پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
دادهوارسازی حلقه فراموش شده مراحل دیجیتال سازی
مصطفی امینی، مشاور نوآوری و توسعه کسبوکار دیجیتال / تصور کنید سه نفر دوستِ گرمابه و گلستان هم هستند. اما شخص اول که از لحاظ سن کوچکتر اما از لحاظ اعتباری بالاتر است و تقریبا نقش «برادر بزرگتر» را در میان آنها دارد. این شخص از فرط توجه به شخص سوم، تلویحاً به شخص دوم ظلم میکند اما خودش نمیداند و تصور میکند شخص دوم رفتار او را قبول دارد و به خاطر همین ساکت است. زیرا پیش فرض ذهنی او این است که «سکوت علامت رضایت است!». اما بعد از مدتی به علت «شدتِ سکوت اما موثرِ» شخص دوم متوجه میشود که بدون او قافله رفاقت پیش نمیرود و فلسفه وجودی دوستیهایشان رو به افول است. یعنی پیش فرض او نقض میشود و یاد میگیرد هر سکوتی نشانه رضایت نیست! به نظرتان این شخص اول باید چه کند؟
داستان این سه نفر شبیه به داستان رفاقت عمیق تحول دیجیتال (Digital Transformation)، دادهوارسازی (Datafication) و دیجیتالی سازی (Digitalization) است. به نظر میرسد انگار علاقهمندان به تحول دیجیتال از فرط توجه به دیجیتالی سازی در حال ظلم به دادهوارسازی هستند اما غافل از اینکه دیجیتالی سازی و دادهوارسازی اعضای خانوادهای هستند که سرپرست آن تحول دیجیتال است اگرچه سن و سال تحول دیجیتال از آن دو کمتر است. این خانواده در کنار هم قدرتمند است.
واقعیت آن است که در تحول دیجیتال ، غفلت از دادهوارسازیِ داراییهای مشهود و نامشهود کسبوکار میتواند سازمان را در بلند مدت با چالش «ظاهر دیجیتالی زیبا» مواجه کند و سازمان را از مسیر اصلی رسیدن به «باطن دیجیتالی زیبا» دور کند. ایجاد «تعادل راهبردی» میان فعالیتهای دادهوارسازی و دیجیتالی سازی میتواند احتمال موفقیت طرحهای تحول دیجیتال را بالا ببرد. به نظر من یکی از اولویتهای اصلی دفتر مدیریت تحول (TMO) یا معاونت دیجیتال (CDO) ایجاد همین تعادل است البته بهصورت پویا. طبیعی است در این مسیر با مشاورانی هم مواجه خواهید شد که به شما میگویند: «دادهوارسازی در دل دیجیتالی سازی است. اینکه چیز جدیدی نیست!»
اما فرض کنید دفتر مدیریت تحول چنین تعادلی را برقرار نکند؟ خب! مگر چه میشود؟ آسمان به زمین میآید یا برعکس؟. این پرسش را میتوان در چند سناریوی زیر پاسخ داد:
- سناریوی اول – کفه ترازوی دیجیتالی سازی سنگینتر از دادهوارسازی است
- سناریوی دوم – کفه ترازوی دادهوارسازی سنگینتر از دیجیتالی سازی است
- سناریوی سوم – ترازو به «تعادل» تنظیم است، «عدالت» پیشکش!
در سناریوی اول هرچه حجم دیجیتالی سازی داراییهای مشهود و نامشهود بالاتر میرود جوشش چشمههای داده هم بالاتر میرود. به بیان بهتر، مدیر طرح تحول دیجیتال نباید فراموش کند که تحریک دیجیتالی سازی به معنای رونق تولید داده است و این یعنی افزایش هزینههای زیرساختی همچون هزینههای توسعه دیتاسنترها! . خب! در همین هنگام است که از بعضی از مدیران فنی میشنوید: «مشکلی نیست، توسعه میدهیم! اما راه این نیست!» زیرا انتظار ما از تحول دیجیتال توسعه دیتاسنترها نبود بلکه قرار ما توسعه خطوط کسبوکار جدید آیندهدار و سودآور با محوریت فناوریهای دیجیتال بود. البته اگر در این مسیر لازم داشتیم دیتاسنتر را هم توسعه میدهیم.
ریسک بعدی این است که تمرکز بیش از حد بر روی دیجیتالی سازی میتواند خطر تولید انبوه «دادههای ناسازگار» را بالا ببرد و هزینه تمام شده «شخصیسازی تجربه مشتری» را افزایش دهد. ضمن اینکه فرایند تولید دادهها بدون هدف پیش میرود و اجرایی سازی «استراتژی داده» را مختل میکند. درحالیکه یک مدیر طرح تحول دیجیتال به خوبی میداند که «دادههای ناب یا Pure Data» داراییهای راهبردیی هستند که در «شخصیسازی تجربه مشتری» نقش اصلی را بازی میکنند. شبیه به نقش آب برای کشتی ماهیگیری!
اما در سناریوی دوم، اگر در مقایسه با دیجیتالی سازی ، حجم تمرکز بر روی دادهوارسازی داراییها اعم از فرایندها، نیروی انسانی، مدل کسبوکار و سایر داراییها بیشتر باشد در این صورت از چابکیِ سفر تحول دیجیتال سازمان کاسته میشود و میوههای آن دیرتر بروز و ظهور پیدا میکنند. درست است که دادهوارسازی از جنس تجزبه و تحلیل کسبوکار است اما توجه بیش از حد به آن میتواند دفتر طرح تحول را به «سندبازی» و «سندسازی» متهم کند.
اما در سناریوی سوم، دفتر مدیریت تحول برای خودش این پیش فرض کلیدی را در نظر میگیرد که دیجیتالی سازی و دادهوارسازی یارِ غار هم هستند و نباید از هم جدا شوند حتی اگر در واحدهای سازمانی مستقل از هم در حال انجام هستند. پیوند راهبردی و مستمر این دو مفهوم، ضمانت موفقیت طرحهای تحول دیجیتال در زمینبازی است. یعنی جایی که قرار است طرحهای مستند، مکتوب و معتبر تحول دیجیتال به کف زمین بیایند و اجرایی شوند و سازمان از میوههای آن بهرهمند شود. ایجاد تعادلِ راهبردی میان دیجیتالیسازی و دادهوارسازی، به معنای ایجاد تعادل در زنجیره عرضه داده (3V) و زنجیره تقاضای داده (3M) است و میتواند نظام عرضه و تقاضای داده را برای شخصیسازی تجربه مشتریان مقرون به صرفه کند و هزینههای تمام شده عملیات پولسازی داده (Data Monetization) را معقول کند.
همچنین این کار میتواند به توزیعِ قدرت میان معاونتها و دپارتمانهای درگیر در اجرای طرح تحول دیجیتال کمک کند بالاخص برای به خدمت گرفتن مدیریت فناوری اطلاعات برای توسعه کسبوکار. امان از مدیریت فناوری اطلاعاتی که قدرت دارد اما ساز خودش را مینوازد نه ساز تحول دیجیتال! پناهبرخدا بگذریم.
اما راه رسیدن به این تعادل راهبردی ، رونق بخشیدن به گفتگوهای سازمانی برای ایجاد مفاهمه میان مدیران راهبردی بالاخص مدیران مرتبط با مباحث فناوری، طرح و برنامه و خلق داستانهای موفقیت برای مدیران میانی است. و شاید همراههای دیگری که به ذهن شما خطور میکند.