راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

بر بساطی که فسادی نیست

در ظاهر همگی داریم به صورت ناهمگن ساز خود را می‌زنیم و نتیجه را با هم می‌بینیم. من، تو، او،‌ ما، شما و آنها شلنگ و تخته می‌اندازیم و البته که اگر اوضاع چنگی به دل نمی‌زند، تقصیر ما نیست.

 

آنها

آنها همه کاره هستند و هیچ کار نمی‌کنند. در جلسات و دورهمی‌ها حاضر می‌شوند و به کار مورد علاقه‌شان یعنی لابی‌گری می‌پردازند. داشتن «رانت» را برای خود مجاز و لازم می‌دانند و هم‌زمان به رانت‌های رقبای خود پیف‌پیف می‌کنند. خطوط قرمز کمی برای خود متصور هستند و اینکه کسب‌وکارشان چه رنگی شود، اولویت آخر آنهاست. بیزنس آنها آهسته و پیوسته به قهوه‌ای متمایل می‌شود. می‌توان آنها را واقعی‌ترین نماینده وضع موجود دانست.

 

شما

نام شما سرمایه‌گذار است. عده‌ای می‌گویند شما پول‌های زیادی دارید. شنیده‌ها حاکی از آن است که نه جسور هستید و نه فعالیت‌هایتان با تعاریف واقعی «صندوق» همخوانی دارد. تعدادتان هر روز زیادتر می‌شود ولی بیشتر روی کاغذ مشغول به کار هستید. بعضی از شما را هیچ کس نمی‌شناسد و اساساً اینقدر خفن هستید که هیچ احدالناسی حق ندارد در مورد شفافیت مالی شما سؤال کند. در اساسنامه‌تان هفت هشت بار ذکر شده که تمام پرداخت‌ها و دریافت‌هایتان باید محرمانه بماند.

 

ما

به دنبال این بودیم تا کسب‌وکار خودمان را راه بیندازیم و ایده‌مان اینقدر ناب بود که همان هفته اول می‌توانست بتراکند. به نظر خودمان استارت‌آپ خفنی بودیم، هستیم و کسی قدر ما را نمی‌داند. نمی‌توانید بر روی فکری که در ذهن ماست، قیمت بگذارید. در این فکر هستیم که یونیکورن شویم و همه عالم و آدم باید به ما احترام بگذارند. هر جا می‌رویم به ما می‌گویند بی‌سواد. نه کانالی زده‌ایم برای شتابدهی و نه سرمایه‌گذاران ما را در جایی حساب می‌کنند. حتی برای مخاطب هم جذاب نیستیم.

 

او

در چند گروه تلگرامی در مورد استخراج بیت‌کوین شنیده است. این اولین باری نیست که کلمه «بیت‌کوین» به گوشش می‌رسد. در آن متن تلگرامی نوشته شده که بیایید زیرمجموعه بگیرید و مثل گلدکوئست هر چه زودتر وارد شوید، تعداد زیرشاخه‌های بیشتری نصیب شما می‌شود. او باور کرده است که با یک تبلت می‌شود ماینینگ کرد. از این و آن در مورد ماینینگ بیت‌کوین می‌پرسد و یک تبلت هم خریده است. زمانی که در مورد بیت‌کوین صحبت می‌کند، چشمانش برق می‌زند.

 

تو

زیاد از کلمه اکوسیستم استفاده می‌کنی. سعی می‌کنی خود را به فعالان این حوزه بچسبانی و به نان و نوایی برسی. پای این قبری که گریه می‌کنی، مرده‌های زیادی خوابیده‌اند و زودتر از تو زنده‌ها زنبیل گذاشته‌اند. کمی دیر آمده‌ای و با الفبای موضوع آشنا نیستی. تو باید با ادبیات مشترک وارد شوی و کمی حرفه‌ای‌تر عمل کنی. استفاده درست و به‌جا از کلمه‌های اکوسیستم، زیست‌بوم، صنعت، بازار و حوزه اولین چیزیست که باید یاد بگیری.

 

من

ساعت اداری به پایان رسیده است. تمام همکارانم رفته‌اند و من خود را ول کرده‌ام پشت میز. صدایی فرازمینی در گوش‌ام نجوا می‌کند: «بیا برو تو این دستشویی». برای اینکه اتفاق بدی نیفتد، دعوت آن صدا را لبیک می‌گویم. از دست‌به‌آب برمی‌گردم و خبری از صدا به گوش نمی‌رسد. به شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های پرتعداد سر می‌زنم. هیچ خبر جالبی در کار نیست و گروه‌های فعال سابق هم سوت‌وکور شده‌اند. چیزی ندارم برای رئیس بفرستم. خاک مرده پاشیده‌اند روی اکوسیستم!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.