پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
مخالفخوانها خواهند باخت / گفتوگو با احمد میردامادی، مدیرعامل پلتفرم بانکداری باز «سنباد»
المیرا حسینی/ «بیایید 30 سال گذشته را مرور کنیم. دوران پیش رو چندان آرامتر از گذشته نخواهد بود. و ما حتماً دچار مخمصه خواهیم شد، اگر در رفتارهایمان تغییری ایجاد نکنیم.» این نقلقول از «پیتر سنگه» را احمد میردامادی، مدیرعامل «سنباد» میگوید. سخنی که میتواند خلاصه نسبتاً خوبی از مباحثی باشد که در گفتوگو با میردامادی مطرح شد؛ اینکه بانکداری سنتی دیر یا زود باید بپذیرد دورهاش گذشته است و بانکداری باز ببا شفافیت، چابکی و هزینه پایینش در کنار حفظ امنیت، در آیندهای نزدیک از بانکداری سنتی پیشی میگیرد. به همین دلیل هم 9 بانک در همکاری با یکدیگر پلتفرم بانکداری باز «سنباد» را ایجاد کردهاند. او معتقد است آینده از آنِ سیستمهای نوین بانکداری است و رگولاتور به جای دخالت در جزئیات اجرایی فعالیت کسبوکارها، باید با دانش و آگاهی تنظیمگری کند
میردامادی میگوید چه بپسندیم، چه نپسندیم، دنیا به سمت دیجیتالی شدن در حال حرکت است. در این میان رگولاتور نیز چارهای ندارد جز اینکه به جای دخالت در جزئیات انجام کار توسط کسبوکارها، بزرگی کند و با بینش و آگاهی، دست به تنظیمگری صحیح بزند.
برای شروع، خوب است تعریفی از بانکداری باز داشته باشیم. این نوع از بانکداری چه تفاوتی با بانکداری سنتی دارد؟ روند حرکت کشورهای پیشرفته در این زمینه به چه شکل است؟
توصیف و چیستی بانکداری باز، تا حدودی شاید مبهم به نظر برسد. در واقع در بانکداری باز، خدمات بانکی محدود به شعبهها نمیشوند و به یاری ابزارهای فناوری اطلاعات، پلتفرمهای مناسبتری برای آن تعریف میشوند. از جمله در این مدل کاربران این شانس را دارند تا با مقایسه خدمات مالی شرکتهای مختلف، مناسبترین سرویس را برای خود انتخاب کنند. من ترجیح میدهم بیشتر از شرایط و نتایج این مدل کسبوکار صحبت کنیم تا بهتر متوجه کارکردهای آن شویم. شاید دلیل ارجحیت بانکداری باز نسبت به بانکداری سنتی، این است که جامعه جهانی که در حال تبدیلشدن به یک جامعه دیجیتال است، نیاز به فرایندهای دیجیتال دارد؛ بهویژه این شامل حال تسهیلات و تبادلات مالی میشود. به این معنی باید تعاملی میان نهادهای ارائهدهنده خدمات شکل بگیرد. چنین کاری بهسادگی ممکن نمیشود، مگر اینکه همه فرایندها در فضای رایانش ابری انجام شود. این فضای ابری الزاماتی دارد، از جمله اینکه اشتراک و یکسانسازی APIها میتواند در اینجا نقش مؤثری ایفا کند. در اصل بانکداری باز به دلیل ایجاد یک دروازه واحد میتواند تأثیر مهمی روی چابکی، هزینه و توسعه کسبوکارها داشته باشد.
بهعلاوه نکتهای که کمتر در بانکداری باز به آن پرداخته شده و موجب ایراد ابهام امنیتی در این نوع ارائه خدمات شده، موضوع تقلب است؛ چون سرویس در اختیار طرفهای سوم قرار میگیرد که لزوماً برای تأمینکننده شناختهشده نیستند. اما در واقع از آنجا که در اینجا رفتار مشتری در حالتهای مختلف مورد بازبینی قرار میگیرد، کشف تقلب (Fraud) در آن بسیار سریع است و در مراحل اولیه ورود کاربر بهسرعت این موضوع مشخص میشود. در حالی که در یک بانک سنتی به دلیل اینکه یک رویه ثابت دارد، میتوان با شناسایی رویه و نقاط ضعفش، مرتکب تقلب شد. ولی اینجا چون ترکیبی از رویههای مختلف را داریم، بهسختی میتوان در آن تقلب کرد.
موضوع دیگری که با شیوع کووید 19، نیازش بیش از هر زمان دیگری احساس شد، این است که اقتصاد دیجیتال به دنبال کاهش تقاضای سفر است. کاهش تقاضای سفر، حرکت و حضور به این معنی است که نیاز به ابزار دیجیتال دارید. کارایی این ابزار دیجیتال لزوماً از یک مبدأ حاصل نمیشود؛ بنابراین حرکت به سمت اشتراک منابع بسیار مهم است. اشتراک منابع هم یعنی همافزایی تأمینکنندگان که در تعاملات بانکداری باز به دلیل نوع تعاملی که این مدل از بانکداری ایجاد میکند، شدنی است. موضوعاتی چون امنیت اطلاعات و بهرهگیری از تکنولوژی بلاکچین نیز در آن بسیار مؤثر است. این را هم تأکید کنم که مشابه ساختار PSPها هیچ اطلاعاتی از کاربران حقیقی یا حقوقی در کانالهای بانکداری باز رسوب نمیکند و هر سامانه تنها به بخشی از اطلاعات دسترسی دارد که طبق پروتکلها خود مشتری اجازه داده است.
بانکداری باز چه تأثیری میتواند روی کسبوکارهای نوآور بگذارد و چه نمودی در این جنس از اقتصاد خواهد داشت؟
اقتصاد دیجیتال در پیشبرد و شکوفایی اقتصاد نوآوری و نوآفرینی بسیار اثرگذار است. در اقتصاد نوآوری لازم است به هستههای کوچک و کسبوکارهای کوچک و متوسط (SME) آزادی و قدرت عمل دهید و این امکان را در اختیارشان بگذارید که ایدهای که در ذهن دارند، بهسرعت پیادهسازی کنند؛ بنابراین باید دسترسی آسانی به ابزارها و منابع اطلاعاتی داشته باشند. همچنین این روند باید بسیار کمهزینه باشد، زیرا ترکیب کسبوکارهای کوچک قرار است با هم ترکیب شوند و محصولات و خدمات نوآورانهای را به جامعه عرضه کنند و آنها توان پرداخت هزینههای سنگین را ندارند. مضاف بر اینها، امکاناتی که در اختیار کسبوکارهای کوچک و متوسط قرار میگیرد، باید چابک باشد.
وقتی همه این ویژگیها را در کنار هم قرار میدهید، درمییابید که سیستمهای سنتی امکان ارائه آن را ندارند. وقتی میخواهید با یک نهاد مالی مثل بانک تعامل کنید، اولاً این نهاد بسیار سنگین است و این به ضرر کسبوکار کوچک تمام میشود. ثانیاً چابک نیست و کسبوکار کوچکی که زمان رسیدن محصول یا خدمتش به بازار باید بسیار کوتاه باشد، زمان را در این تعامل از دست میدهد. ثالثاً هزینه این تعامل برای کسبوکارهای کوچک سنگین است.
در دورهای نهادهای حاکمیتی در برج عاج قرار داشتند و تعامل با آنها مستلزم آن بود که طرف مقابل هم الزاماً مجموعه بزرگی باشد. اما واقعیت این است که در حال حاضر اقتصاد در دستان کسبوکارهای خرد است که با ترکیب سرویسها در اقتصاد نقش بسیار سازندهای دارند، بنابراین باید سازوکاری ایجاد شود که آنها بتوانند وارد تعامل شوند.
در این مسیر مجموعه مواردی که گفته شد، ما را ملزم میکند که به سمت محصولات و نحوه ارائه محصولاتی برویم که این نیازها را پوشش دهد. به نظر میرسد بانکداری باز یکی از بهترین گزینههاست. واقعیت این است که در این حوزه نمیتوان با قطعیت سخن گفت، زیرا همه چیز در آن نسبی است. اقتصاد موجودی سیال و تغییرکننده با زمان است و شما باید ابزارهایی داشته باشید که بتوانند خود را با شرایط تطبیق دهند و ظاهراً میتوانیم بگوییم هماکنون بانکداری باز این ویژگیها را بسیار بهتر از مدلهای دیگر دارد.
یعنی ممکن است در آینده تغییراتی اتفاق بیفتد که نقش بانکداری باز تغییر کند یا کنار گذاشته شود؟ یا ساختار درستی دارد که فقط ممکن است اصلاحاتی روی آن صورت پذیرد؟
این اتفاق که بانکداری باز بر اسلاف خود غلبه میکند، اجتنابناپذیر است. واقعیت این است که شما نمیتوانید درخواست ابزارهای تجارت به شکل دیجیتال داشته باشید ولی نخواهید این را روی مبادلات مالی و بانکی اعمال کنید. این غیرممکن است.
لذا یا باید کل سیستم را سنتی نگه دارید که غیرممکن است زیرا نمیتوان خود را از حرکت جهانی آن هم با این سرعت و شتاب جدا کرد و این خواست و نیاز جامعه امروزی و بهویژه نسلهای وای (Y) و زد (Z) است یا باید همه اجزا از جمله بخش پرداخت و تبادل را نیز دیجیتالی کنید؛ بنابراین از این روند گریزی نیست. فعلاً به نظر میرسد بهترین راهکار برای دیجیتالی شدن ابزارهای مالی، بانکداری باز است. به همین دلیل هم بسیاری از کشورهای دارای اقتصاد مدرن به این سمت حرکت کردهاند.
بهعنوان نمونه کاربرد پرداختهای مبتنی بر حساب در سامانههای بانکداری باز افزایش قابلتوجهی داشته است. بر اساس اطلاعاتی که در دست است، تا پایان سال 2021 میلادی، در انگلستان بیش از 5/2 میلیارد پوند با استفاده از ابزارهای بانکداری باز پرداخت شده که به طور قابلتوجهی خطر تقلب، خطای مشتری هنگام پرداخت و همچنین هزینه تراکنش را کاهش میدهد و باعث صرفهجویی در هزینه مالیاتدهندگان نیز میشود. در پایان سال ۲۰۲۱، در مجموع بیش از 6/26 میلیون پرداخت بانکداری باز انجام شده که نشاندهنده افزایش ۵۰۰ درصدی آن طی یک سال اخیر بوده است. این پلتفرمها 5/4 میلیون نفر کاربر فعال دارند که 9/3 میلیون نفر کاربران حقیقی هستند و تقریباً هر شش ماه، یک میلیون نفر به تعداد این کاربران افزوده میشود. یک نظرسنجی در اروپا اعلام کرده که فینتکهایی که از بانکداری باز استفاده کردهاند، کاهش 50 درصدی هزینهها را گزارش دادهاند و بیش از 70 درصد آنها از این نوع سرویس راضی بوده و توصیه کردهاند که این میتواند ادامهدار باشد. بر اساس این آمارها درمییابیم که این سیستم بهسرعت در حال رشد است. این آمار در بریتانیا بهخصوص از این نظر حائز اهمیت است که در میان کشورهای اروپایی همیشه مرکز شاخص نهادهای مالی بوده است و هر زمان که روندی در این کشور با همه محافظهکاریها و آیندهنگریهای نهادهای مالیشان شکل میگیرد، میتواند نشاندهنده جدی بودن آن روند در کشورهای توسعهیافته باشد.
نگاهی به آمار 20 نئوبانک اول دنیا نیز نشان از اهمیت و جدیت این روند دارد. اعداد و ارقام نئوبانکها از این جهت که ابزارها و رویکردهای مشترکی با بانکداری باز دارند، مهم هستند. شیمه (Chime) که بزرگترین نئوبانک دنیاست، ارزشی در حدود 5/14 میلیارد دلار دارد و ارزش بیستمین نئوبانک جهان، آسپیریشن (Aspiration) بیش از 5/0 میلیارد دلار است. درست است که این نئوبانکها در اندازه بانکهایی معظمی نظیر HSBC یا لویدز (Lloyds) نیستند، اما وقتی سرعت رشدشان را میبینید، متوجه میزان اهمیتشان میشوید. وقتی بانکی در یک دوره پنجساله در آمریکای جنوبی و در کشوری مانند برزیل توانسته رشد عجیبی مثل انیو (NU) داشته باشد، درمییابید در ادامه مسیر هم اتفاقات بزرگتری برایش رقم خواهد خورد و بانکداری سنتی ممکن است بخش عمدهای از مشتریان خود را از دست بدهد و این اصلاً اتفاق دوری نیست.
پتر دراکر میگوید در حوزه تجارت مدرن پیش از هر چیزی باید بدانیم چه کارهایی را نباید انجام دهیم! همین جمله مرز خوبی میان بانکداری باز با بسیاری از تحولات دیگر ایجاد میکند.
همانطور که خودتان اشاره کردید، نئوبانکها قرابتهایی با پلتفرمهای بانکداری باز دارند. در مورد نئوبانکها تحلیلهایی در جهان نوشته شده که میگویند چنانچه عمر نئوبانکها، میزان درآمد و میزان بدهیهایشان را با بانکهای سنتی مقایسه کنید، متوجه فاصله بسیار معنادارشان میشوید؛ بنابراین نباید در موردشان ذوقزده شد و تصور کرد که آینده از آنِ آنهاست، بلکه باید منتظر ماند و دید که در آینده چه اتفاقی برایشان رخ میدهد. نظر شما در این باره چیست؟
من نزدیک به سه دهه ارتباط نزدیکی با حوزه فناوری داشتهام و در دهه اخیر هم در حوزه بنکینگ فعالیت جدی کردهام. چیزی که من طی این مدت مکرراً مشاهده کردهام این است که نوآوریها در ابتدا نادیده گرفته میشوند و حتی در برخی موارد برخوردهای ناخوشایند و قهری با آنها صورت میپذیرد. این ربطی به کوچک یا بزرگ بودن آن کسبوکار یا حوزه نیز نداشته است. ما این برخورد را با آمازون که زمانی کتابفروش بود و الان بزرگترین خردهفروش است و هیچکس نمیتواند نادیدهاش بگیرد، دیدهایم. حتی در مورد گوگل که در ابتدا یک موتور جستوجوی ساده بود ولی الان میتواند کاملاً جریان اطلاعاتی را در جهان تغییر دهد، این اتفاق رخ داد. رمزارزها را نیز در ابتدا یا نادیده میگرفتند یا به دیده تحقیر به آنها مینگریستند. اما دیدیم بیتکوین که ارزشش از چند دلار شروع شده بود، حالا چند ده هزار دلار ارزش دارد. در مورد استیبلکوینها که شرایط از این هم متفاوتتر است و میبینیم حجم زیادی از تبادلات از طریق تتر انجام میشود، با اینکه تتر میتواند مستقیماً تحت نفوذ بانک مرکزی آمریکا نباشد و فدرال رزرو نمیتواند روی آن تأثیر مستقیم بگذارد. هر زمان این مخالفان از استدلال بازمیمانند، به دغدغههای امنیتی پناه میبرند و میگویند فلان نوآوری، موارد امنیتی را رعایت نمیکند.
در مورد بانکداری باز و نئوبانکها هم همین شرایط حکمفرماست. گمان میکنم حرفهای اینچنینی را معتقدان به بانکداری سنتی میزنند که طبیعی هم هست. این نگرانی گاهی از عدم شناخت میآید و معمولاً هم در جایی که بانکداری باز یا هر تکنولوژی دیگری وارد میشود، در برابرش مقاومت میکنند. البته برخی نگرانی واقعی در مورد امنیت اطلاعات و حقوق مشتری و حفظ حریمش دارند. اما بعضی دیگر نگران شفافیتی هستند که این سیستمها ایجاد میکنند و طبعاً تغییر دشوار است؛ بهویژه برای کسانی که ذهن و نگاهشان روی سیستمهای سنتی قفل شده است.
در حقیقت فناوریهای اینچنینی، خصوصاً بانکداری باز بهشدت فضای شفافی ایجاد میکنند، زیرا در این میان نهادی وجود ندارد که بخواهد کنترلی روی اطلاعات داشته باشد و دیده شدن یا نشدن این دادهها، به صاحب اصلی اطلاعات بستگی دارد و او دربارهاش تصمیم میگیرد. در اصل در اینجا برآیند شعور اجتماعی است که قانونگذاری میکند؛ همان اتفاقی که در ارزشگذاری رمزارزها رخ میدهد. در واقع همه نسلهای جدید فناوری، اعم از بلاکچین، رمزارزها ، نئوبانک، بانکداری باز و… از این لحاظ به هم شبیه هستند که هیچ نهاد یا شخصی در آنجا قانونگذار مطلق نیست و قانون بر اساس رفتار کاربرانی که در آن فضا هستند، به وجود میآید. اگر بازیگران قدیمی – در اینجا بانکداری سنتی – قصد دارند در زمین بازی بمانند، باید به این گفته «پیتر سِنگه» توجه کنند که میگوید: «بیایید سی سال گذشته را مرور کنیم. دوران پیش رو چندان آرامتر از گذشته نخواهد بود. و ما حتماً دچار مخمصه خواهیم شد، اگر در رفتارهایمان تغییری ایجاد نکنیم.» این حرف به نکته خیلی مهمی اشاره میکند؛ اصلاً لازم نیست هوشمندی چندانی به خرج دهید و کافی است نگاهی به پشت سرتان بیندازید تا تغییراتی که ایجادشده را ببینید. تغییرات آینده اگر با سرعت بیشتری اتفاق نیفتد، قطعاً کندتر نخواهد بود. چنانچه این بازیگران سنتی برنامه مهاجرت (Migration Plan) خود را بر اساس منافع خود و مشتریانشان تنظیم نکنند، حتماً این بازی را خواهند باخت.
توجه شما را به کتاب «Breaking Banks» نوشته «برت کینگ» که به نام «گسست بانکها» ترجمه شده است، جلب میکنم. آنجا کاملاً نقشه راهی مشخص شده که نشان میدهد کدام قسمت از بانکهای سنتی در حال از بین رفتن است. مثلاً تسهیلات خرد کمکم از انحصار و کنترل بانکها خارج میشود و سیستمهای دیگری جایگزین آن میشوند یا مبادلات در فضای شبکههای اجتماعی شکل میگیرند و در نتیجه اهمیت سیستمهای اعتبارسنجی و بیمهها دوچندان خواهد شد و نقشهای جدیدی پیدا میکنند. حتی در کشور ما که محافظهکاری در سیستمهای مالی بیشتر است، این اتفاق در حال وقوع است. به نظرم بانکداری سنتی به جای رد کردن این سیستم جدید، باید به این فکر کند که چگونه میتواند یک همزیستی مسالمتآمیز با این فناوریها داشته باشد و این انتقال نسل را آرام و نرم به سرانجام برساند.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید که عقل جمعی درباره قوانین فناوریهای نو، از جمله بانکداری باز، تصمیمگیری میکند. اتفاقاً یکی از ایرادهایی که سنتیها به این فناوریها میگیرند، همین است و معتقدند باید یک نهاد یا عقل کل روی این سیستم نظارت داشته باشد، وگرنه ممکن است سیستم به بیراهه برود. شما در این باره چه فکری میکنید؟ به طور کلی چه مخاطراتی در حوزه بانکداری باز وجود دارد و راهحلهای رفع این خطرات چیست؟
این موضوعی که شما به آن اشاره کردید، همواره در گذر از سنت به مدرنیته اتفاق میافتد. مسئله «خرد جمعی» بسته به جامعه و نوع نگاه عقلای قوم فرق میکند. این اتفاق به هر حال میافتد و جمع، نظر خود را غالب میکند. این برای همه حوزهها اعم از فرهنگ و سیاست و اجتماع نیز صادق است. مثل این است که جریان آب با شدت در حال حرکت باشد؛ شما میتوانید این جریان را کانالیزه کنید و در پشت سد درست از آن استفاده کنید یا با بیتدبیری، آن را به سیلی بنیانکن تبدیل کنید. به نظر میرسد نادیده انگاشتن این حرکت، آن را به سمت تخریبگری سوق میدهد، در حالی که اگر برایش قواعد درستی بگذاریم – که این قواعد نیاز به رگولاتور آگاه و دانشمحور دارد – حرکت خرد جمعی در گروههای حرفهای متمرکز میشود؛ این بدان معناست که افرادی با افزودن دانش و آگاهی به جمع، راهنمای مسیر خرد جمعی باشند. بنابراین گریزی از خرد جمعی و اتخاذ تصمیم بر اساس خواست غالب جامعه نیست و فقط میتوان از مسیرهای حرفهای به جامعه مخاطب آگاهی داد تا تصمیم درستی اتخاذ کنند.
تمام این مقدمات را گفتیم که به پلتفرم بانکداری باز «سنباد» برسیم. لطفاً بفرمایید که سنباد با چه تفکری و بر اساس چه نیازی شکل گرفت؟ چون ما پلتفرم بانکداری باز دیگری هم در کشور داریم. وجه تمایز این پلتفرم چیست که لزوم راهاندازی سنباد را احساس کردید؟
سنباد پلتفرم بانکداری باز 9 بانک ایران زمین، پارسیان، پاسارگاد، سامان، سپه (انصار)، سینا، شهر، کارآفرین و ملل است. به گمانم با توجه به شرایط حاکم بر جامعه امروز کشور، حرکت سنباد پیشروتر از زمان بود، از این جهت که نهادهایی که نوعی تمامیتخواهی در ذات رقابتی خود دارند، به این نتیجه رسیدند که در اشتراک منافع میتوانند نتایج بهتری بگیرند. این اتفاق خوبی بود، زیرا بانکهایی از گروههای مختلف از نظر ساختاری و زیرساختی که دارای گروههای مشتری متفاوتی بودند، تصمیم گرفتند تعامل کنند و پلتفرم مشترکی داشته باشند. این نشاندهنده همان الزاماتی است که گفته بودم وضعیت را تغییر میدهد. الزام بازار، خصوصاً برای نهادی مالی که هزینه و درآمد در آن اهمیت بسیاری دارد، تصمیمگیرندگان را متوجه این موضوع کرد که بهتنهایی هزینههای سنگینی را متحمل میشوند تا مشتریای را جذب کنند که در نهایت تنها مشتری آنها نیست و از بقیه نیز سرویس میگیرد، چون هر بانکی فقط میتواند بخشی از نیاز یک مشتری را رفع کند. به همین دلیل آنها دریافتند که بهتر است کنسرسیومی از چند بانک تشکیل دهند. به این ترتیب این بانکها سرویسهایشان را به اشتراک میگذارند. این اتفاق نتایج خوبی دارد. اول اینکه هزینه بانک کاهش مییابد و نحوه تعاملش با مشتریانی که هرکدام نگاهها و خواستههای متفاوتی دارند، سادهتر میشود. به علاوه وقتی که مشتری با یک API واحد برخورد میکند، هم هزینه ارتباط و بهرهگیری از خدماتش پایین میآید، هم در زمان صرفهجویی میکند. در ادامه مسیر نیز هزینه تغییر کم خواهد شد، زیرا هرکدام از این بانکها حتماً تغییراتی دارند و این API واحد هزینه تغییرات را به یکنهم کاهش میدهد.
اما چرا با وجود کنسرسیومهای دیگر، سرویسگیری از همانها اتفاق نیفتاد و کنسرسیوم دیگری تشکیل شد؟ به دلیل اینکه ما هنوز در تعاملات بیزینسی بالغ عمل نمیکنیم و شکلی از تمامیتخواهی و انحصارگرایی در بخشهای مختلف داریم. بنابراین وقتی مجموعهای شکل میگیرد ولی از ابزارهایش بهدرستی برای سرویسدهی استفاده نمیکند و بعضاً مقاومتهایی در لایههای مختلف آن حس میشود، بازار را به این نتیجه میرساند که باید کنسرسیوم دیگری تشکیل شود. دور از ذهن نیست که در ادامه کنسرسیومهای دیگری نیز شکل بگیرند. اما معتقدم در اینجا هم مثل بسیاری از مسیرهای دیگر به تعادل خواهیم رسید و هرکدام بر اساس میزان پاسخگوییشان به نیازهای بازار، سرعت، نحوه تعامل و درکی که از حرکت بازار دارند، جایگاه خود را پیدا میکنند؛ به این شکل که چند سرویسدهنده نقشهای اصلی را بازی میکنند و باقی سرویسدهندگان نقشهای مکمل کوچک.
به نظر من سنباد حتی پیش از اینکه حرکتی کند هم یک موفقیت بزرگ بود؛ همین که تعدادی از بانکها با زاویههای ذهنی متفاوت در کنار هم قرار گرفتهاند تا API واحد و تجربه کاربری مناسبتر به مشتری ارائه دهند، نشان از آن دارد که نیازهای بازار را درک کردهاند و آمادگی پاسخگویی به آنها را میسازند.
نقطه شروع از کجا بود؟ چون به هر حال برای هماهنگی این 9 بانک، کسی باید پیشقدم میشد.
این ایده در کانون بانکهای خصوصی و کمیته بانکداری باز مطرح شده بود و نمایندگان بانکهای حاضر که ذهنهای روشنی داشتند، وقتی در این مورد با یکدیگر صحبت میکنند، به این نتیجه میرسند که به جای اینکه هرکدام یک کپی بسازند، بهتر است در کنار هم ابزاری را بسازند و هرکسی به اندازه مشتریای که در سیستم خواهد داشت، از آن منتفع شود. مطمئناً تعاملات در ادامه مسیر اینچنین نخواهد بود، اما متعقدم که به هر حال این اقدام یک حرکت رو به جلو و روشنیبخش است.
شما چه برنامهای برای آینده سنباد دارید تا بتوانید در این بازار که بهزودی رقابتیتر هم میشود، موفق شوید؟
اولاً سنباد، به دلیل اینکه نهادهای مالی آن را تشکیل دادهاند، در زمانی معقول منتظر رسیدن به سود است، اما نه در کوتاهمدت؛ زیرا حرکتهای استراتژیک به زمان نیاز دارد. بنابراین ما فکر میکنیم در بازه زمانی دو ساله بتوانیم جایگاهی معقول در تراکنشهای بانکداری باز پیدا کنیم. در این میان، چیزی که به عنوان آفت، بانکها را نگران میکند، این است که بانکداری باز بازار بانکهای سهامدار و غیرسهامدار را تحتتأثیر قرار دهد. درست است که این کیک بزرگتر میشود و ما هم از آن سهمی خواهیم داشت، اما بالاخره سهمی از کیک قدیمی کاسته میشود. به همین دلیل نیاز است با سیاستی تعاملی با بانکها کار را پیش ببریم که تا حد امکان، مشتریان موجودشان را تحتالشعاع قرار ندهیم. این کار با اعمال برخی سیاستها شدنی است، مثلاً اگر کسی الان مشتری بانکی است و میخواهد از امکانات بانکداری باز استفاده کند، منافع آن مشتری را به خود همان بانک منتقل کنیم.
بانکداری باز در نهایت ارتباط بین سرویسگیرندهها که عمدتاً فینتکها هستند و لایه تأمینکننده سرویس را که بانکها و نهادهای مالی (یا غیرمالی) دیگرند، تسهیل میکند. بنابراین اینجا حجم زیادی از سرویسها را داریم که با سرویس بانکی شروع میشود، اما الزاماً به آن منتهی نمیشود و سرویسهای دیگری به آن افزوده میشود. از سویی دیگر فینتکهایی داریم که خودشان از جنس تأمینکنندگان هستند و اپراتوری که از سویی سرویسدهنده است، ممکن است از سمتی دیگر سرویسگیرنده باشد. در این فرایند مانند تمام کنسرسیومهای بانکداری باز دیگر، به دنبال این هستیم که حجم بیشتری از مشتریان را به سمت خود بکشانیم. این کار الزاماتی دارد. اولاً کنسرسیومی موفق خواهد بود که بتواند نشان دهد از اطلاعات کاربران خود حفاظت میکند. به همین خاطر ما تمرکزی بسیاری جدی روی بلاکچین داریم، نهفقط به این خاطر که ترند بازار است، بلکه به این دلیل که از بلاکچین میتوان در حفظ امنیت اطلاعات بهخوبی استفاده کرد. ثانیاً چابکی در عین سادگی ویژگی بسیار مهمی است روی موفقیت تأثیر بسزایی دارد. در نهایت نیز موضوع هزینه مطرح است. اگر بتوانید هویت هزینه را برای سرویسگیرنده ایجاد کنید و سرویسدهنده نیز بهینگی هزینهها را ببیند، در موفقیت کار بسیار مؤثر است.
در حال حاضر این پلتفرم در چه مرحلهای قرار دارد و مزیت رقابتی آن چیست؟
سنباد این شانس را داشت که اولین نباشد، در نتیجه برخی از خطاهای بازار را دیده و درصدد تکرار نکردن آنها و اصلاحشان است. ما از تجربه دیگران بهره بردهایم تا کمخطاتر وارد شویم و چابکتر و سریعتر باشیم. برای نمونه در مقایسه با مجموعههای مشابه که نزدیک به سه سال طول کشیده تا به یک پلتفرم برسند، ما در نه ماه توانستهایم به این پلتفرم برسیم که به شهادت بسیاری از اهل فن، پلتفرمی قابلاعتناست. یکی از ویژگیهای شاخص این است که شما وقتی به قسمت سندباکس پلتفرم ما وارد میشوید، همه ابزارهایی که آنجا استفاده میکنید، تنها با یک کلیک از حالت سندباکس به حالت واقعی تبدیل میشود و هیچ تغییری در کد یا فرایندها ایجاد نمیشود. موضوع قراردادهای دیجیتالی (Smart Contract) را تا حدی پیادهسازی کردهایم که ترمهایش بر اساس شرایط تغییر میکند. در حال حاضر اتصال به بانکهای پارسیان و سینا کامل شده و بانکهای پاسارگاد و سامان و ایران زمین نیز در لبه نزدیک به اتصال هستند. به هر حال بانکی که به این موضوع نگاه مثبتتری داشته و سریعتر عمل کرده، زودتر متصل شده است و این خودش تعرفه تشویقی ایجاد میکند، زیرا بانکی که زودتر متصل میشود، مشتریان متقاضی سرویسها را به خود جلب میکند و اگر سرویسش پایدار و معقول باشد، مشتری را جذب می کند. در واقع اینجا تنها با سرویس بهتر میشود تراکنش جذب کرد. آن دسته از بانکها که محتاطتر بودهاند یا لایههایی در زیرمجموعهها آمادگی نداشتهاند یا فرایند بوروکراتیک پیچیدهتری داشتند، دیرتر میپیوندند. این دقیقاً همان وضعیتی است که در بازار به شکل کلی وجود دارد. کسبوکاری که سریعتر وارد عمل میشود، ممکن است ریسکهای بیشتری را متحمل شود، اما حتماً بازار بهتری خواهد داشت.
چیزی که من در مورد سنباد روی آن تأکید داریم، یکجایی و یکپارچگی سرویسهاست که در کنار سایر ویژگیهایی که پیشتر از آنها یاد کردم، بسیار به اقتصاد دیجیتال و نوآفرینی کمک میکند.
بانک مرکزی به عنوان رگولاتور حوزهای که شما در آن کار میکنید، گاهی عقبگردهایی دارد که به ضرر کسبوکارها تمام میشود. مانند ماجرای لغو احراز هویت غیرحضوری. در چنین شرایطی، مخاطرات فعالیت در این حوزه چیست و شما چه تدابیری اندیشیدهاید تا این تغییر سیاستها کمترین آسیب را به کسبوکارتان وارد کند؟
رگولاتور باید بزرگی کند و پیش از آن راه و رسم بزرگی کردن را بلد باشد و این نیازمند دانش و تجربه است. متأسفانه در شرایط حال حاضر رگولاتورهای ما معمولاً دانش کافی از بازار و تحولات آن ندارند؛ لااقل نه به اندازه بخش خصوصی که در میانه میدان است.
چرا؟
چون باید به وجود برخی چیزها اعتراف کنند. مثلاً وقتی در حوزه PSP میگویند سیستم پرداخت قمار را قطع کنید، یعنی حجم معناداری قمار اتفاق میافتد، هر چند در موضوعات اجتماعی به آن اشاره نمیشود. اینجا هم اگر بخواهند درست عمل کنند، به سبب شفافیت اجباری که ایجاد میشود، اتفاقاتی روی میدهد که لزوماً مطلوب رگولاتور نیست؛ همانطور که در انحصار سرویس به برخی از شرکتهای خاص اتفاق افتاده است.
به علاوه بعضی از رگولاتورهای هوشمندتر اجازه میدهند اول بازار شکل بگیرد، بعد بر اساس آن روالها را تنظیم میکنند. اما با این وجود رگولاتورهای ما تجربه چندان خوبی در این زمینه نداشتهاند و نتایج خوبی به دست نیامده است. گاهی قانونی گذاشتهاند برای اجرا نشدن که به نظر من الزام به احراز هویت حضوری در عصر تعاملات دیجیتال که اخیراً دوباره اعلام شد، یکی از همینهاست. زیرا این بانک است که مسئولیت احراز هویت مشتری را دارد، حالا اینکه به چه طریقی این کار را انجام خواهد داد، بر عهده خودش است و ریسکش را پذیرفته است. اگر رگولاتور تا این حد بخواهد در جزئیات روشهای اجرایی دخالت کند، جایگاه خود را از دست میدهد و رفتارش حکم دخالت در کسبوکارها را دارد، نه تنظیم کردن و و فضاسازی مناسب بازار. این اتهام البته با جدیت متوجه رگولاتورهای ماست، زیرا از آنجا که خودشان در برخی نهادهای اجرایی مالکیت دارند، طبعاً ممکن است این نهادها روی رفتار رگولاتور تأثیر بگذارند و به سمت رقابت با کسبوکارهای خصوصی بروند. کمااینکه انحصار در شبکه شتاب و شبکه شاپرک، تماماً ناشی از قانون نیست و نشان میدهد یا رگولاتور ما جانبدارانه عمل کرده یا به هر دلیلی تحت فشار بوده است.