راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

تشدید بی‌اخلاقی‌ها در خدمات پرداخت‎

از ابتدای ورود بانک‌ها و تولد شرکت‌های پرداخت الکترونیک (PSP) در اوایل دهه هشتاد تا کنون، برخلاف بسیاری از کشور‌ها، بانک‌های ایرانی با قبول هزینه‌های سرسام آور، اقدام به تهیه و توزیع کارتخوان در فروشگاه‌ها نموده و علی‌رغم موفقیت ظاهری در برخی از آمار‌ها، با وجود تحریم‌ها و کمبود شدید منابع، در حال حاضر در کشور ایران بیش از کشور چین کارتخوان نصب شده است. علی‌رغم رشد چندهزاردرصدی بانکداری الکترونیک هنوز بسیاری از عرصه‌ها از این نعمت بی‌بهره مانده‌اند.

یک مطالعه توسط دکتر عباس طلوعی در صنایع مختلف نشان می‌دهد که متوسط شاخص‌های چهارگانه مربوط به ICT به شرح زیر است:

 T (Techno ware) =۰. ۰۴۹

 H (Human ware) = ۰. ۰۱۱

 I (Info ware) =۰. ۰۲۱

 O (Orga ware) =۰. ۰۱۵

این یعنی که توان سخت افزاری سازمان‌های ما نزدیک به پنج برابر توان مدیریتی سازمان‌ها و بیش از سه برابر توان نهادی – ساختاری سازمان‌ها در ایران است، که به اعتقاد نگارنده این نسبت‌ها در مورد شرکت‌های PSP شدید‌تر است.

نبود کیفیت در این صنعت نوپا، محسوس است؛ بسیاری از شرکت‌های PSP به کیفیت اهمیت نداده و فقط به‌ دنبال گسترش کمی فعالیت‌های خود هستند. تخلفات در این صنعت روبه گسترش است و مشابه بسیاری دیگر از قضایا، با وضع هر مقرراتی توسط نهاد ناظر، عده‌ای به فکر دور زدن آن هستند.  

این تناقضات قبل از آنکه امری اقتصادی باشد، امری فلسفی و فکری است. و لذا باید بدرستی مورد بررسی قرار گیرد.  چه می‌شود، هنگامی که فردی غیرمتخصص و بی‌تجربه بر مصدر کار و سمتی قرار می‌گیرد؟ حتی با یک نگاه عمومی، می‌توان پیامدهای زیر را تصور کرد:

 

  1. وارونه نشان دادن واقعیت‌ها
  2. نمایش، ظاهرسازی و دروغ‌های پی‌درپی
  3. به هدر رفتن منابع و سرمایه
  4. بهره‌برداری ماهرانه از سنت و صنعت چاپلوسی برای حفظ سمت
  5. سقوط کارآمدی در کار و مجموعه‌ سازمانی
  6. به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب در مجموعه سازمانی
  7. جایگزینی تبلیغات و هیاهو با مدیریت عقلانیت
  8. به‌کارگیری زیرمجموعه بی‌تجربه و ناکارآمد
  9. خلاقیت مخرب برای تداوم مدیریت
  10. لذت پنهان شده از امکانات مالی و غیرمالی گسترده

از آنجا که بشر هر فکر و هر کاری را می‌تواند هنرمندانه و حتی معقول توجیه کند، اجرا و پیامدهای ده‌گانه‌ نامبرده، به راحتی قابل تصور است. معمولا افراد توانا ـ که در چهارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی می‌کنند ـ تبلیغ نمی‌کنند، چون نیازی به این کار ندارند.

اتومبیل پیکان را با بنز مقایسه کنید. شرکت و کارخانه بنز، معمولا فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ می‌کند و نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآورده‌ خود ندارد. این در حالی است که اتومبیل پیکان تا آخرین روزهای عمر خود، همیشه در حال دفاع کردن و اثبات خود بود تا شاید مورد توجه قرار گیرد.

در گذشته وقتی شخصی به سمت ریاست شرکت و مؤسسه‌ای انتصاب می‌شد، همه از دقت و شایستگی سخن می‌گفتند؛ اما عموما هم‌اکنون از انتصاب‌ها شگفت‌زده نمی‌‌شوند، بلکه شوکه می‌شوند. از آنجا که بسیاری از مدیران کشور ما تصادفی و عموما نه بر پایه شایستگی بلکه به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفته‌اند، مرتب در حال تبلیغ و تحقق امور کوتاه‌مدت هستند که جنبه نمایشی و ظاهری آن بیشتر باشد

یکی از توهمات مخرب در کشور ما، فکر سپردن امور به افرادی که نه تجربه دارند و نه هنوز دانش آنان محک خورده است. در ارتباط با شرکت‌های PSP هرچند در مقررات ناظر بر آن‌ها، موضوع داشتن تخصص مدیریت الزامی دانسته شده است؛ ولکن سهامداران بدون توجه به ماهیت این کسب‌ و کار جدید که نیازمند مدیریتی با دانش تجارت الکترونیکی است، اکثرا ناشی از زدوبندهای سیاسی افرادی غیرمتخصص را به این‌کار گماشته‌اند. وقتی شخصی سمتی پنجاه برابر دانش و تجربه خود در اختیار می‌گیرد، غرایز او به طور طبیعی او را مجبور می‌کند تا برای نگهداشت سمت، از هر آنچه در مخزن حیله‌های بشری است، بهره گیرد؛ این مخزن حیله، از ظاهر گرفته تا جملات و رفتار را شامل می‌شود.

در علم سیاست گفته می‌شود، انسان‌ها عمدتا محصول ساختار‌ها هستند و رفتار آن‌ها پیرو مقتضیات و قواعد ساختارهایی است که در آن زندگی می‌کنند. وقتی ساختاری، اولویت را به کم‌تجربه و کم‌دانش می‌دهد، به طور طبیعی باید در انتظار عملکردهای ضعیف، قضاوت‌های بی‌پایه، دانش محدود، تصمیم‌گیری اشتباه و کوتاه‌مدت، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی که بلکه ده‌ها سال بعد معلوم شود، باشد. نخستین کار غیراخلاقی که صورت می‌پذیرد، گماردن افراد کم‌صلاحیت و بدون صلاحیت در بالای امور است؛ چه نهادی که سمت را می‌دهد و چه فردی که بدون صلاحیت، مسئولیت می‌پذیرد، هر دو کار غیراخلاقی می‌کنند.

ریشه اصلی تشدید بی‌اخلاقی در صنعت بانکداری الکترونیک، کنار گذاشتن تخصص و اصالت فردی و خانوادگی است. رشد قارچ‌وار افرادی که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند، باعث شده تا کیفیت تصمیم‌گیری و پیشبرد امور این صنعت تنزل کند.

بدیهی است که برای مدیران بدون صلاحیت و فاقد اعتماد به نفس، تنها موضوع ملموس آمارهای کمی است و کیفیت برای آن‌ها امری ناشناخته است. این نسل از مدیران بدون آنکه بخواهد، مراتب را بگذراند و پشتوانه‌های فراوانی را جمع کند، با سرعت زمانی و تراکم کاری ناکارآمد، ره صد ساله را می‌خواهد یک شبه پشت سر گذارد و نتیجه آن می‌شود که تعداد کارتخوان‌ها رشدی خارج از حد معقول به‌خود گرفته است.

اعتماد به نفس، شأن می‌آورد، زیرا کار و تولید و خلاقیت، خود تبلیغ است و نیازی به بیان آن نیست ولی در نبود آن، این مدیران به «جهان‌بینی استفاده حداکثری از مدت زمانی حداقلی» روی آورده‌اند و با این رویکرد همه مقررات، موضوعاتی دست‌وپاگیر هستند که برای رسیدن به موفقیت گریزی از دور زدن آن‌ها نیست.

در حوزه فاوا، اصل بر همکاری و مشارکت است و هر روزه شاهد ده‌ها نمونه همکاری و طرح مشترک از سوی بزرگان صنعت فاوا در دنیا هستیم. به اعتقاد نگارنده تاکید بر استفاده از اصطلاح پروتکل به‌ جای استاندارد در این صنعت اشاره به «توافق دوجانبه» و «امکان توافق روی همه چیز» وجود دارد، حال آنکه شرکت‌های متعدد این حوزه کوچک‌ترین انعطافی در همکاری از خود نشان نمی‌دهند گو اینکه پدیده‌‌ایی به نام کشور، به نام جامعه، به نام اقتصاد ملی و به نام ایران وجود ندارد. خوشی‌ها و سمت‌های ما برقرار باشد، بقیه مسائل خیلی هم اهمیت ندارند. هر کسی و جریانی در جزیره خودش راضی است و کلیتی به نام کشور و آینده کشور به نظر می‌رسد از اولویت برخوردار نیست. نتیجه آنکه در کشوری که در چنبره تحریم‌ها گرفتار است، کمبود منابع در آن به شدت محدود است و بانک‌های آن بد‌ترین و سخت‌گیر‌ترین وام‌دهنده‌های جهان هستند، به اندازه کشور چین کارتخوان نصب شده است.

یک روحانی برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسنده زبده، یک صنعتگر موفق و یک سیاست‌مدار هوشمند، نیازمند چاپلوسی، هیاهو، تبلیغ، دروغ‌گویی و تخریب دیگران نیست تا آنکه استوار و پایدار باقی بماند. این در حالی است که فرد ضعیف و بدون پشتوانه، همواره باید نمایش دهد تا مورد توجه قرار گیرد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.