پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا پرداخت با پول نقد «دردناکتر» است؟
آریلی میگوید که درد پرداخت را به بهترین وجه ممکن میتوان از طریق تفاوت بین خرید نقدی و خرید با کارت اعتباری توضیح داد. دلیل این مساله را باید در اینجا جستوجو کرد که پول نقد عینی و قابل لمس است، در حالی که کارت اعتباری ناملموس و نامشهود محسوب میشود. در واقع، پرداخت با کارت اعتباری، به رویدادی در آینده مربوط میشود و در آن لحظه چندان عینی و ملموس نیست.
ماهنامه عصر تراکنش شماره 29 / دن آریلی (متولد 29 آوریل 1967)، استاد روانشناسی و اقتصاد رفتاری دانشگاه دوک است. آریلی، بنیانگذار موسسه تحقیقاتی «مرکز بینش پیشرفته» و از موسسان شرکتهای کایما، بییینتورکس، تایمفول، جنی و شِپا است.
او همچنین اقتصاددان ارشد رفتاری شرکت کیوپیتال و مدیر ارشد رفتاری شرکت لموناد است. ویدئوهای سخنرانی آریلی در «تِد» بیش از 15 میلیون بار دیده شده است. او نویسنده سه کتاب پرفروش نیویورکتایمز است؛ «نابخردی پیشبینیپذیر: نیروهای پنهانی که تصمیمات ما را شکل میدهند»، «فراسوی عدمعقلانیت: مزایای غیرمنتظره سرپیچی از منطق در خانه و محل کار» و «حقیقت صادقانه در مورد عدمصداقت: چگونه ما به همه دروغ میگوییم؛ خصوصا به خودمان».
آخرین کتاب او یعنی «دلار و ادراک: چگونه ما درباره پول دچار بداندیشی میشویم و چگونه میتوانیم هوشمندانه خرج کنیم»، با استقبال فراونی مواجه شده است. آریلی در سال 2018 بهعنوان یکی از 50 روانشناس تاثیرگذار جهان انتخاب شده است.
دن آریلی روز پنجشنبه برای ایراد دومین سخنرانی صبحگاهی خود در صحن آمفیتئاتر حاضر شد تا درباره موضوع «نابخردی» و «عدمعقلانیت» سخن بگوید. جلسه پیشین او در روز دوشنبه برگزار شده بود و موضوع آن به «تصمیمگیری غیرعقلانی» و چگونگی اجتناب از آن اختصاص داشت. اکنون و در صبح پنجشنبه او راجع به روانشناسی پول سخنرانی میکند.
«پول واقعا حوزه جالبی است. ما همیشه با آن سروکار داریم و به همین دلیل، فکر میکنیم که ما واقعا پول را میفهمیم. اما در حقیقت، پول بسیار پیچیده و عجیب است. وقتی بهطور عمیق و جدی به آن فکر میکنیم، درمییابیم همه کارهایی که انجام نمیدهیم یا در مورد آنها نمیاندیشیم، به پول بازمیگردد.»
آریلی اساسا پول را با هزینه فرصت یا آنچه او از آن تحت عنوان «خیر همگانی» یاد میکند، یکسان میانگارد. هزینه ـ فرصت به معنی هزینههای ناشی از رد بهترین گزینه جایگزین در هنگام اخذ یک تصمیم است. اما آریلی میگوید که مردم به دلایل مختلف، اندیشیدن به این اصطلاحات اقتصادی برایشان دشوار است.
برای مثال، وقتی یک شخص خودروی تویوتا میخرد، از هزینه ـ فرصت خرید خودروی مذکور جویا میشود؛ جواب او به این پرسش بر حسب تعطیلاتی که ممکن است برود یا کتابهایی که احتمال دارد بخرد، نیست. این شخص میگوید که هزینه ـ فرصت خرید خودروی تویوتا، خرید یک خودروی هوندا نیست.
آریلی عنوان میکند که مردم معمولا در جانشینی محصولات و زمان با دشواری مواجهند. یکی دیگر از دلایل کمبها دادن به هزینه ـ فرصت به پیچیدگی مسائل مالی مدرن بازمیگردد. جهان ما به واسطه پرداخت دیجیتال دچار تغییرات شگرفی شده و دامنه این تغییرات هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
آریلی میگوید: «اگر روزانه 40 دلار به شما بدهم، سبکسنگین کردن هزینه پرداخت برای شما کار راحتی خواهد بود، اما اگر این مبلغ را برای کل هفته، یک ماه یا یک سال بدهم، چطور؟ و کارتهای اعتباری، وامهای دانشجویی، وام مسکن و حسابهای بازنشستگی را هم به این روند اضافه کنید؛ حالا پیبردن به هزینهفرصت هر هزینه خاص بسیار دشواتر میشود.»
آریلی میگوید هنگامی که تصمیمات مالی فوری و فوتی هستند و در مقابل ما قرار دارند، تصمیمگیری در مورد آنها و اجرای آن آسانتر است.
دانشگاه دوک
دانشگاه دوک، یکی از معتبرترین دانشگاههای ایالات متحده و جهان است که در شهر دورهام در ایالت کارولینای شمالی واقع است. دانشگاه دوک همواره جزء بهترین دانشگاههای جهان در بسیاری از ردهبندیهای معتبر قرار گرفته است. بر اساس مطالعه نشریه نیویورکتایمز، فارغالتحصیلان این دانشگاه در زمان استخدام بسیار مورد توجه و احترام هستند. از دانشآموختگان این دانشگاه میتوان چارلی رز، ملیندا گیتس و ران پال را نام برد.
چه مفاهیمی پول را بغرنج میسازند؟
او از سه مفهوم نام برد که مفهوم پول را بغرنج میسازند؛ نسبیت، درد پرداخت و انصاف.
نسبیت بر مبنای این ایده استوار است که صرفهجویی هفت دلار در یک خرید 15دلاری به طریقی بهتر از صرفهجویی هفت دلار در یک خرید 1500دلاری است. هنگام خرید، بین حساب بانکی (کارت بانکی) و حساب جاری (نقدی) هیچ تفاوتی وجود ندارد؛ اما بهدلیل نسبیت تطبیقی، صرفهجویی با حساب جاری بهمراتب کمتر از حساب بانکی اتفاق میافتد و مردم کمتر به این مساله اهمیت میدهند.
این ترفندی است که دلالان خودرو از آن استفاده میکنند. آنها وقتی معامله جوش خورد و شما خودرو را پسند کرده و خریدید، تازه آن موقع در مورد برخی هزینههای جانبی مثل لوازم یدکی یا ضبط صوت صحبت میکنند؛ زیرا با مقایسه نسبی با قیمت ماشین، بسیار ناچیز به نظر میرسد و در نتیجه شما نیز اغلب بلافاصله آن را پرداخت میکنید.
آریلی میگوید که درد پرداخت را به بهترین وجه ممکن میتوان از طریق تفاوت بین خرید نقدی و خرید با کارت اعتباری توضیح داد. دلیل این مساله را باید در اینجا جستوجو کرد که پول نقد، عینی و قابل لمس است، در حالی که کارت اعتباری ناملموس و نامشهود محسوب میشود. در واقع، پرداخت با کارت اعتباری، به رویدادی در آینده مربوط میشود و در آن لحظه چندان عینی و ملموس نیست.
همه اینها به «زمانبندی» بازمیگردد.
اگرچه پرداخت با پول نقد «دردناکتر» است، اما برای محاسبه سود و زیان شخص مفیدتر است.
در واقع، درد پرداخت میتواند به سود و مزایای اقتصادی و اجتماعی مبدل شود. اگر سیگار بهصورت نخی یا در بستههای کوچکتر عرضه شود، مصرف آن کمتر خواهد شد. این امر در مورد کاهش مصرف انرژی نیز صادق است.
آریلی اظهار میکند که «یکی از ارکان و مولفههای پول این است که چقدر به آن توجه میکنیم. فرض کنید که کنتور گاز شما در وسط خانهتان قرار داشت.»
با توجه به رشد شتابان حرکت جامعه به سمت پرداختهای آنلاین، آریلی نگران آن است که مردم توجه کمتری به این مساله نشان دهند و بهطور کلی جذب ابتکارعملهای پرداخت اپل و اندروید شوند. او استدلال میکند که ممکن است این پرداختها آسانتر باشد، اما این سهولت لزوما به نفع مصرفکننده نیست.
مفهوم سوم انصاف است. آریلی با استفاده از داستان «مرد قفلساز» این مفهوم را توضیح میدهد. مرد قفلساز در اوایل دوران شروع به کارش، ساعتها عرق میریخت تا قفلهای خرابشده مردم را درست کند. وقتی کارش تمام میشد، مردم از او تشکر میکردند و دستمزدش را میپرداختند. سالها بعد، درستکردن قفلها آسانتر و سریعتر شد، اما دیگر نه خبری از دستمریزاد بود و نه دستمزد. چرا؟ زیرا ما دیگر نه عرق او را میبینیم و تلاشش را. ما اساسا مایلیم مبلغ بیشتری را برای عجزولابه پرداخت کنیم.
آریلی یک سناریو مطرح کرد؛ او به حضار گفت که اگر یک جای پارک پیدا کنید، ولی پارکومتر نداشته باشد که 25 سنت از یک دلاری شما را بگیرد و بقیه را برگرداند آیا حاضرید از خیر بقیه پولتان بگذرید و برای این جای پارک یک دلار کامل پرداخت کنید؟ کسی از حضار دست بلند نکرد. با این حال وقتی سناریو تغییر کرد و بانکی در نزدیکی آنجا قرار داشت و شخص میتوانست چهار سکه 25 سنتی بگیرد، ناگهان معامله منصفانهتر شد و همه دست بلند کردند. دلیل این مساله در اینجا نهفته است که مردم پرداخت را تابعی از انصاف میدانند.
آریلی عنوان میکند که دو حوزه کلان که با این موضوع پیوند یافته است، بانکداری و اینترنت است. مردم تصور میکنند که دستگاههای خودپرداز، دستگاههای پول آسان محسوب میشوند، اما آریلی استدلال میکند که دلیل این مساله را میتوان در اینجا جستوجو کرد که میزان کار و هزینهای که بانکها در قبال خدماتشان انجام میدهند، چندان نمایش داده نمیشود.
در مورد اینترنت نیز این امر صادق است. گوگل مراحل جستوجو را به ما نشان نمیدهد؛ بلکه ما فقط نتیجه جستوجو را میبینیم. تنها دو صنعتی که تلاش میکنند فرایندهای خود را توضیح دهند، صنایع غذایی و نوشیدنیها هستند.
آریلی میگوید: «هنگامی که یک شرکت یا یک وبسایت آنچه را که برای شما انجام میدهد نشانتان میدهد، قدردانی ظهور میکند.»
تِد
تِد (TED) یک مجموعه همایش جهانی است که توسط بنیاد ساپلنگ که سازمانی غیرانتفاعی است و شعارش «ایدهها ارزش گسترش دارند» است، برگزار میشود. تد در فوریه ۱۹۸۴ پایهگذاری شد و مجموعه همایش سالیانه آن از ۱۹۹۰ شروع شد.
در آزمایشی که توسط اینتل، شرکت ساخت تراشههای رایانهای، انجام شده است، آنها سیاست این شرکت را در مورد ارائه پاداش به کارمندان مورد آزمایش قرار دادند. این شرکت اگر کارمندی موفق میشد که مقدار مشخصی از تراشه را تولید کند، یک روز کاری در هفته به او 25 دلار پرداخت میکرد. آنها این گروه را با گروه کنترل که هیچ پاداشی دریافت نمیکردند، مقایسه کردند. گروه دوم، بن پیتزای مجانی دریافت میکرد و گروه سوم از رئیس خود پیامک تقدیر و تشکر دریافت میکردند.
در هر سه گروه، بهرهوری نسبت به گروه کنترل افزایش پیدا کرد. با این حال، هیچ «بهترین روشی» وجود نداشت؛ هر سه نتایج یکسانی داشتند. جالب اینجاست که پاداش 25دلاری از دو گزینه دیگر نتایج ضعیفتری داشت، زیرا تنها یک روز در هفته چهار درصد به بهرهوری اضافه میکرد، در حالی که در دو روش دیگر بهرهوری بهصورت منظم در حال افزایش بود. به گفته آریلی، این بدان معناست که حسن نیت، بدون پاداش پولی، برای کارمندان بسیار حائز اهمیت است.
آریلی عنوان کرد: «ما دریافتهایم که پول میتواند یک محرک باشد و این میتواند نقش مخربی ایفا کند؛ زیرا پرداخت پول بهصورت مستقیم و آشکار میتواند کاهش حسن نیت را در پی داشته باشد.»
به گفته آریلی؛ «قانون هیچ کودکی نباید از آموزش محروم شود» نیز با مساله مشابهی دستوپنجه نرم کرده است. این قانون بهدنبال آن بود که بهوسیله پول انگیزه معلمان را بالا ببرد تا دانشآموزان نمرات بالاتری کسب کنند. با این حال، معلمان احساس بیارزشی میکردند؛ زیرا حسن نیت و ارج نهادن به زحمات آنها هدف قرار گرفته بود.
مطالعه دیگری که آریلی به آن اشاره میکند، در یکی از محلات زاغهنشین کنیا انجام شده است. این مطالعه در مورد پسانداز و نحوه ایجاد آن برای مردمانی بود که سراسر عمرشان را با بخور و نمیر سرکرده بودند و معمولا زیر بار قرض و وام کمرشان خم شده بود. آریلی اظهار داشت که 40 در صد از شهروندان آمریکا حتی دو هزار دلار پسانداز ندارند.
آریلی میگوید: «بهعنوان یک جامعه، ما فقرا را چپاول میکنیم، زیرا آنها مستاصل و ناامیدند.»
باری، این مطالعه از هفت گروه تشکیل شده بود. نخستین گروه، برای یادآوری پسانداز کردن، پیامک دریافت کرد. گروه دوم، نیز پیامک دریافت کرد اما این پیامک از نگاه و زبان فرزندانشان نوشته شده بود. دو گروه نیز در صورتی که موفق به پسانداز میشدند بهترتیب 10 و 20 درصد آن را جایزه میگرفتند، دو گروه بهترتیب 10 و 20 درصد دریافت کردند. دو گروه دیگر نیز پاداش پسانداز دریافت کردند اما این پاداش از قبل به آنها داده شد. سرانجام، آخرین گروه سکهای که میزان پیشرفت آنها را در پسانداز نشان میداد، دریافت کرد.
فارغ از نوع انگیزه، وضعیت هر هفت گروه بهبود پیدا کرد. با وجود این، عملکرد یک گروه درخشان بود و توانست پسانداز خود را دوبرابر کنند؛ گروهی سکه را دریافت کرده بودند. آریلی میگوید، جواب این مساله ساده است؛ «این ملموس است. این قابل مشاهده است و آنها میتوانستند پیشرفت خود را ببینند. این سکه به آنها یادآوری میکرد که هر روز باید پسانداز کنند.»
در پایان این سخنرانی، آریلی به حضار توصیه کرد که در مورد نوع کیف پول الکترونیکی مورد نظرشان بیشتر تفکر کنند.
او گفت: «آیا ما بهدنبال شیوه پرداختی آسان و بیدردسر و یکپارچه هستیم که توجهی به آن نداریم و درد پرداخت آن را حس نمیکنیم و در نتیجه به آینده نمیاندیشیم؟ یا بهدنبال روشهای مختلف پرداخت هستیم که باعث میشوند در مورد معاملات، عزیزانمان، پساندازمان، دانشگاه بچههایمان و همه این موارد فکر کنیم؟ این یک بزنگاه مهم و سرنوشتساز است و امیدوارم ما بتوانیم راه درست را طی کنیم.»
لموناد
لموناد، شرکت بیمهای است که در زمینه املاک و سوانح فعال میکند. دفتر این شرکت شهر نیویورک است و در بسیاری از ایالتهای ایالات متحده، برای خانهها، آپارتمانها، شرکتها، صاحبان کسبوکارها و کارفرمایان بیمهنامه ارائه میدهد.
گفتوگویی با دن آریلی: کارت اعتباری؛ مانع پسانداز
دن، اول از همه به ما بگو که اصلا «اقتصاد رفتاری» به چه کاری میآید؟
خب، در حقیقت، کسی که اقتصاد رفتاری خوانده و در این رشته مدرک گرفته دو مسیر در پیش دارد؛ یکی مسیر دانشگاهی است که در آن افراد استاد میشوند و به دیگران میآموزند و مسیر دیگر ـ که بسیار رایجتر و شایعتر است ـ در واقع استفاده از آن است. بنابراین اقتصاد رفتاری، از بسیاری جهات، یک نسخه کاربردی از علوم اجتماعی است.
ما آزمایشهای میدانی انجام میدهیم. درست شنیدید، آزمایشهای میدانی؛ دانشگاهیان همیشه به آزمایشهای میدانی اهمیت نمیدهند. ما به چگونگی اجرای کارها و نحوه کارکردن چیزها بسیار اهمیت میدهیم و این یک چرخه جالب است؛ زیرا شما یک آزمایش را در این زمینه انجام میدهید و چیزهای جدیدی درباره آن میآموزید و مجددا آزمایشهای بیشتری انجام میدهید، بنابراین این یک رویکرد بسیار کاربردی است.
هر روز تعداد دولتهایی که به کارهای کاربردی علاقه نشان میدهند بیشتر میشود؛ شرکتهای بیشتری به کارهای کاربردی مجال میدهند و سرمایهگذاری میکنند. در واقع، نیمی از مرکز تحقیقات ما تحقیق نمیکنند؛ بلکه در حقیقت نوعی مشاوره رایگان برای موسسات انتفاعی انجام میدهند.
ما در زمینه تغذیه کار میکنیم، بیشتر در آفریقا و همپیوند با آن، ما در موسسات مالی کار میکنیم، بیشتر برای فقرا در ایالات متحده. بهعنوان مثال، در سه سال گذشته، ما با شرکتی به نام «اینتویت» همکاری میکنیم. آنها محصولی با نام «توربوتکس» دارند و نسخهای از این توربوتکس را به افرادی اختصاص میدهند که زیر خط فقر به سر میبرند.
این نرمافزار افراد را ترغیب میکند تا مقداری از مبلغ بازپرداخت مالیات خود را پسانداز کنند. برای افراد فقیر در ایالات متحده، بازپرداخت مالیات بزرگترین چک در سال محسوب میشود. این یک فرصت بسیار شگفتانگیز است که به این افراد فرصت پسانداز کردن میدهد. بنابراین ما در انواع پروژههای کاربردی مانند آن کار میکنیم.
دبیتکارت و کردیتکارت
دبیتکارت و کردیتکارت در مکانهای مشابهی مانند ایتیام و پوز مورد استفاده قرار میگیرند؛ یعنی هر جایی که دبیتکارت مورد استفاده قرار میگیرد، کردیتکارت هم قابل قبول است، اما تفاوت اصلی این دو کارت در این است که هنگام خرید از دبیتکارت پول از حساب شما که قبلا نزد بانکهای مختلف سپردهگذاری کردهاید، کم خواهد شد، یعنی به همان میزانی که حساب بانکیتان را شارژ کردهاید، میتوانید از کارت استفاده کنید.
تفاوت بین عدمعقلانیت، عقلانیت و شهود چیست؟ ما میگوییم «بر خلاف عقل سلیم» اما این دقیقا به معنای «عدمعقلانیت» است؟
ببین! لازم نیست که شهود و عدمعقلانیت و عقلانیت چیزهای مختلفی باشند. این یک سوال تجربی است که آیا ما از شهود خوبی برخورداریم یا خیر. شهود ما نوعی موهبت متناقض است. بعضی اوقات خوب است اما بیشتر اوقات نه. مشکل این است که ما به شهود خود ایمان فوقالعادهای داریم.
چند نفر از شما کتاب «در چشمی به هم زدن» را خوانده است؟ این کتاب با چیزهای شگفتانگیزی شروع میشود؛ چیزهایی که شهود ما به طرز شگفتانگیزی در آنها خوب است. شما به مدت 10 ثانیه کسی را مشاهده میکنید، یک نگاه آنی و شما بلافاصله یک ایده در مورد این آدم دارید و آن ایده حقیقت دارد.
اما مشکل از جایی آغاز میشود که بعضیها این کتاب را میخوانند و اعتماد به نفس کاذبی در شهود آنها به وجود میآید؛ آنها سر کلاس من میآیند و من این شهود کاذبشان را بهطور اساسی به چالش میکشم. زیرا واقعیت این است که شهود ما در یک مجموعه بسیار محدود از شرایط درست از آب درمیآید.
وقتی برخی اوقات با نویسنده این کتاب یعنی «مالکم گلادول» صحبت میکنم، از این موضوع گله و شکایت میکنم. به او گفتم: «شما فقط نیستید؛ دسته کثیری از مردم وجود دارند که فکر میکنند شهودشان مثل ساعت کار میکند و مو لا درزش نمیرود. چرا این کار را با ما میکنی؟»
او گفت وقتی در حال نوشتن این کتاب بود آن را مثل یک رمان کارآگاهی به رشته تحریر درآورد که وقتی شروع میکنید، میپندارید که انگار شهود قهرمان است و فقط چیزهای خوب را در مورد آن میشنوید. تنها در ادامه است که درمییابید که آنها همیشه درست کار نمیکنند و گاهی شرور هستند و امثال اینها.
اما میدانید، من از شما پرسیدم «چند نفر از شما این کتاب را خوانده است؟» و چه تعداد از شما بخش آخر کتاب را خوانده است؟ این یک مشکل اساسی است؛ معمولا افراد به قسمت آخر کتاب نمیرسند و حتی وقتی هم تا آخر آن را بخوانند، آنچنان بخش نخست قانعشان کرده که وقتی به بخش آخر میرسند این نکته را نمیگیرند.
مالکوم گلادول
مالکوم گلادول، روزنامهنگار، نویسنده و جامعهشناس کانادایی متولد بریتانیاست که در شهر نیویورک مستقر است. او از سال ۱۹۹۶، هیات تحریریه نیویورکر بوده است. شهرت او بیشتر بهعنوان نویسنده کتابهای نقطه اوج (۲۰۰۰)، در چشمی به هم زدن (۲۰۰۵) و آوتلایرز (خارقالعادگان، ۲۰۰۸) است.
بنابراین به این فکر کنید که برای رشد و نمو شهود خوب به چه چیزهایی در جهان نیاز دارید؟ به چیزی مثل بسکتبال فکر کنید. شما در آنجا ایستادهاید و توپ را به سمت حلقهها پرتاب میکنید و فورا بازخورد میگیرید. این مکان خوبی برای توسعه شهود خوب است. در لحظهای که توپ از دستان شما رها میشود، متوجه میشوید که توپ در مسیر درست حرکت میکند یا در مسیر غلط. اما زندگی اغلب چنین نیست.
در زندگی، معمولا به نظر میرسد که شما به سمت سبد پرتاب میشوید و بعد تاریک میشود و سبد بهنوعی حرکت میکند. نوعی بینظمی و تصادفبودگی در جهان وجود دارد، یا باد عظیمی وجود دارد که توپ شما را بدون آنکه بدانید حرکت میدهد و شما بازخورد فوری دریافت نمیکنید. شاید توپ را پرتاب کنید و از آنچه در دیروز یا هفته گذشته اتفاق افتاده است، بشنوید.
بنابراین اگر به شرایط رشد و نمو شهود خوب فکر کنید، این پرسش مطرح میشود که آیا شرایطی وجود دارد که بازخوردهای با کیفیت بالایی به دست آوریم؟ در مورد زندگی چطور؟ آنها بسیار نادر هستند؛ در مورد اکثر موضوعات و مسائل مرتبط با زندگی، بازخوردهای تصادفی و با تاخیر دریافت میکنیم. آیا می توانیم شهود خوبی راجع به آن ایجاد کنیم؟ بهطرزی باورنکردنی، این مساله بسیار دشوار است. بنابراین نکته غمانگیز در مورد شهود این است که مردم عقیدهای راجع به شهود دارند، اما غالبا این باور درست نیست.
در اینجا میخواهم سه پرسش را مطرح کنم که در پیوند با هم قرار دارند. من هر سه را مطرح میکنم؛ زیرا اگرچه پرسشهای متفاوتی هستند، اما این تفاوتها چندان نیست. این پرسشها، موضوعی را مطرح میکنند که ما چندان به آن نپرداختهایم. این پرسشها به دولت و پول میپردازد؛ چگونه میتوانیم دولتهای فدرال را وادار کنیم که «درد پرداخت» را احساس کنند؛ دوم، آیا میتوان از پول مالیات برای افزایش درصد آرا در آمریکا استفاده کرد؟ و سوم، آیا محرکهای دیگری برای جلب رای آمریکاییها وجود دارد؟
بله! بنابراین، بیایید با سوال سوم و محرکهای دیگر برای رایدادن آمریکاییها شروع کنیم. از این رو، اول از همه، باید به برنامه بسیار جالبی که در آریزونا برگزار شد، اشاره کنم. افرادی که برای رایدادن مراجعه کردند، بلیت بختآزمایی دریافت کردند و سروکله تعداد بیشتری از مردم در آنجا پیدا شد و دلیل آن هم به زمان رایگیری؛ یعنی رایگیری در وسط هفته، بازمیگشت.
رایدادن در وسط هفته برای بسیاری از افراد دشوار است. اما من آزمایشی را که انجام دادم برای شما بازگو میکنم. دو انتخابات پیش، من از همه افرادی که در دفترچه آدرسهایم داشتم برای این آزمون بهره بردم. آنها را به دو گروه تقسیم کردم، برای نیمی از آنها شش هفته قبل از انتخابات یک دعوتنامه و تقویمی که در آن زمان انتخابات مشخص شده بود، ایمیل کردم.
برای نیمی دیگر این دعوتنامه را نفرستادم و هنگامی که من از آنها در مورد میزان مشارکت در انتخابات و رایدادن سوال کردم، افرادی که برای آنها دعوتنامه فرستاده بودم، 11 درصد بیشتر شرکت کرده بودند. بسیاری از چیزها ـ اگر زمان آن را در تقویم خود مشخص کنید ـ به سراغشان خواهید رفت و آنها را انجام خواهید داد.
اما اگر زمان انجام را در تقویم خود درج نکنید و یک روز قبل به آن فکر کنید، انجام نخواهید داد. بنابراین، من فکر میکنم موارد ساده زیادی در مورد چگونگی تغییر رویهها و آسانتر ساختن آنها وجود دارد. اما در مورد این سوال که «آیا محرکهای دیگری نیز داریم؟» به هر حال، در استرالیا شرکت در انتخابات اجباری است و آنها مردم را مجبور میکنند که در انتخابات شرکت کنند.
شما باید رای بدهید و میتوانید استدلال کنید که آیا این ایده خوبی است یا نه و چیز دیگری در مورد مالیات بگویم. ما کار بامزهای در این مورد انجام دادیم که میخواهم برای شما بازگو کنم. ما به یک کتابخانه عمومی در چپلهیل رفتیم و از مردم سوال کردیم: «آخرین باری که منفعت و مزایایی از پول مالیاتدهندگان عاید آنها شد، کی بوده است؟»
آنها نمیتوانستند به خاطر بیاورند. آنها نمیتوانستند آخرین باری را که مزیتی به دست آورده بودند، به خاطر بیاورند و این به بحثهای ما در مورد نشاندادن زحمات و تلاشها برمیگردد. من فکر میکنم، دولت واقعا کاری انجام داده که به ما بگوید با پول ما چه کرده است. ما این حس را داریم که دولت از ما پول میگیرد، اما ما واقعا نمیدانیم این پول کجا میرود.
هرازگاهی آمارهایی میشنویم؛ در مورد هزینه فلان موشک یا بهمان کار. اما اگر در مورد کل فعالیتها ـ جادهها، مدارس و غیره ـ توجه کنید، به مساله جالبی پی میبرید؛ تصور کنید که ما به مردم بگوییم این اختیار را دارند که تصمیم بگیرند پنج درصد از درآمدشان در کجا هزینه شود و چه خواهد شد اگر این مساله را به رایگیری پیوند دهیم؟
اگر چنین چیزی عملی شود، فهرستی از خواستههایی درست میشود که مردم بهطور مستقیم از دولت مطالبه میکنند؛ از مراقبتهای بهداشتی، آموزش، تحقیقات، علوم و فناوری، کمکهای خارجی و مانند اینها.
برآورد ما نشان میدهد ـ هرچند ما نمیتوانیم این کار را در عالم واقع انجام دهیم ـ اما بدیهی است که وقتی چنین فهرستی از خواستههای مردم به وجود بیاید، آنها احساس پیوند بیشتری با دولت دارند، احساس مسئولیت بیشتری میکنند، احساس وظیفه و تعهد بیشتری دارند و از پرداخت مالیات احساس خرسندی بیشتری دارند.
بنابراین، به گمان من، این موضوع با چگونگی دریافت رسید از دولت در قبال مالیاتهایمان و چگونگی اطلاع از هزینهکرد آنها در ارتباط است. در حقیقت، اگر به مردم فرصتی بدهیم که امضایشان را پای مبلغ مالیاتشان بگذارند و همچنین کارهایی که دولت انجام میدهد را مشاهده کنند، موجب میشود که نحوه نگرش مردم نسبت به مالیات دچار تغییر شود.
به هر حال، واقعا عجیب است که ـ آمریکاییها ـ ملتی که [نسبت به سایرین] بیشترین میزان از درآمد خود را به امور خیریه اختصاص میدهند، به نظر میرسد که بیشتر از سایر ملتها از پرداخت مالیات متنفر هستند.
شرکت اینتویت
شرکت اینتویت یک شرکت تولید نرمافزار آمریکایی است که در کار توسعه نرمافزارهای خدمات مالی و مالیاتی آمادهسازی و مرتبط برای کسبوکارهای کوچک، حسابداران و دیگر افراد است. این شرکت در دلاویر ثبت شده و دفتر مرکزی آن در مانتین ویو، کالیفرنیا قرار دارد.
برای آن دسته از ما که پولهایمان را بسیار بد مدیریت میکنیم، چه توصیهای دارید که رابطه ما را با پول ارتقا ببخشد؟
به باور من، «خِرد» در مورد بودجهبندی از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین، اگر شما در وضعیت مالی بدی به سر میبرید، آنچه میتوانم توصیه کنم این است که «بگذارید در مورد اینکه چه میزان از پول را میتوانم دلبخواه خرج کنم، بیندیشم و اجازه بدهید که هر ماه این مبلغ را روی دبیتکارت اعتباریام بریزم.
بنابراین، این مخارج عندالزوم من است و من آن را خرج نخواهم کرد. در نتیجه، من در مقابل وسوسه خرید یک کاپشن نو مقاومت میکنم و آن را به زمان دیگری واگذار میکنم.» واقعیت این است که درد پرداخت اگر جدی گرفته نشود، میتواند برای بسیاری از افراد بهویژه کارمندانی که حقوقبگیر ثابت هستند ـ از معلمها تا نظامیان ـ و بهطور کلی افرادی که به اقشار میانی و همچنین ضعیف جامعه تعلق دارند، مسالهآفرین خواهد شد.
آنها سالیان سال از طریق پسانداز توانستهاند ازدواج کنند، خانه بخرند، خودرو تهیه کنند، بچههایشان را به دانشگاه بفرستند و حتی ماشین چمنزنیشان را ارتقا بدهند؛ پس نباید بگذارند که کارت اعتباری مانع از پسانداز بهموقع و درستشان شود.
نویسنده: سَم فلینون
مترجم: محسن محمودی
منبع: چکدیلی
سلام نزدیک یک هفته است کارت بانک ملی را در شبه محلات تعویض کردم ولی برای مشخصات کارت اخطار می دهد که مشخصات نامعتبر است باید چ کنم مریض هستم به شعبه همن برای خودم مقدور نیست ودست رسی ندارم ممنون میشم راهمایی کنید