پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
بهاره شریفیون، مدیرعامل بیمه داتکام از چالشهای فعالیت در صنعت بیمه میگوید / تغییر الگو در بیمه سختترین کار است
جسور، صریحاللهجه و باانگیزه. اگر بخواهیم بهاره شریفیون را در چند عبارت تعریف کنیم قطعاً این صفات به ذهن متبادر میشود؛ مدیرعامل هلدینگ سپاس که در مجموعه فعالیتهای بسیار خود مدیریت مجموعه بیمه داتکام – تجمیعکننده فروش و مقایسه بیمه- را نیز به عهده دارد. بهاره شریفیون که در یک سال گذشته حضور پررنگی در رفع نیازها و چالشهای اکوسیستم نوآوری و فناوری صنعت بیمه داشته است و بعضاً در مواجه در موقعیتهای مختلف یکی از مدیران پیشرو در موضعگیریهای صریح شناخته میشود فقط یک مدیرعامل خاص نیست بلکه چهرهای علمی است که با حضور در مجامع بینالمللی و ارائه و ثبت اختراع خود خوش درخشیده است. با او در یک روز پاییزی در دفتر کارش به گفتوگو نشستیم و از مسیر پرفراز و نشیب زندگی حرفهایاش پرسیدیم و دورنمایی که پیش رو متصور است. او نیز تکتک سوالات را پاسخ داد. همان طور که انتظار میرفت. صریح و باانگیزه.
ما بهاره شریفیون را به عنوان یکی از زنان فعال در حوزه فناوری بیمه میشناسیم. امروز میخواهیم از مدیرعامل بیمهدات کام بیشتر بدانیم. این که قبل از ورود به حوزه بیمه چه فعالیتهایی داشت و چطور وارد صنعت بیمه شد؟
من در دوره کارشناسی رشته الکترونیک خواندم و مقطع کارشناسی ارشد هم در رشته MBA از دانشگاه امیرکبیر فارغالتحصیل شدم. یک دوره MBA هم در دانشگاه برلین آلمان گذراندم. سال ۸۸ وارد فضای کار حرفهای شدم به این معنی که با فضای آیتی و راهکار جامع آشنا شده بودم. آن زمان وارد شرکتی شدم که خودش محصول ERP داشت و تیمی هم از آمریکا با آن همکاری داشت. مدتی آنجا مشغول بودم و بعد از آن وارد شرکت راهبر شدم که شرکت آیتی وزات بازرگانی آن زمان بود. در راهبر چند پروژه ملی در جریان بود، مثل پروژههای میزان، شبنم، پروژه املاک و غیره. من به عنوان مدیر پروژه وارد این مجموعه شدم. آنجا بود که با یک زنجیره ارزشی از جنس آیتی برای خانوارها، متناسب با سبدهای سرویسی و کالایی موردنیازشان آشنا شدم. یکی از اصلیترین پروژههای ما در آن زمان پروژه میزان بود که تمرکزش روی تأمین کالا بود. این پروژه از تولیدکننده تا مصرفکننده، تمام ارکانش را وارد میکرد تا کالا به بهترین شکل با شرایط مختلف پرداخت به دست مصرفکننده برسد.
آشنایی با حوزه پرداخت برای من نقطه عطف مهمی بود. سال ۸۹ حوزهٔ پرداخت برای من تلقی دیگری را به همراه داشت. بعد از آن وارد مجموعه بهسان شدم که بانک مرکزی و سوئیچهای بانکی را توسعه میداد و از شرکتهای تأمینکننده بانک مرکزی بود. جامعه هدف مجموعه بهسان مؤسسههای مالی اعتباری بودند. آن موقع ما با ۱۶ مؤسسه و همینطور پستبانک همکاری میکردیم. من آنجا هم مدیر برنامهریزی و تضمین کیفیت شرکت و مدیر پروژه سهند بودم. سهند پروژهای برای ساخت شبکه موازی با شتاب برای مؤسسات بود که کارتهایشان را پذیرش کند، چون کارتهای مؤسسههای اعتباری در بانکها پذیرش نمیشد. ولی متأسفانه موانع قانونی این پروژه حل نشد.
با این پیشینه بود که متوجه جای خالی فناوری اطلاعات در صنعت بیمه و کارهایی که میتوان در این حوزه انجام داد، شدم. مثلاً سیستم بانکی و سرویسهای پرداختی ما در دنیا جزو بهترینهاست اما در حوزه بیمه این طور نیست و هنوز فاصله داریم. البته چیزی که میگویم مربوط به سالهای ۹۴ و ۹۵ است. با این زمنیه بود که برادران حجازی آشنا شدم که خودشان بنیانگذار مجموعهٔ انیاک بودند. مجموعهای که قبلاً PSP بود و آن موقع ۲۰ سال در حوزه پرداخت تجربه داشتند. ما با مطالعه زیاد مدل را درآوردیم و برنامهٔکسبوکار را آماده کردیم و تقریباً سال ۹۶ کار را در صنعت بیمه شروع کردیم.
نگاهمان هم این بود که بتوانیم تا جای ممکن فرایند را الکترونیک کنیم. اولین هدفمان هم بحث خرید بیمهنامه بود. جاهایی که در صنعت بیمه به آن فکر نشده بود زیاد بود اما داستان خرید یکی از اصلیترین نیازهایی بود که هنوز به صورت صددرصد آفلاین انجام میشد و برای همین اولویتمان را روی آن گذاشتیم.
شرکتهای بیمه در ابتدا نسبت به ما خیلی اشتیاقی از خود نشان نمیدادند. نظرشان این بود که ما از درون بدنه صنعت بیمه نیستیم یا قوانین را نمیدانیم و به همین خاطر خیلی همراهی نمیکردند. کار به جایی رسید که شرکتها گفتند تا زمانی که سهمی در فروش بیمه نداشته باشید ما حاضر به صحبت با شما نیستیم.
آن زمان که تصمیم گرفتید وارد صنعت بیمه شوید، به سبب آشنایی با فرد خاصی بود یا خودتان این نیاز را حس کرده بودید؟
نه. گفتم که ما تا قبل از آن، کار ارائه راهحل انجام میدادیم. مثلاً در حوزه تأمین کالا، تأمین سرویس، در حوزه تعریف زیرساختهای فناورانه در صنعت پرداخت و موارد مشابه. همه این موارد برای من این تصور را ایجاد کرده بود که همه چیز روی ریل پرشتابی حرکت میکند. شاید بد نباشد این را بگویم که پایاننامه ارشد من روی مسئله پزشکی از راه دور بود. در حوزه پزشکی از راه دور، بیمه یکی از موضوعهای مهم بود. آنجا وارد این قضیه شدم که چطور بیمه در حوزه پزشکی از راه دور کار میکند. آن موقع چندین کار هم با وزارت بهداشت به صورت پروژهای انجام داده بودم. شروع این کار و اینکه بیمه در کشور چه فضای گنگی دارد و شرکتها چقدر از هم دورند، باعث شد بفهمم که ماجرا از چه قرار است و صنعت بیمه ما متشکل از سیستمهای بسته آفلاین است. بعد هم که با مجموعه انیاک آشنا شدم. مجموعه انیاک هم جزو پایهگذاران فضای پرداخت در کشور بود. آنوقت بود که برایشان توضیح دادم چنین مسئلهای دارم و به راهحلهایی رسیدم و میخواهم آن را عملیاتی کنم. اعداد و ارقام را هم تا آن موقع در آورده بودیم و اینکه حجم بازار صنعت بیمه چقدر است و چه میزان از آن در چه فضاهایی کار میشود، کدامش را میتوان آنلاین کرد و غیره.
به این ترتیب یک سری مطالعات انجام دادیم و درنهایت مجموعه انیاک هم برای ورود و سرمایهگذاری در این حوزه ترغیب شد. ما دوستانی هم از درون صنعت بیمه داشتیم و وقتی از کاری که قصد انجامش را داشتیم آگاه میشدند، خیلی استقبال کردند و حرکت را خوب ارزیابی کردند اما از طرفی به نظرشان کار خیلی سختی میآمد.
آن موقع حتی حذف برگه بیمهنامه به نظر محال میآمد ولی همزمان دنیا را هم میدیدم که به چه سمت میرود و چه کار میکند و برای همین کار را شروع کردیم و محصول ما در نمایشگاه تراکنش سال ۹۶ رونمایی شد. در سالهای بعد از آن ما کارهای زیرساختی اساسی انجام میدادیم یعنی مسئله ما فقط فرانتاند نبود و یکی از اهداف اصلیمان این بود که روی موبایل مردم باشیم و روی موبایل بودن یعنی اینکه اپلیکیشن داشته باشیم. همان موقع این قضیه را خیلی بررسی کردیم. تجربه به ما میگفت که خرید بیمهنامه در طول سال در نهایت ۴-۵ بار اتفاق میافتد و کسی برای این میزان فعالیت، اپلیکیشن نصب نمیکند. یکی از تفاوتهای اصلی ما با رقبایمان همین است. رقبای ما شاید این مسئله را در آن زمان تشخیص ندادند و تصمیم گرفتند حجم زیادی از منابعشان را صرف تولید اپلیکیشن کنند ولی ما اصلاً سراغ تولید اپلیکیشن نرفتیم. چون احساس میکردیم این کار منطقی نیست و اپلیکیشنی که بخواهد صرفاً کار بیمه انجام دهد مفهومی ندارد. مثلاً در حوزه خدمات بانکی ساخت اپلیکیشن توجیه دارد. شما میخواهید کار بانکی انجام دهید و هر روز موجودی میگیرید و کارت به کارت میکنید. اما برای بحث بیمه ساخت اپلیکیشن خیلی توجیهی ندارد.
پس مدل کسبوکاری متفاوتی در پیش گرفتید؟
بله. ما همان موقع به این نتیجه رسیدیم که باید زیرساختها را طوری طراحی کنیم که در لایه B2B سرویس بدهیم و به آن واسطه روی موبایل مردم باشیم. عملاً خط B2B از همان ابتدا شکل گرفت یعنی معماری سیستم ما کاملاً هسته است. ما هستهای داریم که به لایههای مختلف و کسبوکارهای مختلف سرویس میدهد. سایت بیمه داتکام هم یکی از سرویسگیرندههای هسته ماست. اپلیکیشن سکه، ایوا، تاپ، پاد، ساد و غیره که از ما سرویس میگیرند، اپلیکیشنهاییاند که کارشان چیز دیگری است و بیمه هم در سبد خدماتشان قرار میگیرد. تأمینکننده بکاندشان ما هستیم. ما حالا با بیش از ۸۰ شرکت تجاری کار میکنیم.
با این اوصاف مزیت رقابتی بیمه داتکام نسبت به رقبایش هم همین شکل مدل کسبوکاری متفاوتش است.
دقیقاً. ما به صورت جدی روی این قضیه سرمایهگذاری کردیم. اگر بخواهیم راهاندازی سایت فروش اینترنتی را برای سال ۹۵ هم در نظر بگیریم، با همه ابعادش دو ماه و نیم زمان میبرد. ۲ نفر نیرو هم کافی بود که یکی بکاند میزند و یکی هم فرانت را بالا میآورد و بحثهای UIX را کار میکند. ولی توسعه اولیه محصول ما ۱۱ ماه طول کشید. چرا؟ چون در حال چیدن همین هسته بودیم. روابط بین ما و شرکای تجاری ما از طریق پنلهاست و درون هر پنل با قابلیتهای مختلفی مواجه میشوند. مثلاً قصد فروش کدام شرکت را دارد، قیمتهای پایه را میگیرد، علامتگذاری میکند، تبلیغ کند، چه درگاهی را فعال کند، خریدی که اتفاق افتاد چقدر بود، چقدرش متعلق به شخص است، فاکتور چطور صادر میشود و غیره. تمامی این موارد حالا به صورت پنلهای آنلاین در اختیار شرکا قرار دارد و ما حالا ظرف نیم ساعت میتوانیم یک شرکت تجاری را فعال کنیم. یعنی ما بستر را خوب چیدیم و معماریمان به ما اجازه این کار را میداد. شاید اگر از ابتدا این مسائل را ندیده بودیم کار خیلی سخت میشد.
اینکه اپلیکیشن ندارید، در زمان قطعی و محدودیت اینترنت برای شما دردسری در میزان فروش و … به وجود نیامد؟
ما و باقی مجموعهها به مشکلی در فروش برنخوردیم اما باید نکتهای را اشاره کنم. شاید تغییری نکرده باشیم ولی این تغییر نکردن لزوماً نشانه خوبی نیست. چیزی مه اتفاق افتاد این بود که رشد متناسب با میزان سرمایهگذاری در آن زمان اتفاق نیفتاد. در صنعت بیمه توی سال دو زمان اوج تقاضا داریم. یک سال هزینه میکنیم که در دو بازه خوب بفروشیم. ما افت نداشتیم، کمی رشد هم داشتیم، ولی این رشد مورد انتظار و منطقی بود؟ نه. ما به اندازه برندمان، فروشمان را نگه داشتیم. ریزش نداشتیم، افت نداشتیم و متناسب با زمان اوج تقاضا رشد هم داشتیم ولی این رشد مورد انتظارمان نبود.
البته باید بگویم که ما در یک سال گذشته خط اپلیکیشنمان را شروع کردیم. ولی چرا این کار را کردیم؟ چون قصد داریم اپلیکیشن را با رویکرد دیگری توسعه دهیم، نه به خاطر خرید بیمهنامه. فرد در سال یک بیمه ثالث میخرد، بیمه بدنه میگیرد و شاید دو بار هم به مسافرت برود، و یا برای بیمه درمانی هم استعلام قیمت بگیرد. یک فرد در طول سال بیشتر از این کار بیمهای ندارد. اما اتفاقی که افتاده این است که از سال گذشته توسعه بخش خسارت را شروع کردیم. اگرچه ممکن است خسارت هم چندان اتفاق نیفتد، اما بخش حساسی است و چون حساس است برای نصب کردن چنین اپلیکیشنی توجیه وجود دارد. ما هم خسارت را ابتدا در حوزه درمان و برای سازمانهایی که با آنها کار میکردیم فعال کردیم. حالا روی بخش خودرو هم کار میکنیم که وارد اپلیکیشن شود. ما کارهای خسارتی را آنلاین کردیم ولی هنوز وارد اپلیکیشن نشده است.
جایی بین صحبتهایتان گفتید که مشاوران و دوستانتان از سختی صنعت بیمه صحبت کردند، حتماً خودتان هم این سختی را تجربه کردید. میخواهم بدانم این سختی کجاست؟ در چه لایهای بیشترین سختی را تجربه کردید؟
یکی از سختیهای صنعت بیمه این است که خیلی همه چیز آن مشخص است. یک سری آییننامه دارد که برای ۵۰ سال پیش است و به همه چیز فکر شده است و ۵۰ سال روی یک مسیری حرکت شده است. ما همه میگوییم که نوشتن روی تخته سفید خیلی راحتتر از تخته خطخطی است. اگر نوشتهها را پاک کنیم جایش میماند. مشکل قضیه سوئیچ همین بود که یک روالی از قبل گذاشته شده بود. تغییر روال دادن در صنعت بیمه ناممکن بود. در یک سری از صنایع نهاد ناظر ابتدا خودش را کنار میکشد و بعد از مشاهده وضعیت شروع به قانونگذاری میکند. در بقیهٔ دنیا هم همین اتفاق میافتد، ولی صنعت بیمه ما از قبل به همه چیز فکر کرده و بر مبنای احتیاج آن زمان، بخشنامه و آئیننامه تدوین کرده است و اتفاقاً خیلی هم خوب تدوین کرده.
صنعت بیمه در عین حال که خاموش است و سروصدای چندانی نداشته ولی خیلی مویرگی در دل جامعه وجود داشته و این یکی از بزرگترین سختیهای ما بود. تغییراتی که این رویکرد الکترونیکی و دیجیتال شدن به آن نیاز داشت، در لایه نهاد ناظر، لایه تأمینکننده، در لایه شبکه فروش و لایهای که ما درون آن هستیم، اتفاق میافتاد. این تغییر پارادایم یکی از سختیهای کار بود.
یکی دیگر از مواردی که باید بگویم این است که صنعت بیمه، صنعت پر سنوسالی است. یعنی بزرگانش مسناند و کسی که سن و سال بالایی دارد، برای خودش در آن حوزه حق آب و گلی در نظر میگیرد که البته درست است. اما چه میشد اگر این اشخاص رویکرد و روحیه تغییر را هم داشته باشند یعنی بپذیرند که نسل جدید خیلی رویکرد حضوری ندارد و ماجرا را به صورت دیگری میخواهد. این فرهنگسازی هم برای ما تا اینجای کار خیلی هزینهبر بود.
در مورد مسئله تولید محتوا و تبلیغات صحبت کنیم. میدانیم که در صنعت بیمه محتوا بسیار ضعیف است. چیزی که در بیمه دات کام میبینیم تولید محتواست. این کار با چه رویکردی انجام شد؟
یکی از موضوعاتی که از همان ابتدا در مطالعاتمان به آن رسیدیم این بود که در بیمه محتوایی وجود ندارد. در آن زمان هیچ محتوای قابل استنادی وجود نداشت و در بهترین حالت به ویکیپدیا میرسیدیم. در سایت بیمه مرکزی قوانین و آئیننامهها را میبینیم، اما تشریح آنها وجود ندارد. مثلاً شخص برای خرید بیمه شخص ثالث میتواند قانون حاکم بر آن را در بیمه مرکزی بخواند ولی وقتی به خسارت بخورد و اتفاقی بیفتد، شرایط و اگرها و تبیینها و تشریحها گفته نشده است. این موارد خیلی ابتدایی و جزو الزامات محتوایی است.
بعد از آن وارد موضوعات رفاهی میشویم و در این بخش یک سری محتوا میتواند مردم را به سمتی بکشاند و بعد بیمه را به عنوان یکی از راهحلها معرفی کند. مثلاً مورد زنان خانهدار و بیمه زنان سرپرست خانهوار را در نظر بگیرید. موضوع فقط در رابطه با بیمه و خدمات نیست، مسئله اجتماعی است. ولی وقتی جلو بیاییم میتوانیم برای فرد شرح دهیم که چگونه میتواند چنین عنوانی داشته باشد و در چه شرایطی میتواند زن سرپرست خانهوار باشد. یا اینکه وقتی این اتفاق برای شخص افتاد با چه کارهایی میتواند مشکلش را حل کند، و درنهایت یکی از راهحلها میتواند بیمه باشد. حالا چگونه میتواند بیمه را تهیه کند، بحث سلامت و تکفل به چه صورت خواهد بود. این دادهها، دادههایی است که میتواند به سلامت جامعه کمک کند، مسئله دیگر فقط فروش بیمهنامه نیست. اینجا دیگر موضوع، فرهنگسازی است.
بیمه داتکام به دو دلیل به صورت جدی روی محتوا کار کرده است. دلیل اول اینکه ما خودمان از نبود داده آسیب دیدیم. مورد دوم هم اینکه وضعیت سئوی سایت شرایط مطلوبی دارد. ما در اکثر کلیدواژهها در اغلب سال جزو ردههای اول جستوجو هستیم. این مورد هم به تفکری از پیش موجود برمیگردد. نگرش ما نسبت به موضوعات سئویی، نگرش سرمایهای است، نه نگرش هزینهای و تبلیغاتی. ما معتقدیم که سئو و محتوای سایت سرمایه ما هستند و آن را به صورت هزینه نمیبینیم.
از بحث فروش فاصله بگیریم و سراغ اختراعتان برویم، چقدر به موضوع پرداخت خسارتی که گفتید ربط دارد؟
من آدمی هستم که در هر مقطعی که قرار گرفتم با خودم درگیر بودم که کار جدیدتر و متفاوتتری انجام دهم. تقریباً سال ۹۷-۹۸ ما دیگر وارد صنعت بیمه شده بودیم و درک صحیحی از ماجرا داشتیم. موضوع ما به این سمت رفت که مشتریها را به گونهای دستهبندی کنیم که مشتریهای کمریسک از ما خرید کنند و سبدمان، سبد کمخسارتدهتری در صنعت بیمه باشد. خود این مسئله باعث شد که ببینیم چقدر کلاهبرداری اتفاق میافتد. به هرحال خسارت یک موضوع مهم است و شرکت بیمه در حال عادی باید خسارت بدهد. اما متوجه شدیم موضوع خسارت بسیار جدی است. مثلاً میبینیم که از ۱۰۰درصد خسارت، ۳۰ تا ۴۰ درصد آن کلاهبرداری است و شرکت بیمه نباید خسارت میداد.
از طرفی مردم هم وقتی به خسارت برمیخورند در جاهایی دستشان بسته است، مثلاً در جادهها و روستاها. پیشتر گفتم که تحصیلاتم الکترونیک بود. با این زمینه این مسئله به ذهنم خطور کرد که شاید بتوانیم در جایی از ماشین ثبت وقایع داشته باشیم. اگر شرکت بیمه بتواند به عنوان یک المان سیار، خریدار را ملزم به استفاده از وسیلهای در ماشین کند، آنوقت دیگر هم فرد برای اعلام خسارت نمیتواند تقلبی انجام دهد و هم شرکت بیمه نمیتواند خسارت را ندهد.
با این اوصاف این مسئله در ذهنم شکل گرفت و سال پیش به این نتیجه رسیدم که میتوانم رنگ و لعاب بیشتری به آن بدهم و کار را جدیتر پی بگیرم. بعد از آن کار طراحی محصول را انجام دادم. اگر بخواهم اسم سادهای برای آن عنوان کنم همان جعبه سیاه است. درست مانند همان کاری که جعبه سیاه هواپیما انجام میدهد، میتوانیم با مراجعه به این وسیله بفهمیم چه اتفاقی افتاده است. منتها جعبه سیاه مسیر یکطرفهای دارد و در لحظه مخابره ندارد. ما سعی کردیم محصول را به گونهای طراحی کنیم که بتواند یکسری کارها را برای زمانی که اتفاقی برای ماشین میافتد انجام دهد.
یکسری المانهایی مثل بحث دما و ضربه میتواند مورد توجه قرار بگیرد. اینکه چه اتفاقی برای ماشین افتاده یک موضوع است، اینکه در چه شرایطی این اتفاق برای ماشین افتاده هم یک موضوع است. مثلاً اگر در اتوبانی با سرعت ۱۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت کنید، مشخص است که تصادف میکنید. در این حالت شرکت بیمه ملزم به پرداخت خسارت نیست، اما در حالت عادی شرکت بیمه نمیتواند این مسئله را ثابت کند. این دستگاه به کامپیوتر ماشین وصل میشود و میتواند ثبت کند که در آن نقطه جغرافیای و با این المانها و این شرایط و سرعت و دور موتور، چنین اتفاقی از این ناحیه مشخص رخ داده است. این قضیه در غالب یک گزارش ثبت و به شرکت بیمه گزارش میشود. دیگر شرکت بیمه لازم نیست پیگیری خاصی انجام دهد.
از طرف دیگر این دستگاه موارد دیگری را هم پوشش میدهد. مثلاً اگر ماشین متوقف باشد هم باز تمامی این موارد عمل میکند و امکان فرستادن سیگنال برای صاحب ماشین و شمارههای تعریف شده در آن وجود دارد یا مثلاً اگر سنسور دما فعال شود به صورت خودکار برای آتشنشانی پیام فرستاده میشود. این را هم بگویم که تمام کنترل این دستگاه روی اپلیکیشن خاص خودش اتفاق میافتد. البته یک ریموت هم برای آن طراحی شده است. ما این دستگاه را به همراهی گروهی از مهندسان مکانیک و الکترونیک ساختیم. کاربرد این دستگاه را بیشتر به سمتی بردم که برای شرکتهای بیمه جذاب باشد وگرنه میتوانستم آن را به عنوان وسیلهای در صنعت خودروسازی هم معرفی کنم. اتفاقاً وقتی به آلمان رفته بودم و در یکی از مسابقاتی که شرکت کرده بودیم، یکی از داورها عضو هیئت رئیسهٔ مرسدس بنز بود. وقتی برای داوری آمده بودند، عنوان کردند که این طرح را در شرکت بنز هم مطرح میکنند که بتوانیم چنین چیزی را به عنوان گزینهای روی ماشین داشته باشیم. هرچند این مسئله میتواند برای خودروساز هم خیلی جذاب باشد، اما من فکر میکنم کسی که میتواند خرید آن را الزامی کند، شرکت بیمه است، چون شرکت بیمه است که از این مسئله سود میبرد. برای همین قصد دارم این اختراع را با شرکتهای بیمه پیش ببرم. مثلاً فرض کنید که شرکت بیمه وقتی بیمهٔ بدنهای میفروشد این دستگاه را هم بفروشد. حتی برای شرکت بیمه توجیه دارد که دستگاه را به صورت رایگان در اختیار خریدار بیمه قرار دهد. چرا؟ چون جلوی کلاهبرداریهای بعدی را میگیرد. حالا ممکن است شرکت بیمه بگوید که من هزینهٔ دستگاه را از فرد میگیرم. ولی مثلاً عملیات نصب و راهاندازی آن را برعهد میگیرم. چون این دستگاه سه بخش دارد. یکی همان جعبه سیاهی است که درون ماشین قرار میگیرد. قطعه دوم سنسورهایی هستند که در نقاط مختلف ماشین کار گذاشته میشوند. بخش سوم هم همان ریموت است. که البته این ریموت میتواند کار ریموت ماشین را هم انجام دهد.
این اختراع ثبت جهانی شده؟
بله.
در مورد جوایزی که گرفتید هم کمی صحبت میکنید؟
کار ثبت محصول را من امسال انجام دادم و آن را یو اس پتنت (ثبت اختراع در آمریکا) کردم. حالا هم کارهای پیسیتی کردن را انجام میدهم. وقتی طرح را پیسیتی میکنید، یعنی در ۱۵۵ کشور طرح را ثبت میکنید. سازمان مالکیت فکری جهان طرح را ضمانت میکند. این روند کمی طولانی است و اول باید در تمامی موتورهای جستوجوی جهان بررسی شود که چنین طرحی پیشتر نبوده باشد و وقتی تأیید میشود، تا مدتی از طرح شما محافظت میکند. وقتی کار یو اس پتنت انجام شد، من طرح را برای ۵ مسابقه بینالمللی فرستادم که در هر پنج مسابقه مدال طلا گرفت. در مسابقات کره که تحت عنوان KIWIE و برای زنان مخترع جهان ترتیب داده شده است. در تکنوفست ترکیه. در آیکن کانادا که یکی از معتبرترین مسابقات نوآوری دنیاست. در سوئیس که مسابقات جهانی نوآوری است و خود فدراسیون برگزار میکند هم مدال طلا گرفت و هم بهترین طرح شد. و اخیراً هم در iENA که بزرگترین مسابقات نوآوری و اختراعات آلمان است و در آنجا هم مدال طلا گرفت و جزو یکی از سه طرح برتر انتخاب شد.
من میخواهم صحبتهایم را با این سوال تمام کنم که به عنوان یک زن و مادر با چه چالشهایی در صنعت بیمه مواجه شدید؟
اگر بخواهم شخصاً و در مورد خودم صحبت کنم، باید بگویم با چالش خاصی روبهرو نشدم. شاید دلیلش هم کمی به توانایی خودم برمیگردد ولی من هیچوقت با تفکر اینکه من یک زن هستم ممکن است طرف مقابل مسئله را جدی نگیرد به قضیه نگاه نکردم. من هیچوقت فکر نکردم که زن و مرد فرق دارند. شاید اگر کسی چالشهایی که داشتم ریشهیابی کند به این نتجه برسد که به خاطر زن بودن چنین اتفاقی افتاده است، اما من سعی کردم به این قضیه ربطش ندهم. بد نیست این را هم بگویم در مسابقات آلمان که شرکت کردم، سمیناری داشتم و طرحم را معرفی کردم. آخر سمینار، مجری که مرد میانسال شناخته شدهای هم در آلمان است، گفت: «برای من خیلی جالب است که در کاری این قدر فنی و صنعتی، به عنوان یک خانم و از جایی مثل ایران این مسئله را مطرح میکنی». و من هم همین طور مانده بودم که جواب او را چه بدهم.
میخواهم بگویم که من با تمام وجود به این مسئله باور دارم که بین مرد و زن فرقی نیست. ولی در تمام داستانی که ما در صنعت بیمه داشتیم از رئیس کل بیمه مرکزی، تا شرکتهای بیمه و نمایندگان و غیره، من شخصاً تا حالا با موردی که حس کنم مسئله زنانگیام مانع از پیشبرد کار حرفهای میشود، برخورد نداشتم. این شانس من بوده که هیچوقت در موضعی قرار نگرفتم که بخواهم پا پس بکشم، بترسم یا احساس ضعف کنم.