پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
یک توضیح مفهومی از بلاک چین
امین محقق / برای درک فلسفه وجودی بیت کوین و سایر دیجی ارزها، ابتدا باید ماهیت و تعریف پول را بدانیم؟ پول در وهله اولشی یا کالایی است برای تسهیل مبادله. بدون پول ما تنها مجبور به مبادله کالا به کالا هستیم. برای مثال یک نفر برای فروش توتفرنگیهای خود و تأمین نیازمندیهای خویش (چون وی فقط نمیتواند با توتفرنگی زنده بماند)، باید افرادی را پیدا کند که این توتفرنگیها را از وی بخرند و در ازای آن کالاهای موردنیاز خود را دریافت کند. بدون پول، وی باید دقیقاً کسی را پیدا کند که نهتنها برای مثال حاضر به فروش البسه موردنیاز هست، بلکه باید به توت فرنگی هم نیاز داشته باشد.
بهاینترتیب، مبادله بسیار دشوار خواهد بود. پس پول صرفاً برای تسهیل مبادله است. چون پول نقش واسطه را برای مبادله ایفا میکند، کالایی که بهعنوان پول استفاده میشود میتواند فینفسه ارزش مصرفی نداشته باشد. اسکناسی که در جیب شماست، ماهیتاً ارزش مصرفی ندارد. شما خود اسکناس را نمیتوانید مصرف کنید.
پس برای اینکه یک شی یا کالا، نقش پول را ایفا کند، نیازی به ارزش مصرف آن نداریم؛ اما به جای آن، یک چیز یا کالا برای اینکه بتواند گزینه مطلوبی بهعنوان پول باشد، باید دو ویژگی را داشته باشد:
- نسبتاً کمیاب باشد
- قابلحمل باشد
در گذشته فلزات کمیاب مانند طلا و نقره هر دو ویژگی را برآورده میکردند. آنها هنوز هم گزینههای مناسبی هستند؛ اما دقت داشته باشید که در عمل از هر چیزی در این جهان میتوان بهعنوان پول استفاده کرد. حتی مردم میتوانند توافق کنند که برگهای یک درخت چنار را بهعنوان پول استفاده کنند. مطمئناً خواهید گفت که برگهای درخت چنار، ویژگی کمیابی را ندارند زیرا به وفور در طبیعت یافت خواهند شد یا از این پس مردم شروع به کاشت بیرویه درختان چنار خواهند کرد؛ اما اشتباه میکنید.
اگرچه ممکن است یک برگ چنار کمیاب نباشد، اما شما میتوانید حجم بیشتری از برگهای چنار را برای یک واحد ارزش بهعنوان پول استفاده کنید. حتی اگر مردم شروع به کاشت درختان چنار کنند، با این کار فقط ارزش هر برگ چنار بهعنوان پول کاهش مییابد و باز هم میتوان از آن بهعنوان پول استفاده کرد؛ اما مشکل اینجاست که با این کار، ویژگی دوم یعنی قابلحمل بودن تضعیف میشود.
وقتی شیء کمیاب نباشد، شما باید حجم بیشتری از آن شی را حمل کنید تا بتوانید بهعنوان پول استفاده کنید. برای مثال برای خرید یک قرص نان شاید مجبور شوید یک فرغون برگ چنار با خود حمل کنید. پس بنابراین، ویژگی دوم یعنی قابلحمل بودن نیز مهم است. اگر شیء کمیاب نباشد، هنوز هم میتوان از آن بهعنوان پول استفاده کرد، اما این کار باعث جابجایی و حجم عظیمی از آن شی خواهد شد و بنابراین حمل آن آسان نخواهد بود و ازاینرو مطلوبیت خود را بهعنوان یک پول از دست خواهد داد. به همین خاطر آهن در مقایسه با طلا و نقره، گزینه مناسبی نیست (و نه بر خلاف تصور بسیاری به این خاطر که طلا و نقره، فلزات زیباتر و جذابتری هستند).
اما کمیابی زیاد هم دردسرساز است چون باید حجم و اندازه کافی از پول در اختیار مردم باشد. هرچه حجم مبادلات بیشتر میشود، نیاز به پول نیز بیشتر خواهد بود؛ بنابراین نادر بودن یا کمیابی بیشازحد هم یکشی را یک گزینه نامطلوب برای پول بودن میسازد. به همین خاطر الماس یا مروارید اگرچه کمیاب هستند اما گزینههای مناسبی محسوب نمیشوند.
این مقدمه طولانی درباره پول چه ارتباطی به توضیح فلسفه وجودی ارزهای رمزنگاری و بلاک چین دارد؟ توضیح بالا لازم است تا به خواننده و بسیاری از مردم که با بدبینی نسبت به بیت کوین و ارزهای رمزنگاریشده مینگرند، خاطرنشان سازیم که از هر چیزی میتوان بهعنوان پول استفاده کرد و پول مذکور نیازی نیست ارزش مصرف داشته باشد. اینکه از یک قطعه اطلاعات دیجیتالی بهعنوان پول استفاده شود، اصلاً چیز عجیبی نیست.
حتی امروزه درصد زیادی از پولهای اعتباری مانند دلار و یورو در واقعیت صرفاً اطلاعات و دادههایی در پایگاه داده بانکها هستند. حساب بانکی شما گاوصندوقی نیست که در آن یک مشت اسکناس نگاه داری میشود. این فقط یک ردیف اطلاعات و داده در یک شبکه است. نکته مهم دیگری که از این مقدمه قابل استنتاج است این است که کل فلسفه وجودی بلاک چین در نهایت حل مشکل کمیابی برای یک قطعه اطلاعات دیجیتالی است.
اطلاعات و دادههای دیجیتالی هم مانند هرچیز دیگری برای اینکه بهعنوان پول استفاده شوند، باید این دو ویژگی فوق را برآورده کنند؛ یعنی کمیاب باشند و قابلحمل باشند. جالب اینجاست که محتوای دیجیتالی، تصویر، فایل، یک رشته عدد، هرچه که باشد، بدترین گزینه از نظر کمیابی و بهترین گزینه موجود در جهان از نظر قابلحمل بودن است. از نظر کمیابی، محتوای دیجیتالی حتی از برگهای درخت و ریگ بیابان هم بدتر است.
شما عرض چند ثانیه میتوانید هزاران و در نهایت حتی میلیونها نسخه از یک محتوای دیجیتالی را تکثیر کنید؛ اما از طرف دیگر، انتقال و حمل و ارسال هیچ چیزی در جهان سادهتر از یک محتوای دیجیتالی نیست. پس محتوای دیجیتالی برای اینکه بهعنوان پول استفاده شود، یک امتیاز عالی از نظر قابلحمل بودن و انتقال پذیری دارد و یک مشکل بزرگ از نظر کمیابی. در تحلیل نهایی، فنآوری بلاک چین به این هدف ایجاد شده است که مشکل کمیابی را در مورد محتوای دیجیتالی حل کند تا بتوان از آن بهعنوان پول استفاده کرد.
برای اینکه بتوان از یک قطعه اطلاعات بهعنوان پول استفاده کرد، ما نیاز به اطلاعاتی درباره این قطعه اطلاعات داریم یعنی در واقع نیاز به metadata داریم. یک راهحل این میتواند باشد که وقتی شما میخواهید یک محتوای دیجیتالی یا یک قطعه اطلاعات را بهعنوان پول به فرد دیگری ارسال کنید، همراه با آن دفترحساب کل خود را هم بهعنوان متادیتا ارسال کنید تا طرف کنترل کند که آیا این پول قبلاً خرج شده است یا نه و آیا این پول را از کس دیگری گرفتهاید یا اینکه خودتان بهصورت غیرمجاز ایجاد کردهاید؛ اما چنین راهکاری مطمئناً کار نخواهد کرد. چون اگر شما میتوانید دادهها را تکثیر کنید و پولهای جعلی فراوان بسازید، متادادهها یا همان دفتر صورتحسابتان را هم میتوانید تکثیر یا دستکاری کنید.
در نقل و انتقالات بانکی، یک سازمان مرکزی مانند بانک، تمامی حسابها را در اختیار دارد و بنابراین هیچ کس (به جز خود بانک یا سازمان مرکزی) نمیتواند اطلاعات را دستکاری کرده و پول را جعل کند. این البته یک راهکار است، اما چیزی نیست که مبتکرین بیت کوین و فنآوری بلاک چین به آن علاقهمند باشند. آنها دنبال پولی هستند که در اختیار مردم و خارج از کنترل حکومت، بانکها و هرگونه نهاد مرکزی باشد. هدف اصلی این است که یک تکه اطلاعات مانند یک اسکناس، بتواند بین دو نفر جابجا شود بدون اینکه کسی کنترلی روی آن داشته باشد.
راهکار بلاک چین این است که همه تراکنشها در یک دفتر کل ثبت شوند اما هرکسی بتواند یک نسخه از این دفتر کل را داشته باشد. این دفترکل بین اعضای شبکه توزیع میشود و مداوما تراکنشهای جدید در آنها ثبت شده و بنابراین دفتر کل تمامی اعضای شبکه بهروزرسانی میشود. پس ما از ایده متادیتا یا اطلاعاتی درباره اطلاعات استفاده کردهایم و این متادیتا همان فهرست تراکنشها و بالانسها در یک دفتر کل توزیع شده بین اعضا است.
برای اینکه تراکنشی انجام شود، لازم است که تراکنش در دفتر کل ثبت شده و صحت و اعتبار آن توسط دیگران تأیید شود. پس پول موردنظر ما، نیاز به دو قطعه از اطلاعات دارد. یک قطعه از اطلاعات لازم است تا عمومی باشد و برای ثبت در دفتر کل مورداستفاده قرار گیرد و قطعه دیگر همان ماهیت پول ما را تشکیل میدهد و کسی نباید از محتوای آن باخبر باشد.
به قطعه اول، کلید عمومی گفته میشود و به قطعه دوم کلید خصوصی. کلید خصوصی، همانطور که از اسمش پیداست، در اختیار شماست و فقط شما از آن باخبر هستید. این تضمین میکند که پول شما، پول شما باقی بماند. همچنین لازم است یک ارتباط رمزی و محاسباتی بین کلید خصوصی و عمومی وجود داشته باشد. رمزگشایی باید بسیار دشوار باشد طوری که کسی نتواند از کلید عمومی، به کلید خصوصی پی ببرد.
پس به طور ساده، بلاک چین یک دفتر کل توزیعی است طوری که:
1. بین همه اعضای شبکه توزیع شده است
2. برای خرج پول یا انجام یک تراکنش، لازم است که از قبل این تراکنش در دفتر کل ثبت شده و صحت آن تأیید شود.
3. برای انجام صحت و تأیید تراکنشها به افراد پاداش داده میشود چون بالاخره آنها باید انگیزهای برای این کار داشته باشند.
این پاداش بهصورت پول شبکه به تاییدکنندگان تراکنشها داده میشود. این تاییدکنندگان را ازاینجهت که بیت کوینهای جدید شبکه را دریافت میکنند، استخراج کننده یا ماینر میگویند. در واقع این تنها راه ورود پول جدید به سیستم است.
اکثر توضیحات درباره بلاک چین به همین جا بسنده میکنند؛ اما بهتر است کمی عمیقتر شویم. سایه مشکل کمیابی هنوز حکمفرماست. ما تا الآن، قدرت تکثیر بیاندازه محتوای دیجیتالی را مهار کردهایم؛ اما قدرت تکثیر بیاندازه تراکنشهای کاذب، اسپم و …را چه کنیم؟
عدهای میتوانند همدست شوند و در نقش ماینر (هرکسی میتواند این نقش را ایفا کند)، میلیونها تراکنشها کاذب یکدیگر را تأیید کنند و از تأیید تراکنش رقبا یا مخالفان خود سرباز بزنند. مشکل تکثیر بیاندازه تراکنشها باید به طریقی حل شود. ما نمیتوانیم اعتماد یا دگرخواهی را از مردم انتظار داشته باشیم. به بیانی شبکه ما مجبور است به اصطلاح trustless باشد چون برخلاف بانکها، هیچ مرکزیت مسئول و پاسخگویی وجود ندارد.
اگر این مشکلات حل نشوند، چیزی به نام بلاک چین یا زنجیرهای خطی از بلاکها (که در آن تراکنشها ثبت شدهاند) نخواهیم داشت بلکه حاصل کار، زنجیرههایی خواهد بود که مانند چنگک یا شاخه درختان مداوما از هم منشعب میشوند. در واقع، حتی کار به اینجا هم نخواهد کشید، زیرا هکرها بهراحتی سیستم را با افزایش ترافیک و ثبت میلیونها تراکنش کاذب از کار میاندازند.
من قبلاً اشاره کردم که ما میتوانیم حتی برگهای درختان را بهعنوان پول استفاده کنیم. برای این استفاده شما باید مقداری کار انجام دهید؛ یعنی دست کم باید برگها را بچینید. حتی اگر کار به همین سادگی باشد، باز مقداری کار است و این تضمین میکند که حدی از کمیابی پول بر سیستم حکمفرما باشد، زیرا کار و انرژی نیز منابع کمیابی هستند. به همین طریق، در مورد محتوای دیجیتالی، ما باید مقداری کار و زحمت از فرد برای تأیید یک تراکنش انتظار داشته باشیم. فلسفه وجودی آنچه بهعنوان گواه اثبات کار (proof of work) معروف است، از همین جا میآید.
به این طریق ما از کمیابی کار برای جبران کمک میگیریم. در مورد دنیای کامپیوتر، این کار، همان کار اصلی کامپیوتر یعنی محاسبه است. برای تأیید یک تراکنش، فرد باید مقداری کار انجام دهد و قدرت محاسباتی کامپیوتر خود را صرف تأیید تراکنشها کند.
همچنین ما باید به فرد یا افرادی که تراکنشهای کاذب را تأیید میکنند مقداری ریسک تحمیل کنیم؛ یعنی ریسک ثبت نشدن اعمال آنها در بلاک و محروم ماندن از پاداش استخراج. در فنآوری بلاک چین، از نظریه بازی استفاده میشود تا شرایطی حاصل شود که درست رفتار کردن افراد به نفع خودشان باشد. این ریسک باید بهگونهای باشد که نفع احتمالی از تأیید تراکنشهای صحیح بیشتر از نفع احتمالی از تأیید تراکنشهای کاذب باشد.
در نظریه بازی، معمایی وجود دارد به نام معمای دو زندانی: حالتی را متصور شوید که دو نفر به اتهام یک جرم بازداشت شدهاند. فرض کنید پلیس بازجو به آنها بگوید که در صورت اعتراف هر دو نفر، آنها در میزان مجازات تخفیف خواهند گرفت اما درصورتیکه فقط یک نفر اعتراف کند، فقط فرد اعتراف کننده از این تخفیف در مجازات بهره خواهد برد و دیگری حبس بیشتری خواهد گرفت؛ اما اگر هر دو اعتراف نکنند، پس چون اعترافی نشده است، هر دو آزاد خواهند شد. این دو نفر با هم در ارتباط نیستند و هرکدام نمیداند که آیا دیگری اعتراف خواهد کرد یا خیر.
به همین نحو، منفعت افراد در سیستم بیت کوین باید بهگونهای باشد که به نفع همه افراد باشد که مانند این فرد زندانی اعتراف کنند (یا در واقع تقلب نکنند)، صرف نظر از اینکه طرف دیگر، اعتراف میکند یا خیر. به همین خاطر سیستم باید به نحوی باشد که ضرر حاصل از تأیید نشدن تراکنش کاذب از سوی دیگران و در نتیجه محروم شدن از پاداش، باید بیش از منفعت احتمالی حاصل از تقلب باشد.
در نتیجه اول از همه باید برای تأیید تراکنش کاری انجام داد (حل یک معمای ریاضیاتی با انجام عملیات محاسباتی و صرف زمان و انرژی توسط کامپیوتر ماینر) و دوم اینکه احتمال گرفتن پاداش به خاطر رفتار درست بیش از رفتار غلط باشد. پس میزان پاداش باید به قدر کافی چشمگیر باشد و در عین حال دشواری انجام محاسبات باید به نحوی دقیق تنظیم شود طوری که انگیزه کافی برای این کار وجود داشته باشد و در عین حال نه آنچنان آسان باشد که فقط کار و انرژی اندکی لازم باشد.
همه اینها تضمین میکند که یک بلاک چین، بلاک چین باقی بماند یعنی در یک زنجیره خطی حرکت کند و شاخه شاخه نشود. بهاینترتیب، با وجود اینکه هر فردی مطابق منفعت خود عمل میکند، اما منفعت خود را در رفتار درست و عدم تقلب مییابد.
هنوز چیزهای دیگری در مورد بلاک چین قابلذکر است. من در این مقاله تلاش کردم تا کمی منطق و فلسفه وجودی پشت ارزهای دیجیتالی و بلاک چین را بررسی کنیم. اگرچه محبوبیت بیت کوین و بلاک چین روزافزون است اما برای پذیرش همگانی آن راه درازی در پیش است. پس جامعه پیرامون بیت کوین و آلتکوینها لازم است تا بتوانند توضیح مناسبی از آن در اختیار عموم مردم قرار دهند. امیدوارم این مقاله کمکی به شما کرده باشد تا بتوانید بلاک چین را راحتتر به مردم توضیح بدهیم.
منبع: کوین ایران