پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
در جستجوی اینشورتکهای واقعی از فلوریدا تا تهران
هیلاری در ایالت فلوریدای آمریکا تصادف مختصری با یک موتورسیکلت داشت و گوشه گلگیر ماشین او آسیب دید. او برای استفاده از بیمه، اپلیکیشن شرکت بیمه را باز کرد و قضیه را به آنها اطلاع داد. آن شرکت پنج دقیقه بعد یک پهباد برای مشتری خود فرستاد. پهباد از زوایای مختلف چند عکس گرفت و به صورت آنلاین به هیلاری اطلاع دادند که تا چند دقیقه دیگر به حساب او پول ریخته خواهد شد.
رابن در شهر آمستردام به تازگی اتومبیل خریده است. او به سراغ یکی از شرکتهای بیمه هلند رفت و با کارمند آن شرکت یک بیمه اختصاصی سفارشی شده مخصوص خودش خریداری کرد. کارمند آن شعبه موقع خداحافظی گفت اگرچه از دیدن رابن خوشحال میشود اما اگر او دوست دارد، تمام این فرایند به صورت غیرحضوری هم قابل انجام است.
متاسفانه در مورد اینشورتک چنین چیزهایی شنیدهایم و چشم و گوشهایمان تا حدودی باز شده است. به ما گفتهاند اینشورتک واقعی یعنی این قرتیبازیها. گفتهاند اینشورتک یعنی استفاده تکنولوژی و نوآوری در صنعت بیمه. کاش استارتآپها و شرکتهای بیمهایِ خوشگل ما از این کارهای خوشگل انجام میدادند. به نظر میرسد که ما در ایران به بیمه ذهنیت نسبتا منفی داریم و در بلاد کفر ملت دارند از این صنعت لذت میبرند.
بیمههای آنلاین تبلیغات زیادی در ایران به راه انداختهاند. دو سالی میشود که کسبوکارهای بیمهای که از شرکتهای قدیمی جذابتر و خوشرنگولعابتر هستند، چمران و همت و حکیم و مدرس و نیایش و رسالت و نیایش و اتوبانها و خیابانهای دیگر تهران و چند شهر دیگر را پر کردهاند. آنها توانستهاند طیف قابل توجهی از مشتریها را به خود جلب کنند و سر و صدای زیادی به راه بیندازند.
میگویند در ایران موانع زیادی بر سر راه آنهاست. اعتقاد دارند که اگر دستشان باز باشد، میتوانند همان کارهایی را انجام بدهند که در کشورهای دیگر در حال انجام است و همان سرویسهایی را ارائه بدهند که در کشورهای غربی در حال ارائه است. میگویند عدهای در برابر آنها ایستاده است و نمیگذارد که آنها اینشورتک واقعی شوند.
میگویند که روزی عدهای یکی از دفترهای آنها را آتش میزنند و روزی دیگر در جلسههای رده بالای مملکتی جلوی پای آنها سنگ میاندازند. شاید آنها هم با گذشت زمان قلق کسبوکار و لابی را بهتر یاد بگیرند و با تکرار و عملیاتی کردن اصطلاح «راه بنداز، جا بنداز» بتوانند به جاهای بهتری برسند.