پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
تماشای جشنواره فیلم فجر با عینک سواد مالی
«زیبا صدایم کن»، فیلم منتخب آکادمی هوش مالی در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر
همزمان با چهل و سومین جشنواره فیلم فجر، ششمین جشنواره نشان «فی» برگزار شد و داوران آکادمی هوش مالی، در بخش تجلی اراده ملیِ جشنواره، به ارزیابی فیلمها پرداختند. آکادمی هوش ملی با هدف گفتمانسازی موضوع سواد مالی میان اصحاب هنر و ترویج آن در جامعه، همچون پنج سال گذشته، فیلمهای جشنواره فجر را با عینک سواد مالی مشاهده کرد تا پس از ارزیابی، نشان «فی» به برترین فیلم اعطا شود. بخش تجلی اراده ملی از بخشهای جانبی جشنواره فجر است که داوران با هدف حمایت از موضوعات ارزشمند با بیان خلاقانه سینمایی، به ارزیابی و بررسی فیلمهای راهیافته به بخش مسابقه سینمای ایران (سودای سیمرغ) میپردازند.
زیربنایی به نام فرهنگ
«رها، برای بنده کوچک و گروه سازنده آن، انگیزهای بزرگتر، فراتر و عمیقتر از حضور در جشنواره و کسب عنوان داشت. رها، حکایت همدلی، همدردی و غمخواری ما بود با مردمی که هر روز بیش از پیش، زندگی خود را در رویارویی با مشکلات معیشتی و اقتصادی، در محاصره حلقه تنگ فقر مییابند.» همانطور که این جملات شهاب حسینی در یادداشت او درباره فیلم رها نشان میدهد، سینماگران میکوشند زندگی مردم جامعه خود را بر پرده نقرهای سینما به تصویر کشند تا با جلبتوجه جامعه به مسائل یا ارائه راهکار برای آنها، گامی در جهت توسعه و رشد بردارند.
یکی از مهمترین مسائل این سالهای کشور در سطح کلان و سیاستگذاری، در سطح بنگاهها و شرکتها و در سطح افراد و خانوادهها، مسئله اقتصاد و امور مالی است. برای بهبود وضعیت خانوادهها صرفاً انتظار برای اصلاح ساختارها و سیستمها کاری از پیش نخواهد برد. آموزش و یادگیری مدیریت مالی فردی که از آن به «سواد مالی» یاد میکنیم، گامی مهم، اساسی و اثربخش در بهبود اوضاع مالی افراد و خانوادههاست.
یادگیری و آموزش سواد مالی، گاه مستقیم و از طریق کتاب و دورههای آموزشی انجام میشود و گاه غیرمستقیم و در بستر داستان، نمایش، فیلم و دیگر ابزارها و قالبهای اثرگذار صورت میگیرد. پژوهشها نشان میدهد در سهگانه دانش، مهارت و نگرش سواد مالی، نگرش تأثیر عمیقتر و طولانیمدتتری در بهکارگیری و نهادینهسازی سواد مالی در افراد دارد. از همین رو، سینما ابزاری قدرتمند در انتقال نگرشهای درست یا نادرست به مخاطبان است. معرفی و برجسته ساختن فیلمهایی که حاوی مضامین سواد مالی هستند و آنها را بهدرستی منتقل میکنند، وظیفهای بوده است که آکادمی هوش مالی، در کنار معرفی و تحلیل بازیها، داستانها و نمایشها انجام داده است.
نشان فی؛ نشانی برای تقدیر از فیلمهای دارای مضامین سواد مالی
آکادمی هوش مالی یکی از زیرمجموعههای شرکت پارت است که از هشت سال پیش، بهصورت تخصصی بر پژوهش، آموزش، سنجش و ترویج سواد مالی متمرکز است. انتشار ۱۹۰ عنوان کتاب با تیراژ پانصدهزار نسخه، آموزش دانشآموزان، دانشجویان و بزرگسالان به میزان بیش از چهارصد و پنجاههزار نفرساعت و تولید بیش از دوهزار دقیقه برنامه در رادیو و تلویزیون و انتشار بیش از ۹۰۰ یادداشت تخصصی در رسانهها، از جمله اقدامات آکادمی بوده است.
«جشنواره نشان فی» یکی از اقدامات ترویجی این آکادمی است که از شش سال پیش، با هدف گفتمانسازی موضوع سواد مالی میان اصحاب هنر و ترویج آن در جامعه، همزمان با جشنواره فیلم فجر برگزار میشود و به بررسی بازتاب مضامین سواد مالی در فیلمهای حاضر در بخش مسابقه جشنواره میپردازد. آکادمی با حضور در بخش تجلی اراده ملی، بهعنوان بخش جنبی جشنواره فیلم فجر، با ارزیابی و تحلیل فیلمها از منظر سواد مالی، به گسترش و تعمیق هرچه بیشتر آموزههای سواد مالی در جامعه کمک میکند.
«زیبا صدایم کن»؛ برترین فیلم «چهل و سومین جشنواره فیلم فجر» از منظر سواد مالی
آکادمی هوش مالی امسال نیز همچون سالهای گذشته، با حضور در بخش تجلی اراده ملی به ارزیابی فیلمها از منظر سواد مالی پرداخت. هیئت داوران آکادمی، از مجموع ۳۷ فیلم جشنواره، دوازده فیلم را حاوی مفاهیم سواد مالی دانستند که در گرههای اصلی، فرعی یا به شکل اشاره به ۵۲ مفهوم در سواد مالی پرداخته بودند؛ از این میان، ۲۹ مفهوم بهصورت اشاره، ۱۶ مفهوم بهصورت گره فرعی و ۷ مفهوم بهعنوان گره اصلی مورد توجه قرار گرفته بود.
از میان سرفصلهای سواد مالی نیز، کار و درآمد با ۲۲ مفهوم، تصمیمگیری مالی با ۱۸ مفهوم، خرج و پسانداز با ۱۰ مفهوم، اعتبار و بدهی با ۳ مفهوم و ریسک و بیمه با ۲ مفهوم، به ترتیب بیشترین توجه را به خود اختصاص داده بودند و مفهوم سرمایهگذاری امسال، نمودی در فیلمهای جشنواره نداشت.
در نهایت، هیئت داوران، با تحسین و توصیه فیلمهای رها، بازی را بکش، بچه مردم و چشمبادومی، فیلم «زیبا صدایم کن» را با بیشترین فراوانی مفهومی (۱۰ مفهوم) و پوشش سرفصلهای سواد مالی (۴ سرفصل از شش سرفصل) بهعنوان برگزیده نشان فی اعلام کردند.
هیئت داوران
هیئت داوران ششمین جشنواره نشان فی، کمیل رودی، مدیر آکادمی هوش مالی؛ مریم جلالی، معاون وزیر میراثفرهنگی و گردشگری؛ و عبدالکریم خیامی، عضو هیئتعلمی دانشگاه، فیلمهای جشنواره فجر را با عینک سواد مالی دیده و در دو بعد کمی و کیفی، مفاهیم سواد مالی فیلمها را ارزیابی و بررسی کردند؛ تا فیلمی که در کنار معیارهای سینمایی و هنری، هوشمندانهتر، دقیقتر و هنرمندانهتر مفاهیم سواد مالی را به تصویر کشیده است، بهعنوان برگزیده جشنواره، «نشان فی» را دریافت کند. فیلمهای برگزیده از نگاه هیئت داوران، رفتارها و تصمیمهای درست مالی را در بستر فیلم، بهتر و درستتر به مخاطبان عرضه داشته و به شکل بهتری، توجه مخاطبان را به اهمیت و آموزههای سواد مالی جلب میکنند. مفاهیم سواد مالی که در این فیلمها بررسی میشوند عبارتاند از خرج و پسانداز، اعتبار و بدهی، کاریابی و درآمد، سرمایهگذاری، مدیریت ریسک و بیمه و تصمیمگیری مالی. در ادامه، بخشی از گفتوگوهای هیئت داوران در نشست پایانی ارزیابی فیلمها را میخوانیم.
طبق صحبتهای عبدالکریم خیامی، عضو هیئتعلمی دانشگاه، نقطه تمرکز مخاطب تخصصی سینما، در مشاهده فیلمها، بر میزان رعایت اصول و تکنیکهای سینمایی است. خیامی میگوید: «اما هنگامی که یک نهاد تخصصی مانند آکادمی هوش مالی یا سایر نهادهای حاضر در بخش تجلی اراده ملی، از یک زاویه موضوعی به فیلم نگاه میکنند، در وهله اول میخواهند بدانند آیا این فیلم، حاوی موضوع موردنظر هست یا خیر؛ و اگر هست آیا بهدرستی آن را به نمایش درآورده است؟ و در مرحله سوم بررسی میکنند آیا اصولاً فیلم خوبی از کار درآمده است که مخاطب آن را دوست داشته باشد؟»
به گفته مریم جلالی، معاون وزیر میراثفرهنگی و گردشگری، نیز هدف آکادمی از این کار، عمومیکردن یک گزاره یا یافتن دال مرکزی مبتنی بر سواد مالی است که در پیرنگ داستانی فیلم وجود دارد.
کمیل رودی، مدیر آکادمی هوش مالی، نیز میگوید که در بررسی فیلمها از منظر سواد مالی اگر تنها اشارهای به مفاهیم سواد مالی صورت گرفته بود، بسته به کیفیت و پرداخت، یک تا سه امتیاز به آن تعلق گرفت. او توضیح میدهد: «اگر مفاهیم سواد مالی، بهعنوان گره فرعی فیلم مورد توجه قرار گرفته بود، تا هفت امتیاز و اگر مفاهیم سواد مالی، گره اصلی فیلم بود تا ده امتیاز برای آن در نظر گرفته شد.»
طبق صحبتهای رودی، از نظر موضوعی، در این جشنواره به موضوع کاریابی و درآمد، بیش از بقیه سرفصلهای سواد مالی پرداخته شده بود. او توضیح میدهد: «اما در میان مفاهیم این سرفصل، انجام کارهای زودبازده، غیرقانونی (مانند قاچاق انسان، مواد و اسلحه)، شرطبندی، قمار، زرنگبازی، کسب درآمد به هر قیمتی و نتیجهبخش نبودن کار درست و شرافتمندانه پررنگ بود؛ یعنی اغلب فیلمها بر این تأکید داشتند که با کار قانونی و معمول نمیتوان بعد مالی زندگی را مدیریت کرد و ناگزیر باید دست به کارهای دیگر زد. در اغلب فیلمها، به مشکلات اقتصادی و معیشتی اشاره شده بود؛ مشکلاتی که گویا لاجرم مردم را به سمت شیوه دیگری از تدبیر امور مالی زندگی سوق میدهد؛ مانند آنجا که در فیلم «بازی را بکش»، رسیدن به موفقیت از مسیرهای معمول ممکن نیست و همه مردم شهر از ریشسفیدان تا نوجوانان، درگیر قمار شدهاند و همهچیز آنها از کار تا زندگی تحتتأثیر قرار گرفته است و این قمار محدود به شرطبندی نیست؛ بلکه در کارآفرینی و سرمایهگذاری نیز همه به دنبال راههای میانبر با سودهای کلان میگردند؛ یا در فیلم «آبستن» بیان میشود نود درصد کسانی که از کشور فرار میکنند به سبب مشکلات مالی است. کلاهبرداری از ناآگاهی و بیسوادی افراد یا سوءاستفاده از باورها و اعتقادات مردم و تحریک آنها به بخشش بیشتر، شیوه کسب درآمد در برخی از این فیلمهاست؛ حال آنکه در آموزههای سواد مالی، بخشش، میزان مشخصی دارد یا در آیه ۲۹ سوره اسراء، بر اعتدال بر بخشش تأکید میشود.»
جلالی نیز میگوید در جامعهای که مردم میبینند عدهای با دلالی یا بالاوپایین رفتن قیمت ارز و طلا، میتوانند بهاندازه چند سال آنها درآمد داشته باشند، مردم به سمت کار زودبازده و کمکوشش تمایل پیدا میکنند و این شیوه کار، تبدیل به فرهنگ و هنجار میشود. او توضیح میدهد: «گاه به اسم اشتغالآفرینی، تولید را قربانی میکنیم؛ یعنی جامعهای که همیشه مولد بوده، لباسش را خودش میدوخته و غذایش را خودش درست میکرده است، حالا مثلاً در اتاقکی در پارکینگ مینشیند و به اسم اشتغال، کارت پارکینگ به مردم میدهد. در جامعهای که خانمها فرشباف و گلیمباف و ملیلهدوز بودهاند، الان در جایی مثل سازمان فنیوحرفهای، اغلب این کلاسها تعطیل شده و بهجای آن ناخنکاری مورد استقبال قرار گرفته است؛ یعنی از تولید یک کالای سرمایهای به کالاهای زودمصرف رو آوردهایم. اما در حوزه مدیریت مالی شخصی و معیشت، یعنی آن چیزی که خواجهنصیر به آن تدبیر منزل میگوید کار، مولد و خرج، هوشمندانه است.»
به عقیده رودی، «رها» و «زیبا صدایم کن» از بهترین فیلمهای امسال از منظر سواد مالی بودند که به دو شیوه متفاوت به موضوع میپرداختند. او دراینخصوص میگوید: ««رها»، با نمایش تصمیمهای مالی اشتباه و تلاقی آن با روابط افراد خانواده، یک سرانجام تلخ را به تصویر کشیده است؛ و «زیبا صدایم کن» روی خوش زندگی را با اقدامات درست مالی و استفاده درست از همه داشتهها تصویر کرده است. از سوی دیگر، نقطه مقابل «زیبا…»، فیلم «چشمبادومی» است؛ زیبا که یکتنه مقابل همه مشکلات زندگی میایستد و مائده که همهچیز و همهکس را در خدمت خود میخواهد؛ «چشمبادومی» روایتگر قربانی شدن والدین برای فرزندان، بهویژه در بعد مالی است. فرزندی که از کودکی، پدر و مادر را دستبهکمر در خدمت خود دیده است، اکنون، کره جنوبی رفتن را حق مسلم خود میداند.
«رها»، تلخ و تاریک است؛ اما ما در مدت دیدن فیلم، احساس دوری نمیکنیم چرا که واقعیت امروز ماست؛ همین الان اگر خودرو یا وسایل خانهمان خراب شود، زیر خطفقر میرویم و ما نیز قدمبهقدم با همین مشکلات روبهرو خواهیم بود. آدمها در ترس و رنج، بیشتر خودآگاه میشوند تا روزگار خوشی. همین غر زدنهای ساده زن و شوهر و همین اتفاقات بیرونی و ضعفهای درونی، یکباره نوجوان و جوان خانواده را برمیانگیزاند که یک کار غیرقابلپیشبینی انجام دهند. حضور شخصیت دوستداشتنی شهاب حسینی در نقش پدر خانواده نیز باعث میشود ما نخواهیم شکست و تحقیر او را بهراحتی بپذیریم. نکته مهم اینکه در این مسیر، پدر دچار تحول شخصیت میشود و رشد میکند.»
به عقیده خیامی نیز آموزههای سواد مالی در «زیبا صدایم کن»، نه بهعنوان امری الصاقی، بلکه در تاروپود فیلم تنیده شده است. او دراینباره میگوید: «از گفتوگو با قاضی و نشاندادن اشراف زیبا به مسائل اقتصادی، تا گرفتن کارت بانکی و در نهایت گرفتن خانه و تنظیم اجارهنامه. این فیلم دوقطبی نیست و همه مخاطبان را جذب میکند. بازگشت خانواده و قرار گرفتنشان در کنار هم صورت میگیرد. بازیها درخشان و متمایز است؛ امین حیایی بر نقش غلبه نداشته و توانسته نقش را بهخوبی ایفا کند. تمرکز بر زندگی، سخت نگرفتن آن و ساختن لحظههای شاد زندگی با کارهایی مثل خوردن یک ساندویچ در کنار هم نیز امکانپذیر است.»
به عقیده جلالی نیز «زیبا صدایم کن» کاملاً سینماست؛ و از فیلمنامه تا تکنیکها، همه بهدرستی پرداخت شده است. او در این باره میگوید: «از سوی دیگر، بر خلاف «رها»، «زیبا صدایم کن» سراسر امید است؛ و ما امروز برای پیشبرنده بودن سواد مالی، نیازمند امید هستیم. همانطور که گفته میشود سه شاخص اصلی در ارزیابی عملکرد هوش وجود دارد؛ میزان قابلیتها؛ یعنی دانش و مهارت؛ دوم، میزان استفاده از فرصتها و سوم انگیزه. اما اگر انگیزه نباشد، قابلترین افراد، طلاییترین فرصتها را از دست میدهند. اگر انگیزه باشد، فرد، مانند زیبا در اینجا، حکم رشد میگیرد و قابلیتها و فرصتهایش را میسازد. سواد مالی، امری اکتسابی است؛ و این اکتساب باید فرصت و زمینه بروز پیدا کند که فقط با امید و انگیزه امکانپذیر است.»
همانطور که در «زیبا صدایم کن» نشان داده شده، رشد میتواند شاخصهای بسیار متنوعی داشته باشد، اما همانگونه که آیه ۶ سوره نساء بیان میکند یکی از مهمترین این شاخصهای رشد از منظر دینی، رشد عقلی در فهم امور اقتصادی و تدبیر امور مالی است. رودی با بیان این موضوعات میگوید: «مورد دیگری که در «زیبا صدایم کن» وجود دارد این است که مانند برادری که سهم برادر را از سه دنگ مغازه نمیدهد، همیشه تنشهای فراوانی از سمت محیط به فرد و خانواده وارد میشود، اما مهم این است که چطور با آن مواجه میشویم و نمیگذاریم آرامش و هدف اصلی زندگی تحتتأثیر قرار بگیرد. زیبا هرچند شروعکننده و تلاشکننده است، اما حلکننده مسئله نیست؛ این پدر است که بهعنوان سرمایه نسلی به کمک او میآید و مسئله را حل میکند.»
سپس جلالی توضیح میدهد: «من این عبارت را همیشه برای صنایعدستی میگویم که ریشه باید در خدمت رشد باشد؛ نه ریشه تنها فایده دارد و نه رشد بدون ریشه ممکن است.»
خیامی سپس میگوید که فیلم «یک حبه قند» نیز تأیید همین نکته است: «درست زمانی که افراد خانواده در آبانبار به دنبال پیدا کردن گنج، زمین را میکنند و به تنه بزرگ درخت میرسند، تابوت پدربزرگ روی دست بلند میشود که نشان دهد سرمایه اصلی، همان ریشهها و بزرگان خانوادهاند.»
به عقیده جلالی، توجه به نقشهای جنسیتی در حوزه سواد مالی نکته بسیار مهمی است و پررنگ شدن روزافزون حوزه اقتصادی زنان در فیلمهای جشنواره امسال نیز خود را نشان میداد. او میگوید: «مثلاً در «چشمبادومی»، تعارض نقش مادری و شغلی زن به نمایش درمیآید؛ یا در «شوهر ستاره»، گزینه کارکردن زن در مقابل ازدواج و راحت شدن او قرار میگیرد؛ یا در «رها»، زن با کار کردن و خیاطی پول اجارهخانه را درمیآورد.»
یادداشتهای آکادمی هوش مالی بر فیلمهای برتر سواد مالی جشنواره
- زیبا صدایم کن:
رشدیافتگی، بهدرستی، در توان مدیریت مالی و اقتصادی است؛ و این نقطه آغاز زیبای سواد مالی در «زیبا صدایم کن» است. زیبای داستان ما، نوجوانی است که با کارِ پس از مدرسه، از پای نمینشیند و ساختمان زندگیاش را درست بنا میکند. حکم رشد میگیرد تا خودش با بانک و حساب بانکیاش سروکار داشته باشد و روی پای خودش بایستد. دیگرخواه هست، وقتی میگوید «من که میتوانم خانه اجاره کنم چرا جای کس دیگری را در خوابگاه بگیرم»؟ پدرش اما داستان دیگری دارد؛ او که در ناکجای آسایشگاه روانی روزگار میگذراند، به حمایت از دختر رشدیافته خود برمیخیزد. با پسانداز آیندهنگرانهاش آرزوی بزرگ او را برآورده میکند و البته از آرزوی کوچک او مانند موتورسواری هم غفلت نمیکند. حالا وقت آن است دختر رشدیافته داستان، دست مادرش را هم بگیرد و از ناکجای خطوط اتوبوسرانی و رانندگی، به سفره خانواده برگرداند.
- رها:
در میانه یک زندگی عادی، هرچند سخت، هر روز اتفاقاتی رقم میخورد که هرکدام میتواند دومینووار زندگی را وارد بحران کند. خودکشی یک دختر در مترو بر گردن لوکوموتیوران نیست. اما او که مهارت شغلی دیگری ندارد تا درآمد مناسبی کسب کند، از گردونه تصمیمگیری خارج میشود. مادر و دختر دست به زانو میگذارند تا زندگی کمر راست کند. اما سرقت لپتاپ دختر، یکی از هزاران سرقتی که در روز رخ میدهد، شروع دومینوی فروپاشی را رقم میزند. رها که دورکار است، نمیخواهد کارفرما از دست رفتن ابزار کارش را بفهمد و در فشار رساندن پروژه قرار میگیرد. از میان راههای پیش رو مانند وام، قرض و خرید اقساطی، خرید دستدوم را برمیگزیند. پدر که مهارتی در خرید ندارد، لپتاپی نیازمند تعمیر میخرد و پسر که بارها شاهد گفتوگوهای تنشزا بر سر مسائل مالی میان مادر و پدر است تصمیمی نادرست میگیرد. رها دومینوی تصمیمهای نادرست است؛ در خرید، در کار، در قرض، در استفاده از آشنایان حامی، در مدیریت ریسک. این تصمیمهای یکی پس از دیگری، روابط را تیرهوتار میکند و جرم سنگینی به نام قتل ناخواسته روی میدهد که البته قاتل چیزی جز تصمیمهای مالی کوچک نادرست نیست.
- بازی را بکش:
«بازی را بکش» به بهترین شیوه ممکن چنبره ترسناک قمار بر تاروپود زندگی مردمان یک شهر را به تصویر میکشد؛ اینکه قمار، چطور مانند یک توده سرطانی، در جامعه گسترش پیدا میکند و همه افراد را، از پیر تا جوان، درگیر خود میسازد. قمار نمادی از کار کوچک اما با نتایج بزرگ و زودبازده است؛ فرهنگی که در آن، افراد حتی وقتی به سمت سرمایهگذاری و کسبوکار میروند کوچکی آن و بزرگی ثمرات آن را در کوتاهمدت انتظار میکشند. مردمی که راه موفقیت شغلی و مالی زندگی را در مسیرهای مرسوم درست و گامبهگام نمییابند، به دنبال شرطبندی در فوتبال هستند؛ پولهای آنچنان به دست میآورند و به هرآنچه میخواهند میرسند؛ و هر کسی را که جلوی آنها را بگیرد، حتی اگر عزیزترین افراد باشد، از صفحه روزگار محو میکنند. جامعهای سراسر آلوده که مدام قربانی میگیرد و به حیات کثیف خود ادامه میدهد.
- بچه مردم:
اگر قرار بود فرزند ما در هجدهسالگی پولی دریافت کند و از ما جدا شود، خودش برای زندگی شخصی و کاریاش تصمیم بگیرد و هیچ کمک و حمایت مالی و غیرمالی از ما دریافت نکند، آنگاه او را چگونه تربیت میکردیم؟ آن دسته از بچههای ما که در پرورشگاهها زندگی میکنند و قد میکشند اینگونهاند و بهیکباره خود را در نهادهای بزرگتر اجتماعی میبینند که باید گلیم خود را از سیلابها بیرون کشند، کار کنند و سرپناهی فراهم کنند و خانوادهای تشکیل دهند. وقتی با عینک سواد مالی به «بچه مردم» مینگریم، نگران بچههای دوستداشتنی بهزیستی، بهعنوان بخشی از جامعه، میشویم؛ چرا که ساده نیست بدون مهارت شغلی که در بازار خریدار داشته باشد، بیخبر از اصول و فنون مذاکره، بدون مشق کردن آداب خرید و خرج و پسانداز و قرض و سرمایهگذاری از روی دست بزرگترها و خانوادهها، بتوان درست و درمان در جاده زندگی سفر کرد.
- چشمبادومی:
کدام مادر و پدری است که تمامقد در خدمت فرزندش نباشد؟ اما شیوه نادرست این حمایت میتواند فرزند را همهچیزخواه و همزمان کاملاً وابسته سازد. مادری که با فریادهای فرزند خردسالش در یک فروشگاه به خواسته او تن میدهد، بهزودی ممکن است در برابر تهدید او به فرار به کره جنوبی قرار بگیرد که یا باید بپذیرد یا فرزندش را زندانی کند. مادری که برای پسر هفتهشتسالهاش لقمه میگیرد و به دهانش میگذارد، خیلی زود با دختر شانزدهساله خود مواجه میشود که از پدر و مادر زحمتکش خود طلبکار و متوقع است. همه ما فرزندان خردسالمان را از جان عزیزتر میدانیم، اما همزمان میدانیم که اگر از خردسالی روی پای خودشان راه نروند، راه رفتن و دویدن را یاد نمیگیرند و هیچکدام ما آنقدر قوی نیستیم که تا همیشه آنها را در آغوش خود اینطرف و آن طرف ببریم؛ در امور مالی هم اوضاع بر همین منوال است؛ اگر استقلال و روی پای خود ایستادن را یاد نگیرند، جبران اشتباهات و وابستگیشان با ماست، اما کمتر کسی از عهده آن برمیآید.