پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
هفتهنامه تجارت فردا در شماره 66 خود به علت چاپ کتاب «هدفها و سیاستهای بانک مرکزی ایران، از 1339 تا 1357» پروندهای تحت عنوان تاریخ بانک مرکزی کار کرده است و در این پرونده مطالبی نظیر صندوق اسرار بانک مرکزی / چرا باید کتاب هدفها و سیاستهای بانک مرکزی ایران را خواند؟، داستان بانک مرکزی ایران / چرا این کتاب را نوشتم، اسرار دهه 50 / ناگفتههای جلیل شرکا از رکود اقتصادی، افزایش نقدینگی و سقوط حکومت پهلوی، تاریخ شفاهی، روشی نوین برای تاریخنگاری و شجرهنامه بانکی آمده است. مصاحبه این پرونده تحت عنوان «اسرار دهه 50 / ناگفتههای جلیل شرکا از رکود اقتصادی، افزایش نقدینگی و سقوط حکومت پهلوی» با جلیل شرکا رئیس کل پیشین بانک مرکزی ایران، معاون وزیر بازرگانی در دوره وزارت هوشنگ انصاری، قائم مقام بانک مرکزی در دوره ریاست محمد یگانه، قائم مقام وزارت اقتصاد در دوره هوشنگ انصاری و در نهایت آخرین مدیرعامل بانک ملی پیش از سقوط شاه و نخستین مدیرعامل این بانک پس از وقوع انقلاب است. در ادامه قسمتهایی از مصاحبه با وی را که مربوط به ملی شدن بانکها است، میخوانید:
.
اجازه بدهید به ابتدای انقلاب نگاهی بیندازیم. شما آخرین مدیرعامل بانک ملی قبل از انقلاب و اولین مدیرعامل آن پس از انقلاب هستید. چه شد که بانکها در آن زمان ملی یا به عبارت درستتر دولتی شدند؟
به یاد دارم در همان روزهای شکلگیری دولت موقت روزی آقای بازرگان مرا خواست و سوال کرد با بانکهای کنونی چه کنیم. حدود 36 بانک وجود داشت که 26 بانک خصوصی بود. گفت با این بانکها چه کار کنیم؟ گفتم چه چیزی را چه کار کنیم؟ بانکها کار خود را میکنند، گفتند هیاتمدیره آنها رفتهاند و هنوز برنگشتهاند. باید مدیرانی را برای آنها انتخاب کنیم. شما این کار را انجام بدهید. گفتم بسیاری برای تعطیلات به خارج رفتهاند، بازمیگردند. رفتم و با برخی از آنها تماس گرفتم. مانند سیروس صنیعی، مقدم و… زنگ زدم و گفتم به سرکارتان برگردید خبری نیست کاری با شما ندارند اما قبول نکردند. ما هم عدهای را انتخاب کردیم. یکی از آنها هم آقای ساقطیان بود که ارمنی بود. فهرست را به هیات دولت بردم همه نشسته بودند و گفتند بسیار خوب است. یکی گفت اما این آقای ساقطیان ارمنی است. بازرگان گفت باشد. آقای شرکا میگویند بانکدار است اشکالی ندارد. بعد بازرگان به من گفت یک خانم نمیشناسید که رئیس کل بانک شود و متعهد باشد. من خانم امینی را که مادرش حجتالاسلام بود، پیشنهاد کردم. او معاون شرکت سرمایهگذاری بانک ملی بود که با همکاری مریل لینچ آمریکا راه اندازی کرده بودیم. او را پیشنهاد دادم آقای بازرگان هم قبول کرد اما خانم امینی بعد از اینکه با برادرش پروفسور رضا امینی مشورت کرد از قبول مسوولیت منصرف شد. مدتی گذشت باز به من گفتند که با بانکها باید چه کار کنیم؟
در آن زمان نگرش بر این بود که صاحبان بانکها سرمایهدار وابسته به رژیم گذشته هستند و باید مالکیت این بانکها تعیین تکلیف شوند. وقتی دوستان دولت موقت مجدداً از من خواستند پیشنهاد خود را مطرح کنم من خدمت ایشان گفتم 26 بانک خصوصی که مورد دغدغه آقایان است و تاکید دارند که تعیین تکلیف شوند سهامشان در بورس عرضه شده است و معامله میشود. اگر قرار است تصمیمی گرفته شود برای بخشی گرفته شود که از آن سرمایهداران نزدیک به حکومت شاه است. پیشنهاد دادم به جای مصادره، محاکمه یا ملی کردن بانکها، سهم سرمایهداران گرفته شود و اجازه دهید بانک اگر مشکلی به لحاظ مالی ندارد به کار خود ادامه دهد. حتی مثال زدم اگر با رضایی یا اخوان مشکل دارید سهام آنها را بگیرید با بانک کاری نداشته باشید. اما در پاسخ گفتند شورای انقلاب خواسته چنین کاری شود.
.
البته آرشیو آن زمان نشان میدهد یک جناح در دولت موقت خواهان چنین برخوردی با بانکها بوده است؟
من از دوستان این گونه شنیدم، که شورای انقلاب چنین قصدی دارد. آقای بازرگان سه نفر را برای این کار تعیین کرد. من، آقای معینفر وزیر نفت و آقای ایزدی وزیر کشاورزی.
.
چرا وزیر کشاورزی؟
نمیدانم شاید دوست صمیمی ایشان بود. اتفاقاً آقای بازرگان گفته بودند جلسه در دفتر وزارت کشاورزی برگزار شود. من در دفتر وزیر کشاورزی همه حرفهای خود را زدم چرا که آنها در کار بانکی وارد نبودند. نتیجه صحبت این شد که بانکها به حال خودشان باشند. افراد مسالهداری که سهامدار بانکها هستند کنار گذاشته شوند، یک هیاتمدیره کلی برای بانکها در نظر گرفته شود تا بر امور نظارت کنند. این پیشنهاد تهیه و به وزیر اقتصاد ارائه شد تا ایشان به همراه نخستوزیر طرح را در شورای انقلاب مطرح کنند.
.
سرنوشت طرح چه شد؟
قرار بود طرح سهشنبهشب در شورای انقلاب مطرح شود، چهارشنبه صبح آقای علی اردلان وزیر وقت دارایی به من تلفن کرد و گفت نشد. گفتم چرا نشد؟ گفت بنیصدر نگذاشت طرح تصویب شود و اصرار کرد که باید همه بانکها دولتی شوند. بنیصدر در آن جلسه گفته است فعلاً زمان این حرفها نیست. همه بانکها را ملی کنیم، بعداً اگر لازم شد حکم میدهیم از شکل ملی خارج شود. من در جواب آقای اردلان گفتم آقا مردم انقلاب اسلامی کردند نه انقلاب کمونیستی. سهامدار خرد این بانکها چه گناهی کرده است؟ گفت به هر حال آقای بنیصدر نگذاشته است.
.
تا چه اندازه دولت موقت در ملی شدن بانکها سهم داشت؟
تا جایی که من میدانم و طرحی که ما تهیه کردیم که برای بانکها هیاتمدیره و مدیرموقت منصوب کنیم و آن بخش از سهام را که مربوط به افراد مسالهدار بود تعیین تکلیف کنیم در دولت موقت تصویب شد. مسوولان دولت موقت به من گفتند بنیصدر نگذاشت.
.
چندی پیش آقای هاشمیرفسنجانی در جمع اعضای اتاق بازرگانی تهران گفته بود «در مدت 30 روزی که به خاطر زخمی شدن در شورای انقلاب حضور نداشتم و آقای مطهری را هم شهید کرده بودند، حدود 50 شرکت بزرگ را ملی کردند که ما هم دیدیم کار از کار گذشته ولی کار خوبی نبود.» به نظر شما بخش مذهبی انقلاب مخالف ملی شدن بانکها بود؟
من ارتباط خاصی نداشتم. اما یک بار آقای هاشمی را در مجمع عمومی بانک مرکزی دیدم. ایشان در این مورد نظری نداشت. بحث اسلامی شدن عملیات بانکی و حذف ربا مطرح بود اما در ابتدا از ملی شدن بانکها سخنی در میان نبود. من به صورت اتفاقی با آقای هاشمی آشنا شدم. ایشان خیلی نگاه باز و بهروزی داشتند. اتفاقاً ملی شدن بانکها زمانی اتفاق افتاد که ایشان ترور شده و در بیمارستان بود. اگر اشتباه نکنم خرداد 58 بود که من هم در بیمارستان تجریش به عیادتش رفتم. آشنایی من با ایشان خیلی اتفاقی بود. در ابتدای انقلاب یکی از دوستان در بانک مرکزی به دفتر من در بانک ملی زنگ زد و گفت آقای هاشمی میخواهد شما را ببیند. من سوال کردم ایشان چه کاره هستند، گفت عضو شورای انقلاب هستند. من استقبال کردم و این دیدار در منزل آقای هاشمی انجام شد. آن زمان دغدغه آقای هاشمی بحث ربا بود. بحث خوبی با هم داشتیم. من برای ایشان مثال زدم که اگر یک نفر در ابتدای سال یک سکه بگذارد پایان سال ارزش این سکه به دلیل تورم بالاتر میرود سپرده هم همین گونه است. البته ایشان خیلی بیشتر از آنچه فکر میکردم آگاه بود و نیاز به توضیحهای من نداشت. کاملاً آشنا و مسلط بود. اما توضیح دادم که در مورد نرخ بهره اختلاف نظرها خیلی زیاد است و به بانکها فشار میآید. ایشان پرسید وضعیت بهره در حال حاضر چگونه است؟ توضیح دادم که به بانک کارگشایی دستور دادهایم بهره نگیرد که ایشان خیلی استقبال کرد. بعد پرسید بانکهای دیگر چطور؟ توضیح دادم که شرایط سختی داریم و ایشان پیشنهاد داد برای کاهش فشارها در تبلیغات بانکی به جای آنکه بگوییم وام با بهره کم پرداخت میشود از کلمه کارمزد استفاده کنید.
منبع: هفتهنامه تجارت فردا؛ شماره 66