پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
نسل جدید مدیران فناوری در ایران چه زمانی از راه میرسند؟
تقریبا تنها نهاد دولتی در ایران که از مدیران نسل چهارم یا متولدین دهه شصت به بعد استفاده میکند وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات است. باقی وزارتخانهها و نهادهای دولتی و خصولتی نه اعتقادی به این نسل دارند و نه برنامهای برای استفاده از این نسل؛ فقط پز این نسل را میدهند! در هر رویداد و شوآفی هم که فرصت پیدا کنند از تبلیغ رویکردهای خودشان هم دست بر نمیدارند. همه ظاهرا میخواهند جوانها را دریابند اما در بسیاری از نهادها و وزارتخانهها بر همان پاشنههای قدیمی میچرخد. بگذارید سر کلمه مدیران نسل چهارم به توافق برسیم.
اگر بخواهیم نسلهای مدیران شرکتهای فعال در زمینه فناوری (به طور خاص در این نوشته، فناوریهای مالی) را بشماریم شاید بشود گفت تا امروز سه نسل از مدیران را داشتیم و حالا زمان ورود مدیران نسل چهارم رسیده است. نسل اول افرادی مانند دکتر الهی، مسیح قائمیان، عسکری انارکی و خیلیهای دیگر بودند و هستند که در اوایل دهه هفتاد به فکر تغییر در سیستمهای بانکداری در ایران با استفاده از فناوری افتادند. اگر بخواهیم نگاهمان محدود به بانکداری و دنیای مالی نباشد هم با اندکی تغییر همین روندها را در حوزههای دیگر طی کردهایم. نسل دوم افرادی مانند دکتر فاطمی، مهندس منصوری، مرتضی مقدسیان و خیلیهای دیگر بودند و هستند که هر کدام در گوشهای از صنعت فناوری سعی کردند به شیوه خودشان توسعه را به پیش ببرند. نسل سوم هم افرادی مثل دکتر شهاب جوانمردی بوده و هستند که نسبت به نسلهای قبلی ارتباط بهتری با فضاهای جدید برقرار کردهاند. حالا و در آستانه ورود نسل چهارم مدیران فناوری هستیم. به نظر میرسد این نسل جدید تکنوکرات باشند و برخلاف نسلهای اول و دوم که دغدغههای فراوانی در زمینههای اجتماعی داشتند این نسل بیشتر متمرکز بر اصل فعالیت هستند. از ویژگیهای این نسل این است که تمرکزشان بیشتر بر اصل کسبوکار است و بیشتر از آن که کسبوکارها را به ماهیتی اجتماعی تبدیل کنند دغدغه رشد فنی و مالی کسبوکارهایشان را دارند. در بخش خصوصی روحاله فاطمی، مدیرعامل فعلی توسن از این دسته است و در بخش دولتی هم محمدجواد آذری جهرمی و امیر ناظمی در این دسته قرار میگیرند.
این نسل ارتباط بهتر و بیواسطهای با مردم و مخاطبان برقرار میکنند و نسبتا حضور فعالی در شبکههای اجتماعی دارند. این نسل رسانه را میشناسند و ارتباط خوبی با رسانه دارند. این نسل روابط عمومی را ابزاری حرفهای برای پیش بردن و تسهیل ایدههایشان میدانند و بیشتر از این که غرق مناسبات سیاسی باشند شیفته تکنولوژی و قدرت نهفته در آن هستند. این نسل ذهنهایشان را به روی فناوری و نوآوری باز کردهاند و تغییر برای آنها یک اصل است.
حالا بیایید وضعیت فعلی را ببینیم. بسیاری از مدیران دولتی و غیر دولتی ما متولد سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ هستند. این مدیران امروز بیش از ۴۰ سال دارند و قرار است با نسلی کار کنند که متولد سالهای ۶۰ و ۷۰ هستند. این دو تفاوت بسیاری با هم دارند و در برخی موارد این تفاوتها به اختلاف پتانسیلهای فرسایشی تبدیل میشود. نسل ۴۰ و ۵۰ جور دیگری به دنیا و کار و زندگی نگاه میکنند و قادر به درک مدلهای ذهنی نسل ۶۰ و ۷۰ نیستند. نسل گذشته تصور میکند نسل جدید باید زندگی و کار را از آنها بیاموزد و به دنیا از دریچه نگاه آنها بنگرد. غافل از این که ما با نسلی مواجه هستیم که برای اولین بار به پدر و مادرهایشان کار با فناوری را آموزش میدهند. اگر در گذشته بچهها کار با ابزارها و فناوری را از پدر و مادرهایشان یاد میگرفتند اکنون این رابطه برعکس شده است. در چنین شرایطی چگونه انتظار داریم بتوانیم بدون چالش امور را پیش ببریم. تا زمانی که تغییر واقعی رخ ندهد در بر همان پاشنههای سابق خواهد چرخید.
با سلام و عرض احترام به دوستان نویسنده در راه پرداخت
حسب دیدگاهی که طی 15 سال کاری بدست آورده ام، به این نتیجه رسیده ام که برای مدیر بودن در هیچ حوزه ای، نیاز به تخصص فنی و دید کارشناسانه برای فهم صحبت ها و دیدگاه های ارائه شده از سوی زیرمجموعه تحت نظارت نمی باشد. چنانچه قرار باشد شما به مدیر موفقی در حرفه خود تبدیل شوید، داشتن توانمندی انسانی و قدرت تسلط بر خود و امیال و نفسانیات، حرف نخست را می زند. چنانچه شما فرد توانمندی در این حوزه باشید که از دیدگاه نگارنده، طی سالیان ممارست و کسب تجربه زندگی حاصل می شود، از طریق تیمی از متخصصان به مرور زمان دید نسبی از عملیات اجرایی به دست خواهید آورد. از آنجایی که در حوزه فناوری اطلاعات به جهت حساسیت، امکان سوء استفاده در جهت مطامع سیاسی و اجتماعی فراهم است، به نظر می رسد حضور مدیران جاافتاده و به قولی گرم و سرد روزگار چشیده که توان کنترل امیال نفسانی خویش را دارند، شایسته تر باشد. از اینرو ضمن احترام به دیدگاه نگارنده، مصرانه دیدگاه خویش را دنبال می نمایم که مدیریت بر بخش فناوری نیازی به نابغه فناوری بودن ندارد و احتساب توانایی های انسانی و رفتاری، بسیار حائز اهمیت می باشد.