راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

بعد از پایان طوفان کرونا، در چه دنیایی زندگی خواهیم کرد؟ / یووال نوح هراری توضیح می‌دهد

این طوفان می‌گذرد، اما انتخاب‌های ما اکنون می‌تواند زندگی ما را برای سال‌های آینده تغییر دهد

شیوع ویروس کرونا در اکثر کشورها بشر را با بحرانی جهانی مواجه کرده است. حالا علاوه بر این بحران یکی دیگر از بزر‌گ‌ترین بحران‌های نسل ما تصمیم‌هایی است که مردم و دولت‌ها طی چند هفته آتی خواهند گرفت، تصمیم‌هایی که احتمالاً جهان سال‌های آینده را خواهد ساخت. این تصمیم‌ها نظام سلامت و درمان و همچنین اقتصاد، سیاست و فرهنگ ما را تغییر می‌دهد و به شکلی جدید می‌سازد.

در این دوره اقدامات ما باید فوری و دوراندیشانه باشد همچنین باید مسئولیت پیامدهای طولانی‌ مدت اقداماتمان را بپذیریم. وقتی بین گزینه‌ها انتخاب می‌کنیم، باید از خودمان نه‌تنها در مورد اینکه چگونه بر این تهدید غلبه می‌کنیم، سؤال بپرسیم، بلکه باید فکر کنیم که بعد از پایان طوفان ویروس کرونا، در چه نوع دنیایی زندگی خواهیم کرد؟ بله. طوفان می‌گذرد، نوع بشر نجات می‌یابد و اکثر ما هنوز زنده خواهیم بود؛ اما در جهانی متفاوت زندگی خواهیم کرد.

در این میان، بسیاری از اقدامات اضطراری کوتاه‌مدت بدل به امری ثابت در زندگی روزمره خواهند شد؛ این امر ویژگی و ماهیت شرایط اضطراری است که فرایندهای تاریخی در آن به‌سرعت پیش می‌روند. تصمیم‌هایی که در شرایط معمول سال‌ها طول می‌کشد اتخاذ شوند، اکنون در چند ساعت تصویب می‌شوند. فناوری‌های نابالغ و حتی خطرناک به کار گرفته می‌شوند، زیرا میزان ریسک انجام ندادن هیچ کاری، بسیار بالا است. کشورها آزمایش‌های اجتماعی بزرگی را تجربه می‌کنند. چه اتفاقی می‌افتد اگر هرکس از خانه کار کند و فاصله فیزیکی را در برقراری ارتباط حفظ کند؟ چه اتفاقی می‌افتد وقتی همه مدارس و دانشگاه‌ها آنلاین باشند؟ در زمان عادی، دولت‌ها، کسب و کارها و آموزش هیچ‌گاه موافق انجام چنین آزمایش‌هایی نبودند، اما شرایط فعلاً عادی نیست.

در این وضعیت بحران، ما با دو انتخاب بسیار مهم مواجهیم؛ انتخاب بین نظارت توتالیتر و توانمندسازی شهروندان. مورد دوم یعنی توامندسازی شهروندان به دو مورد تقسیم می‌شود: انزوای ملی یا ناسیونالیستی یا همبستگی جهانی.


نظارت تا عمق جان


برای متوقف کردن شیوع بیماری، کل جمعیت باید دستورالعمل‌های مشخص را رعایت کنند. دو روش برای رسیدن به این نقطه وجود دارد. روش اول این است که دولت بر مردم نظارت داشته باشد و آنهایی که قوانین را می‌شکنند، مجازات کند. امروز برای اولین بار در تاریخ بشر، فناوری امکان نظارت بر همه را در هر زمانی فراهم آورده است. پنجاه سال قبل کا‌گ‌ب (سرویس اطلاعاتی و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی سابق) نمی‌توانست ۴۴۰ میلیون شهروند شوروی را به صورت بیست‌وچهار ساعته تحت نظر داشته باشد و نمی‌توانست به طور مؤثر اطلاعات جمع‌آوری‌شده را پردازش کند. کا‌گ‌ب وابسته به ماموران و تحلیلگران بود و نمی‌توانست برای تعقیب هر شهروند، یک مأمور بگمارد. اما امروزه دولت‌ها می‌توانند به سنسورها و الگوریتم‌ها اتکا کنند.

Piazza Beato Roberto in Pescara © Graziano Panfili
تماشاخانه کلوسیوم در رم

در این میان، دولت‌های متعدد ابزارهای نظارتی را در مبارزه‌ با شیوع ویروس کرونا به کار گرفته‌اند. قابل توجه‌ترین کشور، چین است. مقامات چینی با نظارت دقیق گوشی‌های هوشمند مردم، استفاده از صدها دوربین شناسایی چهره و الزام مردم به چک کردن و گزارش دمای بدن و شرایط بالینی‌شان، نه‌تنها می‌توانند به‌سرعت حاملان بالقوه ویروس را شناسایی کنند، بلکه می‌توانند حرکت‌های افراد را نیز مورد شناسایی قرار دهند و هرکس را که با این افراد ارتباط داشته، تشخیص دهند.

مجموعه‌ای از اپلیکیشن‌های همراه چینی در صورتی که شهروندان نزدیک افراد مبتلا به ویروس کرونا بوده‌اند، به آنها هشدار می‌دهد. این نوع از فناوری فقط محدود به آسیای شرقی نیست. بنیامین نتانیاهو ـ نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس ـ اخیراً به آژانس امنیت ملی اسرائیل اجازه داد از فناوری نظارت که معمولاً برای ردیابی تروریست‌ها استفاده می‌شود، استفاده کند تا بیماران مبتلا ردیابی شوند. وقتی کمیته فرعی پارلمان مجاز بودن این اقدام را زیر سؤال برد، نتانیاهو با «حکم اضطراری» آن را تصویب کرد.

شاید استدلال کنید که فناوری نظارت، پدیده جدیدی نیست. در سال‌های اخیر هم دولت‌ها و هم شرکت‌ها از فناوری‌های بسیار پیچیده‌تری برای ردیابی، نظارت و دستکاری اطلاعات افراد استفاده کرده‌اند. با این حال، اگر مراقب نباشیم، ممکن است اپیدمی بیماری به نقطه‌ای مهم در تاریخ نظارت بدل شود. نه فقط به این علت که این اپیدمی، استفاده انبوه از ابزارهای نظارتی را در کشورهایی که تاکنون آن را رد می‌کردند، عادی‌سازی می‌کند، بلکه بیشتر به این علت که نوع نظارت دارد از «نظارت کلی» به سمت «نظارت بنیادین» می‌رود. تاکنون، وقتی انگشتتان صفحه نمایش گوشی را لمس و روی لینک کلیک می‌کرد، دولت می‌خواست بداند روی چه مطلبی کلیک می‌کنید، اما در شرایط فعلی و شیوع ویروس کرونا، نقطه تمرکز، تغییر کرده و دولت می‌خواهد دمای انگشتتان و فشار خونتان را از طریق آن، بداند.


بهانه‌ها و وعده‌های شرایط اضطراری


یکی از مشکلات این است که هیچ‌کداممان نمی‌دانیم دقیقاً چطور مورد نظارت هستیم و این نظارت در سال‌های آینده چگونه خواهد بود. فناری نظارتی به‌سرعت در حال پیشرفت است و ژانر علمی‌تخیلی ده سال قبل، امروز دیگر قدیمی به نظر می‌رسد. مثلاً فرض کنید دولتی از هر شهروند می‌خواهد دستبند بیومتریک داشته باشد که به صورت بیست و چهار‌ساعته بر دمای بدن و ضربان قلب نظارت دارد. الگوریتم‌های دولت، داده‌های جمع‌آوری‌شده را تحلیل می‌کند. این الگوریتم‌ها پیش از آنکه خودتان بدانید مریض شده‌اید، می‌فهمند شما بیمارید و می‌دانند کجا رفته‌اید و چه کسانی را ملاقات کرده‌اید. شیوع بیماری کاهش می‌یابد و احتمالاً زنجیره بیماری به طرز جالب توجهی  قطع می‌شود. چنین سیستمی می‌تواند ظرف چند روز، بیماری را تحت کنترل بگیرد. عالی به نظر می‌آید، نه؟

البته، نکته منفی رویکرد فوق این است که به سیستم نظارتی جدید و وحشتناک، مشروعیت قانونی داده می‌شود. مثلاً اگر من به جای لینک سی‌ان‌ان( cnn) بر لینک فوکس‌نیوز (Fox News) کلیلک کنم، می‌توان دیدگاه‌های سیاسی من و شاید شخصیتم را حدس زد. اما اگر بتوانید بر دمای بدن من، فشار خون و ضربان قلبم موقع تماشای یک ویدیو نظارت داشته باشید، می‌توانید بفهمید چه چیز مرا می‌خنداند و چه چیز به گریه‌ام می‌اندازد و چه چیز واقعاً مرا عصبانی می‌کند.

خشم، لذت، کسالت و عشق پدیدارهایی بیولوژیک هستند، مثل تب و سرفه. همان فناوری که سرفه‌ها را شناسایی می‌کند، می‌تواند خنده‌ها را هم شناسایی کند. اگر شرکت‌ها و دولت‌ها شروع به جمع‌آوری گسترده داده‌های بیومتریک ما کنند، می‌توانند ما را بهتر از خودمان، بشناسند و نه‌تنها می‌توانند احساسات ما را پیش‌بینی کنند، بلکه می‌توانند این احساسات را مدیریت کنند و چیزی را به ما بفروشند که خودشان می‌خواهند، چه یک محصول باشد یا یک سیاستمدار. نظارت بیومتریک می‌تواند رسوایی درز اطلاعات Cambridge Analytica را بدل به اتفاقی قدیمی در عصر پارینه‌سنگی کند! کره شمالی را در سال ۲۰۳۰ فرض کنید که هر شهروندی باید بیست‌وچهارساعته دستبند بیومتریک به دست داشته باشد. اگر زمانی که دارید به سخنرانی پیشوای بزرگ گوش دهید، دستبند نشانه‌هایی از خشم را ثبت کند، کارتان تمام است.

ساحل پورتو سان جورجیو، دریای آدریاتیک
Veduta della Casa Universitaria in Lodi © Graziano Panfili

البته که می‌توان از نظارت بیومتریک به عنوان اقدامی موقتی و در مواقع اضطراری استفاده کرد و پس از پایان این وضعیت، کار ابزارهای نظارتی را نیز تمام‌شده دانست. اما اقدامات موقتی، این عادت زشت را دارند که بیشتر از دوره‌های اضطرار، در جامعه جا خوش کنند، به‌ویژه وقتی همیشه شرایط اضطراری به‌نوعی وجود دارد. مثلاً اسرائیل در سال ۱۹۴۸ با  اعلام شرایط اضطراری، اقدامات «موقتی» را آغاز کرد: از سانسور مطبوعات گرفته تا مصادره زمین‌ها. جنگ به‌نوعی تمام شد، اما اسرائیل هیچ‌گاه اقدامات «موقتی»‌اش را تا سال ۲۰۱۱ و به‌زور و زحمت بسیار، لغو نکرد.

حتی وقتی میزان ابتلای ویورس کرونا به صفر برسد، ممکن است برخی دولت‌های تشنه داده، استدلال کنند که باید همچنان از سیستم‌های نظارتی بیومتریک استفاده کنند، چون از موج دوم ویروس کرونا می‌هراسند یا چون نوع جدیدی از ابولا در آفریقای مرکزی شیوع یافته یا چون…!

نبردی بزرگ در سال‌های اخیر بر سر حفظ حریم خصوصی ما در جریان بوده است. بحران ویروس کرونا ممکن است نقطه عطف این نبرد باشد. زیرا وقتی به مردم گزینه‌های سلامتی و حریم شخصی داده می‌شود تا انتخاب کنند، معمولاً انتخابشان سلامتی است.


پلیس صابون


درخواست از مردم برای انتخاب بین حریم شخصی و سلامت، ریشه اصلی مشکل است. چون به طور کلی، مطرح شدن مساله و امکان انتخاب غلط است. ما می‌توانیم و باید هم از سلامتی بهره‌مند شویم و هم از حریم شخصی. ما می‌توانیم انتخاب کنیم مراقب سلامتی‌مان باشیم و جلوی شیوع کرونا بایستیم، اما نه با نهادینه‌سازی ابزارهای نظارتی توتالیتر، بلکه با توانمندسازی شهروندان. در هفته‌های اخیر، برخی تلاش‌های موفقیت‌آمیز در مقابل شیوع کرونا در کشورهای کره جنوبی، تایوان و سنگاپور صورت گرفته است. این کشورها در کنار توسعه اپلیکیشن‌های ردیابی، بر انجام آزمایش‌های واقعی، گزارش‌دهی صادقانه و تمایل به همکاری شهروندان مطلع و آگاه، تمرکز کرده‌اند.

نظارت متمرکز و مجازات‌های شدید تنها راه پیروی مردم از دستورالعمل‌ها نیست. وقتی واقعیت‌های علمی به مردم گفته می‌شود و وقتی مردم  به مقامات دولتی در زمینه گفتن این واقعیت‌ها اعتماد دارند، شهروندان می‌توانند حتی بدون نظارت برادر بزرگ (Big Brother) کار صحیح را انجام دهند. معمولاً جمعیتی که انگیزه و آگاهی زیادی دارد، به‌مراتب قدرتمندتر و موثرتر از پلیس و مأمور است که در انکار و نادانی به سر می‌برد.

مثلاً شستن دست‌ها با صابون را در نظر بگیرید. این کار یکی از بزرگ‌ترین پیشرفت‌های بهداشتی بشر بوده است. این اقدام ساده هر ساله، میلیون‌ها انسان را نجات می‌دهد. در قرن نوزدهم بود که دانشمندان اهمیت شستن دست‌ها با صابون را کشف کردند. پیش از آن، حتی پزشکان و پرستارها عمل‌های جراحی مختلف را بدون شستن دست‌هایشان انجام می‌دادند. امروزه میلیاردها انسان هر روز دست‌هایشان را می‌شورند، نه به این دلیل که از «پلیس صابون» می‌ترسند، بلکه بیشتر به این دلیل که متوجه واقعیات هستند.

Lungomare di Forte dei Marmi, in Versilia © Graziano Panfili

کاخ سلطنتی کازرتا
Graziano Panfili ©

اما برای رسیدن به چنین سطحی از همکاری، به اعتماد نیاز دارید. مردم باید به علم، مقامات دولتی و رسانه اعتماد داشته باشند. در طی چند سال اخیر، سیاستمداران بی‌مسئولیت عمداً اعتماد به علم را در رسانه‌ها تضعیف کرده‌اند. حالا همین سیاستمداران بی‌مسئولیتند که احتمالاً روش‌های اقتدارگرایانه را انتخاب می‌کنند و استدلالشان این است که نمی‌توان به اینکه مردم کار صحیح و مناسب را انجام دهند، اعتماد کرد.

معمولاً اعتمادی را که طی سال‌ها از بین رفته، نمی‌توان یک‌شبه بازگرداند. اما فعلاً ما در دوره عادی نیستیم. هنگام بحران، ذهن‌ها هم می‌توانند به سرعت تغییر کنند. ممکن است سال‌ها با خواهر و برادرتان دعوا کرده باشیم، اما وقتی شرایط اضطراری پیش می‌آید، ناگهان متوجه گنجینه پنهان اعتماد و دوستی می‌شویم و برای کمک به همدیگر، می‌شتابیم.

هنوز خیلی دیر نشده که به جای ایجاد رژیم نظارتی، اعتماد مردم به علم، مقام‌های دولتی و رسانه‌ها را از نو ساخت. درست است که ما حتماً باید از فناوری‌های جدید استفاده کنیم، اما این فناوری‌ها باید در راستای توانمندسازی شهروندان باشند. این داده‌ها نباید برای ایجاد دولتی مقتدر استفاده شوند، بلکه باید به من نوعی امکان دهند انتخاب‌های شخصی آگاهانه‌تری داشته باشم و در کنار آن، دولت را مسئول اقدام‌هایش بدانم. اگر من بتوانم به صورت ۲۴ساعته، وضعیت بالینی خود را بررسی کنم، نه‌تنها متوجه می‌شوم خطری برای بقیه مردم هستم یا نه، بلکه می‌توانم به سلامتی خودم هم کمک کنم. از سوی دیگر، اگر بتوانم به آمار و تحلیل‌های قابل اتکا در زمینه شیوع کرونا دسترسی داشته باشم، می‌توانم قضاوت کنم که دولت به من حقیقت را می‌گوید یا نه؛ و همچنین می‌توانم بگویم خط‌مشی‌های دولت چقدر در راستای مقابله با اپیدمی، صحیحند. هروقت مردم در مورد نظارت حرف می‌زنند، باید به یاد داشته باشند که می‌شود از همین ابزار برای نظارت بر دولت استفاده کرد: افراد می‌توانند بر عملکرد دولت نظارت داشته باشند.

بنابراین شیوع کرونا آزمونی بزرگ برای شهروندی است. در روزهای پیش‌رو، هر یک از ما باید بین داده‌های علمی قابل‌اتکا و متخصصان درمانی و نظریه‌های توطئه و سیاست‌مدارن انتخاب کنیم. اگر انتخابمان درست نباشد، ممکن است با این ایده که فناوری نظارتی، تنها راه محافظت از سلامتی‌مان است، ارزشمندترین آزادی‌های خود را از دست دهیم.


نیاز به برنامه‌ای جهانی


دومین انتخاب مهم که با آن مواجهیم، انتخاب بین انزوای ناسیونالیستی و همبستگی جهانی است. شیوع بیماری و بحران‌های اقتصادی ناشی از آن، مشکلات جهانی‌اند و فقط با همکاری جهانی قابل حلند.

اول اینکه برای شکست دادن ویروس کرونا، باید اطلاعات را به طور جهانی به اشتراک بگذاریم. این نقطه قوت انسان‌ها در مقابل ویروس‌ها است. یک ویروس کرونا در چین و یک ویروس کرونای دیگر در ایالات متحده آمریکا نمی‌توانند به همدیگر در مورد نحوه آلوده کردن انسان‌ها، توصیه کنند. اما چین می‌تواند به ما درس‌های ارزشمندی در زمینه مقابله با این بیماری دهد. کشف یک پزشک ایتالیایی در اوایل صبح در میلان، می‌تواند عصر همان روز جان انسان‌ها را در تهران نجات دهد. وقتی دولت بریتانیا بین چند خط‌مشی مردد است، می‌تواند از کره جنوبی کمک بگیرد که همین مشکل را یک ماه پیش تجربه کرده است. اما برای اینکه این همکاری رخ دهد، ما نیازمند همکاری جهانی و اعتماد هستیم.

شرکت‌ها باید تمایل خود را برای به‌اشتراک‌گذاری علنی اطلاعات و دریافت مشاوره نشان دهند و باید به داده‌هایی که دریافت می‌کنند، اعتماد داشته باشند. ما همچنین به همکاری جهانی برای تولید و توزیع تجهیزات پزشکی – به‌ویژه‌ کیت‌های آزمایش و دستگاه‌های تنفسی ـ نیاز داریم. به جای اینکه هر کشور به صورت منطقه‌ای و بومی تلاش کند تا هر چه می‌تواند به دست بیاورد، باید تلاش جهانی هماهنگی صورت بگیرد که تولید را سرعت بخشد و تجهیزات نجات‌دهنده را عادلانه‌تر توزیع کند.

درست همانطور که در زمان جنگ، صنایع کلیدی ملی‌سازی می‌شوند، باید خطوط تولید جهانی نیز در مقابل ویروس کرونا انسانی‌سازی شوند. کشور ثروتمندی که موارد ابتلای معدود دارد، باید تجهیزات خود را به کشورهای کم‌درآمدتری ارسال کند که موارد ابتلای بالا دارد، و این اعتماد را داشته باشد که سایر کشورها – در صورت نیاز – به کمکش خواهند آمد. همچنین شاید باید تلاش جهانی مشابهی در زمینه پرسنل پزشکی انجام شود. کشورهایی که مبتلایان کمتری دارند، می‌توانند تیم‌های پزشکی خود را برای کمک به مناطق وضعیت قرمز جهان بفرستند و در عین حال، تجربه‌های ارزشمندی به دست بیاورند.

همکاری جهانی در جبهه اقتصادی نیز بسیار حیاتی است. با توجه به اهمیت جهانی اقتصاد و زنجیره‌های تأمین، اگر هر دولتی کار خود را بی‌توجه به دیگران پیش ببرد، نتیجه عملکردش صرفاً آشفتگی و عمیق شدن بحران خواهد بود. ما نیاز فوری به برنامه جهانی کاربردی داریم.

مساله دیگر، دستیابی به توافقی جهانی در زمینه سفر است. تعلیق همه سفرهای بین‌المللی برای چند ماه، مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت و مانع جنگ در مقابل کرونا خواهد شد. کشورها باید با یکدیگر همکاری کنند تا برنامه‌ای طرح شود که برخی از مسافران  ـ دانشمندان، پزشکان، روزنامه‌نگاران، سیاستمداران و تاجران ـ بتوانند از مرزها عبور کنند. این امر از طریق توافقی جهانی در مورد غربالگری دقیق مسافران در کشور محل اقامتشان انجام شود. هر کشوری اگر مطمئن باشد مسافرانی که در هواپیما هستند، مورد آزمایش واقع شده‌اند، آن‌ها را پذیرا خواهد بود.

Torre San Giovanni, in Lecce © Graziano Panfili

The Duomo in Florence © Graziano Panfili

متاسفانه در حال حاضر، کشورها تقریباً هیچ‌کدام از این کارها را انجام نمی‌دهند. فلج جمعی، گریبانگیر جامعه جهانی شده است. به نظر می‌رسد هیچ انسان بالغی در صحنه حاضر نیست. انتظار می‌رفت هفته‌ها پیش جلسه اضطراری رهبران جهانی برای تهیه برنامه مشترک عملی، تشکیل شود. اما رهبران G7 هفته پیش موفق شدند جلسه‌ای به شکل ویدئوکنفرانس داشته باشند و در نهایت، این جلسه منجر به چنین نتیجه‌ای نشد.

در بحران‌های جهانی پیشین – مثل بحران مالی سال ۲۰۰۸ و شیوع بیماری ابولا در سال ۲۰۱۴ ـ‌ایالات متحده نقش رهبر جهانی را داشت؛ اما دولت فعلی این کشور از رهبری کناره‌گیری کرده است و به نظر می‌رسد بیشتر به عظمت آمریکا اهمیت می‌دهد تا آینده بشر. آمریکا حتی نزدیک‌ترین متحدان خود را ترک کرده است و وقتی همه سفرها از کشورهای عضو اتحادیه اروپا را لغو کرد، حتی به خودش زحمت نداد این مساله را به اتحادیه اروپا اعلام کند، چه برسد به اینکه بخواهد در مورد اقدامات خود با اتحادیه مشورت کند. حتی اگر دولت فعلی امریکا در نهایت تغییراتی ایجاد کند که منجر به برنامه جهانی شود، تعداد کمی از کشورها از این برنامه رهبر امریکا پیروی خواهند کرد؛ رهبری که هیچ‌گاه مسئولیت نمی‌پذیرد، هیچ‌وقت به اشتباه‌هایش اعتراف نمی‌کند و ضمن اینکه بقیه را سرزنش می‌کند، همه اعتبار را برای خودش می‌خواهد.

اگر دیگر کشورها جای خالی ایالات متحده آمریکا را پر نکنند، نه‌تنها متوقف ساختن این اپیدمی دشوار خواهد بود، بلکه این وضعیت منجر به مسمومیت روابط بین‌الملل در سال‌های آینده خواهد شد. با این حال، هر بحرانی، یک فرصت نیز هست. باید امیدوار باشیم اپیدمی فعلی به نوع بشر کمک کند تا بفهمد خطر واقعی ناشی از عدم اتحاد جهانی است.

بشر باید انتخاب کند. آیا سراغ عدم اتحاد خواهیم رفت یا مسیری را به سوی همبستگی جهانی انتخاب خوهیم کرد؟ اگر عدم اتحاد و اختلاف نظر را انتخاب کنیم، بحران نه‌تنها طولانی‌تر می‌شود، بلکه منجر به  فجایع دیگری در آینده نیز خواهد شد. اگر همبستگی جهانی را انتخاب کنیم، نه‌تنها در مقابل کرونا پیروز شده‌ایم، بلکه در مقابل همه بیماری‌های همه‌گیر و بحران‌هایی که احتمال دارد در قرن 21 برای نوع بشر ایجاد شود، پیروز خواهیم بود.

منبع فایننشال تایمز
نویسنده / مترجم مینا پاکدل / پیوست
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.