پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
متن کامل پنل اقتصاد مشارکتی
اقتصاد مشارکتی مفهوم جدیدی در اقتصاد جهان نیست و در طول تاریخ وجود داشته و همهٔ ما مدلهای سنتیتر آن را دیدهایم؛ بخشهای مهمی که در اقتصاد ایران Crowdfunding کار میکنند تمرکزشان بیشتر روی کارهای خیریه و عامالمنفعه است و دلیل اینکه CrowdFunding در کشور از رشد کمتری نسبت به جهان برخوردار است به این دلیل است که در بحث مالیاتی مشکل داریم و وضعیت کشور در قوانین و مقررات و فرهنگسازی خوب نیست.
در پنل تخصصی اقتصاد مشارکتی دکتر کامران ندری مدیر گروه بانکداری اسلامی پژوهشکده پولی و بانکی، دکتر نیما محسنی رئیس پلتفرم همگردی، حجتالاسلام دکتر سید عباس موسویان دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دکتر جعفر محمدی مدیر محصول تأمین مالی جمعی شرکت سامانه نگار آتنا حضور داشتند.
ترابی: در ابتدا درباره ترجمه Sharing که «مشارکتی» معنا شده است کمی صحبت میکنم، شاید این ترجمه خودش با حوزههای دیگر یک مقدار تداخل مفهوم ایجاد کند ولی من به شخصه ترجمهای جز مشارکتی برای Sharing سراغ ندارم؛ از کتاب Sharing economy که نویسندهٔ آن آقای Draw John است، تعریف و خصوصیات اصلی پلتفرمی مبتنی بر اقتصاد مشارکتی را بیان خواهم کرد.
ابتدا اقتصاد مشارکتی، بازار بسیار بزرگتری را هدف قرار میدهد به دلیل اینکه بازار، دیگر محدودیتهای سابق مکانی و زمانی را ندارند و شما میتوانید به یک حجم بسیار بزرگتری از بازار دسترسی داشته باشید.
مسئلهٔ دوم دسترسی به سرمایهٔ مؤثر و بینهایت برای رسیدن به آن ظرفیت کاملی که تولید و خدمات شما به آن احتیاج دارد است که این سرمایه میتواند، سرمایه مالی، انسانی (نیروی کار)، فکری و حتی نوآوری باشد. درواقع Sharing Economy ها از شبکههای Crowd برای تأمین سرمایه، نیروی کار خود، برای بازاریابی و دسترسی به بازار و حتی برای کشف نیازمندی بازار از آنها استفاده میکنند؛ یعنی در مفاهیم استفاده از منابع انبوه (CrowdSourcing)، شما از منابع انبوه استفاده میکنید، تأمین منبع (Resource) میکنید و حتی از این منابع برای بازاریابی یا برای فروش محصولاتتان استفاده میکنید.
سازمانهای مبتنی بر Crowd بهشدت در برابر سازمانهای سنتی، بهصورت بالا به پایین قرار میگیرند یعنی در این سازمانها شما یک سازمان از بالا به پایین ندارید که پرسنل داشته باشید و پرسنل، مدیر، معاون و مدیرعاملی داشته باشند و در واقع قابلیت استفاده از بستر بسیار بزرگی از منابع انسانی وجود دارد و حتی یکی دیگر از خصوصیات Crowd Based Business ها، دسترسی به نیروی کار Casual (به قول آن کتاب) است یعنی اگر بخواهیم Casual را به «تفریحی» و «غیر جدی» معنی کنیم، این نیروی کار، نیروی کار رسمی که در یک استخدام بلندمدتِ حداقل یک ساله به استخدام سازمان درآمده باشد و از آنها استفاده شود، نیستند بلکه میتوانند افراد مختلف بهصورت تفریحی در پروژهها استفاده شوند و نکتهٔ بسیار مهم دیگر بحث روابط فردبهفرد (Peer2Peer) در کسبوکارهای مشارکتی است.
درمجموع Sharing Economy و Crowd businece ها، Disruptive Innovation هستند یعنی نوآوریهای مخرب هستند که شاید ترجمهٔ خوب آن «ساختارشکن» باشد یعنی اینها کسبوکارهایی هستند که ساختار کسبوکارهای قبلی را عوض میکنند و در این صورت، کسبوکارهای قبلی یا باید نابود شوند و یا اینکه تغییر ساختار بدهند.
دربارهٔ تکتک مسائلی که تا الآن صحبت شد در «اسنپ» و «تپسی» وجود دارد و تمام این اتفاقات در خصوصیات Sharing Economy در اسنپ و تپسی اتفاق افتاده است.
نکتهٔ بسیار جالب دیگر، روند به سمت disintermediation (حذف واسطهها) است که در مورد اسنپ و تبسی میبینید که آژانسهای مسافرتی و تاکسیتلفنیها دنبال این هستند که چطور با آنها مقابله کنند؛ و شاید این با بحث بانکداری خیلی ربط داشته باشد و همانطور که میدانید بانکها همه واسطه هستند و اگر این روند Sharing Economy در حوزه بازار مالی و پولی بخواهد خودش را نشان دهد بعد آن واسطههای مالی که کسبوکار همهٔ ما به آنها مرتبط است، دچار تغییر میشود.
بحث را ابتدا با دکتر محسنی شروع میکنیم، دکتر محسنی بنیانگذار سایت همگردی است و تجربهای در حوزه Social network در مشارکت اقتصادی دارند و از ایشان میخواهم بحث را از منظر کسبوکارهایی که در ایران شکل گرفته است، برای ما باز کنند.
.
محسنی: میشود گفت که اقتصاد مشارکتی مفهوم جدیدی در اقتصاد جهان نیست و در طول تاریخ وجود داشته و همهٔ ما مدلهای سنتیتر آن را دیدهایم، ابتداییترین چیزهایی که ما در این گذر از سنت به مدرنیته داشتهایم، بحث کتابخانهها بوده است که نوعی از Sharing Economy محسوب میشده است یا بحث اجاره دادن فیلمها در ویدیوکلوپ؛ اینها مدلهای سنتی اقتصاد مشارکتی بود.
مفهوم هم بر این مبنی شکل گرفته است و میگوید در اقتصاد مشارکتی دسترسی مهمتر از مالکیت است بر همین اساس اسم این ترم را Access Economy هم گذاشتهاند و شکلگیری آن به این خاطر بوده است که محدودیت منابع در تمام سطوح اقتصادی همیشه وجود داشته است و همهٔ افراد به هر منبعی که میخواستند به راحتی دسترسی نداشتند.
اقتصاد مشارکتی از زمان شروع بحرانهای اقتصادی مخصوصاً در سال 2008 خیلی در دنیا فراگیر شد و مدلهای جدید کسب درآمد و استفاده از منابع شکل گرفت و در همان بازهٔ زمانی به خاطر تغییر موج تکنولوژی و ظهور و گسترده شدن استفاده از اینترنت و موبایلهای هوشمند، شکل جدید از این حوزه به اسم «اقتصادهای مشارکتی دانشبنیان» به وجود آمد؛ یعنی علاوه بر اینکه شما به منابع دسترسی دارید، به خاطر تحلیلهای دانشی که در پشت آن وجود دارد، خیلی راحتتر، ارزانتر و سریعتر میتوانید از این ابزارها برای دسترسی به منابع استفاده کنید.
4 نوع از کارکردهای این اقتصاد در دنیا وجود دارد. یکسری از آنها «اقتصادهای مشارکتی غیرانتفاعی» است، مثل معاوضههای کالابهکالا. یکسری از آنها در دنیای امروز بهصورت «انتفاعی» شکل گرفته است، مانند وام دادنها و یا اجاره دادنهای خودرو. نوع دیگر بهصورت «مبادلهای و یا معاوضهای» است که افراد کالاهایشان را با یکدیگر تعویض و به فراخور نیازشان از آن استفاده میکنند.
نوع آخر بحث «اقتصاد مشارکتی» است یعنی افراد در پلتفرمهای مشترکی اطلاعات خودشان را دربارهٔ موضوعات مختلف به اشتراک میگذارند و افراد دیگر میتوانند خیلی ارزانتر از آنها استفاده کنند که این مورد در دنیا خیلی شکل گرفته است و بسیاری از شبکههای اجتماعی بر همین مبنا ایجاد شدهاند.
مثلاً شبکههای اجتماعی تخصصی در حوزه سفر و یا رستوران بر همین مبنا شکل گرفتهاند تا افراد در این شبکهها نظر بدهند و یکسری افراد هم از نظرات آنها استفاده کنند تا بر اساس آن انتخاب هوشمندانهتری داشته باشند.
.
اندازهٔ اقتصاد مشارکتی سنتی و اقتصاد مشارکتی مدرن
در حوزهٔ اقتصاد مشارکتی سنتی که بیشتر حالت اجارهای بوده و اقتصاد مشارکتی مدرن که دانشبنیان است، اگر بخواهیم اندازهٔ اقتصاد را در نظر بگیریم، سال 2013 اندازهٔ اقتصادهای مشارکتی بر مبنای مدلهای سنتی حدود 240 میلیارد دلار بوده است و این برای اقتصادهای مدرن در این حوزه 15 میلیارد دلار بود و تخمینی که زده میشود این است که در سال 2025 اندازهٔ این دو بازار با توجه به نرخ رشدی که حالت جدید دارد با هم مساوی میشود و به 335 میلیارد دلار میرسد یعنی هر کدام 335 میلیارد دلار که رشد خیلی شدیدی را در بخش اقتصاد مشارکتی دانشبنیان نشان میدهد.
اگر بخواهیم ردهبندی کنیم که این رشد در کدام بخشها سریعتر است، مهمترین حوزهای که وجود دارد و رشدش خیلی سریع است، بخش جذب سرمایه مردمی (Crowdfunding) است و وام نفربهنفر (Peer2Peer Lending) است که تا آن زمان 63 درصد رشد خواهند داشت و بحث بعدی بحث قانونهای Staffing است یعنی استفاده از نیرویهای کار که میزان رشد نیروهای آنلاین 37 درصد است. دیگر بحث مدلهای مختلف اقامتی که توزیع خواهند شد است که میزان رشدش 31 درصد است و میزان رشد کار شیرینگ که 23 درصد است و در آخر موزیک و استریم است که اندازهٔ بازارش 17 درصد رشد خواهد کرد.
از مدلهای داخلی مثال میزنم تا این مطلب روشن شود؛ در حوزهٔ جذب سرمایه مردمی، رشد ما نسبت به دنیا خیلی کمتر است هم به دلیل محدودیتهای قانونی و هم به دلیل اینکه خیلی بر مبنی اعتماد است.
بخشهای مهمی که در اقتصاد ایران دارند Crowdfunding کار میکنند تمرکزشان بیشتر روی کارهای خیریه و عامالمنفعه است البته در حوزه سفر هم این کارها دارد شکل میگیرد و خود ما روی موضوع سفر کار کردهایم.
بهعنوانمثال کاری برای توسعه پایدار روستایی انجام دادهایم که این کار برای این است که ظرفیتهای خالی اقامتی در روستاهای کشور به مسافرها اجاره داده شود که هم برای مسافرها خیلی بهتر است و هم محل درآمدی برای افرادی که در روستاها زندگی میکنند است که رشد و توسعهٔ روستایی را در پی خواهد داشت.
در حوزهٔ کار شیرینگ هم بهعنوان یک مدل خوب میتوان اسنپ و تپسی را مثال زد که در تهران خیلی فراگیر شدهاند البته مدلهای دیگر کار شیرینگ نیز وجود دارند که در کشور در حال کار کردن هستند.
در حوزه آنلاین استفینگ (نیروهای کار آنلاین)، دو سه نوع کار خوب وجود دارد که یکی از آنها سایت پونیشا است که یکسری افراد با تواناییهای مختلف بهخصوص در حوزههایی مثل کارهای مبتنی بر فناوری اطلاعات مثل برنامهنویسی و طراحی که خدمت خیلی راحت قابلیت جابهجا شدن را دارد، در حال کار هستند و این کار بهخوبی شکل گرفته است.
چند تا مثال از استریوهای آنلاین هم اگر بخواهم مثال بزنم «نواک» در ایران است که در حال کار کردن است و شروع به اشتراکگذاری استریم بهصورت رایگان و یا پولی کرده است و در دنیا هم «اسپاتیفای» و یا «موزیک اپل» است و اینها حوزههایی هستند که در ایران شروع به بازار گشایی کردهاند.
.
ترابی: سؤال بعدی من از دکتر ندری است و با این مقدمه که ما در بعضی از جنبههای زندگی و کسبوکار در ایران، شکلگیری را حس میکنیم مثلاً برای گرفتن یک تاکسی، اسنپ جای خودش را باز کرده است و به خصوص در حوزهٔ آیتی و یا کارهای گرافیک و یا وببیس که احتیاج به نیروی کار دارند، ممکن است که قیمتهای پانیشا را به همان مدلی که فریلنسر در خارج از ایران اجرا کرده باشد را دیده باشید ولی هیچکدام از ما خیلی در حوزهٔ فایننس و بانکداری این را حس نکردهایم و با توجه به اینکه موضوع این همایش روی بانکداری متمرکز است، بحث را به سمت مدلهایی از اقتصاد مشارکتی ببریم که در حوزه بانکداری و فایننس در حال کار هستند و از آقای ندری میخواهم که مدلهای مختلف این را برایمان باز کنند و اینکه اقتصاد مقاومتی در حوزه فایننس به چه چیزی تعبیر میشود؟
.
ندری: همانطوری که آقای محسنی اشاره کردند، اقتصاد مشارکتی اساسش این بود که ما اگر منابع اضافی در اختیار داریم، میتوانیم این منبع را با دیگران به اشتراک بگذاریم تا دیگران بتوانند از این منابع استفاده کنند.
مثلاً فرض کنید من صبح دارم میروم سرکار و 3 تا از صندلیهای ماشینم خالی است و میتوانیم این 3 تا صندلی را با دیگران شریک شویم و از این منابع استفاده کنیم و به عبارتی دسترسی افراد به منابع را تسهیل کنیم. تکنولوژی موبایل و اینترنت نیز در این مسیر دارند پیش میروند و به عبارتی بازار سنتی که یک نقطهٔ مشخص جغرافیایی بود و ما به آنجا مراجعه میکردیم و نیازهایمان را از آن مکان تأمین میکردیم اکنون توسط تکنولوژی موبایل و اینترنت مسئلهٔ زمان و مکان را رفع شده است و تلاش میکند تا دسترسیها را آسان کند.
در حوزهٔ تأمین مالی نیز حداقل در ایران با مشکل دسترسی مواجه هستیم که اغلب خانوادهها و بنگاهها مشکل دسترسی به منابع مالی را دارند.
بانکها گرچه تعداد شعب زیادی را در سراسر کشور دایر کردهاند ولی این شعب بیشتر در جهت تجهیز منابع کار میکنند یعنی سپردههای مردم را تجهیز و جمعآوری میکنند و در بحث تخصیص منابع، تعداد کسانی که از منابع بانکی برای رفع نیازهایشان به میزانی که احتیاج دارند بهرهمند میشوند، بسیار کم هستند.
مطالعاتی که در این زمینه در اقتصاد ایران انجام شده است، نشان میدهد که فقط 17 درصد خانوادهها به منابع بانکی دسترسی دارند و 83 درصد شاید تابهحال نتوانستند از این منابع استفاده کنند؛ درسته که همیشه در بانک سپردهگذار بودند ولی نتوانستند از این منابع بانک استفاده کنند. این نشاندهندهٔ این است که ما در نظام تأمین مالی با یک خلأ مواجهه هستیم و این خلأ هم خلأ دسترسی به تأمین مالی است.
فکر میکنم اگر بشود از تکنولوژی موبایل و اینترنت برای پر کردن این خلأ استفاده کرد، بسیاری از نیازهای مالی که مردم دارند را میشود از این طریق تأمین کرد و به آن پاسخ داد منتها کسانی که این پلتفرمها را طراحی میکنند باید دو تا اطمینان به مردم بدهند یکی اینکه افراد مطمئن شوند که خدمات مالی را با کیفیت بالا و با هزینهٔ پایین دریافت میکنند و بعدی مسئلهٔ امنیت و ایمنی است؛ یعنی کسانی که ازیکطرف عرضهکننده منابع مالی هستند باید مطمئن شوند که از منابع آنها به نفع صحیح و درست و در آن مسیری که انتظار دارند استفاده میشود.
شبکههای اجتماعی یا پلتفرمهایی که تأسیس میشوند باید بتوانند اعتماد را برای کسانی که منابعشان را در اختیار دیگران قرار میدهند ایجاد کنند و در ایران کسانی که بیشتر در تأمین مالی خیرخواهانه فعالیت کردهاند، موفق بودند که این نشان میدهد خیریهها توانستهاند اطمینان مردم را به اینکه منابعی که از شما دریافت میکنیم بهصورت درست و با سرعت و در کوتاهترین زمان ممکن با دادن اطمینان و امنیت مناسب در مسیری که شما به آن اطمینان کردهاید استفاده و هدایت میشود، جلب کنند و در سایر زمینهها هنوز این اعتماد و باور ایجاد نشده است.
من فکر میکنم که اگر بتوانیم اعتماد را در بین مردم ایجاد کنیم، میتوانیم شاهد باشیم که CrowdFunding به همان شکلی که در کشورهای دیگر مورداستفاده قرار میگیرد، در ایران هم مورداستفاده قرار بگیرد.
دو مسئله وجود دارد که باید به آنها توجه شود یکی مسئلهٔ فرهنگسازی است یعنی ما باید به مردم اطمینان دهیم که از منابع مالی شما دارد به نحو صحیح و درستی استفاده میشود ولی امکان شکست هم وجود دارد چون در سرمایهگذاریها از هر طریقی هم که انجام شود، امکان شکست وجود دارد و مردم هم باید بپذیرند که ممکن است منابعی را که به جریان سرمایهگذاری هدایت کردهاند با ناکامی مواجه شوند ولی باید اطمینان کنند لذا فرهنگسازی در این زمینه بسیار مهم است.
مسئلهٔ بعدی که باید به آن توجه کرد، زیرساختهای قانونی است؛ قوانین عمومی ما از عهدهٔ رسیدگی به دعاوی خیلی رسمیتر که در نهادهای جاافتاده اتفاق میافتد نمیتواند به خوبی برآید، نه دادگاهها این توانایی را دارند و نه قوانینمان این ظرفیت را دارند تا اگر دعوایی به وجود آمد خیلی سریع و در کمترین زمان ممکن به یک حکم عادلانه برسند؛ و نبود این زیرساختهای قانونی و حقوقی باعث میشود که CrowdFunding آنطور که در جاهای دیگر توسعه یافته است در کشور ما توسعه نیابد و بیشتر به فعالیتهای خیریه محدود باشد.
.
ترابی: یک نکته دربارهٔ صحبتهای آقای ندری دارم، دربارهٔ مسئلهٔ اسنپ و تپسی کلی شایعات و حرفها از طرف صنف آژانسهای تاکسیتلفنی میشنویم که میگویند آنها مورد اعتماد نیستند ولی مردم از آنها به دلیل اینکه برایشان میصرفد، استفاده میکنند و سرویسی به مردم میدهند که نسبت به استفاده از یک ماشین دربستی در کنار خیابان ارزانتر و موردپسندتر است و فکر میکنم برایشان هیچ قانونی وجود ندارد و اگر بخواهیم خیلی جدی به این بحث بپردازیم شاید چیزهایی علیه آنها هم وجود داشته باشد و کسی هم راجع به آنها فرهنگسازی نکرده است ولی چون مردم بهصورت زبانی به تبلیغ این سیستم پرداختند، این کسبوکار توانسته است خوب جا بیفتد و بحث Disruptive در اقتصاد مشارکتی است و اگر هر حوزه کسبوکاری بتواند این ساختار را ایجاد کند، فرهنگش را خود مردم میسازند چون مبتنی بر Social network هستند.
چون دکتر محمدی عضو کارگروه تدوین و دستورالعمل تأمین مالی جمعی بودند و مدیر یک سایت CrowdFunding هستند، فکر میکنم بیشتر از ما درگیر CrowdFunding در ایران بودهاند و از ایشان میخواهم تا یک مقدار وارد CrowdFunding و ابعاد مختلفش به لحاظ قانونی و نحوهٔ اجرای آن در ایران و مشکلاتش بهصورت مختصر شوند.
.
چهار مدل مختلف اقتصاد مشارکتی
محمدی: من در 3 بخش در خصوص CrowdFunding صحبت میکنم و تجربههایم را با شما به اشتراک میگذارم اول میخواهم به مفهوم دقیقتر CrowdFunding و جایگاه آن بپردازم و دوم مشکلاتی که ما در ایران داریم که چرا در کشور رشد نکرده است که دلایل بسیار زیادی وجود دارد و در این بحثهایی که وجود دارد بحث قانونگذاری و تنظیمگری خیلی اهمیت دارد که چه مشکلاتی اگر برطرف شود، کار میتواند جلوتر رود.
اول دربارهٔ کلیات اتفاقی که در CrowdFunding از لحاظ سناریو عملکردی میافتد، این است که یک داوطلب یا مجری میآید و میگوید من میتوانم یک پروژهٔ جالبی را انجام دهم ولی پول آن را ندارم و شما این پول را تأمین کنید تا من این کار را انجام دهم؛ در اینجا پلتفرمی ایجاد شده است تا آدمهای مختلفی بیایند و این طرحها را ببینند و در آخر اگر از پروژهای خوششان آمد در آن پروژه مشارکت کنند و در آخر این پولها جمع میشود تا هزینهٔ انجام پروژه انجام شود.
چهار مدل مختلف این نوع پروژهها در دنیا وجود دارد، یا این فعالیت یک فعالیت خیریه و عامالمنفعه است که آدمها به دلیل رضایت قلبیشان، دوست دارند آن کار انجام شود و به همین خاطر در آن فعالیت شرکت میکنند که به این مدل «اهدا» میگویند.
مدل بعدی این است که افراد یک پاداشی دریافت میکنند، مثلاً من میگویم که میتوانم یک لیوان درست کنم که موقعی که شما میخواهید آب بخورید روحیهٔ شما را شاد میکند و هرکس دوست دارد به من پول بدهد تا من این لیوان را تولید کنم و در عوض زمانی که تولید کردم، یک دست از این لیوان را به شما کادو میدهم و افراد در ازای مشارکتشان، پاداش دریافت میکنند که به این مدل «پاداش» میگویند.
مدل سوم، مدل «وام» است و این مدل در دنیا نیز وجود دارد و میگویید که من برای انجام یک کاری 500 میلیون تومان پول لازم دارم و طبق یکسری شرایط این کار تا 6 ماه دیگر انجام میشود و من 20 درصد سود روی آن پول میگذارم و به شما برمیگردانم.
مدل آخری هم که وجود دارد مبتنی بر سهام است و اینگونه است که میگویم من یک استارتآپ نوپا هستم و مقداری پول میخواهم تا استارتآپ من به فلان جا برسد و اگر آن پول را به من بدهید من 20 درصد از سهام شرکتم را به شما میبخشم.
هر کدام از این مدلها برای اینکه تا بتواند اجرا شود الزامات خودش را از دید قانونی دارد ولی کلیتشان به این صورت است.
گزارش دانشگاه MIT در سال 2012 نشان میدهد که یکی از 10 فناوری تأثیرگذار که میتواند دنیا را تکان دهد CrowdFunding بوده است و سازمان بینالمللی کار هم در گزارشش میگوید که هر جا CrowdFunding راه افتاده، توسعهبخش اقتصاد محلی بوده و اشتغال ایجاد کرده است.
نکتهٔ مهم دیگر این است که چرا CrowdFunding به این اندازه اهمیت دارد؟ دلیلش این است که CrowdFunding چیزی فراتر از تأمین مالی است.
وقتی من میگویم که میخواهم لیوانی درست کنم که باعث شادیتان شود ولی پول ندارم و شما آن پول را به من میدهید پس من تأمین سرمایه انجام دادهام از طرف دیگر میگویم میخواهم این لیوان را درست کنم و اگر شما مشارکت نکنید و خودم بروم و پول را از بانک بگیرم، با اقبال بازار روبهرو نمیشود یعنی عملاً دارم تحقیقات بازار را نیز انجام میدهم؛ اگر شما استقبال کنید من این لیوان را ایجاد خواهم کرد، مثلاً اگر 200 میلیون تومان پول لازم داشته باشد این پول را هدر نمیدهم چون ریسکش از بین رفته است به این دلیل که من این را از قبل به شما فروختهام و از طرف دیگری هم من این محصول را دو برابر به بازار نمیدهم به دلیل کانالهای تبلیغ و فروش به دلیل اینکه شما از من خریدهاید و فقط کافی است که من آن محصول را برای شما ارسال کنم پس در اینجا اتفاقی میافتد، یکی از مهمترین ویژگیهای اقتصاد مشارکتی از بین بردن واسطهها است.
در اینجا چندین واسطه از بین رفته است ازجمله بانکی که پولهای مردم را میگیرد و با شرایط خاصی به من میدهد، دوم کانال پخش و فروشی که محصول را به دست مشتری میرساند و بازاریابی میکند و تحقیقات بازاری که آژانسهای تبلیغاتی انجام میدهند از بین رفته است و به دلیل از بین رفتن چندین واسطه است که CrowdFunding یکی از موفقترین نمونههای اقتصاد مشارکتی در دنیا حساب میشود.
اگر بخواهیم به ویژگیهای CrowdFunding اشاره کنیم چند ویژگی وجود دارد یکی اینکه واسطهها را از بین میبرد و بین مجری یک فعالیت با کسانی که دوست دارند در آن فعالیت حضور داشته باشند، رابطه ایجاد میکند، دیگری اینکه همه چیز شفاف است و دلیل اینکه در حوزه خیریه CrowdFunding با استقبال روبهرو میشود به این دلیل است که شما پولها را در یک جا جمع نمیکنید تا خیریه هر جا که دوست داشت آن را خرج کند و دقیقاً مشخص است که با آن پول قرار است فلان کار انجام شود یعنی شما بر اساس علائقتان به پروژهٔ موردنظرتان کمک میکنید و دیگر اینکه از طریق یکسری قوانین، جلوی پولشویی گرفته میشود و از همه مهمتر گزارش انجام فعالیتها بلافاصله به شما ارائه میشود و شما میدانید که چه اتفاقی میافتد.
پس شفافیت یکی از موارد بسیار مهم است که در CrowdFunding وجود دارد که این شفافیت با آنلاین بودن همه چیز ایجاد میشود و ویژگی آخر هم چون مبتنی بر شبکههای اجتماعی و جمعی است در مقایسه با روشهای سنتی رشدش خیلی بالا است.
در مورد وضعیت کشور باید بگویم که بانک جهانی به دلیل اهمیت CrowdFunding چند عامل تعیین کرده است که هر وقت این عوامل در یک کشوری به وضعیت مطلوب رسیدند CrowdFunding قطعاً در آن کشور موفق خواهد بود پس اگر دولتها میخواهند که CrowdFunding شکل بگیرد به این چهار عامل توجه کنند:
اولین عامل «فناوری» است؛ CrowdFunding مبتنی بر اینترنت، موبایل و شبکههای اجتماعی است. آیا اینها در کشور شکل گرفته است یا نه؟ وزارت کار دو سال پیش تحقیقی از فعالان حوزه انجام داد تا ببینند چقدر این عامل در کشور خوب است که ما در این قسمت نمرهٔ خیلی خوبی داشتیم و در یک سال گذشته رشد اینترنت و پهنای باندمان خیلی بالا بوده است، گوشیهای هوشمند دو برابر شده است و میزان استفادهٔ مردم از اپلیکیشنها بالا رفته است بنابراین از لحاظ عامل فناوری ما در وضعیت بسیار مطلوبی هستیم.
عامل دوم بحث «سرمایهپذیری» است؛ فرض کنید من سرمایه را در اختیار گذاشتم ولی آیا افرادی و یا تیمهایی در کشور وجود دارند که اگر به آنها پول داده شد، آن پول را به یک ارزش تبدیل کنند؟ در این قسمت هم وضعیت ما نسبتاً مطلوب است و در یکی دو سال اخیر که بحث استارتآپها و جَوَش شکل گرفته است وضعیتمان مطلوبتر هم شده است چون CrowdFunding مخصوص کسبوکارهایی است که تازه دارند شروع میکنند پس هر چقدر این قسمت رشد کند، میزان سرمایهپذیری آن کشور هم بیشتر میشود.
در مورد عامل بعدی وضعیتمان خیلی بد است که یکی از آنها «فرهنگسازی» است. در مورد حوزه خیریه چون از سالیان دور گلریزان در کشور وجود داشته بود، مشکل فرهنگسازی وجود ندارد و چون فرهنگش در جامعه وجود دارد، کافی است تا افراد به آن خیریه اعتماد کنند ولی در مورد یکسری موارد، فرهنگسازی در کشور صورت نگرفته است، به خصوص در بخش ریسکپذیری سرمایه پس ریسکپذیری نیاز به فرهنگسازی دارد.
عامل آخر «قوانین و مقررات» است. ما در حوزهٔ CrowdFunding که شروع به فعالیت کردیم و پلتفرمهایی که ایجاد شده است از همهٔ مدلها پشتیبانی میکند ولی جرئت نمیکنیم وارد موارد دیگر شویم. چرا؟ چون قوانین دستوپای ما را بسته است.
پس دلیل اینکه CrowdFunding در کشور موفق نیست به این دلیل است که در بحث مالیاتی مشکل داریم و وضعیت کشور در قوانین و مقررات و فرهنگسازی خوب نیست.
.
ترابی: سؤال بعدی را میخواهم از دکتر موسویان بپرسم که با توجه به اینکه ساختار بانکداری ما مبتنی بر بانکداری اسلامی است چه در قراردادهای مبتنی بر فایننس و چه در بانکداری از بعد انقلاب یعنی از سال 62 روی FrameWork بانکداری اسلامی داریم کار میکنیم و وقتی به اسلام و قرآن و احادیث نگاه میکنیم توصیههای زیادی به مشارکت و قرضالحسنه، تعاون و وقف در اسلام وجود دارد. سؤال من این است که از نقطهٔ دید بانکداری اسلامی، CrowdFunding را چگونه میبینید؟
.
هر بحث جدید مالی باید پنج ضابطه در آن رعایت شود
موسویان: وقتی یک پدیده جدید وارد مباحث اسلامی میشود، با سه رویکرد به آن نگاه میشود.
اولین رویکرد، «هدف» است یعنی هدف این پدیده چیست و چه مأموریتی را میخواهد انجام دهد و رویکرد دوم بحث «ابزارها و تکنیکها» است چون ممکن است هدف آن پدیده یک هدف مقدس باشد ولی ابزارهایی که برای آن طراحی شده است موردقبول نباشد کما اینکه در بحث بانکداری هم میگوییم مأموریت بانک که واسطهگری وجوه است، خیلی خوب است و ازنظر اسلام هم هیچ مشکلی ندارد اما ابزاری که برای آن طراحی شده است، ابزار مناسبی نیست و اسلام آنها را قبول ندارد و سومین رویکرد این است که اسلام یکسری «اصول و ضوابط» جهت رعایت حقوق شرکتکنندگان و رعایت عدالت گذاشته است.
در بحث اقتصاد مشارکتی یا مشارکت در تأمین مالی جمعی اصل ایده و فلسفهٔ وجودی آن، ایدهٔ قابل قبولی است و نهتنها با اهداف اسلام هیچ ناسازگاری ندارد بلکه مورد توصیه و تأیید دین اسلام است و اگر نهادهایی مثل عاریه را در اسلام مطالعه کنید میفهمید که نهاد عاریه به همین منظور از صدر اسلام شکل گرفته است و در بسیاری از جوانب اسلامی، آلات و ابزارهای زندگی داشتیم که با مشارکت جمعی خریداری میشد و مورد مصرف خیلی از خانوادهها بود.
از چهار مدلی که دکتر محمدی توضیح دادند، سه مدل مورد تأیید اسلام است ولی مدل وام باید کمی با ادبیات بانکداری اسلامی بازسازی شود که چه ابزارهایی را میتوانیم جایگزین کنیم.
مدل وام مبتنی بر قرض با بهره است با قطعنظر از اینکه در اقتصاد واقعی فعلوانفعالاتی صورت بگیرد با نگیرد و همینکه کسی وامی میگیرید با بهرهای آن را برمیگرداند، با منطق اسلامی پذیرفته نیست اما در مقابل دهها قرارداد انتفاعی در اسلام وجود دارد که با اقتصاد واقعی و نیازهای واقعی زندگی پیوند میخورد و درعینحال برای تأمینکننده مالی سود دارد که روی این بخش باید کار کرد و در این حوزه ابزارهای مناسب را پیشنهاد کرد اما بقیه مدلها چه مدل خیریه، پاداش و سهام کاملاً با ابزارهای اسلامی قابل تطابق هستند البته با توجه به ضوابطی که مبتنی بر شفافیت است و عرض خواهم کرد.
هر ابزار جدیدی که بشر اختراع میکند در کنارش یکسری افراد فرصتطلب و سودجو و گاهی حرفهایتر از طراحان اصلی وجود دارد که آن ابزار را به سمت و سویی میکشند که مشکلاتی را برای انسان به وجود میآورد و برای رعایت این مسئله، اسلام ضوابطی گذاشته است که هر بحث جدید مالی که به وجود میآید باید پنج ضابطه در آن رعایت شود.
- ممنوعیت اکل مال به باطل است؛ یعنی کسی حق ندارد مال دیگری را بلاعوض بخورد یعنی اگر معامله در میان است باید دادوستد باشد و مبادلهٔ عرفی و عقلایی لازم است. در کل یعنی مال کسی نباید بیجهت منتقل شود.
- ممنوعیت ضرر و ضرار است؛ یکی از قوانین مسلم باب معاملات در اسلام این است که ما نمیتوانیم ابزاری را طراحی کنیم که موجب ضرر معاملهگر شود و باید سودمان را در سود او بطلبیم نه در ضرر او. نمیتوانیم معاملهای را طراحی کنیم که به ما سود برساند ولی دهها نفر و یا جامعهای متضرر شوند.
- بحث ممنوعیت غرر است؛ اسلام اجازه نمیدهد که ما از پنهانکاری و یا از فریبکاری با دیگران سود ببریم؛ اگر میخواهید سود ببرید باید همه چیز شفاف باشد و عوامل دخیل در مسئله را باید بهصورت شفاف بیان کنید و ازآنجا سود ببرید. نباید پنهانکاری و تقلب زمینهٔ سود باشد.
- ممنوعیت قمار؛ چون معاملات قماری مبتنی بر بردوباخت است و مبتنی بر کار و تلاش یا مبادلات نیست در اسلام ممنوع است.
- ممنوعیت ربا است؛ ربا ازنظر اسلام ممنوع است همچنین قرضهای مبتنی بر بهره ممنوع است و ما نمیتوانیم این را بهعنوان یک ابزار استفاده کنیم.
در مباحث جدید این موارد خیلی خودشان را نشان میدهند.
این اصول باید در مراحل قانونگذاری و توسعهٔ کمی و کیفی کاملاً رعایت شود بنابراین اصل ایده و اصل هدف و مأموریت در پدیدههای تأمین مالی جمعی جدید باید کاملاً با منطق اسلام سازگار باشد و از جهت مدلهای مطرحشده و در مورد مدل وام که کاملاً مردود است و باید بازسازی شود اما از جهت قانونگذاری و طراحی، احتمال لغزش و فریب و پنهانکاری بالا است مخصوصاً چون با سرمایههای جزئی کار میکنند طوری طراحی میکنند که فرد انگیزهٔ پیگیری نداشته باشد و میبینید که بعضی وقتها مقیاس و گسترده خیلی بزرگ است ولی هزینه نسبت به تکتک افراد بهاندازهای نیست که فرد بخواهد پیگیری کند، به همین خاطر از این فرصتها استفاده میشود تا عدهای کلاهبرداریهای بزرگی انجام دهند، بنابراین باید روی قسمتهای قانونگذاری و فرهنگسازی دقت و اصول پنجگانهای که عرض کردم رعایت شود.
.
ترابی: با توجه به اینکه دکتر محسنی یک کسبوکار مبتنی بر تفکر Sharing Economy را داشتهاند سؤالم این است که تعارضاتی که در کسبوکارهای سنتی در فضای CrowdFunding یا انواع Sharing Economy ها میبینند چگونه است؟ آیا آنقدر تعارضات جدی است که نمیشود یک CrowdFunding یا یک ایده کسبوکار مبتنی بر Sharing Economy راه انداخت یا نه؟
.
محسنی: خوشبختانه این موضوع به گونهای است که اشتراکاتی بین ما و جامعه جهانی وجود دارد یعنی مسیر توسعه Sharing Economy یا CrowdFunding خیلی در نقاط مختلف جهان با یکدیگر تفاوتی ندارد.
با توجه به کتاب «ثروت انقلابی» نوشته ی آقای تافلر، مقدمهای دارد که درباره مسیر رشد و ثروت آفرینی در دنیا بحث کرده و گفته بود که سه آیتم خیلی در آن تأثیرگذار است که این سه آیتم «زمان»، «مکان» و «دانش» است و همچنین گفته شده بوده که محدودیتهای زمانی و جغرافیایی برداشته خواهند شد و عمق دانش باعث میشود که یکسری کارکردهای جدیدی برای ثروت آفرینی شکل بگیرد و در آن مبحث مسیر پیشرفت را به یک اتوبان تشبیه کرده و گفته است که اگر فرض کنیم تمام فعالان این مسیر بهمثابه یک خودرو باشند، بیشترین سرعت برای کسبوکارها است و کسبوکارها هستند که در لبهٔ تکنولوژی حرکت و دانش و فناوری ایجاد میکنند سپس اتومبیلی که سرعتش از کسبوکارها کمتر است، جامعهٔ مدنی و خانوادهها بهعنوان مصرفکننده هستند که خیلی سریع در پشت کسبوکار در حال حرکت هستند.
نهاد بعدی که خودش را نشان میدهد و در رتبهٔ سوم قرار میگیرد، اتحادیهها هستند و در ردههای آخر شما حاکمیت را میبینید.
اگر بخواهیم ارکان را باز کنیم که چه مواردی باعث تعارض میشود، یکی از آنها این است که ما داریم در سیستمهای اقتصادی، واسطهها را حذف میکنیم و طبیعتاً افراد یک محصول با کیفیت بهتر و هزینه کمتر و سرعت بیشتر دریافت میکنند و نهادهای دیگری که تا حالا از این رانت بازار استفاده میکردند و محصولشان را میفروختند و تمایلی نداشتند سرویسشان را اضافه کنند مانند سرویسهای حملونقل که زمانی که باران میبارید دیگر کسی را جز بهصورت دربستی سوار نمیکرد یا آژانسها دیگر ماشین نداشتند و این عدم تطبیق با شرایط و یا سوءاستفاده از نیاز مردم بود که این شرایط را ایجاد کرد و طبیعتاً با ایجاد این تکنولوژیها صدای آژانسها درخواهد آمد.
نکتهٔ دیگری که بابت تعارضات به وجود میآید روی سیستمهای نظارت و قوانین است. در سیستمهای سنتی بر مبنای زمان یکسری اختلافات و مشکلات و خطرهایی را شناسایی و برایشان قانونگذاری و مجوزهایی را صادر کردهاند مثل بحث سفر که گفتهاند اقامت در هتلها انجام میشود و هتلها باید یکسری شاخصها را داشته باشد؛ چند وقت گذشت و بازار غیررسمی که شکل گرفت و باعث به خطر افتادن بازار هتلها شد باعث شد تا سازمان میراث برای دادن مجوز بهعنوان «خانه مسافر»، ورود پیدا کند ولی نتوانستند در آخر این بازارهای غیررسمی را مثل هتلها نظاممند کنند.
و دیگری بحث انتشار اطلاعات است که طبیعتاً زمانی که شما در این فضا قرار بگیرید، اطلاعاتتان دست دیگران قرار میگیرد و بحث بعدی ریسک درآمدی و عدم ثبات است یعنی با توجه به اینکه این کسبوکارها ممکن است نوسان داشته باشند، کسانی که وارد این کسبوکارها میشوند ممکن است درآمدشان با نوسان مواجهه شود و دیگری ریسک عدم تعلیمیافتگی فعالانی است که در این بخش کار میکنند؛ مثلاً ممکن است کسی که مجوز تاکسی و یا مجوز اقامت حرفهای داشته باشد بتواند استاندارهایی را فراهم کند که این استاندارها را یک فرد عادی نمیتواند فراهم کند یعنی آموزش ندیده است که چگونه با یک مسافر برخورد کند.
تعارضات طبیعتاً با اتحادیهها و کسبوکارها است و تعارض دیگری هم که مهم است تعارض با قانونگذاری و نظارت است.
.
ترابی: چون دکتر محمدی راجع به مشکلات قانونگذاری و مقرراتی صحبت کردند، من احساس میکنم اگر بانکهای ما به سمتی بیایند که CrowdFunding را در کنار کارشان راه بیندازند، میشود که کمترین مشکل را در قانونگذاری داشته باشند، آیا شما توصیه میکنید بانکها به سمت بیایند؟
.
اجازهٔ ایجاد مؤسسات خدمات پولی داده شود
محمدی: موضوعی که در CrowdFunding وجود دارد بحث چابکی است. ما در طرح قانون بانکداری جمهوری اسلامی ایران که در مجلس در حال بررسی است، مادهای وجود دارد که میگوید: «بانکها نباید وارد عقود مشارکتی در پروژههای کوچک شوند» و دلیل این موضوع هم این است که بانکها ابزار مناسب ندارند که پروژههای کوچک را بررسی کنند و ببینند که آیا در مسیر درست جلو رفته است یا نه برای همین آن ماده میگوید که فقط در پروژههای کلان که حجمشان از یک مقداری بالاتر است، بانک میتواند ورود کند.
این حرف درستی است ولی ایرادی که به این طرح وارد است این است که گفته است چون بانکها وارد نمیشوند، دیگران هم حق ندارند وارد شوند و کلاً مدلهای مشارکتی را برای پروژههای جدید طبق این قانون، غیرقانونی میکنند.
اتفاقی که افتاده این است که بانک در یک پلتفرم CrowdFunding مشارکت کند و وقتی بانک مشارکت کند یعنی آن ساختارها و قوانین نظارتی فعلی که وجود دارد به دلیل دستوپا گیر بودن، نمیتواند در موسسهای که کنار خودش ایجاد کرده است، آنها را جلو ببرد؛ پس لزوماً بودن بانک، هیچ نفعی ایجاد نمیکند و در اینجا بانک فقط ایجاد یک انحصار میشود که CrowdFunding هم وارد بحث انحصار بانکی میشود.
به جای این پیشنهاد مشخص بهتر است اجازهٔ ایجاد مؤسسات خدمات پولی داده شود و طبق قانون، بانک مرکزی مؤسسات خدمات پولی در بازار غیرمتشکل پولی راهاندازی کند و برای آنها دستورالعمل بنویسد که چگونه باید فعالیتهایشان را پیش برند.
پس به نظر من بهترین راهکار این است که بانک مرکزی برای کسانی که میخواهند وارد این حوزه شوند، خطوط را مشخص کند و دستورالعمل بدهد.
.
در CrowdFunding جایی برای دخالت بانک مرکزی وجود ندارد
ندری: بانک مرکزی معمولاً بر نهادهای سپردهپذیر نظارت میکند و قرضالحسنهها هم یک نوع نهاد سپردهپذیر محسوب میشوند. مؤسسات معمولاً سپردههایی را که دریافت میکنند را ضمانت میکنند و متعهد میشوند که کسانی که سپردهگذاری کردهاند، هر زمانی به آن موسسه مراجعه کنند، بتوانند منابع خود را دریافت کنند.
من فکر میکنم پلتفرمهای CrowdFunding چنین نقشی را ندارند که بخواهیم پای بانک مرکزی را وسط بیاوریم چون اینها سپرده نمیگیرند. تضمین هم نمیکنند که شمایی که آمدهاید و منابعت را در اختیار طرف مقابل قرار دادهای، منابعت را میتوانی بهطور صد درصد پس بگیری. کاری که این پلتفرمها انجام میدهند دو چیز است یکی فیلترینگ اطلاعات است یعنی تلاش میکنند که اطلاعاتی را که روی سایتها گذاشته میشود برای کسانی که میخواهند از آنها استفاده کنند، اطلاعات صحیحی باشد و گاهی امکان حراج هم فراهم میکنند و چون به نظر میرسد این پلتفرمها وارد بحث سپردهپذیری نمیشوند، خیلی جایی برای دخالت بانک مرکزی وجود ندارد و تنها چیزی که لازم است، ثبت و یک مجوز گرفتن است.
مشکل CrowdFunding مسئلهٔ قوانین عمومی و فرهنگ کشور است که مانع اصلی است ولی از جهت قوانین بانک مرکزی مشکلی نیست.
.
موسویان: تجربه و فرهنگ ما در بخش غیرانتفاعی و مؤسسات خیریه نشان داده است که راهاندازی CrowdFunding قابلاجرا است ولی توسعهٔ آن احتیاج به یکسری شیوهها دارد که بتواند اعتماد عمومی را جلب کند.
پس چون فرهنگ این موضوع در کشور وجود دارد فقط بحث میزان توسعه آن در میان است بهویژه زمانی که مباحث فعالیت اقتصادی و سود مطرح میشود حتماً باید ابزارها و فضایی قابلاعتماد و اطمینان به وجود بیاوریم.