پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
آینده فینتک ایران به کدام سو میرود؟
رضا قربانی در رادیو اقتصاد از نقش «راهکار» در توسعه اکوسیستم فینتک ایران گفت
رضا قربانی در برنامه شب آفتابی رادیو اقتصاد که سهشنبه، ۱۶ اردیبهشتماه برگزار شد، به مسائلی همچون تحول صنعت پرداخت در برابر تحریمها، چالشهای امنیت سایبری، نوآوریهای پلتفرمهای طلا و نیاز به تنظیمگری چابک برای جهانیسازی اقتصاد دیجیتال پرداخت. او همچنین به نقش «راهکار» در توسعه اکوسیستم فینتک ایران اشاره کرد.
در ادامه متن صحبتهای رضا قربانی، مدیرعامل کارخانه نوآوری رسانه راهکار را در این برنامه میخوانید.
از مهندسی شیمی تا فینتک
من مهندسی شیمی را در دانشگاه شریف خواندم و هرگز تصور نمیکردم روزی به حوزه فناوری اطلاعات و امور مالی کشیده شوم. راستش را بخواهید، همیشه از فضای مالی و بانکی گریزان بودم. اگر از من میپرسیدند چه کاری را هرگز انجام نمیدهی، بیدرنگ میگفتم: «بانکداری!» اما سرنوشت، مسیر دیگری برایم رقم زد. به جای کار در پتروشیمی، پالایشگاه یا صنعت نفت، کاملاً تصادفی وارد دنیای فناوری اطلاعات شدم و سالهاست که در حوزه توسعه کسبوکارهای فناوری مالی فعالیت میکنم.
چطور این اتفاق افتاد؟ اواسط دهه ۸۰، به شرکتی در حوزه فناوری اطلاعات پیوستم که بر تولید نرمافزارهای بانکداری متمرکز بود؛ چیزی که امروز به آن «کربنکینگ» میگوییم. آن زمان، تولید چنین نرمافزارهایی در ایران یک اتفاق بزرگ محسوب میشد. گروهی از جوانان ایرانی تصمیم گرفته بودند سامانههای بانکداری جامع را بومیسازی کنند. من نه به خاطر علاقه به حوزه مالی، بلکه به دلیل علاقهام به برنامهنویسی و فضای وب به این شرکت پیوستم؛ اما وقتی وارد این فضا شدم، چنان مجذوب تولید نرمافزار و ارائه خدمات دیجیتال شدم که ارتباطم با مهندسی شیمی بهکلی قطع شد. اوایل دهه ۹۰، خودم را کاملاً درگیر کسبوکارهای فناوری اطلاعات بانکی دیدم.
آن سالها، دوران طلایی رشد پرداختهای الکترونیکی در ایران بود. از حدود سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، دولت تلاش زیادی کرد تا استفاده از اسکناس کاهش یابد و مردم به پرداختهای کارتی روی بیاورند. حتماً یادتان هست وقتی یارانهها واریز میشد، مردم نیمهشب برای برداشت نقدی جلوی عابربانکها صف میکشیدند. صداوسیما مدام تبلیغ میکرد که با کارت بانکی خرید کنید؛ اما برای بسیاری، این موضوع همراه با ترس و دلهره بود. رسید کاغذی، امضا و اغلب قطعی سیستم! تراکنشها گاهی چند دقیقه طول میکشید و در میوهفروشیهای شلوغ، کارتخوانها باعث ایجاد صفهای طولانی میشدند. خطای تراکنش هم امری عادی بود؛ پول از حساب کم میشد اما به مقصد نمیرسید. اعتماد به این سیستم هنوز شکل نگرفته بود.
شکلگیری صنعت پرداخت در ایران
من خوششانس بودم که از همان ابتدا در شکلگیری این صنعت حضور داشتم و میدیدم گروهی در حال ساختن چیزی هستند که پیشتر وجود نداشت: صنعت پرداخت الکترونیکی. بهتدریج در دهه ۹۰، این مفهوم گسترش یافت و به «فناوری مالی» یا همان فینتک تبدیل شد. استارتاپها در این فضا متولد شدند و حالا که به عقب نگاه میکنم، باورم نمیشود که طی این مدت کوتاه، از اسکناس و سکه به کارت بانکی و حتی پرداخت موبایلی رسیدهایم. امروز پرداخت با موبایل و QR کد، هرچند هنوز فراگیر نشده، کاملاً امکانپذیر است.
بعد از سالها کارمندی، تصمیم گرفتم کسبوکار خودم را راهاندازی کنم. با دو نفر دیگر شروع کردیم؛ اما مسیرشان از من جدا شد و من تنها ادامه دادم. بعدها افراد دیگری به تیمم اضافه شدند. هسته اولیه کسبوکارمان را با هدف کمک به توسعه کسبوکارهای فناوری مالی بنا کردیم. آن زمان به این حوزه «بانکداری الکترونیکی» یا «پرداخت الکترونیکی» میگفتند؛ اما حالا دیگر این اصطلاحات تقریباً زائد به نظر میرسند، چون همه چیز دیجیتال شده است.
کمک به کسبوکارها؛ از تولید محتوا تا منتورینگ
ما تلاش کردیم از راههای مختلف به استارتاپها و کسبوکارها کمک کنیم؛ از تولید محتوا و رسانه گرفته تا مشاوره و منتورینگ. خوششانسی دیگر ما این بود که در میانه دهه ۹۰، موج کارآفرینی و استارتاپها در ایران اوج گرفت. ما از همان ابتدا با این اکوسیستم همراه شدیم و روی موضوعات رگولاتوری تمرکز کردیم. انرژی زیادی برای تعامل با نهادهای تنظیمگر مانند بانک مرکزی و سازمانهای حاکمیتی صرف کردیم تا دانش و تجربهمان را منتقل کنیم.
خودم هم شخصاً در فعالیتهای صنفی حضور داشتم. دو دوره رئیس کمیسیون فینتک در سازمان نظام صنفی رایانهای بودم و با نهادهایی مثل انجمن فینتک همکاری کردم. مدتی هم در هیئتمدیره سازمان نظام صنفی رایانهای فعالیت کردم و اکنون در کمیسیون تحول، نوآوری و بهرهوری اتاق بازرگانی حضور دارم. این کمیسیون موضوعات کلانتری را نسبت به فینتک پوشش میدهد؛ اما هدف اصلیام همیشه کمک به رشد کسبوکارهای فناوری مالی بوده است.
هرچند ورود به این حوزه در دهه ۸۰ سادهتر بود؛ اما امروز با موانع بیشتری روبهرو هستیم. به کسی که مثل من رشتهای مانند مهندسی شیمی خوانده، توصیه نمیکنم مسیرش را کاملاً تغییر دهد. این کار آسان نیست. من بهخاطر حضور در ابتدای شکلگیری صنعت پرداخت، شانس یادگیری در محیط کار را داشتم. دانش مهندسیام، بهویژه در پایههای مشترک مثل ریاضی و فیزیک، به من کمک کرد؛ اما بسیاری از برنامهنویسان حرفهای که از آنها یاد گرفتم، حتی مهندسی کامپیوتر نخوانده بودند؛ مثلاً مهندسی عمران خوانده بودند!
با این حال، مسیر من یک استثنا بود و پرچالش. اگر امروز بخواهم انتخاب کنم، شاید مهندسی صنایع را ترجیح دهم که پایههای مهندسی را با دید کلانتری به کسبوکار ترکیب میکند. توصیه میکنم همان رشتهای که در دانشگاه خواندهاید را ادامه دهید؛ اما اگر مثل من بهصورت تصادفی وارد حوزه جدیدی شدید، باید با پشتکار و یادگیری مداوم خودتان را سازگار کنید.
اصل ماجرا تنظیمگری است
من کارم را با تولید نرمافزار شروع کردم و کمکم با فضای فناوری اطلاعات آشنا شدم؛ اما صنعت پرداخت بسیار فراتر از چیزی بود که آن زمان در قالب فناوری اطلاعات میشناختیم. آن موقع هنوز مفهوم «آیتی» به شکل امروزی جا نیفتاده بود. در این مسیر، با تیمی کار میکردم که هر کدام تخصص خودشان را داشتند: یکی در مدیریت و بازرگانی (MBA) مهارت داشت و دیگری برنامهنویس حرفهای بود. اما بهمرور از فضای صرفاً فنی فاصله گرفتیم و به سمت توسعه کسبوکار حرکت کردیم.
از همان ابتدا دقیقاً نمیدانستیم چه مسیری را میخواهیم دنبال کنیم. انتخاب مسیرمان تدریجی شکل گرفت. رؤیایی در سر داشتیم؛ میخواستیم مثل شرکتهای بزرگی چون گارتنر در آمریکا، راه فناوری را به کسبوکارها، دولت و حاکمیت در ایران نشان دهیم. به همین خاطر، ترکیبی از بازاریابی، دانش فنی و برنامهریزی را پیش گرفتیم؛ اما بهتدریج متوجه شدیم که اصل ماجرا، نه تولید نرمافزار، بلکه خود کسبوکار و تنظیمگری است. مسائل فنی به حاشیه رفت و تمرکزمان روی توسعه کسبوکار و حل چالشهای تنظیمگری قرار گرفت. این موضوع حتی امروز هم یکی از دغدغههای اصلی کسبوکارهاست. بعدها برای تقویت دانشم، دوباره به دانشگاه برگشتم، هرچند این مسیر بسیار سخت بود.
وقتی وارد این حوزه شدیم، با فضایی روبهرو بودیم که عمدتاً دولتی بود. برای موفقیت باید اعتماد نهادهای دولتی را جلب میکردیم. برخی شاید از میانبرهایی مثل رانت استفاده میکردند؛ اما من مسیر دیگری را انتخاب کردم. شانس بزرگم این بود که در یک شرکت نرمافزاری پیشرو کارم را شروع کردم؛ شرکتی که در بورس هم حضور داشت. خیلیها این فرصت را داشتند، اما من از آن استفاده کردم. همیشه تمرکزم روی بخش خصوصی بود و هیچوقت مستقیماً با دولت قرارداد نبستم یا کار دولتی انجام ندادم. این به معنای بد بودن کار دولتی نیست، اما من ترجیح دادم در فضای خصوصی فعالیت کنم.
این انتخاب، کار را برایمان سختتر کرد. مجبور بودیم زبان بخش خصوصی و دولت را بهخوبی بفهمیم و بهعنوان واسطه، این دو را به هم نزدیک کنیم. این نقش تسهیلگری اصلاً ساده نبود. اگر امروز به عقب برگردم، شاید این مسیر را دوباره انتخاب نکنم، چون واقعاً چالشبرانگیز بود؛ اما همین سختیها ما را به جایی رساند که امروز هستیم.
اگر امروز به عقب برگردم و در سال ۱۳۸۵ یا ۱۳۸۶ باشم، شاید اصلاً کسبوکار خودم را راهاندازی نکنم. خیلیها فکر میکنند راهاندازی کسبوکار مساوی با پولدار شدن است، اما بهجرئت میگویم کارمندی خیلی راحتتر میتواند شما را به پول برساند! کارآفرینی واقعاً سخت است. گاهی روزهایی پیش میآید که کارآفرینان احساس میکنند دیگر نمیتوانند ادامه دهند.
اما حالا که اینجا هستم، اگر امروز بخواهم از صفر شروع کنم، باز همین مسیر را انتخاب میکنم. در آن زمان، ما دو چالش بزرگ داشتیم: یکی قانع کردن بخش خصوصی و دیگری جلباعتماد بخش دولتی تا این دو به یک نقطه مشترک برسند. من نقش واسطه را بازی کردم و تلاش کردم فرصتهای مشترکی برایشان ایجاد کنم. این کار در فضایی که تازه و نو بود، اصلاً ساده نبود. سیاستهای اقتصادی هم مدام بالا و پایین میشد و کار را سختتر میکرد؛ اما به نظرم این تلاشها نتیجه داد. امروز میبینیم که استارتاپها و کسبوکارهای اقتصاد دیجیتال به بخشی واقعی از اقتصاد ایران تبدیل شدهاند. این خودش یک موفقیت است.
سرعت پیشرفتمان بهاندازه کافی نیست
با این حال، از وضعیت موجود راضی نیستیم. سهم تجارت الکترونیکی در اقتصاد ما فقط ۱.۵ تا ۲ درصد است، درحالیکه این عدد میتوانست بهراحتی به ۱۵ یا ۲۰ درصد برسد. حتی در برنامه هفتم توسعه گفتهاند که ۱۰ درصد اقتصاد کشور باید دیجیتال شود؛ اما واقعیت این است که ما هنوز خیلی از این هدف فاصله داریم. شاید این هدفگذاری کمی غیرواقعبینانه به نظر برسد، اما من خوشبینم. وقتی به گذشته نگاه میکنم، تغییر را میبینم. پیشرفتهایی داشتهایم، ولی سرعت پیشرفتمان هنوز به اندازه کافی نیست.
نگاهی بر انواع دارایی
گاهی بازارهای مالی به یک بازی «مجموع صفر» تبدیل میشوند؛ یعنی کیک اقتصادی بزرگتر نمیشود و فقط بین افراد تقسیم میشود. برای مثال، فرض کنید کارخانهای سالی ۱۰۰ واحد گندم تولید میکند. اگر سهام این کارخانه در بورس عرضه شود و قیمتش دو برابر شود، آیا تولید گندم افزایش یافته است؟ خیر، همان ۱۰۰ واحد است. اینجاست که بازارهای مالی میتوانند گمراهکننده باشند. وقتی قیمت سهام بالا میرود، اما تولید واقعی رشد نمیکند، انگار فقط داریم سهم دیگران را میگیریم. این روند، اگر به تولید واقعی کالا یا خدمات منجر نشود، خطرناک است.
در اقتصاد ایران، ما هفت نوع دارایی اصلی داریم: ۱. طلا و فلزات گرانبها، ۲. ارز و پول، ۳. رمزارزها، ۴. کسبوکار، ۵. سهام شرکتهای بورسی، ۶. خودرو (که در ایران بهصورت غیرمعمول دارایی محسوب میشود)، و ۷. ملک و زمین.
در ایران، برخلاف استانداردهای جهانی، خودرو بهعنوان دارایی سرمایهای دیده میشود. مثلاً ماشینی را ۲۰۰ میلیون میخرید و بعد از چهار سال ۸۰۰ میلیون میفروشید. این وضعیت با منطق اقتصادی دنیا سازگار نیست. ملک هم بهخاطر محدودیت عرضه، همیشه ارزش خود را حفظ کرده است. داراییها به این دلیل ارزشمندند که تولیدشان سخت است؛ طلا، بیتکوین، کسبوکار موفق یا زمین همگی کمیاب و دشوار برای تولید هستند.
فناوری مالی و پلتفرمها چه نقشی دارند؟ آنها تبادل این داراییها را سادهتر کردهاند. مثلاً بورس با فناوری، خریدوفروش سهام را آسان کرد. در گذشته، مثلاً قبل از دهه ۹۰، برای معامله در بورس تهران باید حضوری به خیابان حافظ میرفتید. اینترنت و موبایل نبود و بورس فقط برای افراد خاص بود؛ اما با آمدن فناوری، این فضا دموکراتیک شد.
لزوم تنظیمگری چابک در حوزه طلا
خرید طلای فیزیکی از طلافروشیها پیچیده است. نیاز به اعتماد و آشنایی دارد، وگرنه ممکن است ضرر کنید. پلتفرمهای طلا این فرایند را متحول کردند. آنها به مردم امکان میدهند با ۱۰۰ هزار تومان وارد بازار طلا شوند. این سادگی، جذابیت اصلی این پلتفرمهاست. درست مثل بورس که سهام را قابلمعامله کرد، پلتفرمهای طلا هم دسترسی به این دارایی را آسان کردهاند.
با این حال این پلتفرمها باید چابکتر شوند. در دنیا، نهادهایی مثل SEC (کمیسیون بورس آمریکا) رمزارزها و بورس را تنظیم میکنند؛ اما در ایران، سازمان بورس یا بانک مرکزی هنوز چابکی لازم را ندارند. صندوقهای طلا در بازار سرمایه ایران رشد خوبی داشتهاند؛ اما پیچیدگیهای خاص خود را دارند. سال گذشته، که بهنوعی «سال طلا» بود، پلتفرمهای طلا نشان دادند که میتوانند حتی در شرایط سخت، تعهداتشان را عملی کنند. این نوآوری بزرگی است. مردم میتوانند با ۱۰۰ هزار تومان طلا بخرند و ارزش پولشان را به یک دارایی مطمئن گره بزنند. با این حال، چالشهای تنظیمگری همچنان پابرجاست.
باید به کسبوکارها فرصت رشد داد
در حوزه رمزارزها، مسائلی مثل خالیفروشی، پولشویی یا تأمین مالی غیرقانونی مطرح است. هیچوقت از متخلفان دفاع نکردیم؛ اما معتقدیم بانک مرکزی و سازمان بورس باید چابکتر عمل کنند. اخیراً وزیر ارتباطات پیشنهاد ایجاد یک نهاد تنظیمگر مستقل برای این حوزه را مطرح کرد؛ چون بانک مرکزی و بورس با حجم کاری زیاد، شاید نتوانند بهخوبی این فضا را مدیریت کنند.
به نظرم، دولت نباید همه چیز را خودش اداره کند. مثال میزنم: در گذشته، پلیس حتی گواهینامه را خودش صادر میکرد، اما حالا این کار به دفاتر خدمات واگذار شده و فرایند راحتتر شده است. دولت باید چهارچوبها و ضوابط را تعیین کند؛ اما به بخش خصوصی اجازه دهد کار را پیش ببرد. اگر کسبوکاری در ابتدای راه خطایی کرد، نباید آن را کامل متوقف کرد. حتی شرکت بنز هم از روز اول بهترین ماشینها را نساخت؛ بهمرور پیشرفت کرد. در فینتک هم باید به کسبوکارها فرصت رشد داد، نه اینکه با قوانین سختگیرانه مانع نوآوری شد.
چالشهای صنعت پرداخت
صنعت پرداخت چالشهای زیادی را از سال ۱۴۰۳ به ۱۴۰۴ با خود حمل میکند. دستکم ۹ چالش از سال گذشته باقی مانده و چند مورد جدید هم امسال به آنها اضافه شده است؛ اما پیش از پرداختن به این چالشها، بگذارید نکتهای درباره ماهیت صنعت پرداخت بگویم. این صنعت کاری کرده که به آن «کاهش درد پرداخت» میگوییم. وقتی با اسکناس خرید میکنید، چون پول را لمس میکنید، حس میکنید چیزی از دست دادهاید؛ اما با کارت بانکی، پول به یک عدد تبدیل میشود و این حس کمتر میشود. صنعت پرداخت مثل یک تفنگ «بزن و برو» عمل میکند؛ باید سریع و نامرئی باشد. برخلاف شیرینیفروشی یا کتابفروشی که ویترین جذابی دارند، پرداخت نباید دیده شود. به همین دلیل، وقتی میگوییم این صنعت نیاز به سرمایهگذاری دارد، خیلیها تعجب میکنند و میپرسند: «مگر اینها چه کار میکنند؟» ما فولاد، پتروشیمی یا خودروسازی را میبینیم؛ اما صنعت پرداخت در پسزمینه است و کمتر به چشم میآید.
حالا به چالشها برسیم. بزرگترین چالش، منابع انسانی است. مهاجرت نیروهای متخصص صنعت پرداخت در سال ۱۴۰۳ به یک معضل جدی تبدیل شد. این افراد که سالها تجربه و مهارت کسب کردهاند، به دلیل افزایش هزینهها یا مهاجرت میکنند یا به شرکتهای دیگر میروند. شرکتها دیگر توان مالی برای نگهداشتن این نیروها را ندارند.
چالش دوم، امنیت سایبری است. حملات سایبری اخیر نشاندهنده کمبود نیروهای خبره در این حوزه است. شرکتها نمیتوانند هزینههای لازم برای امنیت را تأمین کنند و این یک چرخه خطرناک ایجاد کرده است: نبود نیروی متخصص، امنیت را ضعیف میکند و ضعف امنیت، شرکتها را آسیبپذیرتر میسازد.
چالش سوم، ظهور شرکتهای معتمد مالیاتی (TSP) است. این ۱۸ شرکت جدید که در حوزه پرداخت و صدور صورتحساب فعالیت میکنند، فضای صنعت را پیچیده کردهاند. هم شرکتهای پرداخت (PSP) و هم این شرکتها از وضعیت موجود ناراضیاند و این رقابت ناسالم، صنعت را تحت فشار قرار داده است. چالش چهارم، ناترازی انرژی است. قطعی برق و مشکلات زیرساختی، عملکرد دیتاسنترها و شبکه پرداخت را مختل میکند.
چالش پنجم، کارمزد ثابت است. سالهاست که کارمزد خدمات پرداخت تغییر نکرده، در حالی که هزینهها مدام افزایش یافته است. این وضعیت، صنعت را به سمت بحران نقدینگی و حتی ورشکستگی سوق میدهد. تنها چیزی که تاکنون شرکتها را نجات داده، افزایش تعداد تراکنشها بوده؛ اما این هم کافی نیست.
چالش ششم، فرسودگی سختافزارها است. از کارتخوانهای فروشگاهی که مردم میبینند تا سرورهای پشتصحنه، همه نیاز به جایگزینی دارند؛ اما کمبود نقدینگی مانع این کار شده است.
چالش هفتم، کاهش سود صنعت پرداخت است. وقتی درآمد با سرعت هزینهها رشد نمیکند، سودآوری کاهش مییابد و صنعت نمیتواند روی پای خودش بایستد.
چالش هشتم، کمبود حمایت سهامداران است. بانکها که سهامداران اصلی شرکتهای پرداخت هستند، رویکرد انقباضی دارند و سرمایهگذاری لازم را انجام نمیدهند.
و بالاخره چالش نهم، تنظیمگری بیشازحد است. بانک مرکزی، شاپرک و نهادهای تنظیمگر مدام مقررات جدید وضع میکنند؛ اما چابکی لازم برای مدیریت نوآوریها را ندارند.
صنعت پرداخت یک دارایی ملی است
در مجموع، پلتفرمهای فینتک شفافیت، رقابت و دسترسی ۲۴ ساعته را به ارمغان آوردهاند، اما برای رونق واقعی اقتصاد، باید کسبوکارهایمان رشد کنند. سرمایهگذاری خارجی نیز نیاز به اعتماد دارد. رتبه اعتباری ایران پایین است و حتی اگر تحریمها برداشته شود، سرمایهگذار خارجی برای ورود به بازار تردید خواهد داشت. سیاستگذاران نباید به بازی مجموع صفر دامن بزنند؛ باید شرایطی فراهم کنند که همه بتوانند از پلتفرمها و ابزارهای سرمایهگذاری برای رشد کسبوکارها استفاده کنند.
صنعت پرداخت در ایران یک دارایی ملی است. جوانهای این کشور در سالهای گذشته، با وجود تحریمها و قطع ارتباط با دنیا، شاهکاری خلق کردند و شبکه پرداختی بومی و مستقل ساختند. این یک دستاورد بزرگ است؛ اما همین استقلال، هم نقطه قوت ماست و هم نقطهضعف. چرا؟ چون رشد این صنعت بهصورت گلخانهای بوده و حالا که به آینده نگاه میکنیم، باید بتوانیم با دنیا تعامل کنیم. مثلاً با کشورهای همسایه مثل روسیه، چین، افغانستان یا حتی اربیل عراق باید بتوانیم تراکنشهای پرداخت را مثل بقیه دنیا بهراحتی انجام دهیم؛ اما واقعیت این است که اگر امروز همه تحریمها برداشته شود، سیستم پرداخت ایران با استانداردهای بینالمللی سازگار نیست. ما زبان مشترکی با دنیا نداریم.
این استقلال در گذشته به ما کمک کرد. مثلاً وقتی روسیه بهخاطر جنگ اوکراین تحریم شد، به دلیل وابستگی به سیستمهای جهانی پرداخت، بهشدت دچار مشکل شد؛ اما ما چون از قبل شبکه خودمان را ساخته بودیم، چنین بحرانی را تجربه نکردیم.
تسلط به زبان بینالمللی پرداخت
حالا برای آینده، باید دو اتفاق مهم بیفتد: اول، باید به زبان بینالمللی پرداخت مسلط شویم تا بتوانیم با دنیا کار کنیم. دوم، صنعت پرداخت ما نیاز به نوآوری دارد. در سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۶، اوج خلاقیت را در این صنعت شاهد بودیم؛ استارتاپهای جدید و خدمات نوآورانه بدون نیاز به مجوزهای پیچیده ظهور کردند؛ اما حالا مدتی است که درجا میزنیم. همان ۱۲ شرکت PSP با همان خدمات قدیمی فعالاند و کسبوکارهای جدید کمتر دیده میشوند.
در دنیا، صنعت پرداخت بهسرعت در حال تحول است. یک مفهوم کلیدی که آینده را شکل میدهد، «امور مالی تعبیهشده» (Embedded Finance) است. منظور چیست؟ در آینده، هر کسبوکاری خودش یک پلتفرم فینتک خواهد بود. دیگر لازم نیست برای خدمات بانکی یا پرداخت به شرکت دیگری مراجعه کنیم؛ خود کسبوکار این خدمات را ارائه میدهد. مثلاً شرکتهای بزرگ مثل مجموعههای فولادی یا معدنی، بهجای گرفتن خدمات از بانک، خودشان نوعی «بانک» یا سرویس پرداخت داخلی خواهند داشت. این رویکرد در حال گسترش است و کسبوکارها خدمات مالی را در دل فعالیتهایشان ادغام میکنند.
واقعیت این است که افراد متخلف همیشه یک قدم جلوترند و تا بخواهیم جلوی آنها را بگیریم، راه جدیدی پیدا میکنند؛ اما این نباید مانع نوآوری شود. اگر صنعت پرداخت ما به سمت امور مالی تعبیهشده نرود، درجا خواهیم زد. باید به کسبوکارها اجازه دهیم خدمات مالی را خودشان ارائه دهند، بدون اینکه مجبور باشند به سرویسدهندههای خارجی وابسته باشند. این یک تحول بزرگ است که اگر از آن عقب بمانیم، فرصتهای زیادی را از دست خواهیم داد.
امنیت سایبری در صنعت پرداخت
یکی از چالشهای بزرگ صنعت پرداخت، امنیت سایبری است. چرا این روزها حملات سایبری زیاد شده است؟ چون نیروهای متخصص امنیت سایبری به دلیل کمبود بودجه شرکتها در حال ترک آنها هستند. شرکتها نمیتوانند هزینههای لازم برای حفظ این نیروها را تأمین کنند و این یک چرخه خطرناک ایجاد کرده: نبود نیروی متخصص، امنیت را ضعیف میکند و ضعف امنیت، شرکتها را آسیبپذیرتر میکند. این روند مثل این است که صنعت خودش را از درون نابود کند.
چالش دیگر، ظهور شرکتهای معتمد مالیاتی (TSP) است. در حال حاضر، ۱۸ شرکت معتمد مالیاتی داریم که وارد حوزه پرداخت و صدور صورتحساب شدهاند. این ورود، فضای صنعت را پیچیده و کمی مبهم کرده است. انگار ناخواسته یک رقیب برای شرکتهای ارائهدهنده خدمات پرداخت (PSP) ایجاد شده و حالا هر دو گروه از این وضعیت ناراضیاند. این موضوع پیچیدگیهای زیادی دارد و نیاز به بررسی عمیقتر دارد.
شاید بپرسید این تغییرات روی کسبوکارهایی مثل ما اثر منفی میگذارد؟ واقعیت این است که نه. کار ما توسعه کسبوکارهاست و حتی در شرایط سخت هم فرصتهایی برایمان ایجاد میشود. مثل ضربالمثلی که میگوید وقتی اوضاع اقتصادی خراب میشود، کار کفاشها رونق میگیرد، چون مردم بهجای خرید کفش نو، کفششان را تعمیر میکنند. ما هم مثل یک کلینیک کسبوکار عمل میکنیم؛ در هر شرایطی میتوانیم به کسبوکارها کمک کنیم. البته این به این معنا نیست که دنبال بدتر شدن اوضاع هستیم. همیشه هدفمان این بوده که در سطح کلان، وضعیت صنعت بهبود پیدا کند.