پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
در سال ۱۴۰۳ شرکتهای TSP با وجود اینکه توفانی شروع کردند ولی پدیده تحولآفرین سال نبودند؛ چرا این اتفاق نیفتاد؟
مینا حاجی، سردبیر ماهنامه عصر تراکنش / در راستای پیشبرد و پیشرفت نظام جامع مالیاتی در کشور و سهمی که مالیات از بودجه کشور داشت، قرار بود شرکتهای معتمد مالیاتی یا همان TSPها، پدیده تحولآفرین فناوریهای مالی ایران در سال ۱۴۰۳ باشند؛ قرار بود TSPها به کمک سازمان امور مالیاتی زیرساختهایی فراهم کنند که شفافیت مالیاتی را از یک رؤیا در ایران به واقعیت تبدیل کنند. اتفاقی که در ادامه بتواند عدالت مالیاتی و توسعه زیرساختهای کشور به کمک مالیات و موضوعات زیرساختی دیگر را در پیش بگیرد. اما در سال ۱۴۰۳ شرکتهای TSP با وجود اینکه توفانی شروع کردند ولی پدیده تحولآفرین سال نبودند. ولی چرا نشد؟ مگر دولت و کشور توسعه نظام امور مالیاتی را نمیخواست؟
به نظر میرسد دلایل متعددی برای این «نشدن» وجود دارد. از یک طرف، مدل کسبوکاری ناکارآمد و دستوری که سازمان امور مالیاتی برای TSPها تعریف کرده، نهتنها توجیه اقتصادی روشنی برای مراحل بعدی و ادامه مسیر ندارد، بلکه حتی صدای اعتراض شرکتهای معتمد را هم درآورده است. از طرف دیگر، شرکتهای PSP، که پیشتر شریک مهمی برای سازمان امور مالیاتی در پیادهسازی پروژههای مالیاتی از جمله وصلکردن دستگاههای کارتخوان به پروندههای مالیاتی و طرحهای مشابه بودند، بهیکباره به عقب رانده شدند و ایجاد یک نهاد جدید برای توسعه کارهایی از این دست، به مذاقشان خوش نیامد و آن را نوعی موازیکاری پرهزینه میدانند.
بااینحال، نمیتوان انکار کرد که شرکتهای معتمد مالیاتی – با تمام نارساییها و ابهامهای مسیر – توانستهاند بخشی از بار تحول دیجیتال در نظام مالیاتی کشور را به دوش بکشند. آنها همزمان با توسعه فنی و زیرساختی کسبوکارهای خود، نقش نهادهای غایب را نیز ایفا کردهاند: آموزش مؤدیان، فرهنگسازی مالیاتی و حتی جبران کمکاریهایی که از سوی سازمان امور مالیاتی در روشنگری افکار عمومی رخ داده است.
جاده خاکیِ پر از دستانداز
امروز TSPها در یک دوراهی حساس ایستادهاند. از یک طرف، با چالشهای ساختاری بزرگی روبهرو هستند: تعرفههای نامشخص و غیراقتصادی، عدم دسترسی به دادههای باکیفیت، فرهنگ مالیاتی ضعیف در میان مؤدیان، و چندگانگی اطلاعاتی که از نبود هماهنگی بین نهادهای مختلف حکایت دارد. از طرف دیگر، چشمانداز روشن است: اینکه سهم مالیات در تأمین هزینههای جاری مدیریت کشور افزایش خواهد یافت و به تبع آن هر زیرساختی که بتواند به این توسعه کمک کند، احتمالاً آینده روشنی خواهد داشت اگر البته برخی زیرساختهای نهادی و قانونی با آنها همراه شوند.
شفافسازی مدل درآمدی و تعرفهگذاری خدمات، یکی از ضروریترین گامها در این راستاست. امروز بسیاری از شرکتهای معتمد هنوز نمیدانند چطور و از کجا باید درآمد پایدار و مقرونبهصرفهای داشته باشند و اگر هم بدانند، قوانین محدودکننده سازمان امور مالیاتی آنها را از هرگونه خلق نوآوری و سرویس ارزشافزوده در این حوزه منع کرده است. این ابهام باعث شده سرمایهگذاری در این حوزه با ریسک بالا همراه باشد و پایداری کسبوکارها در هالهای از تردید قرار گیرد.
از سوی دیگر، همچنان شاهد ناهماهنگی بین وزارت صمت، سازمان امور مالیاتی و سایر نهادها هستیم که اجرای طرحهایی مانند الزام به استفاده از پایانههای فروشگاهی را دچار وقفه و ابهام کرده است. در این میان، نبود دسترسی امن و شفاف به دادههای مالی، عملاً مانع استفاده شرکتها از فناوریهایی مانند هوش مصنوعی در تحلیل رفتار مؤدیان میشود. همه اینها بهنوعی این صنعت تازهجان را به میدان جنگی تبدیل کرده است که بازیگرانش نمیدانند دوستشان و دشمنشان کیست؟
پیشنهادی برای نجات
در این میدان جنگ بالاخره باید اتفاقاتی بیفتد و در این جنگ باید دید شرکتهای معتمد مالیاتی به قهرمانان اصلی این داستان تبدیل میشوند یا به لشکر شکستخورده ازجنگبرگشته؟ که البته شکست شرکتهای معتمد میتواند زمینهساز شکست اساسی در تحقق نظام جامع مالیاتی در کشور باشد و بهنوعی شکست سازمان امور مالیاتی محسوب خواهد شد و در کارنامه مدیران این سازمان برای همیشه خواهد ماند که قرار بود چه بکنند ولی چه شد! اما همانقدر که اوضاع هنوز خاکستری است، هدف از این یادداشت هم نقد بازیگران یا سازمان امور مالیاتی و ایجاد دلسردی نیست بلکه هدف ارائه راهکار است قبل از اینکه خیلی دیر شود. با مدیران کسبوکارهای معتمد مالیاتی که صحبت میکنیم، متوجه میشیم که برای عبور از این وضعیت، چند پیشنهاد اصلاحی حیاتی وجود دارد:
- یک؛ تدوین مدل اقتصادی واقعی برای TSPها که هم منصفانه باشد و هم انگیزهبخش؛
- دو؛ ایجاد سامانههای یکپارچه بیننهادی برای کاهش ناهماهنگی و پراکندگی اطلاعات؛
- سه؛ سرمایهگذاری در آموزش و فرهنگسازی مالیاتی، نه فقط برای مؤدیان بلکه حتی برای کارکنان نهادهای مرتبط؛
- چهار؛ بهکارگیری فناوریهایی مثل بلاکچین برای ثبت تراکنشها، یا ابزارهای تحلیل پیشرفته برای پیشبینی و شناسایی تخلفات مالیاتی؛
- پنج؛ بازنگری در نقش نظارتی سازمان امور مالیاتی به نفع تسهیلگری، نه صرفاً اعمال فشار.
TSPها؛ بازوهای دیجیتال عدالت مالیاتی
واقعیت این است که شرکتهای معتمد مالیاتی اگر درست هدایت شوند، میتوانند نقشی کلیدی در تحقق عدالت مالیاتی ایفا کنند. آنها فقط پیمانکار نیستند، بلکه زیرساختهایی هستند که میتوانند پلی میان دولت و بخش خصوصی باشند؛ هم برای افزایش درآمدهای مالیاتی دولت و هم برای کاهش فشارهای غیرضروری بر کسبوکارها.
بهزودی به شرط اصلاح مسیر، احتمالاً شاهد بازتعریف نقش این شرکتها و درخشش پررنگتر آنها در ساختار اقتصادی کشور خواهیم بود و شاید آن اتفاقی که «قرار بود» در ۱۴۰۳ رخ دهد، حالا با کمی تأخیر در سال ۱۴۰۴ رخ دهد.