پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
و حالا علم غیرمتمرکز! / ظهور سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز در زیستفناوری
علم غیرمتمرکز (DeSci) یک جنبش نوظهور است که موجب شده اجتماعاتی با محوریت محققان و بیماران شکل بگیرد که ساختار ارتباطیشان نوعی از فرایند و رویکرد منبعباز (open-source) است؛ یعنی اصول و ارزشهای آنها در دسترس عموم است و بهصورت شفاف و مشارکتی قابلیت تغییر دارد. شکلگیری چنین اجتماعاتی در حال تغییر دادن چشمانداز حوزه زیستدارو (biopharma) است.
شکستن قانون اروم
ما با قانون مور (Moore’s Law) آشنا هستیم. این قانون را «گوردون مور» (Gordon Moore) که از بنیانگذاران شرکت اینتل است، در سال ۱۹۶۵ ارائه داد. طبق این قانون، روی یک تراشه که مساحت ثابتی دارد، تعداد ترانزیستورها هر دو سال یک بار تقریباً دوبرابر میشود. این قانون رشد نمایی قدرت محاسباتی رایانهای را در طول زمان به ما نشان میدهد.
قانون اروم منطقی معکوس با قانون مور دارد. طبق این قانون کشف دارو در طول زمان آهستهتر و گرانتر میشود و این با وجود پیشرفتی است که در فناوری اتفاق میافتد. با وجود آنکه پیشرفتهایی مانند غربالگری با توان عملیاتی بالا، شیمی ترکیبی و طراحی محاسباتی دارو موجب شدهاند که سرعت نوآوری بیشتر شود، فرایند توسعه دارو با مشکلات سیستمی و سازمانی دیگری روبهرو شده است؛ مشکلاتی نظیر افزایش نظارت، فقدان فناوریهایی که بهصورت منبعباز به اشتراک گذاشته شوند، تخصیص نادرست سرمایه به متصدیانی که از ورود داروهای جدید به بازار جلوگیری میکنند و در نتیجه دسترسی بیماران به این داروها را با مانع مواجه میکنند.
علت این وضعیت نبود هماهنگی میان سرمایه و منابع است؛ علت دیگر وجود مدلهای فکری درباره مالکیت انحصاری است که در حوزه داروسازی و بیوفناوری فراگیر است. این مدلها مانع از به اشتراک گذاشتن اطلاعات و همکاری میشوند، روند تولید دادهها را مختل میکنند و دستاوردها و نتایج تجربی درهمریخته و متعارضی را به بار میآورند.
فناوریهای غیرمتمرکز و صنعت دارو
فناوریهای جدید آزمایشگاهی بهتنهایی نتوانستهاند توسعه دارو را کارآمدتر کنند؛ به همین دلیل، به نظر میرسد پیشرفتهای جدید در فناوری شبکهای و شیوههای هماهنگی ساختاری میتوانند روشهای جدیدی را برای بهبود همکاری، بهرهگیری از استعدادها و تخصیص سرمایه ابداع کنند و از این طریق روند یادشده را معکوس سازند.
بیوفناوری و داروسازی در سالهای گذشته در انحصار شرکتها و سازمانهای بزرگ بوده است. این شرکتها انگیزهای برای انجام کار به روشهای باز و مشارکتی ندارند. به عبارت دیگر داروسازی، فرهنگ «منبعبسته» (closed source) دارد، اما روند تمرکززدایی در حال از بین بردن نهادهای متمرکزی است که قدرت را در انحصار خود گرفتهاند؛ این روند ساختار را به سوی شبکههایی پیش میبرد که در آن همکاران در یک سلسلهمراتب افقی با یکدیگر کار میکنند.
جنبش نوظهور علم غیرمتمرکز (DeSci) با استفاده از سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز شیوههای هماهنگی را در علم و بیوفناوری تغییر داده است
در اجتماعات غیرمتمرکز منابع پیشرقابتی (pre-competitive) به اشتراک گذاشته میشود تا دستیابی به یک هدف مشترک ممکن شود. این اجتماعات فرهنگ منبعباز را میان اعضای خود ترویج میکنند و آنها را تشویق میکنند که با استفاده از مکانیسمهای مبتنی بر توکن همکاری کنند.
شبکههای غیرمتمرکز محیطی را فراهم میکنند که در آن دادهها به شیوه بهتری با هم تطبیق داده شوند، نقاط ضعف کاهش پیدا کند و توزیع منابع بهینه شود. وجود این شبکهها در زمینه بیوفناوری به معنای ایجاد ساختارهای سازمانی جدیدی است که ورود به آنها موانع کمتری دارد (برای مثال ورود به برنامه دیسکورد)، ماهیت مشارکتی دارند، به همه انگیزه موفقیت میدهند و میتوانند سرمایه و کار همه اعضا را با هم هماهنگ کنند (حتی عموم مردم و بیماران). این ویژگیها در چهارچوب سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز (DAOs) در حال محققشدن هستند.
علم غیرمتمرکز و دائوها
سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز نهادهای جدیدی هستند که بر قراردادهای هوشمند اتکا دارند و این امکان را فراهم میکنند که سرمایه، استعداد و هوش جمعی در مقیاس فراگیری که تاکنون نظیر آن وجود نداشته، هماهنگ شوند. اخیراً جنبش نوظهور علم غیرمتمرکز (DeSci) نیز با استفاده از سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز شیوههای هماهنگی را در علم و بیوفناوری تغییر داده است. برای نمونه میتوان به سازمان خودگردان غیرمتمرکز «ویتادائو» (VitaDAO) اشاره کرد که متعلق به شرکت مولکول (Molecule) است. شرکت مولکول در فضای این جنبش نقش تأمینکننده زیرساختهای اصلی را بر عهده گرفته و روزبهروز اهمیت بیشتری پیدا میکند.
باید توجه داشت که مسائلی چون شیوه تأمین بودجه، مدلهای هماهنگی و همکاری و سایر مشکلات سیستمی بر کار و فعالیت بنیانگذاران جوان و دانشگاهیان در زمینه بیوفناوری تأثیر منفی گذاشته است؛ برای مثال مؤسسه ملی سلامت در آمریکا (NIH) تنها دو درصد از بودجه خود را به محققان زیر ۳۶ سال و ۹۸ درصد را به محققان بالای ۳۶ سال اختصاص میدهد. به همین دلیل جنبش علم غیرمتمرکز فضایی را فراهم آورده که محققان کارآفرین و متفکران پیشرویی که از این وضعیت ناامید شدهاند، دست به نوآوریهایی در زمینه بیوفناوری بزنند.
اکنون باید دید سازمان خودگردان غیرمتمرکز دقیقاً چیست، چرا اهمیت دارد و چگونه میتواند بیوفناوری را تغییر دهد؟
دائوها در بیوفناوری
نقطه شروع یک سازمان خودگردان غیرمتمرکز در زمینه بیوفناوری، داشتن یک چشمانداز و یک مأموریت روشن است، یعنی باید به این سؤال پاسخ بدهد که این چهارچوب سازمانی جدید و باز قرار است چه چیزی را میسر کند؟ پاسخ این است که سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز میتوانند استعدادها را هماهنگ کنند؛ تأمین غیرمتمرکز بودجه و مدیریت غیرمتمرکز را ممکن کنند و روشهای استانداردی را برای جمعآوری و تولید داده ابداع کنند. این سازمانها میتوانند خیریه یا انتفاعی باشند. نوآوری اصلی این سازمانها این است که موانع ورود را بردارند و بهعنوان میانجی، تصمیمگیری توسط اجتماعات بزرگ را میسر سازند.
یکی از ویژگیهای مشترک سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز در زمینه بیوفناوری این است که همه آنها به مشکلی میپردازند که بهدلیل نبود مکانیسمهای تشویقی برای همکاریهای گسترده در حوزه بیوفناوری، تاکنون حلنشده باقی مانده است. برای درک بهتر این موضوع میتوان به ویتادائو بهعنوان یک نمونه پرداخت.
ویتادائو یک صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر است و به تأمین مالی پروژههای بیوفناوری کمک میکند. تصمیمات اعضای ویتادائو از طریق رأیدادن با توکن ویتا ($VITA) انجام میشود. این تصمیمگیری ماهیت عمومی دارد و هرکسی میتواند به این شرکت ملحق شود. شرکت مولکول از تأسیس ویتادائو سه هدف اصلی داشته است:
فراهمکردن این امکان که محققان و عموم مردم در این نقطه در وب ۳ گرد هم آیند و در تحقیقات و تأمین مالی آنها مشارکت کنند.
تأمین سرمایه مورد نیاز برای تحقیقات پیشرفته و تأثیرگذار دانشگاهی و کمک به اینکه این تحقیقات در نهایت به تولید داروهای مؤثری منجر شوند.
ایجاد یک سازمان پایدار که تابع اقدامات تجاری شرکت مولکول است و با عواید این اقدامات مکانیسم بلندمدتی از تأمین سرمایه را برای علم فراهم میکند. این اصل مستلزم آن است که ویتادائو بتواند در اقدامات خود برای تأمین مالی پروژهها ارزش پولی کسب کند.
بدین منظور ویتادائو مالکیت معنوی پروژههایی را که تأمین مالی میکند، در اختیار میگیرد و این کار را در چهارچوب توکنهای غیرقابل معاوضه شرکت مولکول (IP-NFTs) انجام میدهد. در واقع برای نخستینبار است که ارزش پروژهها به اجتماع بزرگ و غیرمتمرکز محققان و بیماران تعلق پیدا میکند.
اولین دائوی زیستفناوری
ویتادائو اولین طرح از یک سازمان خودگردان غیرمتمرکز در حوزه بیوفناوری است. هدف شرکت مولکول از تأسیس ویتادائو ایجاد چهارچوبی بوده که هرکسی بتواند بر اساس آن سازمان خودگردان غیرمتمرکز خود در بیوفناوری را بسازد و آن را عملیاتی کند. به همین دلیل شرکت مولکول بهدنبال همکاری با محققان باانگیزه، بیماران، کارآفرینان و افراد آیندهنگری است که به فعالیت در زمینه بیوفناوری در وب ۳ علاقهمند هستند.
از نظر شرکت مولکول چنین ساختاری در ایجاد اجتماعاتی که بیماران و محققان در آنها محوریت داشته باشند، اهمیت زیادی دارد. برای مثال سازمان خودگردان غیرمتمرکزی را میتوان تصور کرد که محوریتش تحقیقات درباره آلزایمر، انواع سرطان یا دیابت باشد و کل فرایند توسعه دارو، از تأمین مالی تا صدور مجوز و پس از آن، بر اساس همکاریهای تنگاتنگ و بازخوردهای میان بیماران و محققان انجام شود.
در چنین ساختاری که سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز در کنار هم