پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا بانکداری شکست میخورد؟
عدم شناخت جامعه و نداشتن یک مدل مناسب از جامعه ایرانی و رفتارهایش، باعث میشود بسیاری از بانکدارهای ایرانی چشمبسته تصمیم بگیرند. ما هنوز نمیتوانیم، رفتارهای مردم را با دقت خوبی که ازنظر معیارهای جامعهشناسی قابلقبول است، اندازهگیری، تحلیل و تبیین کنیم؛ چه برسد به پیشبینی. این میشود که آمدن مردم برای خداحافظی با یک خواننده پاپ، مدام با کلیدواژه حیرت تکرار میشود و کمتر کسی تصور میکرده اینچنین شود که شد.
متأسفانه جامعهشناسهای ما کاری به جامعهشان ندارند. آنها در برج عاجشان نشستهاند و حکم میدهند که باید چنین باشد و چنان. جامعهشناس ایرانی، کاری ندارد که در جامعهاش چه خبر است. او کار دانشگاهیاش را میکند و به سری که درد نمیکند دستمال نمیبندد. این میشود که بانکدار ایرانی بدون اتکا به تحقیقات عمیق و صرفاً با استفاده از چند تحقیق سطحی، درباره کسبوکار تصمیم میگیرد؛ و صدالبته که «بیزینسمنِ» ایرانی جلوتر از استاد دانشگاه ایرانی است. چون او در آزمایشگاه بزرگی به نام جامعه زندگی میکند و نتیجه آزمایشهای اشتباهش را با چیزی به نام زیان در صورتهای مالیاش میدهد و تنبیه میگردد. به عبارتی، بانکدارهای ایرانی در حال آزمونوخطا کردن چیزهایی هستند که اصولاً دانشگاه باید به آنها بدهد. حالا که دانشگاه کاری به آنها ندارد، آنها هم کاری به دانشگاه ندارند.
بانکداری برای بسیاری یک معماست. دوستان زیادی دارم که از من میپرسند بانکها چطوری پول درمیآورند؟ آنها تصور میکنند یک فرمول مشخصی در گاوصندوق مدیرعامل بانک وجود دارد. چیزی مانند فرمول پپسی کولا که میشود با دستیابی به آن، بانکی موفق تأسیس کرد. دوستان من تصور میکنند بانکداری کار آسانی است. به اشتباه فکر میکنند بانکها موفق میشوند چون پولدارند! آنها تصور میکنند هر کس دیگری هم که پول داشته باشد میتواند موفق باشد. تصور غلطی وجود دارد که پول، پول میآورد. پول، پول نمیآورد. پول به همراه هوشِ مالی، پول میآورد. حالا آرامآرام داریم وارد دورانی میشویم که هوش پیچیدهتر از قبل شده است. دیگر نمیتوان به آن فرمول توی گاوصندوق مدیرعامل دلخوش کرد! حالا هوش و کاربردهای هوش مهمتر از گذشته شده است. یکی از همکارانم چند روز پیش به من گفت که شما بهاندازه کافی از هوش من استفاده نمیکنید. درباره این همکارم میتوانم بگویم که بسیار باهوش است و برای خودم ناراحت شدم که چرا نتوانستهام بهاندازه کافی از هوش او استفاده کنم. بیشتر سازمانهای ایرانی ترجیح میدهند کار گِل به آدمها بدهند و بیخودی اسم خودشان را گذاشتهاند سازمانهای دانشی. سازمانهای ایرانی و البته بانکها باید بیشتر و بیشتر از هوش آدمها استفاده کنند.
اخیراً کتابی منتشرشده با عنوان «چرا کشورها شکست میخورند». اگر حوصله خواندن دارید، کتاب را بخوانید. جایی از آن نوشتهشده که «بخت یکبار دیگر هم به مخترعان ایالاتمتحده روی آورد. در قرن نوزدهم واسطهگری مالی و بانکداری گسترش یافت که تسهیلکننده مهمی برای رشد و صنعتی سازی شتابانی بود که اقتصاد تجربه کرد. درحالیکه در 1818 فقط 338 بانک فعال وجود داشت که حجم کل داراییهای آنها 160 میلیون دلار بود، در 1914 تعداد بانکها به 27864 و کل داراییهایشان به 27.3 میلیارد دلار رسید. مخترعان بالقوه در ایالاتمتحده دسترسی خوبی به سرمایه برای راهاندازی کسبوکارهایشان داشتند. علاوه بر این، رقابت شدید میان بانکها و نهادهای مالی در ایالاتمتحده به معنای این بود که این سرمایه با نرخهای بهره پایین و منصفانهای در دسترس بود.»
بخش دیگری از کتاب را ادامه بدهیم. «اما این موضوع در مورد مکزیک صادق نبود. در حقیقت در 1910، سالی که در آن انقلاب مکزیک آغاز شد، این کشور تنها 42 بانک داشت و 60 درصد کل داراییهای بانکی در اختیار دو بانک بود. برخلاف ایالاتمتحده که رقابت شدید بود، عملاً هیچ رقابتی میان بانکهای مکزیکی وجود نداشت. این فقدان رقابت به معنای این بود که بانکها میتوانستند نرخهای بهره بالایی به مشتریان خود تحمیل کنند و معمولاً وامدهی را به افراد داری امتیازات خاص و افراد از قبل ثروتمند، محدود میساختند که آنها همین دسترسی به اعتبارات را برای افزایش چنگاندازیشان به بخشهای مختلف اقتصاد مورداستفاده قرار میدادند.»
بانکداری ارتباط مستقیمی با جامعه دارد. اگر میخواهیم بانکداری را درست کنیم، باید جامعهمان را بشناسیم و آن را درست کنیم. الان دقیقاً چه کسی دارد این کار را میکند؟
رضا قربانی
منبع: هفتهنامه عصر ارتباط؛ شماره 690