پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
یک خیز بلند / مروری بر روند طیشده شبکه تازهنفس ققنوس که در پی انقلابی در صنعت بانکداری و فناوریهای مالی است
محمدجواد صمدی، قائممقائم مدیرعامل شرکت ققنوس، معتقد است که توکنایز کردن داراییها هم میتواند تجارت را تسهیل کند، هم تأمین مالی جمعی را راحتتر و شفافتر؛ هم به کار اقتصاد عدالتمحور میآید و هم به کار حفظ ارزش سرمایه. او معتقد است که ققنوس پلتفرمی است که رفتهرفته بزرگ و بزرگتر خواهد شد و میزبانان متعددی در آینده خواهد داشت
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۸ / شبکه ققنوس، پلتفرمی بر مبنای فناوری دفترکل توزیعشده است که میزبانان غیرمتمرکز آن را تشکیل میدهند. دفترکل توزیعشده (distributed ledger) یک پایگاه داده است که اطلاعات ثبتشده در آن توسط هر میزبان (node)، «بهروز» و نگهداری میشود و تغییر یا حذف اطلاعات توسط یک فرد خاص را تقریباً غیرممکن میکند.
این غیرمتمرکز شدن اطلاعات، امنیت آن را تضمین میکند. در واقع ققنوس بستری برای «توکنایز» کردن انواع داراییهاست که به زعم ولیالله فاطمی، دبیر این بنیاد، میتواند بانکها و شرکتهای فناوری اطلاعات را برای ورود به انقلاب صنعتی چهارم که اقتصاد دیجیتالی است، آماده کند. کمتر از دو سالی از فعالیت این شبکه میگذرد و ما به سراغ دکتر محمدجواد صمدی رفتیم تا هم از اقتصاد توکن بپرسیم و هم از تجربه ققنوس تاکنون.
از سخنان او متوجه میشویم که طی شش ماه تا یک سال اول تأسیس ققنوس تمام تمرکز آنها بر ایجاد تیمهای فنی و اثبات کارکرد فناوری بود؛ اما طی چهار ماه گذشته بیشترین تمرکز خود را بر تیمهای کسبوکار، حقوقی و حتی تولید محتوا و آموزش گذاشتهاند، چون از نظر آنها این موضوع چندبعدی است؛ هم باید یاد بگیرند و هم یاد بدهند و البته دیگران را به مشارکت و کمک بیاورند.
از نظر مدیران ققنوس و مشخصاً محمدجواد صمدی آنها هنوز در ابتدای راه هستند و ایراداتشان را هم میپذیرند و البته برای رفع آن برنامه دارند. قائممقام مدیرعامل ققنوس، همچنین درباره تعامل با اکوسیستم و رشد همگانی خیلی امیدوار است.
او میگوید: «دوستان به ما لطف دارند و فضای بلاکچین و ارزرمز میگویند که «ققنوس جادهصافکن بقیه است»، ولی واقعیت این است که ما نمیخواهیم فقط جادهصافکن باشیم، میخواهیم همه به کمک بیایند. نمیخواهیم این حرکت به اسم ققنوس تمام شود؛ بلکه میخواهیم همه فعالان بیایند و از ظرفیتها بهره بگیرند تا خودشان صاحب ققنوس باشند. این ظرفیت حتماً در ققنوس هست که به شکل کاملاً عادلانه و باز، با تأمین تضامین لازم برای سرمایهگذاران در دسترس همه قرار گیرد و امیدواریم این امر حاصل شود.»
آنچه در ادامه میخوانید، گزارشی مبسوط از گفتوگوی ما با صمدی است که در اواسط یک روز کاری شلوغ انجام شد.
حذف فیزیک
تا به امروز حدود 16 الگوی توکنایز کردن در دنیا احصا شده است. در واقع در چارچوبهای مختلف، هر چیزی را میشود توکنایز کرد، منتها باید قصد و نیت از توکنایز کردن روشن باشد. تصور عام این است که توکنایز کردن فقط در فعالیتهای اقتصادی کاربرد دارد؛ فرضاً پدیدهای ICO شود، بعد به بازار تزریق شود و سپس حباب بگیرد، اما فضای توکنایز کردن میتواند خیلی فراتر برود، به نحوی که انواع توکنهایی را داشته باشیم که لزوماً ارزش مالی و کاربرد سرمایهگذاری ندارند. چنین نیست که توکنایز کردن صرفاً روی شاخصهای اقتصادی صورت پذیرد، در حالی که الگوی مشخصی هم برای توکنایز کردن فعالیتهای مالی تثبیت نشده است.
شرکت ققنوس تا به حال چیزهای بسیاری را توکنایز کرده است. از خیریه گرفته تا احراز هویت. اینها را دکتر محمدجواد صمدی، قائممقام مدیرعامل ققنوس میگوید که تا به حال چیزهای بسیاری را در ققنوس توکنایز کردهاند. از صمدی میپرسیم که چه پروسهای طی میشود که به این نتیجه میرسید که فلان پدیده، فلان بازار یا فلان کالا نیاز به توکنایز کردن دارد؟ «توکنایز کردن با چند هدف اتفاق میافتد؛ یکی جلب مشارکت و حمایت عمومی که لزوماً از جنس مالی نیست. هدف دیگر از توکنایز کردن، مادهزدایی (dematerialize) کردن است. وقتی میخواهیم ماده یا فیزیک یک پدیده را از آن حذف کنیم، به سراغ توکن میرویم. بر اساس زیرساختهای حقوقی، باید الگویی را انتخاب کنیم که ضمن جلب مشارکت و حذف فیزیک آن پدیده، روشی قانونی بهشمار رود.
ما طی شش، هفت ماه گذشته در ققنوس الگوهای مختلفی را برای توکنایز کردن مورد آزمون قرار دادیم؛ مثلاً الگوی تأمین مالی خیریه که در آن افرادی میآیند و «توکن مهر» را میخرند. به ازای هر پنج هزار تومان، شرکت ققنوس هم پنج هزار تومان هدیه میدهد. این تأمین مالی برای خیریه است و اصلاً جنس سرمایهگذاری ندارد. یا توکن «فیناپ» را برای «رویداد فیناپ» منتشر میکنیم که مثل بلیت حضور در آن رویداد میماند و همچنین برای رأیگیری رویداد نهال هم میخواهیم از طریق ظرفیت بلاکچین به سمت شفافسازی برویم. ویژگی تمام فرایندها و چارچوبهایی که برای توکنایز کردن از آنها بهره میگیریم، این است که یک اجتماع یا گروه را دور هم جمع و یک چیز فیزیکی را حذف کنیم. این فیزیک میتواند کاغذ یا بلیت یا رسید کمکهای بلاعوض باشد. تمام این فرایندها باید نهایتاً به ایجاد شفافیت و اعتماد منتهی شود. کارکرد بلاکچین نیز همین اعتمادسازی است.»
توکن سلبریتی؛ چیستی و چرایی؟
یکی از توکنهای عجیبی که ققنوس به سمت آن رفته و صمدی در گفتوگوی زندهای که با راه پرداخت داشت به آن اشاره کرد، توکن سلبریتی است. نکتهای که پیشتر هم قائممقام مدیرعامل شرکت ققنوس به آن اشاره کرد، این بود که توکنایز کردن فقط مربوط به بازار مالی و سرمایه نیست و در جاهای دیگر هم استفاده میشود، امروزه در ایران هم موضوع سرمایه اجتماعی خیلی مورد بحث است و همه بهدنبال راههایی هستند که بتوانند از ارزش اجتماعی بیشتر استفاده کنند یا به عبارت دیگر سرمایه اجتماعی را عملیاتی کنند. آیا توکنایز کردن میتواند به موضوع سرمایه اجتماعی هم کمک کند؟ «اتفاقاً یکی از کاربردهای بلاکچین همین حوزه مالکیت معنوی، ثبت دارایی فکری و ثبت آیپی است. اتفاقاً در آنجا هم توکنایز کردن با هدف مالی انجام میگیرد، چون مالکیت معنوی را ثبت میکنند و بعد، حق مالکیت معنوی آن را در معرض فروش میگذارند و در واقع نوعی سرمایهگذاری اتفاق میافتد.
توکنایز کردن کارکردهای جذابتری هم دارد. مثال سلبریتیها را زدید که من اشاره زیادی به آنها نکردم. سلبریتیها و اساساً چیزهایی که سرمایههای اجتماعی به حساب میآیند، مثلاً ارزش برند و ارزش سلبریتی را که جزء سرمایههای اجتماعی بهشمار میروند، چطور قیمتگذاری میکنید؟ الآن در دنیا سعی دارند روی سرمایههای اجتماعی یک برند، یک شخص یا حتی یک محصول ارزشگذاری انجام دهند. در واقع یک قسمت از سرمایه نامشهود همین سرمایه اجتماعی است که از اعتباری ناشی میشود که از جامعه میگیرد. طرفداران یک سلبریتی، برای آن فرد ارزش مشخصی قائلاند که این امر میتواند تا حدی در بازار و فروش مؤثر باشد. بسته به اینکه چقدر رفتار صادقانهای داشته و توصیههای صحیح ارائه داده، ارزش وی بالاتر میرود. در دنیا چند توکن سلبریتی تا امروز به انتشار رسیده که اسم نمیبرم. یک آقا و یک خانم هزار تا از یک توکن را به قیمت هر کدام 100 دلار منتشر کردند و گفتند که «پولی که از این راه به دست آوریم را صرف امور خیریه میکنیم». کسانی که آن افراد را دوست داشتند و میخواستند در کار خیریه آن سلبریتی مشارکت کنند، پول دادند.
ارزش مادی این توکن برای طرافداران سلبریتیهای مذکور این بود که در ازایش مثلاً آن شخص گفته «کسانی که این توکن را بخرند، میتوانند در فلان مراسم فرش قرمز حضور داشته باشند و در فلان رونمایی فیلم بیایند و در مراسم شام و پارتی که میگیرم حضور پیدا کنند.» یکسری کارهای فانتزی که معمولاً سلبریتیها انجام میدهند به دارندگان توکن ارائه شده؛ مثلاً افراد میتوانستند با آن سلبریتی عکس یادگاری بگیرند یا چند دقیقه در کنار وی باشند، پس توکن را خریدند. نکته جالب اینکه همان توکن که برای سلبریتی به تعداد محدود به قیمت 100 دلار فروخته شد، به واسطه خدماتی که آن سلبریتی داده و تقاضایی که برای توکن ایجاد شده تا 10 برابر گرانتر شده است، مثلاً توکن 100 دلاری به قیمت 1000 دلار رسیده است.»
سیالبودن توکنها یکی از ملاحظات و ویژگیهای مهم آنهاست. ویژگی مهم توکنها این است که میتوانند 7×24 به صورت همتابههمتا مبادله شوند و این اتفاق میتواند برای هر نوع توکن بیفتد. این ویژگی توکن در توکنایز کردن پدیدههای غیرمادی مثل سلبریتی هم تأثیرگذار است. صمدی در اینباره میگوید: «یکی از تأثیرات این اتفاق در پدیدههایی مانند افراد معروف این است که میتواند در جهت رشد سرمایه اجتماعی آن فرد به کار آید.
اگر فرضاً کل سرمایه مالی توکن فلان سلبریتی با هزار تا توکن که هر کدام 100 دلار قیمتگذاری اولیه شده، به 100 هزار دلار میرسیده، بعداً که 10 برابر شده، سرمایه اجتماعی آن شخص را یک میلیون دلار برآورد میکنند، یعنی ارزشی که اعتبار اجتماعی آن آدم دارد، یک میلیون دلار برآورد میشود. خیلیها هم توکن سلبریتی را عرضه کردند، ولی مشتری نداشت. در کل میتوان گفت که نتیجه مثبت توکنایز کردن این است که سلبریتی یا افراد معروف بتوانند ارزش اجتماعی و سرمایه اجتماعی خود را قیمتگذاری کنند.»
ققنوس یکی از پیشگامان توکنایز کردن در ایران است و این اولینبودن از جهاتی کار را بسیار سخت میکند؛ تصمیمات باید بسیار حسابشده گرفته شود. در کشورهای دیگر ابتدا تجربههای بسیاری در توکنایز کردن داشتهاند و سپس به سراغ سلبریتیها رفتهاند. رفتن ققنوس به سمت چنین توکنهایی باعث میشود که از یک سو مردم را با مفهوم توکنایز کردن آشنا کند و از سوی دیگر ممکن است که بازار را همان ابتدا لوث کند و عامل پسزنندهای برای مخاطبان جدی این بازار باشد. این در حالی است که میدانیم بسیاری از مخاطبان جدی سلبریتیها هم اصلاً به سراغ این بازار نمیآیند. از صمدی میپرسیم که آیا به این نکته هم توجه داشتهاند؟
او ضمن تأکید بر وجود این دغدغه میگوید: «ققنوس یک پلتفرم بهشمار میرود؛ قرار نیست که خودش همه کسبوکارها را راه بیندازد یا تمام توکنها را خودش منتشر کند. ما بهعنوان یک پلتفرم، ظرفیتها و مدلهای تجربهشده در دنیا را در اختیار گذاشتهایم. اگر یک سلبریتی خاص بیاید و توکنی منتشر کند، ما بهعنوان پلتفرم به او سرویس میدهیم؛ ولی جذب مخاطب بر عهده خود اوست. توکنهایی از جنس سرمایهگذاری را هم ارائه میدهیم؛ مثلاً توکنهای حوزه املاک در آینده با حجم قابل توجهی بیرون میآیند. توکن الماس را بهعنوان ابزار سرمایهگذاری عرضه کردهایم. توکن «تأمین مالی جمعی» را در قالب «راه پرداخت» آوردیم، منتها از جنس «پاداشمحور» بود. کسی که در یک بازه آن توکن را میخرید، میتوانست تا 30 درصد سود کند. در حقیقت دامنه تقاضای کالاهایی که توکنایز میشود، در محبوبشدن آنها نقش مهمی ایفا میکند.»
نگاه پلتفرمی ققنوس
بر اساس «وایتپیپر» و ساختاری که در ققنوس تعریف شده، به نظر میرسد که از روز اول نگاه پلتفرمی داشتهاند و به میزبانان شبکه ققنوس اختیار کامل و استقلال دادهاند. تمام میزبانان شبکه ققنوس اختیار توکنایز کردن دارند و میتوانند سرویس توکنایزیشن عرضه کنند. به گفته صمدی در حال مذاکره برای انتشار بیش از 30 توکن هستند؛ «اگر قرار باشد کسی یک دارایی بیاورد و آن دارایی را با ساختار حقوقی و کسبوکاری منتشر سازد، ما هم نقش مشاور را برایش ایفا میکنیم. خود اوست که «وایتپیپر» خود را توکنایز و توکن را منتشر میکند. ما فقط بهعنوان پلتفرم کار میکنیم. نیتمان از ابتدا همین بوده و قرار نیست کاری غیر از پلتفرم انجام دهیم، ولی رسیدن به جریان بلوغ مستلزم آن است که ابتدا مخاطبان ما این فضا را بشناسند. در حال حاضر افراد زیادی را داریم که میخواهند از طریق فضای توکنایزیشن، پروژههایشان را تأمین مالی کنند.
ما باید به آنها کمک کنیم که وایتپیپرشان نوشته شود و الگوهای مالی، الگوی کسبوکاری و الگوی حقوقی به شکل مستقل دربیاید و بعد هم در قالب همان وایتپیپر افشا شود تا کاربران برای خرید توکنهای سرمایهگذاری پروژه جذب شوند. ققنوس در کنار نقش ارائهدهنده پلتفرم، نقشهای آموزشی، مشاورهای و تبلیغی هم دارد. امیدواریم یک روز جامعه به قدری در این حوزه بالغ شود که بدون کمک ما و استفاده از خدمات مشاورهای ما خودش بتواند وایتپیپر خودش را منتشر و توکنهایش را عرضه کند.
آکادمی ققنوس را با همین هدف راه انداختهایم که مردم، خودشان یاد بگیرند، وایتپیپر بنویسند و توکن خود را منتشر سازند. بدین ترتیب نیازی به اینکه کمکی به تدوین مدل اقتصادی و تجاری جدیدی بکنیم، نخواهد بود. نکته جذاب این است که چنین اتفاقی نهتنها در شرکت ققنوس؛ بلکه در شرکتهای دیگر هم میتواند بیفتد. اکنون هشت میزبان برای توکنایز کردن داریم که یکی شرکت یکتا ققنوس است. هفت میزبان دیگر نیز میتوانند در همین مدلهای کسبوکاری به انتشار توکن بهعنوان پلتفرم بپردازند.»
طبیعی است که هر پلتفرمی و هر بزرگشدنی مشکلاتی در پی خواهد داشت. یکی از مشکلات عمده زیاد شدن افراد درگیر، سوءاستفاده از طرق مختلف است. مثلاًشاید عدهای از طریق توکنایز کردن بتوانند ارزش سرمایههای قلابی را بالاتر از حد واقعی ببرند، یا شاید این پلتفرم برای پولشویی مورد استفاده قرار گیرد. سازوکار ققنوس برای حداقلکردن سوءاستفادهها چیست؟
محمدجواد صمدی میگوید: «از حیث کنترل و مدیریت بازار باید بعضی واقعیتها را پذیرفت. اول اینکه شبکه ققنوس یک شبکه عمومی احرازشده (Public Permissioned) است، یعنی میزبانان ما شناختهشده هستند، احراز میشوند پس مجوز دارند و میتوانند به شبکه دسترسی داشته باشند و بر این اساس افراد دیگری قادر نیستند در فرایند اعتبارسنجی تراکنشهای ققنوس مشارکت کنند. از سوی دیگر کاربران با تأیید موبایلی، اصالتسنجی میشوند، ولی این فقط یک حداقل است؛ برای گرفتن سرویسهای بیشتر مثل بازخرید ریالی توکن باید از طریق کد ملی و شبا احراز هویت شوند تا حساب بانکی و هویت آنها را بشناسیم. تمام اینها بهصورت زنجیرهای به هم متصل هستند، پس هر کس که سرویس مالی در ققنوس ارائه میدهد، فردی شناختهشده است.
در سمت عرضه نیز تکتک توکنهایی که در شبکه عرضه میشود، از طریق میزبانان است، یعنی میزبانان ارائهدهنده پلتفرم برای ناشران هستند. مسئولیت ارزیابی و تضمین رفتار ناشر را بر عهده میزبانان گذاشتهایم، یعنی همه توکنهایی که توسط ناشران مختلف در شبکه منتشر میشود، میزبان آن را تضمین میکند. این رفتار تضامنی باعث میشود که میزبان، خودبهخود کنترل کند تا رفتارهای غیرواقعی و حبابگونه در عرضهها اتفاق نیفتد یا داراییهایی که وجود ندارد، عرضه نشود. خود میزبانان در اینجا نقش SPV را دارند. وقتی ما یک توکن منتشر میکنیم، آن دارایی را بهعنوان «امین» تحویل میگیریم. مثلاً در توکن املاک ممکن است آن ملکی که میخواهد عرضه شود را در رهن شرکت میزبان ببریم و سپس توکنش را عرضه کنیم. مدلهای حقوقی مشابه دیگری هم داریم.
برای اینکه دارایی جعلی عرضه نشود و در جریان بازارسازی حبابهای بیخود به وجود نیایند، اولاً میزبانان نقش کنترل و تضامن را بر عهده میگیرند و ضمناً یکسری ابزارها داخل شبکه گذاشتهایم که به بازارسازی مطمئن برای ناشران کمک میکنند. از سوی دیگر، دامنه نوسان این بازارها محدود نیست؛ مثل بازار سرمایه نیست که حداکثر نوسان هر روز مثبت یا منفی پنج درصد باشد؛ در یک روز حتی میتواند 300 درصد هم نوسان کند. پس افرادی که میخواهند به این بازار بیایند، اگر دنبال نوسانگیری هستند باید خیلی مراقب باشند.
این بازار عمق زیادی ندارد، اما بهمرور که عمق پیدا میکند و بزرگ میشود، کسانی که در آن سرمایهگذاری میکنند باید توکنها را بشناسند، وایتپیپرها را بخوانند، ارزش ذاتی و میزان تضمین میزبانان را بفهمند و سپس اقدام به سرمایهگذاری کنند. باید توجه داشت که نوسانات این بازار کنترلشده نیست. ذات بازارهای بلاکچینی همین است که نمیتوانند کنترلشده باشند. به همین دلیل، سفارش ما به کسانی که میخواهند به حوزه سرمایهگذاری بیایند، این است که نگاه بلندمدت و میانمدت داشته باشند و زیاد دنبال نوسانگیری در این بازار نباشند، چون نوسانگیری در این بازارها بسیار خطرناک است.»
توکن و تجربه خردهسرمایهگذاری
یکی از مباحثی که در اقتصاد بحرانزده کنونی ما خیلی مورد توجه قرار گرفته، حفظ سرمایه است. توکنایز کردن و توکنها میتواند برای تأمین مالی خیلی مفید باشد، اما در رابطه با حفظ ارزش و سرمایه دارنده توکن چی؟ از قائممقام ققنوس درباره نسبت توکن با حفظ سرمایه میپرسیم: «من درباره این مسئله تجربه شخصی خود مجموعه ققنوس را بیان میکنم. اکثر همکاران من سر هر ماه که حقوق میگیرند، میروند «پیمان» میخرند؛ سپس هفته به هفته بر اساس میزان خرجهایشان «پیمان» میفروشند و بازخرید میکنند. جالب اینکه در مدتی که ما با بچهها کار کردهایم، چون ارزش پیمان با قیمت دلار و اونس طلا مرتبط است، بچهها بهدنبال نوسانات قیمت دلار و طلا خوشحالاند که توانستهاند داراییهایشان را حفظ کنند؛ گرچه گاهی در یک هفته چهار یا پنج درصد ریزش را شاهدند. در مجموع، زمانی که پیمان 670 یا 700 تومان بوده، خریدهاند و امروز میبینند که 1700 تومان شده است. اتفاقاً پیمان تبدیل به یک ابزار خردهسرمایهگذاری (Micro-Investment) شده، یعنی به همان اندازه که نیاز دارید، نقد میکنید و مابقی را به داراییهایی تبدیل میکنید که به نظرتان بر اساس شرایط بازار میتواند ارزش پول شما را حفظ کند؛ مثلاً تبدیل به معادل دلار، طلا، سنگهای قیمتی و دیگر بازارهای شناختهشده.» از قضا چند استارتآپ هم با ققنوس همکاری میکنند تا سرویس تضمین اصل سرمایه را به کاربران بدهند. مثلاً آنها امروز یک سبد سرمایهگذاری در قالب نرمافزارهای مدیریت مالی شخصی و PFM به مردم میدهند و حالا میخواهند ابزارهای سرمایهگذاری تازهای را فراهم کنند، به نحوی که افراد بدون اینکه درگیر تحلیل بازار شوند، 500 هزار یا یک میلیون تومان پول خود را در یک جا بگذارند که بدانند ارزش پول آنها نسبت به یک چیز، مثلاً نسبت به طلا یا دلار یا دیگر شاخصهای اقتصادی حفظ شود. این تبدیل میتواند یک ابزار در دل اپلیکیشنهای PFM باشد. ققنوس این مسیر را با چند استارتآپها آغاز کرده و هنگام آمادهشدن سرویسها، اطلاعرسانی خواهند کرد.»
توکنایز کردن و کراودفاندینگ
در پروژههای تأمین مالی جمعی (Crowd-funding) به سبکهای پیشین، وقتی تأمین مالی انجام میشد، سرمایهگذار باید تا انتهای پروژه منتظر میماند تا نتیجه را ببیند؛ اگر پروژه به نتیجه میرسید منافع خود را میگرفت، وگرنه سرمایهاش سوخت میشد. در فرایندی که ققنوس برای تأمین مالی جمعی گذاشته است، بازار سرمایه میتواند از لحظه ابتدای عرضه شکل بگیرد، یعنی بعد از اتمام عرضه اولیه و تأمین مالی پروژه، دیگر ضرورتی ندارد که سرمایهگذار تا انتهای پروژه صبر کند و هر وقت بخواهد میتواند توکن خود را بفروشد یا با سایر توکنها مبادله کند. با تشکیل چنین بازار سرمایهای، سرمایهگذاری سیال و نقدپذیر میشود و هر زمان که نیاز باشد سرمایه به پول نقد تبدیل میشود و مورد استفاده قرار میگیرد.
این یک مزیت است که حتی در پروژههایی از جنس تأمین مالی جمعی میتواند با تشکیل بازار ثانویه، هم در جریان پروژه وضعیت پروژه را بررسی و سرمایهگذار جدید جذب کند و هم سرمایهگذاریهای قبلی را تبدیل به نقدینگی کند و به دیگر مسیرهای مورد نیاز ببرد. این بازارها در عین کمک به حفظ ارزش پول، میتوانند ابزار تأمین مالی برای پروژهها باشند که در نوع خود جذاب هستند. قابل ذکر است که ققنوسیها اکنون مشغول کار روی مدلهای تأمین مالی در دنیا هستند تا ساختار بازارهای بینالمللی را بشناسند و در صورت امکان به بازار ققنوس بیاورند.
از محمدجواد صمدی میپرسیم که توکنایز کردن برای تأمین مالی جمعی جز اینهایی که گفته شد، چه ارزشافزوده دیگری دارد؟ او در پاسخ بیان کرد: «ابتدا باید کراودفاندینگها را طبقهبندی کنیم. یکسری کراودفاندینگها از جنس «بدهیمحور» (Debt-based) هستند که فعلاً با آنها کاری نداریم و بانک مرکزی دربارهشان تصمیم خواهد گرفت. کراودفاندینگ خیریه (Charity-based) هم موضوعی است که ما در توکن مهر تجربه کردیم و احتمالاً سازمان بهزیستی باید دربارهاش تنظیمگری کند. ما متمرکز بر کراودفاندینگهای مبتنی بر سهام (Equity-based) و کراودفاندینگهای پاداشمحور (Reward-based) هستیم. بر اساس ضوابط اعلامشده از سوی سازمان بورس اوراق بهادار، «تأمین مالی سهاممحور» در قالب تأمین مالی جمعی مبتنی بر «گواهی شراکت» معرفی شده است. دستورالعملهای این حوزه را سازمان بورس داده و زیر نظر فرابورس اداره میشود و شرکت ققنوس نیز موافقت اصولی برای سکوی تأمین مالی را از فرابورس اخذ کرده است.
در مورد شیوه تأمین مالی پاداشمحور، قانون و دستورالعمل مشخصی نداریم و بنا داریم توکنهای مختلفی را در این حوزه منتشر کنیم. در هر دو دسته تأمین مالی پاداشمحور و سهاممحور، یکسری آفت در مدلهای سنتی میبینیم. اولین آفت اینکه معلوم نیست که سکوی برگزارکننده کراودفاندینگ چقدر قابل اعتماد باشد و اینکه پولهایی را که تأمین میکند، در کجا نگه میدارد؟ آیا ناگهان کرکره را پایین نمیکشد تا پولها را ببرد؟ عددی که ذکر میکند و میگوید «اینقدر تومان پول جمع شده» آیا واقعاً همین قدر جمع شده؟ آیا صحت دارد یا فقط ادعایی برای بازارگرمی است؟ تعداد کسانی که اعلام میکنند در کراودفاندینگ مشارکت داشتهاند، چقدر شفافیت دارد؟ بین فضای بلاکچین و فضای سنتی باید تمایز قائل بود.
در فضای بلاکچینی تمام دادههای مربوط به عرضه و جمعآوری پول یا تأمین مالی که قرار بوده اتفاق بیفتد، خیلی شفاف است؛ اگر میگوید که 100 نفر شرکت کردهاند، 100 آدرس مشخص ارائه میشود و اگر بگوید 50 درصد از توکنها عرضه شدهاند، واقعاً همه میفهمند که آیا عرضه شده یا نشده. بدین ترتیب فضایی کاملاً شفاف در دوره عرضه وجود دارد. نکته بعد مربوط به نظارت اجرای پروژه است. ما در این فرایند هم میتوانیم کنترل داشته باشیم؛ بهخصوص که فرابورس و یک نهاد مالی بر سکوی تأمین مالی جمعی نظارت دارد. متقاضی سرمایهگذاری (ناشر) که جلب سرمایه کرده، باید ماه به ماه در قالبهای مشخصی به نهاد مالی و سکوی تأمین مالی گزارش دهد و نقدینگی بر اساس میزان پروژه وی به آن تزریق میشود. این هم یک اتفاق دیگر است که برای تمام سرمایهگذاران پروژه ایجاد شفافیت میکند. البته این ربطی به بلاکچین و توکنایز کردن ندارد؛ خوشبختانه دستورالعملی است که در فرابورس تأمین شده و میتواند به شفافیت در جریان اجرای پروژه ایجاد کند.
نکته دیگر اینکه در دوره اجرا یا ساخت یک پروژه، قبلاً اینطور بود که شما وقتی یک واحد از یک پروژه کراودفاندینگ را میخریدید تا انتهای پروژه متعلق به شما بود و امکان عرضه یا مبادله آن به هیچ جای دیگر وجود نداشت؛ ولی الان با تشکیل یک بازار ثانویه و با ارتباط P2P که میتواند حتی خارج از بازارها اتفاق بیفتد، سرمایهگذار میتواند توکن سرمایهگذاری در یک پروژه را به فرد دیگری انتقال دهد یا با فرد دیگری مبادله کند. من بهعنوان سرمایهگذار اگر به هر دلیل نیاز به نقدینگی داشته باشم، میتوانم از این بازار خارج شوم و به بازار دیگر بروم یا اگر یک پروژه سودمند را ببینم، میتوانم از پروژه کنونی خارج شوم و به پروژه سودمند دیگری بروم. از اینرو ریسک عرضه و تقاضا به ارزشگذاری بهتر پروژههایی که تأمین مالی شدهاند، کمک میکند.
این هم یکی از تمایزهایی است که بلاکچین میتواند ایجاد کند. در ساختار ققنوس هم به واسطه رفتار تضامنی که میزبانان دارند، ما ریسکهای بزرگی از پروژه را مدیریت کردهایم و با اطمینان خاطر میگوییم، سرمایهای که افراد در پروژه آوردهاند را ضمانت میکنیم. این موضوع برای کسانی که بهدنبال تأمین مالی هستند، ایجاد جذابیت میکند. بهطور خلاصه، آسیبهایی که در فضای کراودفاندینگ سنتی وجود دارد از طریق سه رکن بهبود مییابد؛ یکی ظرفیتهای DLT و توکنایزیشن است، یک رکن ظرفیتهای ناشی از کمکها و دستورالعملهای تأمین مالی جمعی فرابورس و یکی هم ظرفیت تضامنی که ما در میزبانان شبکه ققنوس داریم. اینها تمایزهای خیلی جدی بهنسبت فضای سنتی تأمین مالی جمعی هستند.»
خلئی در ققنوس برای تریدرها
تا اینجای متن احتمالاً جذابیتهای بازار توکن ققنوس برای کسانی که میخواهند حفظ سرمایه یا تأمین مالی کنند، معلوم شد؛ اما به نظر میرسد درباره کسانی که میخواهند ترید کنند و نوسان بگیرند، هنوز خلأهایی وجود دارد و این خلأها فارغ از آن نکاتی است که آقای صمدی در ابتدای بحث درباره نوسان بازار توکن اشاره کردند. مثلاً کسانی میخواهند با پیمان توکن معامله کنند و نوسان بگیرند، اما قیمت بازار در روز پنجشنبه با بازار طلای تهران بسته میشود و تا شنبه نمیتواند از تحولات بازار استفاده کند. این خلاء را با صمدی در میان میگذاریم و میپرسیم که اگر ققنوس بخواهد این بخش از تریدرها را هم جلب کند، نباید پیمان به سمت 7×24 شدن برود؟ نباید با ساعت بینالمللی هماهنگ باشد؟
او ضمن پذیرفتن وجود چنین خلئی میگوید: «بازار ققنوس یک بازار 7×24 است، یعنی در کیف پول خودتان میتوانید ساعت 12 شب یا 2 صبح هم سفارش بگذارید. مبنای کار ما ارائه سرویس 7×24 است، اما مبنای قیمتگذاری در پیمان دقیق نیست. از این بابت نقد وارد است. در بنیاد ققنوس همه نسبت به این مسئله واقفاند و تلاش میکنند راهحلی برایش بیابند. ما ارزشگذاری پیمان را بر اساس معادل «یک سوت طلای 24 عیار» در نظر گرفتهایم. مبنای کشف قیمت را هم مظنه طلای اعلامی اتحادیه طلا و جواهر تهران، گذاشتهایم. قیمت اعلامی اتحادیه طلا و جواهر دو، سه تا ایراد دارد؛ یکی اینکه ساعت به ساعت اعلام میشود و نرخ نوسان بینساعتی نداریم، در حالی که میدانید بازار طلا در یک ساعت نوسان زیادی میکند.
ایراد دوم اینکه اتحادیه قیمت را از بازارهای رسمی مثل لندن و نزدک (NASDAQ) میگیرد و قیمت اونس طلا را محاسبه میکند. قیمت اونس در روزهای شنبه و یکشنبه که آن بازارها تعطیل هستند، در سایت اتحادیه ثابت میماند. پس شنبه و یکشنبه مبنای بینالمللی در ایران ثابت میماند، چون نزدک و بازار لندن تعطیل هستند. پنجشنبه و جمعه هم نرخ مظنه تهران تغییر نمیکند، چون بازار تعطیل است و نرخ پله آهنی و بازار وجود ندارد که اعلام شود؛ پس چهار روز در هفته قیمتگذاری دقیق نیست و سه روز هم ساعت به ساعت اعلام میشود. این ایراد را میپذیریم و برای حل آن باید اطلاعات دقیق و قابل استناد را از مراجع دیگری فراهم کنیم و کف قیمت را برای افشا و بازخرید به نحوی انتخاب کنیم که سرمایهگذاران متضرر نشوند.
یکی از کارهایی که ما برای رفع این ایراد کردیم، این بود که پیمان را در یکسری صرافی فهرست کنیم و قیمتگذاری آن نسبت به دلار آمریکا انجام شود. فعلاً در اکسیر این اتفاق افتاده و در دو صرافی دیگر هم بهزودی همین اتفاق میافتد. در پی آن هستیم که بازار را قدری آزاد کنیم تا نرخ واقعیتری به خود بگیرد. در آینده نزدیک احتمالاً قیمتگذاری پیمان بر اساس نرخ متوسط قیمت بازارها اتفاق میافتد. اکنون قیمت فروش و قیمت بازخرید داریم. قیمت فروش ما بر اساس ارزش معادل طلای پشتوانه است و نرخ بازخرید نیز همان مقدار با کسر کارمزد است. برای دقیقتر کردن قیمتگذاری، کف مبلغ را بر اساس قیمت معادل ارزش طلا، تعیین میکنیم؛ منتها نرخ طلا را بر اساس بازار جهانی از مراجعی میگیریم که قیمت را 24ساعته ارائه کنند، مثلاً یک مرجع مثل «PAXG» یا دیگر توکنهایی که پشتوانه طلا دارند و 7×24 هستند. کف بازخرید را بر اساس آن مراجع دریافت میکنیم و قیمت عرضه را بر اساس قیمت متوسط بازارهای موجود میگذاریم.»
به صمدی میگوییم که با این وجود و در شرایط فعلی باز مشکل دیگری پیش میآید؛ اینکهقیمت را بر اساس کدام دلار محاسبه میکنید؟ دلار دولتی، سنا، نیما، بازار آزاد و…؟ «این هم یکی از دغدغههای ما خواهد بود. الان مبنای قیمت دلاری خود را «دلار طلایی» در نظر میگیریم. اینکه چه دلاری، چه بازاری و چه مبنایی را برای تولیدکنندگان طلایی در نظر بگیریم، به قدری ظرافت نیاز دارد. همکاران من طی یکی، دو سال گذشته شاخصهای مختلف را پایش کردهاند تا هر کدام را که دقیقتر باشد، جایگزین کنیم. تیم اقتصادی بنیاد دو ماه است که دنبال راهحلی برای همین موضوع هستند. امیدوارم در آینده نزدیک اتفاقات خوبی بیفتد. بدین ترتیب دغدغه بانک مرکزی هم در مورد نحوه توکنایز کردن طلا مرتفع میشود، چون دیگر فقط طلا نیست که توکنایز میشود، بلکه ما ارزش بازار را در نظر میگیریم و فقط کف قیمت را تضمین میدهیم.
وابستگی ارزش بازار به قیمت طلا را تا حد امکان حذف میکنیم، ولی از حیث ارزش تضمینشده، همچنان سپرده میزبانان تضمین میشود. در مورد کف، به سرمایهگذاران تعهد میدهیم، ولی سقف میتواند در بازار بهصورت باز قیمتگذاری شود و نوسانات خوبی داشته باشد. نکته جالب اینکه ما حداکثر 100 میلیون پیمان داریم و میزان عرضه بر اساس فعالیت شبکه است. هر چقدر فعالیت شبکه بیشتر باشد، میزان عرضه بیشتر میشود و زودتر به 100 میلیون میرسد. بعد از آن فقط همین 100 میلیون به گردش درمیآید و اگر تقاضا بیشتر شود، عرضه و تقاضاست که قیمت پیمان را تعیین میکند.»
سقف توکن پیمان
معمولاً همه شبکههای بلاکچینی تعداد توکنهایشان سقف معینی دارد؛ برای اینکه میزان عرضه و تقاضا را بر اساس آن سقف مشخص و ارزش واقعی توکنها را تعیین کنند. اما پرسشی که اینجا به وجود میآید این است که سقف بر چه مبنایی تعریف میشود و دیگر اینکه آیا نمیشود مانند بعضی کوینها که بر مبنای واحدهای پولی هستند، مثل «تتر» که معادل با یک دلار است، توکنهای مانند پیمان هم به این سمت بروند؟
صمدی میگوید: «ماتوکنهایی داریم که عرضه دائمی آنها بر اساس میزان تقاضا انجام گیرد و همیشه ارزش معینی را حفظ کنند؛ مثلاً «دایادیاموند» از جنس همین توکنهاست. هر «دایادیاموند» حدود 10 دلار قیمت دارد و پشتوانه آن الماس است. اما «پیمان» در حقیقت یک «توکن شبکه» به حساب میآید، مثل «Ether» یا مثل «Lumen». اینها یکسری توکن داخل شبکه هستند و بر اساس ارزشهای اکوسیستم خود ارزش پیدا خواهند کرد. پشتوانه طلایی که ما برای پیمان در نظر گرفتهایم، به چند دلیل بوده؛ دلیل اول اینکه مسائل شرعی را رعایت کنیم و توکن بدون پشتوانه که فقط باد هوا باشد، عرضه نکنیم. دلیل دوم اینکه میخواستیم ریسک سرمایهگذاری کسانی که در شبکه پیمان سرمایهگذاری میکنند به حداقل برسد.
به همین دلیل طلا را بهعنوان پشتوانه پیمان گذاشتیم. بعداً با توجه به بازخوردهایی که از بانک مرکزی به ما رسید، قرار بر این شد که به سمت سایر داراییهای مورد تأیید «بنیاد» که بتواند حفظ ارزش کند، برویم؛ مثل الماس که رگولاتور در مورد آنها دغدغه ندارد. احتمالاً بهدنبال این تغییر خواهیم بود که در بازخرید، مقدار کفی که به سرمایهگذار تعهد شده را بر اساس داراییهایی که پشتوانه پیمان، بوده تضمین کنیم، ولی اگر تقاضا برای یک چیز کمیاب زیاد شود، حتماً ارزش پیمان هم بیشتر میشود.
در واقع بازار است که برای پیمان تعیین قیمت میکند، اما سعی خواهیم داشت تا جایی که در وایتپیپر پیشبینی شده، عرضه پیمان را انجام دهیم تا حباب نامتعارفی به وجود نیاید، در عین حال میدانید که عرضهها بهصورت ماهیانه است. میزبانان بر اساس میزان فعالیت خودشان میتوانند عرضه مشخصی داشته باشند. در نهایت، میتوانم بگویم طی 5 یا 10 سال آینده، بالأخره سقف 100 میلیون پیمان عرضه میشود و ارزش پیمان بر اساس میزان عرضه و تقاضای شبکه ققنوس تعیین میشود؛ دیگر چنین نیست که صرفاً ارزش آن به اندازه پشتوانه طلای آن باشد.»
توکن ایرانی و پرداخت بینالمللی
نکتهای که درباره توکن وجود دارد، تسهیل در فرایند پرداخت و جابهجایی پول است. اما آیا کاربر ایرانی میتواند از بستر ققنوس برای پرداختهای بینالمللی استفاده کند؟شاید این خواسته نسبت به اقتصاد کنونی ما بلندپروازانه باشد، اما به هر حال باید به آن اندیشید. صمدی در اینباره میگوید: «واقعیت این است که در ابتدای شکلگیری ققنوس، پرداختهای بینالمللی نیز جزء اولویتهای ما بود، اما به دو دلیل از اولویت شبکه ققنوس خارج شد؛ دلیل اول اینکه بانک مرکزی نسبت به آن موضع گرفت و دلیل دوم آنکه در تمام گزارشهای کنگره آمریکا و گزارشهایی که در مورد ابزارهای دور زدن تحریم ارائه میکردند، از ققنوس هم بهعنوان یک پلتفرم اسم میآوردند که پتانسیل دور زدن تحریم را دارد. با توجه به همین دو مسئله، ما پرداخت خارجی را از اولویتهایمان خارج و تصمیمگیری را به بانک مرکزی واگذار کردیم.
هر تصمیمی که بانک مرکزی بگیرد، ما، ناشرین و عرضه کنندگانمان طبق همان تصمیم عمل میکنیم. از لحاظ فنی، ما صد درصد آماده پرداخت بینالمللی هستیم، اما دغدغه رگولاتورهای محلی و بینالمللی را داریم. ما پیشبینی کرده بودیم که در حوزه کشورهای مقصد گردشگری مثل عراق، امارات و ترکیه بتوانیم مجوزهایی از بانکهای مرکزی آن کشورها بگیریم و تعدادی توکن دینار، لیر و درهم عرضه کنیم. بدین ترتیب کاربر ایرانی که به آنجا مسافرت میکند، به جای هفت یا هشت درصد کارمزد صرافی، هزینههای کمتر میپردازد.این در حالی است که مسافر ایرانی مجبور است در ایران اسکناس دلار بخرد و سپس به صرافی امارات ببرد و تبدیل به درهم امارات کند. بعد هم دوباره باقیمانده را برمیگرداند و تبدیل به دلار میکند و دلار را تبدیل به ریال میکند.
در این چرخه رفت و برگشت، تبدیل ریال به درهم و برعکس، متوسط هفت یا هشت درصد هزینه دارد، در حالی که بانک مرکزی هم هزینه قابل توجهی برای تأمین اسکناس دلار یا ارزهای خارجی میپردازد. پیشنهاد خیلی ساده و عملی ما این بود که اسکناس کشورهایی که مقصد گردشگری هستند یا تجار ایرانی زیاد با آنها کار دارند را در ققنوس عرضه کنیم و کاربر از طریق شبکه نسبت به خرید توکن ارزهای خارجی نظیر درهم اقدام کند و موقعی هم که به امارات میرود، در شعبه بانک ملی، توکن درهم بدهد و اسکناس درهم بگیرد.
بدین ترتیب، فیزیک اسکناس را حذف میکنیم تا مسافر احساس ایمنی کند و نگرانی گمشدن یا سرقت اسکناس را نداشته باشد. هفت یا هشت درصد هم مردم در این میان سود میکنند. از لحاظ اجرایی، ظرفیت جذاب و بازار قابل توجهی در این حوزه داریم.ایجاد ابزارهای پرداخت منطقهای بین دو، سه کشور هم میتواند انجام شود. ما مطالعه اغلب این سناریوها را انجام دادیم و حتی گاهی بهصورت تستی پیادهسازی کردیم، اما به دو دلیلی که عرض کردم، فعلاً فعالیت اجرایی نداریم تا وقتی که رگولاتور تصمیم خود را ابلاغ کند.»
توکن و تورم
میدانید که هر پدیدهای، یکسری تبعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد. توکنایز کردن میتواند هر کسی را با هر سرمایهای در یک اقتصاد بزرگ دخیل سازد. این موضوع احتمالاً پیامدهای مثبتی برای ایجاد اقتصاد عدالتمحور دارد، اما سویه منفی فرهنگی میتواند کالاییشدن همه چیز باشد و شاید هم ایجاد تورم. امروزه بازار املاک، خودش دچار تورم شدید است و شاید اگر به سمت توکنایز کردن بیاید خریدوفروشها بسیار ریز شود و همه بتوانند قدم به میدان بگذارند. آیا این روش باعث نمیشود که تمام کالاهای ضروری بیش از حد سرمایهای شوند؟ درست است که بدین ترتیب، هر کدام از مردم میتوانند تکه کوچکی از آن سرمایه را به خود اختصاص دهند، اما شاید به دست آوردن مقادیر بزرگ و کامل از کالاهای اساسی دور از دسترس شود.
صمدی در جواب این مسئله میگوید: «اگر نظریه مقداری پول را در نظر بگیریم، فرمایش شما میتواند کاملاً درست باشد. در نظریه مقداری پول، میزان نقدینگی و سرعت گردش پول با تورم و میزان عرضه کل رابطه شناختهشدهای است که بهصورت رابطه MV=PT از آن یاد میکنند؛ در اینجا M میزان انواع پولی است که در جامعه وجود دارد، V سرعت گردش پول، P میزان تورم و T هم عرضه کل بر اساس میزان تولید است. شما مثال املاک را زدید. اگر پولی که در حوزه املاک تأمین میشود را در T املاک خرج کنیم، نتیجهاش عرضه مازاد املاک خواهد بود، یعنی ملکهای جدید عرضه میشود و با افزایش عرضه، کاهش تورم را شاهد هستیم. بخشی از تورم به خاطر تقاضایی است که عرضهای برایش وجود ندارد. در تمام پروژههای ما، پولی که تأمین مالی میشود، صرفاً درگیر همان فعالیت تولیدی میشود و به همین دلیل عرضه جدید بهدنبال میآورد که میتواند اثر تورمی را کنترل کند.
این هم یکی از جذابیتهای فضای STO و عرضه توکنهای مبتنی بر دارایی و بهخصوص توکنهای پروژهمحور است. ما یک تیم همکار داریم که در حوزه بازسازی املاک بافت فرسوده کار میکنند و میگویند که بهدلیل روال نامناسب تأمین مالی پروژهها، هزینه قیمت تمامشده مسکن بهشدت بالا میرود. در فرایندهای جاری که املاک توسط یک انبوهساز تملک میشود و بعد با هزینه خودش پروژه را اجرا میکند و بعد اقدام به فروش میکند، قیمت فروش مسکن حداقل 50 درصد بالاتر از قیمت تمامشده واقعی است.
مثلاً ملکی که در منطقه فلان متری 12 میلیون قیمت تمامشدهاش باشد، کمتر از 20 میلیون تومان نمیفروشند؛ اما کسی که در بافت فرسوده زمین دارد و میخواهد عرضه کند، اگر تأمین مالی توسط آدمهای همان محله یا افرادی که در همان محله خانه میخواهند، انجام گیرد و یک پیمانکار هم صرفاً حقالعملکاری خانه را بسازد، قیمت تمامشده شاید بیش از 13 یا 14 میلیون تومان نباشد. وقتی تأمین مالی صرف تولید شود، نهتنها اثر تورمی ندارد؛ بلکه به کاهش تورم و افزایش عرضه میانجامد. الان بخش عمدهای از قیمت تمامشده محصولات ناشی از هزینه مالی پروژه است که در روش تأمین مالی جمعی و توکنمحور بهشدت کاهش خواهد یافت.»
تضمین هزینهشدن سرمایه در پروژه
دلنگرانیای که در این میان وجود دارد، این است که سرمایه جمعشده و توکنهایی که برای فلان پروژه جمعآوری شده، آیا صرف همان پروژه میشود؟ چه تضمینی برای آن وجود دارد؟ صمدی بر وایتپیپر و ضمانتی که میزبان برای اجرای آن میدهد، تأکید دارد و بیان میکند: «اساساً مبنای حقوقی همه ICOها و IEOها در دنیا «سند اعلامیه بدهکار یا I owe you» است، یعنی من یک وایتپیپر میدهم و خودم را نسبت به خریداران توکن آن بدهکار میکنم و متعهد میشوم که متناسب با آن کار کنم. یکسری الگوهای حقوقی هم در قوانین ایران برای این حوزه وجود دارد؛ مثلاً در حوزه املاک بهترین چارچوب قانونی بهرهگیری از «قانون تعاون» است.
قانون تعاون اجازه میدهد که اگر شما یک ملک در بافت فرسوده را میخواهید بسازید، یک تعاونی بزنید که ملک بهعنوان سرمایه وارد تعاونی شود و بابت تأمین سرمایه ساخت ملک، مردم بیایند و افزایش سرمایه بدهند. در این شرایط آیا پول به جای دیگری هم میتواند برود؟ در جای دیگری غیر از همان تعاونی نمیتواند خرج شود.
هدف آن تعاونی مشخص است: توسعهدادن بافت فرسوده. در حقیقت روشهای تضمین حقوقی و اجرایی این پروژهها استخراج شدهاند و قطعاً این روشها به کاهش تورم کمک میکند؛ به افزایش تورم نمیانجامد. اگر تأمین مالی ما به این صورت بود که تمام پولها را در یک صندوق جمع کنیم و سپس بهعنوان سرمایهگذار هر روز که طلا بالا میرفت، طلا میخریدیم و هر وقت دلار بالا میرفت، دلار میخریدیم، خودمان جریان نقدینگی را تسریع میکردیم و سرمایه را به فرایند تولید نمیبردیم. در این صورت حتماً آثار تورمی به وجود میآمد، اما هیچکدام از توکنهای ما خارج از دامنه فعالیت خودشان نمیروند و بر اساس ساختار حقوقی و کسبوکاری که پیشبینی شده، بر اساس وایتپیپری که ارائه میدهند، حتماً به کمک کاهش تورم و قیمت تمامشده محصول میآیند.»