پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
جایزه نوآوری والاستریت در بخش نیکوکاری و نوآوری در علم به پریسیلا چان رسید
از کودکی در خانوادهای مهاجر تا تبدیلشدن به یکی از اثرگذارترین زنان علم و نیکوکاری؛ پریسیلا چان حالا میخواهد معمایی را حل کند که دههها دانشمندان را ناکام گذاشته: ریشههای پنهان بیماری. سازمانی که او و مارک زاکربرگ بنا کردهاند، امسال دهساله شد و بیش از هر زمان دیگری به آینده پزشکی جهت میدهد. امسال «جایزه نوآوران والاستریت» در بخش نیکوکار و نوآور در حوزه علم ازآن پریسیلا چان شد. در ادامه، گفتوگوی ضمیمه مجله والاستریت را با پریسیلا چان میخوانید.
پریسیلا چان در حال توضیح این موضوع است که چگونه «ابتکار چان زاکربرگ»؛ سازمانی که چان و زاکربرگ بنا کردهاند قصد دارد با «کاهش، درمان و مدیریت بیماری» تا پایان قرن، جهان را تغییر دهد؛ و ناگهان در میانه جمله مکث میکند.
او روزی میخواهد برای شرکت در برنامه The Amazing Race درخواست بدهد. چان میگوید: «در موردش فکر کردهام»؛ منظورش همان مسابقه جهانی است که از شرکتکنندگان میخواهد با کمترین امکانات و بیشترین ابتکار، دور دنیا را طی کنند. چان، ۴۰ ساله، روی کاناپهای نرم در اتاق نشیمن خانهاش در پالو آلتو نشسته است و میگوید: «میدانم چه کسی را انتخاب میکردم.»
با اینکه با خنده اعتراف میکند مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک و مدیرعامل متا، کسی است که او را بهتر از هرکس میشناسد؛ اما وقتی درباره شریک رؤیاییاش برای این شوی تلویزیونی سؤال میشود، مکث میکند: «میخواهم درخواست من خلاقانه باشد.»
چان فکر میکند ویژگیهایی که احتمالاً تهیهکنندگان برنامه را تحتتأثیر قرار میدهد، همانهایی است که او سالها در سازمان CZI تقویت کرده؛ مأموریتی بشردوستانه که او و زاکربرگ ده سال پیش تأسیس کردند؛ زوجی که در کنار زندگی خانوادگی با سه فرزند، هدفی را دنبال میکنند که آن را «مسئولیت برای بهترکردن زندگی نسلهای بعد» میدانند.
با گذشت زمان و رشد شرکت متا و افزایش مشغلههای زاکربرگ، این چان؛ پزشک کودکان بود که بیشتر بار سازمان را بر دوش گرفت. او میگوید: «در طول رزیدنسی بود که سازمان واقعاً در ذهنم شکل گرفت. همیشه کمی شک داشتم… آیا من توانش را دارم؟» لبخند میزند: «ولی حالا میدانم که میتوانم، قطعاً میتوانم، یکی از رهبران پیشروی دنیای بشردوستی باشم.»
این روزها CZI منابع خود را روی یک هدف بزرگ متمرکز کرده است: ساخت یک مدل مجازی از سیستم ایمنی؛ توسعه نقشه سلولهای انسانی برای مقابله با همهگیریهای آینده؛ و بهکارگیری روشهای دادهمحور مانند هوش مصنوعی برای ساخت داروهای جدید و ارزانقیمت؛ فناوریهایی که دانشمندان بتوانند آزادانه از آن استفاده کنند.
آیا بنیاد چان زاکربرگ میتواند «علتهای پنهان بیماریها» را آشکار کند؟
جنیفر دودنا؛ برنده نوبل و بنیانگذار CRISPR میگوید: «این عالی است که افراد ثروتمند کارهای خوب انجام میدهند؛ اما آیا این کافی است؟»
کمک مالی بنیاد چان زاکربرگ تا امروز نزدیک به ۹۴ درصد ثروت آنها را در بر گرفته است؛ با وجود چنین پشتوانه عظیمی، همچنان این سؤال مطرح است که آیا ممکن است یک سازمان غیرانتفاعی «علتهای پنهان بیماری» را کشف کند؟
دودنا میگوید: «میدانم پایاندادن به درد چقدر میتواند عالی باشد.»
او توضیح میدهد که تحقیقاتی که CZI از آن حمایت میکند؛ مانند مدلسازی سلولهای ایمنی «پیچیده است و اجرای آن سخت»؛ چان نیز این موضوع را بسیار شخصی میبیند و همانطور که امید دارد، توجه ریزبینانهاش میتواند باعث بهبود درمان کودکان شود.
او درباره یک مورد نادر که بهتازگی با آن مواجه شد میگوید: «این مشکل سخت، دردناک و همراه با خونریزی بود؛ اما برای من هم حرفهای اهمیت داشت و هم شخصی.»
برای CZI این پژوهشها فقط بخشی از پروژههای متعدد در مسیر درمانهای ژنتیکی، پزشکی شخصیسازیشده و کوتاهکردن فاصله میان آزمایشگاه و درمان واقعی بیماران است.
چان، که پیشتر در بیمارستان کودکان فیلادلفیا کار میکرد، بهیاد میآورد چگونه «بیبیKJ» ؛ بیماری که با یک اختلال ژنتیکی بسیار نادر متولد شده بود؛ نخستین کودکی شد که با موفقیت تحت درمان ژنی سفارشی قرار گرفت. تیم پزشکی با تزریقهای مکرر، جهش مرگبار را اصلاح کردند. چان میگوید: «این درمان، نحوه برخورد با بیماریهای ژنتیکی را برای همیشه تغییر میدهد.»
اما سالهایی که او بهعنوان پزشک کودکان کار کرده، هنوز در ذهنش زنده است، چان میگوید: «این بیمارانی هستند که هفتهها و ماهها از آنها مراقبت میکردیم؛ و حتی وقتی بهتر میشدند، هیچوقت کاملاً خوب نبودند.»
او میگوید: «دیدن اینکه یک زندگی بهتر چطور ظاهر میشود و اینکه میتوانی واقعاً بفهمی وضعیتشان چیست؛ هم دردناک است و هم امیدبخش.»
بهگفته او، استرس کار بالینی «خردکننده» است؛ و همین یکی از دلیلهایی بود که او را به سوی ایدههای علمی گستردهتر کشاند.
وقتی پریسیلا کوچک بود، یکی از بزرگترین نگرانیهایش این بود که مادرش دیر از شیفت رستوران برنگردد؛ والدینش که از ویتنام مهاجرت کرده بودند، در محلهای کوچک در کوئینسی ماساچوست زندگی میکردند.
مادرش شیفتهای طولانی کار میکرد و پدرش برنامه مدرسه را روی تقویم دیواری آشپزخانه علامت میزد. چان مراقب بود که خواهرهای کوچکترش هیچ تاریخ مهمی را از دست ندهند.
والدینش چندین شغل همزمان داشتند؛ مادرش در رستوران چینی کار میکرد و پدرش راننده کامیونهای حمل غذا بود. چان میگوید: «من خانه، غذا و راه مدرسه را داشتم؛ همین.»
وقتی استرس داشت، پدربزرگش او را به قرارهای پزشکی میبرد؛ اما فقط تا حدی. تا اینکه روزی بیمارستان ناگهان تشخیص سرطان پدربزرگش را اعلام کرد. چان میگوید: «آن روز فهمیدم چرا نمیخواست من همهچیز را بدانم.»
وقتی در کلاس ششم بود، او آنقدر خوب شده بود که بتواند برای خرید لوازم مدرسه همراهش باشد؛ اما همان سال از دنیا رفت. چان میگوید: «آن روز یاد گرفتم که باید مسئول زندگی خودم باشم.»
دوران نوجوانیاش با مشکلات مالی و نگرانی همراه بود؛ اما همان سالها بود که او یاد گرفت چطور درس بخواند، بجنگد و استقلال پیدا کند.
از دیدار خانوادگی تا زندگی مرفه
«چان و زاکربرگ در راه یک آخرهفته زمستانی به مونترآل بودند که در خانه خانواده چان در حومه بوستون توقف کردند تا چان بتواند زاکربرگ را به خانوادهاش معرفی کند.»
ایوون چان، مادر پریسیلا از زاکربرگ خوشش آمد، اما تعجب میکرد چرا صندل پوشیده؛ آیا پاهایش یخ نمیزد؟
همه میدانند چان زنِ شلوغی است. فیسبوک رشد کرد، ازدواج کردند، آن دو به منطقه خلیج نقلمکان کردند و صاحب سه فرزند شدند. خانواده آنها حالا یک خانه و مزرعه کاری در هاوایی دارند، جایی که رویدادهای CZI در آن برگزار میشود؛ و یک خانه در لیکتاهو.
آیا برای رابطه آنها مهم است که قبل از همه اینها با هم آشنا شدهاند؟
چان میگوید: «ما با هم بزرگ شدیم و فهمیدیم که کار و سبک همدیگر چگونه است؛ و یک زندگی خیلی طولانی میسازد. ما خاطرات درونی بیست ساله داریم.» او میافزاید: «ما بخشهای روشن را دیدیم، بخشهای خندهدار، بخشهای نهچندانخوب؛ و این واقعاً چیزی است که ما را بهعنوان زوج تعریف میکند.»
چندی پیش، چان به یهودیت گروید؛ ایمانی که توسط شوهر و سه فرزند ۲.۸ و ۹ سالهاش تمرین میشود. هر جمعه شب او سعی میکند قبل از آنکه زاکربرگ شغلش را تمام کند، سرعتش را کم کند تا همراه او به خانه بیاید.
ایوون، مادر پریسیلا، میگوید: «من حالا در یک واحد مالی دانشگاه کار میکنم؛ رئیس سختگیری هم دارم و کمتر با نوهها وقت میگذرانم. اما یکبار، در سفری به مکزیک، چشمم به کلبهای افتاد که شبیه کلبههای اردوگاه دوران کودکی پریسیلا بود. وقتی عکسش را به او نشان دادم، پریسیلا احساساتی شد و گفت: «من را یاد همان روزها میاندازد… همان زمانها.»
او میگوید این روزها زیاد به نوهها غذا میدهد و بیش از حد لوسشان نمیکند. پریسیلا میخواهد بچهها درس بخوانند، تکالیفشان را انجام دهند، و کارهای خانه را یاد بگیرند. ایوون میگوید: «هیچکس اینقدر غذای رایگان به آنها نمیدهد!» میخندد: «او این کار را خیلی ساده انجام میدهد.»
اداره یکی از مراکز مهم تحقیقاتی CZI توسط چان
مؤسسه CZI Institute for Advanced Biological Imaging در ردوود سیتی کالیفرنیا، یکی از چهار مؤسسهای است که پاییز امسال توسط چان و زاکربرگ افتتاح شد. CZI کار خود را به سه بخش تقسیم میکند: تحقیقات پایه؛ نوآوری تکنولوژیک (از جمله هوش مصنوعی)؛ و پروژههای زیستپزشکی. چان همچنین بر مراکز دیگری نظارت دارد مانند BiaLabs در سانفرانسیسکو، شیکاگو و نیویورک که روی ایمنی، سیستمهای سلولی و دیگر جنبههای زیستپزشکی تحقیق میکنند.
او امروز در مؤسسهای ایستاده که به نوعی «ابرمیکروسکوپ» است؛ جایی که لنز آن از پیچیدگی یک کارشناس جهانی بهره میبرد. این فقط یک ابزار علمی نیست؛ تنها بخشی از مجموعه فناوریهایی است که سلولها را در مقیاس اتمی بررسی میکند.
در مؤسسهای دیگر، پژوهشگری با هدست، برنامهای را نشان میدهد که به دانشمندان اجازه میدهد درون یک سلول حرکت کنند. مخاطب روی سکویی میایستد؛ مولکولها را میبیند؛ و راکل والک (منهای رنگآمیزی سفید) کوچکسازی میشود تا به داخل بدن مردی در فیلم علمیخیالی Fantastic Voyage برود. بعدتر، چان به تصویری سهبعدی از یک سلول نگاه میکند که سطح pH را نمایش میدهد؛ سلولی که با ابزارهای پیشرفته تصویربرداری خلق شده است. او میگوید: «دیدن زیستشناسی از این زاویه… زیباست.»
وقتی CZI وارد تحقیقات تخصصیتر شد، برخی تصمیمگیریها ناخواسته به چان منتقل شد.
در فوریه، سازمان اعلام کرد که اهدای کمکهزینهها را گسترش خواهد داد؛ از جمله به جوامع مهاجر، زنان و اقلیتهای نژادی. این تصمیم ضمن بازسازی کارکنان، برخی نگرانیها را برانگیخت. یک سخنگوی CZI میگوید تعداد تغییرات در کارکنان زیاد نبود؛ و بخش عمده آن مربوط به کاهش و ادغام ساختاری بود.
یک تغییر عمده، Primary School بود مدرسهای که چان آن را تأسیس کرده و به جوامع کمبرخوردار سرویس میدهد. با گسترش مدارس جدید در محوطههای دانشگاهی در منطقه خلیج، چان اعلام کرد شعبهای جدید ایجاد میشود و مدرسه فعلی در سال تحصیلی ۲۰۲۵–۲۰۲۶ بسته خواهد شد.
او میگوید هدف ایناست که منابع بیشتری مستقیماً به پروژههای CZI برسد: «این مدتزمان، زمان خیلی زیادی بود؛ و اکنون اولویت من، تمرکز روی CZI است.» او مدرسه را نوعی «آزمایش بزرگ» توصیف میکند که به ایجاد یک مدل آموزشی برای دانشآموزان کمک کرد و میگوید با اینکه تجربه ارزشمندی بود، ولی زمان تغییر فرا رسیده است.
گیتس، که با چان و زاکربرگ از نزدیک کار کرده است، میگوید: « CZIنشان میدهد که چگونه نیکوکاری میتواند پیشرفت علمی را تسریع کند.»
او میگوید که تعهد چان به اهداف بزرگ و پشتکارش در «کارِ بدون چشمداشت»، قابل توجه است.
در همین حال، اثر چان در بسیاری از پروژههای متا ردیابی میشود؛ از تصمیمات مربوط به ثبت دادهها گرفته تا توسعه ابزارهای مورد نیاز برای نظارت.
زاکربرگ میگوید: «هر دوی ما، سالها در چشم عموم مردم بودهایم و میدانیم که اگر تلاش کنیم کار معنادار انجام دهیم، انتقاد هم خواهیم شد.» او ادامه میدهد: «برخی انتقادها با حسن نیت مطرح میشود؛ و حتی اگر دردناک باشد، میتوان چیز بهتری از آن ساخت، اما انتقادهایی هم هست که فقط دنبال داستانی اغراقآمیزند.»
او به توانایی چان در «تمرکز، جهتگیری و مهارت تصمیمگیری» اشاره میکند و همچنین اخلاق کاری بیوقفهاش.
اثر چان در رسواییهای متا نیز احساس شده؛ از جمله تصمیمات حساس مربوط به دادهها، سیستمهای راستیآزمایی و سیاستگذاری.
با این حال، چان درباره مدیریت بحران میگوید: «این جهشی بود از دویدن اسپرینت به دویدن ماراتن.»
او اعتراف میکند که نمیتواند خیلی سریع بدود: «اگر مجبور بودم در یک مسابقه تلویزیونی رقابتی شرکت کنم، به یک کولهپشتی بسیار سبک نیاز داشتم.»
آیا چان واقعاً میخواهد در The Amazing Race شرکت کند؟
چان میگوید: «بله؛ بخشی از من وجود دارد که میخواهد از صخرهها بپرد و کارهای دیوانهوار انجام دهد.» با این حال، او میافزاید: «ما همه این زمان را صرف صحبت درباره واقعیت کردیم. شاید… شاید دفعه بعد بیشتر دربارهاش حرف بزنیم.»
