پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
آیا فینتک و ولثتک ایران باید از رفتن شاپور محمدی و آمدن حسن قالیباف اصل خوشحال باشد؟
تغییر و تحول مدیران دولتی در ایران یک اصل است و اگر مدیری سالها بر یک صندلی تکیه بزند فرع است! متاسفانه در ایران اصل بر بیثباتی است و بدون هر دلیلی میتوان تغییر ایجاد کرد. اگر در دنیا در صورت نتیجه نگرفتن یک مدیر در زمان مناسب ممکن است به تغییر او فکر کنند، در ایران بعد از اینکه بورس همه رکوردهایش را جابجا میکند مدیر سازمان بورس تغییر میکند! عجیب است؟ نه! کاملا عادی است. و همگان میدانند که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
هنوز یک ماه از شروع سال ۹۹ نگذشته است که بعد از یک هفته که شایعهها منتشر شده بود بالاخره شاپور محمدی از بورس رفت و قالیباف اصل که نامی شناخته شده برای بورسیها است سکان هدایت بورس را به عهده گرفت. قالیباف این روزها گفتوگوهایی انجام داده و درباره برنامههایش گفته است؛ ولی در این یادداشت فعلا کاری به محتوای صحبتهای او ندارم.
بورس این روزها مهمترین مقصد سرمایههای سرگردان است و مدیریت و مثبت نگه داشتن آن موضوع مهمی برای دولت است. حالا که دولت نتوانسته تورم را مهار کند، نتوانسته بانکداری را در ایران اصلاح کند و در نبود صنعت بیمه قابل قبول، برای فراری دادن مردم از حضور در بازارهایی مانند سکه، طلا، ملک و ماشین و علیالخصوص ارز، بورس به مثابه یک نوشدارو برای تسکین همه دردها ظاهر شده است.
رشد رویایی بورس در سال ۹۸ چیزی بود که دولت میتواند به آن بسیار بنازد. اگر سکه بالا میرفت، اگر دلار بالا میرفت و ملک گران میشد و هر چیز دیگر، دولت شماتت میشد و میشود؛ منتها بالا رفتن شاخص بورس که در شرایط فعلی چیزی از جنس بالا رفتن قیمت دلار است تشویقها را روانه دولت میکند.
منتها این نوازشها و تشویقها تا زمانی ممکن است که شاهد سقوط قریبالوقوع بورس نباشیم. در صورت سقوط، شاهد وحشت گسترده سرمایهها خواهیم بود و حالا که دورترین مردم نسبت به سرمایه و سرمایهگذاری هم روانه بورس شدهاند تا سودهای ۳۰۰ درصدی کسب کنند، سقوط بورس مانند تیر خلاصی میماند بر سر دولتی که نتوانسته در هیچ کدام از بازارهای مالی و سرمایهگذاری دستاورد قابل قبولی داشته باشد.
بنابراین واضح است که بورس اکنون ماموریت دارد به هر شکلی که شده خودش را مثبت نگه دارد؛ چیزی که احتمالا شاپور محمدی از آن طفره رفته و ترجیح داده است در اوج از این بازار خداحافظی کند. دولت میتواند به هر شکلی شده این بورس را مثبت نگه دارد ولی این روزها دیگر همه میدانند که مثبتهای این بورس نه به دلیل رشد صنایع و صادرات یا خلق بازارهای جدید و محصولات جدید بلکه به دلیل افزایش قیمت دلار و افزایش درآمد ریالی شرکتهای صادراتی و انعکاس آن در ارزش سهام شرکتها است.
با توجه به این فرضیه، طبیعی است که ما باید شاهد رشد قیمت سهام شرکتهای صادراتی و شرکتهایی که از نظر بنیادی عملکرد مطلوبی دارند باشیم. ولی واقعیت این نیست؛ در سال گذشته اگر سهام شرکت آبیاری گیاهان دریایی هم در بورس تهران حضور داشت رشدهای خیرهکننده چند صد درصدی داشتیم. در سال گذشته شاهد رشد شرکتهایی در این بورس بودیم که از نظر بنیادی اوضاع مناسبی ندارند و حتی در حال زیان ساختن هستند نه سود ساختن. این روزها قیمت سهام شرکتهایی که ارزش چندانی ندارند در بورس همارز طلا شدهاند! شاید همین موضوع است که بسیاری از استارتآپها را هم سراسیمه ساخته که سریعا سهم خودشان از این سفره را بردارند و در روزهای گذشته فقط خواجه حافظ شیرازی از لزوم ورود استارتآپها به بورس سخنی نگفته است.
استدلالهای عجیب و غریبی برای توجیه ارزشمند بودن سهام شرکتها مطرح میشود که آدم را یاد قصه گربه نره و روباه مکار میاندازد. علیایحال مسئله اینجاست: ما برای توسعه اقتصاد ایران چارهای نداریم جز توسعه بازارهای مالی به خصوص بورس و در صورت توسعه ناموزون این بازار و رشدهای غیرمنطقی، فرصت استفاده از این بازار برای توسعه بخشهای واقعی اقتصاد را هم از دست خواهیم داد.
به نظر میرسد روندی که در حال طی کردن آن هستیم روند زیبایی نیست. سال گذشته علیرغم فرصت مطلوبی که وجود داشت شاهد عمیقتر شدن بورس تهران نبودیم و هنوز هم تنها ۱۰ درصد سهام شرکتهای بورسی قابل معامله در بورس است و هنوز هم بخشهای مهمی از اقتصاد کشور در بورس حضور ندارند. بنابراین بورس تهران مثل یک مین عمل نکرده است که در صورت کوچکترین اشتباهی صدمات جبرانناپذیری به اقتصاد کشور وارد میکند.
عرضه اولیه شرکتهای تودرتویی مانند شستا نیز به مثابه گرفتن نهنگ از آب گلآلود است. تصور میکنم کارشناسان درک میکنند که در حال نقد بورس نیستم و به طور واضحی در حال نقد ابزاری کردن بورس برای حل مسائلی هستم که جای دیگری باید حل شوند. مثلا این روزها گفته میشود سرمایهگذاری مردم در بورس ابزاری برای جمع کردن نقدینگی است که این حرف به غایت حرف بیمعنایی است. بورس تهران در حال حاضر زمینه سفتهبازی قانونی و زیر عنوان نامهای زیبا را فراهم کرده است و حتی با رسیدن به شاخص یک میلیونی و حتی صفر شدن آن نقدینگی (پول چاپ شده بیرویه توسط دولت) از بین نمیرود!
این مقدمه بسیار طولانی را گفتم تا بدانیم رفتن شاپور محمدی سیگنالی در زمینه توجه به فناوری و نوآوری در بورس نیست! شاپور محمدی باسواد بود و عملکرد قابل قبولی داشت ولی به صورت واضحی با نوآوری و فناوری در بورس مخالف بود. سوال این است: آیا قالیباف هم مانند محمدی مانع توسعه فناوری و نوآوری در بورس خواهد بود؟ آیا ما بالاخره شاهد رشد بورس تهران از منظر زیرساخت، استفاده از فناوری و دستاوردهای نوآورانه خواهیم بود؟
به نظر میرسد در حال حاضر قالیباف ماموریت دیگری دارد: سبز نگه داشتن بورس تا زمان لازم! بنابراین صحبت از فناوری و نوآوری و فینتک و ولثتک در بورس اشتباه است. ممکن است کسانی بخواهند برای شوآف از ولثتک استفاده کنند و خودشان را اهل نوآوری معرفی کنند اما این بورس که مس را طلا میکند فعلا احتیاجی به فینتک و ولثتک ندارد.
و این در حالی است که بورس و به طور کلی بازارهای سرمایه در جهان به سرعت در حال استفاده از فناوری و نوآوری هستند. به نظر میرسد ما به راحتی در حال از دست دادن یک فرصت تاریخی هستیم!
اخیرا راه پرداخت با مشارکت کارگزاری فارابی کتاب ولثتک را منتشر کرده است؛ در صورت تمایل برای توسعه دانش خود در زمینه ولثتک میتوانید این کتاب را از فروشگاه راه پرداخت به صورت آنلاین بخرید.