پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
با آینده مبهم کسبوکارها چه کنیم؟ / پیادهشدن از قطاری با مقصد نامعلوم
هر تحلیلی درباره کسبوکارها، زمانی معنیدار است که چشمانداز آینده نسبتاً روشن باشد؛ تحلیل درباره امروز کسبوکارها فعالیتی ناظر به آینده است. وقتی آینده روشن نباشد تحلیل ما فعالیتی گذشتهنگر است و صرفاً توصیفی از آنچه گذشت به ما میدهد و هیچ نسخه و تجویزی برای آینده ندارد. ما حتی زمانی که تجربههای گذشته را مرور میکنیم، بهدنبال درکی از آینده هستیم.
طی چند سال اخیر در هیچ دورهای به اندازه امروز، دچار عدم امنیت ناشی از آینده مبهم نبودهایم. در این سالها کم بحران ندیدیم؛ از نرخ تورم بالا، نرخ ارز و تحریمها که به عارضههای مزمن تبدیل شدهاند تا بحرانهای دورهای همچون پاندمی کرونا. بحران سال ۱۴۰۱ یک تفاوت بزرگ با بقیه دارد و آن خطر از هم پاشیدن یک کل بزرگ است. در بحرانهای قبلی به این اندازه شاهد اختلاف میان فعالان در عرصههای گوناگون نبودیم و مسیر به این اندازه در مه غلیظ گرفتار نشده بود.
مسیر تجربههای قبلی مسیری هموار نبود، ولی امروز نهتنها مسیر ناهموار است که حتی نمیدانیم به کجا ختم میشود. گویی در مسیر پرپیچوخم مهآلودی گرفتار شدهایم که ممکن است در انتهایش پرتگاهی به انتظارمان نشسته باشد. در این شرایط قطعاً بیش از هر زمان دیگری باید به امکاناتی مجهز شویم. احتیاط یکی از تجهیزات مورد نیازمان است، اما برای کسانی که در این کشور ارزش خلق میکنند، فرار از ریسک معنایی ندارد.
نمیتوان از بیم آینده یک جا نشست و کاری نکرد. ما مجبور به حرکت هستیم؛ حتی اگر در مسیری با انواع خطرات گرفتار شده باشیم. متأسفانه قریببهاتفاق کسبوکارهای ما، حتی آنهایی که بزرگ و تناور هستند، جوانمرگ میشوند، اما در گوشهوکنار این شهر به تعداد انگشتشماری میتوان کسبوکارهایی را دید که بیش از ۵۰ سال عمر کردهاند. بیش از ۵۰ سال یعنی همه بحرانهایی را که نام بردم، از سر گذراندهاند؛ بهعلاوه حداقل هشت سال شرایط جنگی کشور و یک انقلاب. کسبوکارهای قدیمیتر بحرانها و توفانهای دیگری را هم تاب آوردهاند. نگاهی به نحوه گذر این کسبوکارها از بحرانها جالب توجه است، حتی اگر یک کسبوکار کوچک مانند ساندویچی خانلری اطراف میدان تجریش باشد که از سال ۱۳۲۷ زنده مانده است.
حتی اگر کسبوکار کوچکی در گوشهای از یک خیابان باشید هم از گزند حوادث و تغییرات اساسی در کشور در امان نخواهید بود و هر روز با پدیده و مسئله جدیدی برای حلکردن مواجهید. فرمولی وجود ندارد که در آن نشان دهد هرچه کسبوکاری بزرگتر باشد، مسائلش نیز بزرگتر و پیچیدهتر میشود. شاید داستان نحوه مدیریت بحران این کسبوکارها داستان عجیبوغریب و پر از نقطهعطفی نباشد. شاید تنها پیچیدگی زندهماندن اینها ادامه کاری بوده که برای آن شکل گرفتهاند.
رمزوراز این موفقیت را نمیدانم، ولی در این شرایط که مسیر کسبوکاری ما بیش از هر زمان دیگری که در عمرمان تجربه کردهایم، مبهم و پرپیچوخم است، تصور میکنم بهترین انتخاب تمرکز بر خودمان است. همه ما در این ماهها احساسات منفی متفاوتی را تجربه کردهایم که در شرایط عادی در یک کشور باثبات میتوانست برای تمام عمرمان کافی باشد. بهطور قطع همه ما در کسبوکارهایمان در حال تجربه بحران جدیتر سرمایه انسانی هستیم. از طرف دیگر پیشبینی آینده کشور کار سختی است. سناریوهای گوناگونی مطرح میشود که هر کدام پیامدهای خود را برای کسبوکارها دارد. حتی بهترین سناریوها برای کشور و مردم، برای کسبوکارها بدون هزینه نیست. در یک سمت طیف عدم تغییر به معنای ادامه همین شرایط سخت برای کسبوکارهاست و طرف دیگر طیف یعنی تغییرات اساسی هم قطعاً پیامدهای خود را برای کسبوکارها خواهد داشت.
حتی در این شرایط هم از یک کارآفرین که در هر زمانی بهدنبال خلق ارزش است، نمیتوان انتظار سکون داشت، ولی تصور میکنم در این روزها بزرگترین سرمایه، خود کارآفرینان هستند که نباید اجازه دهند شرایط بحرانی سبب فروپاشیشان شود. در این شرایط بدترین انتخاب قرار گرفتن تحت تأثیر احساسات است. گرچه شدت فشارها میتواند هر انسانی را از پا درآورد، ولی سپردن خود به موج احساسات شبیه به نشستن در قطاری است که مقصدش معلوم نیست؛ بنابراین چارهای نداریم جز اینکه از این قطار پیاده شویم و دوباره در مسیر درست قرار بگیریم، حتی اگر چشمانداز آینده مبهمتر از هر زمان دیگری باشد؛ این مسیری است که ما انتخاب کردهایم.
داخل پست بانک