راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

ملودی هابسون و جورج لوکاس؛ برندگان جایزه نوآوری وال‌استریت در بخش طراحی شدند

ملودی هابسون و جورج لوکاس، زوجی که نگاهشان ترکیبی از سرمایه، تخیل و آینده‌نگری است، امسال در بخش طراحی «جایزه نوآوران وال‌استریت» تقدیر شدند؛ افتخاری برای دو ذهنی که هنر روایی را از پرده سینما به معماری یک موزه آینده‌گرا در قلب لس‌آنجلس کشانده‌اند. در ادامه گفت‌و‌گوی ضمیمه مجله وال‌استریت را با ملودی هابسون و جورج لوکاس می‌خوانید.

اگر یک تصویرگر، یک هنرمند روایت‌پرداز وجود نداشت، آیا فیلم‌های جورج لوکاس می‌توانستند به‌وجود بیایند؟

در اواسط دهه ۱۹۷۰، لوکاس برای یک فیلم ماجراجویانه درباره جست‌وجوی خیر و شر تلاش می‌کرد؛ فیلمی با حال‌وهوای هالیوود قدیم، مشابه American Graffiti  فیلم اول او پر بود از توضیح درباره جنگ میان کهکشان‌ها، شمشیرهای لیزری و چیزی که او آن را «نیرو» می‌نامید. اما در استودیو، فیلمنامه بیش از حد پراکنده و مبهم به نظر می‌رسید.

لوکاس به رالف مک‌کواری مراجعه کرد. مک‌کواری تصویرگری بود که برای بوئینگ، مک‌دانل داگلاس و ناسا نقشه‌های فنی می‌کشید. او طرح‌های C-3PO و R2-D2 و شخصیت دارث ویدر را طراحی کرد و به لوکاس کمک کرد تا شرکت فاکس قرن بیستم را برای ساخت جنگ ستارگان متقاعد کند.

با کمک او، لوکاس الگویی را پایه‌گذاری کرد که در طول دوران کاری‌اش تکرار می‌شد: تخیل هنری‌اش را ثبت کند و سپس آن را به امپراتوری لوکاس تبدیل کند. او ایده‌های بزرگش را به تصاویر قابل فهم تبدیل می‌کرد و تا زمانی که این تصاویر کاملاً درست نمی‌شدند، به کار ادامه می‌داد.

«مردم نمی‌فهمند وقتی می‌گویم درباره چیزهایی صحبت می‌کنم که هرگز ندیده‌اند»، لوکاس با خنده‌ای آشنا می‌گوید: «به همین خاطر افراد بسیاری برای من کار کرده‌اند. من به مردم نیاز داشتم که تصویر ذهنی مرا روی کاغذ بیاورند.»

در بزرگداشت چنین داستان‌پردازانی، موزه جدید لوکاس با نام Lucas Museum of Narrative Art که سال آینده در لس‌آنجلس افتتاح می‌شود، مجموعه‌ای از هنرمندانی را که فیلم‌ساز به کارشان احساس نزدیکی می‌کرد نمایش خواهد داد؛ از نقاشان عصر سنگ گرفته تا اساتید فانتزی آینده‌گرا. قلب مجموعه موزه، آثار حدود ۱۵۰ تصویرگری است که مک‌کواری از دهه ۶۰ تا دهه ۹۰ کشیده است. در میان حدود ۴۰ هزار قطعه هنری موزه؛ که کار نورمن راک‌ول و دیگر هنرمندان آمریکایی را نیز در خود دارد مرکز توجه، هنر روایی است. به گفته لوکاس: «این چیزی است که خانواده من، کارهای من و داستان‌هایی که جامعه دارد را شکل می‌دهد.»

اما ساخت موزه آسان نبود. لوکاس در مسیر پنج‌ساله خود با طرد شدن، نقد سنگین و مقاومت‌های فراوان روبه‌رو شد تا جایی که برخی منتقدان او را سرزنش کردند که در حال ساختن بنای یادبود برای خودش است.

لوکاس با خنده می‌گوید: «احساس می‌کردم این موزه مانند بنایی برای تمام هنرمندانی است که همیشه مورد قدردانی قرار نگرفته‌اند.» او همچنین از خودنمایی برخی روسای استودیوها، درگیری هنرمندان تجاری با هنرمندان زیبا، و انتقادهایی که مؤسسات معتبر هنری داشته‌اند، انتقاد کرد. او گفت: «آنچه من می‌سازم درباره گذشته نیست؛ درباره جهانی است که ما وارد آن می‌شویم.»

یکی از چالش‌برانگیزترین بخش‌های پروژه، انتخاب مکانی برای ساخت موزه بود. همکار او در این مسیر: همسرش، ملودی هابسون بوذ.

در یکی از تابستان‌های اخیر، هابسون؛ که مدیر مالی آرایئل و دوست دوران دانشگاه لوکاس بود از محل ساخت‌وساز بازدید کرد. او کفش‌های پاشنه‌بلند پوشیده بود و برای جشن سالگرد ازدواجشان آماده می‌شد. روی مچ دستش سنجاق‌سینه کوچکی به شکل Rebel Alliance بسته بود؛ سنجاقی که لوکاس سال‌ها پیش برایش خریده بود.

او می‌گوید: «وقتی وارد این ساختمان می‌شوید، وارد مغز جورج شده‌اید.»

هابسون ۴۴ سال داشت و اهل شیکاگو بود؛ دنیایی دور از فیلم و سرمایه‌گذاری که لوکاس راهش را طی کرد. او سال ۲۰۱۳ با لوکاس ازدواج کرد. آن زمان لوکاس ۶۹ ساله بود و زمانی که ازدواج کردند هابسون در هیئت‌مدیره استارباکس، DreamWorks Animation و Estée Lauder حضور داشت. همان سال مادر شد. او همچنین شریک یک شرکت مدیریت مالی ۵ میلیارد دلاری نیز بود؛ شرکتی که او از دوران کارآموزی به آنجا پیوست.

سال بعد، برنامه ساخت موزه لوکاس به بحران خورد. او می‌خواست موزه را در سان‌فرانسیسکو بسازد، نزدیک مقر اصلی استودیوی Skywalker Ranch. اما شهردار وقت شهر با طراحی اولیه موزه مخالفت کرد و آن را برای تأیید نفرستاد. لوکاس از این تصمیم دلگیر شد.

هابسون می‌گوید: «من برای دفاع از همسرم پا پیش گذاشتم؛ چرا کسی که در محله‌ای فقیر در شیکاگو بزرگ شده، یک مادر تنها که تلاش می‌کرد زندگی‌اش را اداره کند، و حالا با زندگی مالیاتی شهر سر و کار دارد، باید اجازه ندهد این موضوع او را بشکند؟»

اما اختلاف بالاتر رفت. طراحی اصلاح شد و دوباره فرستاده شد، اما این بار گروه فشار Friends of the Park شکایت کردند تا پروژه را متوقف کنند. به‌جای اینکه در دادگاه دفاع کنند، هابسون و لوکاس تصمیم گرفتند پرونده را ببندند.

هابسون می‌گوید: «خیلی قاطع» و «احساسی» سه واژه‌ای است که واکنش لوکاس را توصیف می‌کند. لوکاس از هابسون پرسید: «از همان ابتدا قرار بود موزه را بسازم؟» و اضافه کرد: «من این موزه را در عمرم خواهم ساخت.»

هابسون، شهردار شیکاگو، رحِم ایمانوئل، و گروهی از رهبران تجاری برای یافتن مکان جدید با لوکاس همکاری کردند. در سال ۲۰۱۸ لوکاس و هابسون در یک پارکینگ در Exposition Park لس‌آنجلس کلنگ ساخت موزه را زدند. هابسون می‌گوید: «این تنها زمینی بود که می‌توانستیم آن را بخریم.» او اضافه می‌کند: «این کار ساده‌ای نبود؛ با توجه به علاقه لوکاس به دور بودن از هالیوود.»


جورج لوکاس؛ معمار جهان‌های بکر و هالیوود دیجیتال


هابسون می‌گوید: «جورج معمولاً دوست ندارد مردم چیزهایی را ببینند که هنوز کامل نشده‌اند.» او ادامه می‌دهد: «اما من این‌جا هستم. مردم می‌توانند بگویند من در این لحظه حضور داشتم.»

کنترل کامل لوکاس بر دنیای خلاقانه‌اش در همه‌چیز دیده می‌شود؛ از The Millennium Falcon گرفته تا Indiana Jones. او کلید فهم این چیزهاست، از جمله پردیس ۱۱ آکری موزه، و روش بی‌وقفه و بی‌رحمانه اصلاح و بازنگری‌اش.

یکی از اولین حرکت‌های لوکاس هنگام ساخت پیش‌درآمدهای جنگ ستارگان این بود که تصمیم گرفت از «جهان مورد استفاده»‌ای که در سه‌گانه اول معرفی کرده بود فاصله بگیرد؛ جهانی که در آن سفینه‌ها فرسوده و آسیب‌دیده بودند و نقص‌های عملکردی‌شان باعث می‌شد مخاطب باور کند در یک حماسه کهکشانی بزرگ حضور دارد.

زمانی که لوکاس فیلم Star Wars: Episode I را ساخت، ژانگ، یکی از اولین طراحانی که استخدام کرد، بود. طراح جوان با نگاهی تازه آمد. او درباره شخصیت جدیدی به نام «چانسر» نظر داد: «ما می‌خواهیم آن را بشکنیم.» لوکاس گفت: «ما در تلاشیم از پایه‌های اساسی عبور کنیم.»

او سپس به تحول طراحی اشاره کرد: «از دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ به دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ حرکت کردیم. وقتی لوکاس از کلمات «براق» و «کروم» برای توصیف سفینه‌ای که در این سیاره آبی می‌بایست فرود می‌آمد استفاده کرد، چانگ شروع کرد به طراحی آنچه در نهایت به یکی از نمادین‌ترین سفینه‌های فیلم تبدیل شد.»

پس از ماه‌ها طراحی و بازطراحی، رئیس لوکاس طرحی را که بر پایه شکل‌های قوسی و حبابی بود تأیید کرد؛ طرحی که قرار بود راهی پیدا کند تا نسخه مسابقه‌ای Death Star را خلق کند. ایده مسابقه‌ای لوکاس در Episode I در نهایت به یک مدل ۳۵ فوتی در فضای موزه تبدیل شد.

گاهی اوقات، مشکلات فنی؛ مانند لپ‌تاپ‌هایی که اپل ساخته بود، نیازهای جدیدی ایجاد می‌کردند. صنعت سینما Industrial Light & Magic و Skywalker Sound را ساخت. کارگاه‌های لوکاس آزادی داشتند تا زرادخانه‌ای از جلوه‌های بصری و صوتی برای فیلم‌هایش بسازند؛ مفهومی که بعدها توسط شرکت‌های نرم‌افزاری دنبال شد و به ارزش ۴۴ میلیارد دلاری پکیج افتر افکتس تبدیل شد. او برای دنباله Return of the Jedi یک نیروی محرکه جدید ایجاد کرد؛ پسر دوازده ساله‌اش فونت‌های مورد علاقه‌اش را می‌آمیخت و این تکنولوژی گواهی‌نامه‌ای شد که نرم‌افزار جدیدی به نام «RenderMan» به پیکسار و انیماتورها هدیه کرد، که به ایجاد هالیوود دیجیتال کمک کرد.

مارتین اسکورسیزی، بخشی از تیم هفت‌نفره موزه می‌گوید: «جورج نه فقط یک کارگردان فیلم است؛ او یک نیروی اصلی است» او می‌گوید: «جورج یکی از افراد کلیدی است که جهان ما را از نظر هنر، تکنولوژی و نفوذ آن تغییر داده است.»

The Lucas Museum of Narrative Art، که بازدیدکننده را در مسیر باغ‌ها، مسیرهای پیاده‌روی و آثار هنری هدایت می‌کند، نشان می‌دهد ژانگ از قبل کمپ‌ها و نقشه‌هایی در ذهن داشت که قرار بود مردم در داخل آن حرکت کنند. او می‌گوید بسیاری از بازدیدکنندگان چیزهایی خواهند دید که شبیه سفینه فضایی به نظر می‌رسد.

نمای بیرونی ساختمان موجدار است؛ ۱۳۰۰ پنل فایبرگلاس، هرکدام با مشخصات خاص خود. شمال و جنوب نیز با یک سایبان متصل به هم متصل می‌شوند؛ سایبانی که مانند یک کشتی فضایی به نظر می‌رسد. ورودی غاری‌شکل است.
یک آسانسور شیشه‌ای بازدیدکنندگان را به طبقه دوم می‌برد که گالری‌هایی با نقاشی‌ها، رستورانی با نمای پانوراما و مجموعه‌ای از فضاهای آموزشی دارد ــ سقف‌های منحنی نیز موزه را تعریف می‌کنند.

اگرچه یانگ این ساختمان را طراحی کرد، در طول زمان مانند بسیاری از پروژه‌های لوکاس، خود لوکاس نیز به آن پیوست. او می‌گوید: «از همان ابتدا برخی مردم نگفتند: «او یک طراح است؛ او جهان را اصلاح می‌کند.»
اما بیشتر مردم می‌گویند: «او یک هنرمند است» پس شاید او سلیقه دیگری داشته باشد و بخواهد کار را جمع‌وجورتر کند.»

وقتی به مرحله جزئیات رسید، لوکاس تعهد شخصی به این پروژه نشان داد. در اوایل همین سال، مدیر باسابقه موزه، که از ابتدا نظارت بر ساخت‌وساز را بر عهده داشت، پس از آنکه لوکاس تصمیم گرفت خودش پروژه را تحویل بگیرد، استعفا داد.

زندگی لوکاس اغلب از کارهای روزمره جدا بوده، اما برنامه‌های اولیه مراسم افتتاحیه شامل ۳۵۰ وسیله نقلیه از دنیای Star Wars خواهد بود.

او می‌گوید: «من یک کشتی را برداشتم و آن را با یک مته سوراخ کردم.» او می‌خندد: «نمی‌خواستند مردم بیایند تا فقط چیزهایی شبیه Star Wars ببینند.»

پانزده سال پس از آنکه به لوکاس گفته شد جهان او «بسیار بزرگ» است و باید آن را کوچک کند، اکنون او برعکسش را می‌بیند.

او می‌گوید: «این همان اتفاق است. آره البته که من مکان را عوض کرده‌ام. منظره زیبایی دارد. یک موزه ساختن سخت‌تر از ساختن فیلم است. یک موزه هزار پنجره دارد.»


وقتی لوکاس با هابسون آشنا شد


هابسون در سال ۲۰۰۵ در یکی از جلسات سالانه Sun Valley با لوکاس آشنا شد. در آن زمان، لوکاس که مسیر حرفه‌ای‌اش به‌شدت رشد کرده بود، شانه‌به‌شانه جف بزوس و دیگر اعضای نخبگان فناوری قدم می‌زد. او بعدتر ملاقاتش با هابسون را چنین توصیف کرد: «او با تی‌شرت مشکی و شلوار جین آمده بود و تنها سیاه‌پوست آن جمع بود.»

هابسون می‌گوید: «وقتی من وارد شدم، او با لباس سفید وارد شد؛ دو جهان کاملاً متفاوت در سبک و حس.»
اما هابسون ادامه می‌دهد: «او همیشه این نمایشگاه را درباره تاریخ و تاریخ‌نگاری کلیسا و ایالت نمی‌دید، بلکه درباره مردم بود.»

او می‌گوید هزینه ساخت موزه، که به یک میلیارد دلار نزدیک شده، ارزشش را دارد. هابسون دیدگاه متفاوتی دارد: «ما همیشه گفتیم داریم چیزهایی را به جامعه برمی‌گردانیم؛ و این کاری است که انجام می‌دهیم.»

او اضافه می‌کند: «وقتی به Star Wars نگاه می‌کنید، همیشه می‌بینید چیزی از عشق و علاقه در آن وجود دارد.»

لوکاس می‌گوید: «من پیراهنی از یک فروشگاه محلی دارم که نوشته: کارهای سخت‌تر از ساخت فیلم هم وجود دارد و این یکی از آن‌هاست.»

هابسون می‌گوید: «جورج می‌گوید یک نقطه سفید سخت‌تر از یک صفحه سفید است. جان‌بخشی به یک موزه کار دشواری است. هر طراحی که تا به حال ساخته شده از صفر شروع کرده. این چیزی است که بی‌سابقه احساس می‌شود.»

هابسون می‌گوید: «این پروژه فرصتی است برای اینکه مردم سفر جورج را در موزه مشاهده کنند.»

لوکاس می‌پرسد: «آیا امروز برایم قهوه می‌گیری؟»

هابسون می‌گوید: «بله.»

لوکاس می‌گوید: «نزدیک است.»

هابسون می‌خندد و می‌گوید: «خب، ترجیح می‌دهم این تقصیر من باشد تا او فکر کند این تقصیر من است. من فقط این کار را انجام می‌دهم چون همسرش هستم و می‌دانم چگونه او را خوشحال کنم.» او ادامه می‌دهد: «اگر او بگوید این یک موزه خاص است، من می‌خواهم آن را چنین ببینم.»

منبع WSJ Innovators Awards
نویسنده همکار جان یوئرگنسن
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.