پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
حباب داتکام و حباب هوش مصنوعی؛ آیا تاریخ دوباره تکرار میشود؟
محسن کرامتی مقدم، کارشناس مطالعات فرهنگی و رسانه / در ادبیات اقتصادی، واژه «حباب» همیشه با روایتی تاریخی و احساسی همراه است؛ روایتی از امیدهای بزرگ، سرمایهگذاریهای افراطی و سرانجام سقوطهای دردناک. قرن بیستم با چند حباب ماندگار شناخته میشود: سقوط والاستریت در ۱۹۲۹ که آغاز رکود بزرگ بود، حباب سهام و املاک ژاپن در دهه ۸۰ که اقتصاد این کشور را به «دهه از دسترفته» کشاند، و در نهایت حباب داتکام در آستانه هزاره جدید که رویاهای پیرامون اینترنت را از عرش به فرش رساند. هر سه این بحرانها نهفقط نقطه عطف مالی، که آینهای از طمع و تخیل جمعی بودند.
در قرن بیستویکم نیز واژه «حباب» از همان آغاز پررنگ شد: بحران مسکن آمریکا که در ۲۰۰۷–۲۰۰۸ اقتصاد جهانی را فلج کرد، جهش و سقوط رمزارزها که گاه «حباب دیجیتال» لقب گرفت و اکنون تبوتاب بیسابقه پیرامون هوش مصنوعی که برخی آن را «حباب فناوری قرن بیستویکم» میخوانند. تاریخ نشان داده است که هر قرن حبابهای خاص خود را دارد؛ لحظاتی که قیمتها جلوتر از واقعیت میدوند و بازار در مرز میان نوآوری و توهم حرکت میکند. پرسش امروز این است: آیا موج هوش مصنوعی همان حباب بزرگ قرن جدید خواهد بود یا زیرساختی ماندگار همچون اینترنت بهجا میگذارد؟
این روزها بار دیگر زمزمههای مشابهی شنیده میشود: آیا سرمایهگذاریهای گسترده در هوش مصنوعی ما را به سمت تکرار همان مسیر میبرد؟ آیا جهشهای بیسابقه سهام شرکتهایی چون انویدیا، اپل، اوپن ایآی، مایکروسافت و آمازون نشانه شکوفایی اقتصادی است یا زنگ خطر یک سقوط قریبالوقوع است؟
حباب داتکام؛ امید بزرگ و سقوط سنگین
دهه ۹۰ میلادی زمانی بود که اینترنت از یک پروژه نظامی–دانشگاهی به پدیدهای عمومی تبدیل شد. از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰، هزاران استارتاپ اینترنتی در آمریکا تأسیس شدند؛ بسیاری از آنها حتی مدل کسبوکار روشنی نداشتند، اما تنها افزودن پسوند «.com» به نامشان کافی بود تا سرمایهگذاران را شیفته و دلباخته کنند!
شاخص نزدک در این سالها با سرعتی سرسامآور رشد کرد. اگر در سال ۱۹۹۵ نزدک حدود ۱۰۰۰ واحد بود، تا مارس ۲۰۰۰ به مرز ۵۰۰۰ واحد رسید. این رشد ۵ برابری در کمتر از پنج سال، نتیجه جریان سرمایهای بود که به سوی شرکتهای اینترنتی سرازیر شد. عرضههای اولیه (IPO) به شکل بیسابقهای رونق گرفت و سرمایهگذاران خرد و کلان بدون بررسی دقیق وارد میدان شدند.
اما این سرخوشی چندان پایدار نبود. بسیاری از شرکتهای داتکام فاقد درآمد پایدار بودند. هزینههای تبلیغات، جذب کاربر و توسعه سرسامآور بود و مدلهای کسبوکار بیشتر بر پایه امید به آیندهای نامعلوم بنا شده بود. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۲، حباب ترکید. شاخص نزدک بیش از ۷۵ درصد سقوط کرد و از ۵۰۰۰ واحد به کمتر از ۱۲۰۰ رسید. میلیاردها دلار ثروت دود شد و شرکتهای زیادی ورشکسته شدند.
با این حال، همهچیز از بین نرفت. شرکتهایی مانند آمازون که در آن زمان هم سقوط شدیدی را تجربه کردند (کاهش بیش از ۹۰ درصد ارزش بازار)، توانستند بقا پیدا کنند و بعدها به غولهای اقتصادی جهان تبدیل شوند. همین طور زیرساختهای ارتباطی، فیبر نوری و فرهنگ دیجیتال تثبیت شد. حباب داتکام نشان داد که فناوری اینترنت آیندهساز است، اما مسیر تثبیت آن از میان شکستهای گسترده و خرابههای برجِ آرزوها عبور میکند.
ظهور هوش مصنوعی و انفجار سرمایهگذاری
دو دهه پس از فروکش کردن تب داتکام، فناوری دیگری توانسته است شور و شوقی جهانی ایجاد کند: هوش مصنوعی. انتشار ChatGPT در نوامبر ۲۰۲۲ آغازگر موجی بود که به سرعت از حوزه تحقیقاتی فراتر رفت و به پدیدهای فرهنگی، اقتصادی و رسانهای تبدیل شد. ظرف یک سال، میلیونها کاربر در سراسر جهان از ابزارهای تولید متن، تصویر، کد و موسیقی استفاده کردند و صنایع مختلف در پی یافتن کاربردهای تجاری آن برآمدند.
این موج با سرمایهگذاریهای نجومی همراه شد. مایکروسافت بیش از ۱۳ میلیارد دلار در OpenAI سرمایهگذاری کرد و دسترسی انحصاری به فناوریهای آن را در سرویسهای ابری Azure فراهم ساخت. آمازون و گوگل نیز قراردادهای چندمیلیارد دلاری با شرکتهای فعال در حوزهی مدلهای زبانی و پردازش داده منعقد کردند. در کنار این غولها، صدها استارتاپ کوچکتر با ارزشگذاریهای میلیارددلاری تأسیس شدند؛ شرکتهایی که هنوز سودآوری مشخصی ندارند اما در صدر توجه رسانهها و سرمایهگذاران قرار گرفتهاند.
از سوی دیگر، سهام شرکتهای سختافزاری و زیرساختی مانند انویدیا رشدی بیسابقه را تجربه کردند. انویدیا بهعنوان تأمینکننده اصلی پردازندههای گرافیکی موردنیاز برای آموزش مدلهای هوش مصنوعی، از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۵ بیش از ۱۰ برابر رشد ارزش بازار داشت و از مرز ۴ تریلیون دلار عبور کرد. این رقم، انویدیا را در کنار اپل و مایکروسافت به باشگاه شرکتهای چندتریلیوندلاری وارد کرد.
شاخص نزدک بار دیگر بخش عمدهای از رشد خود را مدیون چند شرکت محدود شد. در سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۵ اصطلاح «Magnificent Seven» برای اشاره به هفت شرکت بزرگ فناوری (اپل، مایکروسافت، آمازون، آلفابت، متا، انویدیا و تسلا) باب شد. تحلیلها نشان داد بیش از ۶۰ درصد رشد شاخص S&P 500 در این دوره تنها به این هفت سهم مربوط بوده است. چنین تمرکزی در بازار، یادآور همان روزهای اوج داتکام است که بخش عمده رشد به چند شرکت محدود تعلق داشت.
شباهتها و تفاوتهای دو حباب
مقایسه حباب داتکام و حباب احتمالی هوش مصنوعی نشان میدهد که شباهتهای زیادی بین این دو وجود دارد. در هر دو مورد، هیجان رسانهای و وعدهی تغییر جهان باعث شد سرمایهگذاران بدون توجه کافی به بنیانهای اقتصادی وارد میدان شوند. ارزشگذاریهای میلیارددلاری برای شرکتهایی که هنوز سودآوری ندارند، امروز همانند سال ۲۰۰۰ تکرار شده است.
اما تفاوتهای مهمی هم وجود دارد. در داتکام، بیشتر شرکتها هیچ جریان درآمدی واقعی نداشتند و اینترنت هنوز در آغاز راه بود. در حالی که امروز هوش مصنوعی کاربردهای عملی و درآمدزا دارد: از اتوماسیون فرایندهای سازمانی تا تولید محتوا، تبلیغات، جستوجو و حتی داروسازی. دومین تفاوت مهم این است که بازیگران اصلی امروز شرکتهای تثبیتشده و قدرتمند هستند. اوپن ایآی، مایکروسافت، گوگل و آمازون برخلاف استارتاپهای نوپای داتکام، زیرساخت مالی و بازارهای تثبیتشدهای دارند که میتوانند مخاطرات احتمالی را تا حدی خنثی کنند.
روایت بدبینانه: هشدار تورستن اسلوک
تورستن اسلوک، اقتصاددان ارشد شرکت Apollo Global Management، یکی از کسانی است که نسبت به خطر حباب هوش مصنوعی هشدار داده است. او معتقد است ارزشگذاری شرکتهای فعال در این حوزه حتی از دوران اوج داتکام هم فراتر رفته و امکان دارد سقوطی شدیدتر رخ دهد.
اسلوک به نمونههایی مانند پاداشهای ۱۰۰ میلیون دلاری متا برای جذب استعدادهای هوش مصنوعی یا سرمایهگذاری ۱۴ میلیارد دلاری OpenAI در ScaleAI اشاره میکند که در نهایت به اخراج ۲۰۰ نفر منجر شد. از نظر او این نشانههایی از سرمایهگذاری افراطی و بیپایه است. همچنین او تأکید میکند که بیشتر رشد بازار سهام در این دوره ناشی از عملکرد همین چند شرکت بزرگ بوده و چنین روندی نمیتواند پایدار باشد.
از نگاه اسلوک، حتی اگر هوش مصنوعی همچنان ابزاری مفید باقی بماند، لزومی ندارد که بهعنوان برچسب تبلیغاتی برای هر محصول و هر فرایند استفاده شود. همانطور که سقوط داتکام پایان اینترنت نبود، ترکیدن حباب هوش مصنوعی نیز پایان این فناوری نخواهد بود، اما میتواند به کاهش جدی نفوذ شرکتهای بزرگ و نابودی استارتاپهای نوپا منجر شود.
روایت خوشبینانه: برت تیلور و منطق تاریخ
در مقابل، برت تیلور، رئیس هیئتمدیره OpenAI و مدیرعامل استارتاپ Sierra، نگاه متفاوتی دارد. او وجود حباب را انکار نمیکند و حتی تأیید میکند که بسیاری از سرمایهگذاران ضرر خواهند کرد. اما او به آینده خوشبین است و این وضعیت را با حباب داتکام مقایسه میکند.
تیلور یادآوری میکند که در سال ۱۹۹۹ بسیاری از تحلیلگران درست میگفتند که اینترنت در حباب است، اما در نهایت «حق با کسانی بود که به اینترنت باور داشتند». از دید او، هوش مصنوعی نیز همین مسیر را طی میکند: بسیاری از شرکتها شکست میخورند، اما ارزش اقتصادی و تحولآفرین آن در درازمدت ثابت خواهد شد.
بازارهای مالی امروز و نشانههای تبوتاب
برای درک ابعاد این بحث، کافی است به ارقام بازار نگاه کنیم. انویدیا در ژوئن ۲۰۲۵ برای مدتی به مرز ۴ تریلیون دلار ارزش بازار رسید، در حالی که تنها دو سال قبل کمتر از ۵۰۰ میلیارد دلار ارزش داشت. آلفابت، مایکروسافت و اپل نیز هر یک در محدوده ۳ تا ۳.۵ تریلیون دلار معامله میشوند و آمازون از مرز ۲ تریلیون دلار عبور کرده است. این سطح از ارزشگذاری در تاریخ بازار فناوری بیسابقه است و بخش مهمی از آن بهطور مستقیم به موج هوش مصنوعی نسبت داده میشود.
اما همین رشد سریع، نگرانیهایی درباره پایداری ایجاد کرده است. شاخصهای مالی نشان میدهند نسبت قیمت به درآمد (P/E) بسیاری از این شرکتها بالاتر از میانگین تاریخی است. بهویژه انویدیا که P/E آن در مقاطعی به بیش از ۷۰ رسید؛ عددی که حتی در دوران اوج داتکام نیز برای بیشتر شرکتها سابقه نداشت.
تمرکز رشد بازار بر چند سهم محدود نیز ریسک سیستماتیک ایجاد میکند. اگر یکی از این شرکتها دچار مشکل شود، اثر دومینویی بر کل بازار خواهد داشت؛ همانطور که در حباب داتکام سقوط شرکتها، زنجیرهای از بحرانها را به راه انداخت.
از قله انتظارات تا ورطه سرخوردگی؛ چرخه حیات هوش مصنوعی در آینه گارتنر
هر فناوری نوظهوری، حتی اگر بنیادی و تحولآفرین باشد، ناگزیر از عبور از منحنی هیجانی است که گارتنر سالهاست آن را «چرخه هایپ» مینامد. این چرخه نشان میدهد چگونه نوآوریها ابتدا با وعدههای اغراقآمیز و توجه رسانهای به قلهای از انتظارات میرسند، سپس در مرحلهای به نام «ورطه سرخوردگی» سقوط میکنند و تنها آن دسته از کاربردها و زیرساختها که ارزش واقعی دارند، از این مسیر جان سالم به در میبرند و به مرحله بلوغ و بهرهوری میرسند.
چرخه هایپ ۲۰۲۵: هیجان میریزد، زیرساختها میمانند
چرخه هایپ گارتنر برای سال ۲۰۲۵ یک پیام روشن دارد: هوش مصنوعی مولد (Generative AI) که طی دو سال گذشته مهمترین موتور روایت فناوری و سرمایهگذاری بود، از قله انتظارات پایین آمده و در سراشیبی «ورطه سرخوردگی» قرار گرفته است. این بدان معناست که موج اولیه هیجان، که با رونمایی از ChatGPT و مدلهای مشابه آغاز شد، به نقطهای رسیده که فاصله میان وعدهها و واقعیتهای عملیاتی آشکار شده است. بسیاری از سازمانها دریافتهاند که پیادهسازی هوش مصنوعی فراتر از یک آزمایشگاه کوچک، نیازمند دادههای تمیز، فرآیندهای پایدار و زیرساختهای پرهزینه است.
اما نکته مهمتر، صعود همزمان فناوریها و رویکردهای دیگری به قله انتظارات است: ایجنتهای هوش مصنوعی (AI Agents)، دادههای آماده برای هوش مصنوعی (AI-Ready Data)، ارکستراسیون و عملیات مدل (ModelOps)، حاکمیت داده و مدل (Sovereign AI) و مدیریت اعتماد، ریسک و امنیت (AI TRiSM). این واژهها در نگاه اول شاید کمتر رسانهای باشند، اما دقیقاً نشان میدهند که بازار از «یک چتبات دیگر» عبور کرده و به سمت ستونهای زیرساختی و حکمرانی حرکت کرده است.
این وضعیت شباهت عجیبی به تجربه داتکام دارد. در اواخر دهه ۹۰، توجه سرمایهگذاران و رسانهها بر وبسایتهای پرزرقوبرق و نامهای تجاری نوپا متمرکز بود. اما پس از سقوط، ارزش واقعی در زیرساخت اینترنت—از فیبر نوری و پروتکلهای شبکه گرفته تا شرکتهای دیتاسنتر و خدمات ابری اولیه—آشکار شد. امروز نیز شاید هوش مصنوعی مولد بهعنوان «چهره عمومی» فناوری دچار اصلاح انتظارات شود، اما پشت صحنه، سرمایهگذاریهای عظیم در داده، مراکز داده، امنیت و حکمرانی مسیر آینده را ترسیم میکنند.
پرسش اصلی این است: کدام یک از این ستونها میتوانند به «سکوی بهرهوری» برسند و ماندگار شوند؟ تجربههای گذشته نشان میدهد حوزههایی که بر زیرساخت پایدار و نیازهای اساسی سازمانی تمرکز دارند، شانس بیشتری برای عبور از ورطه سرخوردگی دارند. ایجنتهای هوش مصنوعی اگر بتوانند در مقیاس سازمانی بهطور مستقل وظایف پیچیده را انجام دهند، میتوانند نقشی مشابه موتورهای جستوجو در اینترنت ایفا کنند. دادههای آماده و حاکمیت هوش مصنوعی نیز کلید اعتمادسازیاند؛ بدون آنها، پذیرش اجتماعی و قانونی ناممکن خواهد بود.
به بیان دیگر، نمودار گارتنر فقط یک تصویر لحظهای از وضعیت فناوریها نیست، بلکه نوعی پیشبینی درباره آینده نزدیک هم هست: اینکه تب و تاب اولیه هوش مصنوعی مولد احتمالاً فروکش میکند، اما همانطور که اینترنت پس از داتکام از دل زیرساخت و بازماندگان قدرتمند جان گرفت، موج هوش مصنوعی نیز بر پایه داده، حکمرانی و ایجنتهای هوشمند مسیر بلوغ را طی خواهد کرد.
سناریوهای پیشرو
بر اساس روندهای تاریخی و دادههای موجود، میتوان سه سناریو را برای آینده متصور شد. نخست سناریوی ترکیدن حباب است؛ در این حالت، ارزشگذاریهای افراطی فرو میریزد و بازار شاهد سقوط شدید خواهد بود. استارتاپهای کوچک نابود میشوند و حتی غولهای بزرگ بخشی از ارزش بازار خود را از دست خواهند داد.
سناریوی دوم، پاکسازی طبیعی است؛ در این حالت، بازار اصلاح میشود اما بهطور کامل فرو نمیریزد. شرکتهای ضعیف حذف میشوند و چند بازیگر اصلی باقی میمانند و سلطه خود را گسترش میدهند. این همان الگویی است که پس از حباب داتکام برای آمازون، گوگل و ایبی رخ داد.
سناریوی سوم، تداوم رشد با اصلاحات تدریجی است. در این حالت، هوش مصنوعی بهعنوان فناوری بنیادی در اقتصاد ادغام میشود و اگرچه هیجان اولیه فروکش میکند، اما بازار همچنان با سرعتی پایدار رشد خواهد کرد.
ختم کلام؛ این حباب چه بترکد و چه نترکد، هوش مصنوعی سوار قطار تمدن شده است
اکوسیستم هوش مصنوعی بهواقع در وضعیت پیچیدهای قرار دارد. شباهتهای تاریخی با حباب داتکام غیرقابل انکار است؛ هیجان، سرمایهگذاری افراطی و تمرکز بیش از حد بر چند شرکت بزرگ نیز غیر قابل چشم پوشی است. اما تفاوتهای مهمی نیز مانند کاربردهای عملی، جریانهای درآمدی واقعی و حضور غولهای فناوری شناخته شده، وجود دارد.
دیدگاه تورستن اسلوک ما را نسبت به خطرات بالقوه هشدار میدهد؛ در حالی که نگاه برت تیلور به ما یادآوری میکند که حتی در دل حبابها نیز آیندهای بزرگ شکل میگیرد. پرسش اساسی این است که سرمایهگذاران و سیاستگذاران از کدام منظر به ماجرا نگاه خواهند کرد.
تجربه داتکام نشان داد که سقوطها پایان راه نیستند، بلکه بخشی از مسیر تثبیت فناوریهای بزرگاند. به همین ترتیب، اگرچه احتمال دارد حباب هوش مصنوعی بترکد و بسیاری از بازیگران را از میدان خارج کند، اما بعید است که این پایان داستان باشد. شاید دهههای بعدی نشان دهند که همانطور که اینترنت دنیای تجارت و زندگی روزمره را دگرگون کرد، هوش مصنوعی نیز به زیرساختی بنیادین برای قرن بیستویکم و آینده تمدن بشر در این سیاره و کهکشان پیرامون، تبدیل خواهد شد.