزه آیتی درنهایت توان ورود به بازار سرمایه را دارند؟
من هیچ امیدی به ورود هیچ یک از این استارتآپها به بازار سرمایه ندارم، دستکم تا سه چهار سال آینده. شرایط چنین حضوری را هم ندارند و از نظر مالی همه آنها اغلب هنوز زیانده هستند. البته یکی دو تا از آنها ممکن است الآن به سوددهی رسیده باشند، اما زیان انباشته دارند. اغلب این استارتآپها سرمایه خوبی جذب کردهاند و سرمایهگذار منتظر است سود خوبی از آنها بگیرد و سپس خارج شود. این هم زودتر از سه چهار سال دیگر محقق نمیشود.
.
برخی از شرکتهای تلکام تنگنای مالی دارند و برخی از آنها همچون ایرانسل موظفاند وارد بورس شوند. چرا مقاومت میکنند؟
شرکتی که قصد دارد به بورس وارد شود، ضمن نیاز به تأمین مالی و نقدینگی گسترده، باید شرط دیگری را هم عملی کند، آن هم عرضه چشماندازی جذاب از آینده کسبوکار خود برای خریداران سهام است. مثلاً رایتل چنین ویژگی برانگیزانندهای ندارد تا دیگران به آینده سرمایهگذاری در آن امیدوار باشند.
.
اما رایتل یک اپراتور سراسری است که مجوز خوبی هم در اختیار دارد.
چیزی که شما میگویید دلیل بر جذابیت آن برای سرمایهگذاری نیست. تالیا هم یک اپراتور سراسری با یک مجوز خوب بود اما عملاً ورشکست شد. آنچه در جذب سرمایهگذار مهم است، داشتن یک مزیت رقابتی بر سایر اپراتورهاست. ایرانسل هم به نظر نمیآید دغدغه کمبود نقدینگی داشته باشد. وقتی شرکتی حاضر به عرضه سهام در بورس میشود، باید شرط شفافیت را بپذیرد. ایرانسل ترجیح میدهد فشار نقدینگی را بپذیرد ولی فعلاً چیزی را بهطور علنی منتشر نکند. این یک انتخاب است. حتی اگر درنهایت شرکتهای تلکام چنین کاری انجام دهند، پرستیژ بورسی بودن عامل اصلی خواهد بود نه نیاز به تأمین مالی.
.
آیا خود بورس هم جذابیتی دارد تا شرکتها ریسک تلاطمهای آن را بپذیرند و وارد آن شوند؟
ذات بازار سرمایه با ریسک و اطمینان نداشتن از آینده گره خورده، کسی که میپذیرد سهام خود را عرضه کند، در حال قمار کردن است. شرکتی که چنین قماری را میپذیرد باید به حدی از بلوغ و ثبات در استراتژی و مدل کسبوکار رسیده باشد. حباب داتکام که در سالهای ۲۰۰۰ اتفاق افتاد دقیقاً همین بود. شرکتهایی در آن حباب از بین رفتند که تا پیش از آن سرمایه خوبی جذب کرده بودند، اما چون نتوانستند تصویری را که برای خریداران سهام خود ترسیم کرده بودند محقق کنند، یکباره با خروج سرمایه مواجه شدند.
.
با توجه به وضعیت فعلی بورس ایران، آیا چنین سرمایههای بالایی جذب میشوند؟
بله، مثلاً قیمت سهام فروختهشده شرکت آتیه دادهپرداز تا چهار برابر قیمتگذاری اولیه هم بالا رفت و ارزش تجاری این شرکت الآن تقریباً سه برابر ارزش آن پیش از عرضه سهام در بورس است. برای تجارت الکترونیک پارسیان نیز همین اتفاق افتاد. تا پایان سال سهام ارتباط فردا و بهپرداخت و بهزودی سهام آسیاتک هم عرضه خواهد شد و اطمینان دارم این اتفاق برای آنها نیز خواهد افتاد. البته حوزهای که انتظار رشد قابلتوجهی در آن داریم همین شرکتهای PAP سابق یا FCP های فعلی هستند، بهخصوص که بین مردم خیلی شناخته شدهاند و این پارامتر مهمی در جذب سهامدار است. غیبت این شرکتها در بورس برای من تعجبآور است.
.
به غیر از چهار پنج مورد، باقی این شرکتها چندان بزرگ نیستند. ضمن اینکه تنها ۴۵ درصد از بازار اینترنت پرسرعت کشور در اختیار آنهاست…
فعلاً ۱۸ شرکت FCP در کشور داریم. البته شهرت برخی از آنها به دلیل خدمات پهنباند آنان نیست، مثل فناپ. برخی از آنها مجوزهای متعددی دارند و بسیار هم بزرگ هستند، اما علاقهای به حضور در بازار سرمایه ندارند. حتی به پرستیژ بورسی بودن احتیاجی ندارند و پرستیژ خود را از جای دیگری دریافت میکنند. شرکتهای دیگری نیز هستند که از جای دیگری پول به دست میآورند، اما به دنبال پرستیژ هم هستند مانند شرکت خدمات انفورماتیک که در گروه رایانه، نمادش در بالاترین رده قرار دارد و معمولاً هر سال یکی از ۵۰ شرکت برتر بورس است.
.
برخی شرکتهای بزرگ حوزه تلکام همچون همراه اول، فقط پنج درصد سهام خود را در بورس ارائه کردهاند و تحت تأثیر نوسانات بازار سرمایه نیستند. آیا این وضعیت به نفع بازار بورس است؟
کلاً سهم بازار سرمایه در اقتصاد ما سهم کمی است. هرچند ارقام دقیق را به خاطر ندارم اما فکر میکنم مجموع ارزش بازار سرمایه ما کمتر از ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی است. به همین دلیل وقتی شرکتهای بزرگ عمدتاً دولتی وارد این بازار میشوند تلاطمی ایجاد میشود. این وضعیت باعث میشود نمادهای کلی بورس بهشدت تحت تأثیر رفتار یک شرکت قرار بگیرد، لطمه شدیدی به اعتماد وارد کند و حتی گاهی موجب خروج سرمایه از تالار شود؛ اما در بلندمدت با رشد بازار سرمایه، این وضعیت خودبهخود از بین خواهد رفت. همین الآن هم نسبت به هفت هشت سال پیش اوضاع خیلی بهتر شده است. اینکه این شرکتهای بزرگ چرا وارد بازار سرمایه نمیشوند، یک بحث است و اینکه آمدن این شرکتها مثبت است یا منفی، بحث دیگری است که به نظرم باید موردی و شرکت به شرکت دربارهاش حرف زد.
.
حضور شرکتهایی که به بانکها وابسته هستند مانند بهپرداخت، چه تأثیری بر بورس میگذارد؟
دلیل ورود اغلب این شرکتها به بورس، بهرهمندی از اعتبار بورسی بودن است و مسئله تأمین مالی مهمترین دغدغه آنها نیست. رفتار آنها در مجامع آتی بسیار تحت تأثیر همین موضوع خواهد بود. این شرکتها دارایی ثابت خوبی از جمله املاک، ساختمان و تجهیزات دارند. ریسک خرید سهام آنها پایین است و در بدترین حالت، سوددهی آنها از حدی پایینتر نمیآید، چون میتوانند داراییهای خود را تبدیل کنند یا تجدید ارزیابی کنند.
.
اما سود عملیاتی ندارند …
بستگی دارد. بههرحال سهامی دارند که از ارزش نسبتاً خوبی هم برخوردار است، اما عموماً در پایان سال مالی سود جدی تقسیم نمیکنند. البته اینها کمک میکنند تا گروه رایانه جا بیفتد، شکل بگیرد و شناخته شود. هنوز صنعت آیتی بهطورجدی وارد بازار سرمایه نشده است و ورود این شرکتها به شکلگیری این صنعت در بازار سرمایه کمک میکند. اغلب بورسهای بزرگ دنیا، دو لایه برای سطحبندی صنایع خود دارند: یک لایه بالایی که «صنعت» است و دیگری «زیربخش» از آن صنعت است. مثلاً صنعت آیسیتی، بخشهایی همچون تلکام، نرمافزار و سختافزار دارد، اما بازار سرمایه ما هنوز چنین دستهبندیهایی ندارد و تحلیلهایی مبتنی بر این تفکیکها نمیدهد. برخی از شرکتهای پردازش اطلاعات خودشان این کار را میکنند. باید تعداد شرکتهای آیتی حاضر در تالار بیشتر شود تا بتوان چنین تحلیلهایی برای آنها خلق و بهراحتی شرکتهای نرمافزاری را با شرکتهای سختافزاری مقایسه کرد.
.
با تلاطمهای بانکها و بهتبع آن شرکتهای آیتی زیرمجموعه آنها، بورس هم تحت تأثیر قرار میگیرد؟
نه اینطور فکر نمیکنم. شرکتهای آیتی بانکها اتفاقاً از معدود بخشهای سودده بانکها هستند. اگر بانکها این شرکتها را از صورتهای مالیشان خارج کنند، در اغلب موارد زیاندهی آنها از وضعیت فعلی هم بیشتر خواهد شد. مشکلات این بانکها تأثیری روی شرکتهای آیتی آنها نخواهد گذاشت، ضمن اینکه خود بانکها به قدر کافی روی بورس تأثیر میگذارند. شرکتهای آنها هرچند هم سودده باشند اما چندان بزرگ نیستند تا بتوانند روی بورس اثر بگذارند.
.
تعدد رگولاتورهای حوزه آیتی و آیسیتی چقدر میتواند بر حضور شرکتهای این حوزه در بورس تأثیرگذار باشد؟
در آمریکا هم چنین تعددی وجود دارد؛ اما تفاوت عمدهای در مورد آمریکا وجود دارد؛ بازیگران صنایع مختلف آنقدر بزرگ هستند که رگولاتور جرئت نمیکند یکباره تغییراتی اعمال کند؛ اما بهطورکلی موضوع رگولاتوری در کل دنیا و در تمام صنایع مبتنی بر تکنولوژی، یک موضوع چالشبرانگیز است. در کشورهای توسعهیافته وقتی برای یک موضوع قاعدهای وجود نداشته باشد ریسک میکنند و با رویکردهایی نظیر Sandbox بهتبعات تغییرات واکنش نشان میدهند و آن ریسک را مدیریت میکنند؛ اما در ایران اینگونه نیست. اگر نتوانید ضوابط حاکم بر یک صنعت را پیشبینی کنید، ریسک سرمایهگذاری روی آن بالاتر میرود؛ اما این مسئله تأثیر خیلی کمی بر حضور شرکتهای آیتی در بورس میگذارد