پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
تفاوت نگاه یک کارشناس ارزیاب ریسک بیمه با مردم عادی در چیست ؟ / همه قوها سفید نیستند
اگرچه ریسک در قلب صنعت بیمه قرار دارد، اما مسئلهای وجود دارد که به قدر کافی به آن پرداخته نشده است؛ اینکه ریسک را چگونه ارزیابی میکنیم. وقتی از کارشناس بیمه میخواهیم که احتمال وقوع ریسکی مشخص طی یک سال آینده را محاسبه کند، کارشناس از مدلهایی استفاده میکند که بر اساس مجموعههایی از دادههای مختلف طراحی شدهاند. اما هیچکداممان از مدلهای دقیق و پیچیده کارشناسان بیمه برای ارزیابی ریسک استفاده نمیکنیم. برای ارزیابی احتمال وقوع ریسکی مشخص، خیلی ساده به حافظه رجوع میکنیم و اگر خاطرهای روشن از وقوع چنان ریسکی در ذهن داشته باشیم، تصور میکنیم که احتمال وقوع آن بالاتر است. به نظر نمیرسد تکیه بر حافظه برای سنجش ریسک بهترین روش ممکن باشد، پس چرا در زندگی روزمرهمان تا این اندازه ساده و سطحی رفتار میکنیم؟
بر خلاف تصور رایج، مغز انسان بسیاری اوقات گمراهش میکند و کارِ دشوارِ ارزیابی احتمال وقوع رویدادهای خاص نیز از فعالیت گمراهکننده مغز در امان نیست. در این مطلب هفت سوگیری شناختی را بررسی کردهایم که ما را به تصمیمگیری اشتباه درباره ریسک سوق میدهند.
۱. خطای دسترسپذیری
هرچه خاطرات روشنتر باشند، احساساتمان نیز قویتر خواهد بود. هنگامی که احتمال وقوع ریسکی را ارزیابی میکنیم، در حافظهمان بهدنبال رویدادهای اخیر، رویدادهای پربسامد، حوادث تلخ و حوادث غیرمنتظره میگردیم. رویدادهای منفی بیشتر در حافظه میمانند و احتمال زیادی وجود دارد که ریسکهای مرتبط با چنین رویدادهایی را بزرگنمایی کنیم. برای نمونه، از آنجا که سوانح رانندگی در ذهن بسیاری از ما پررنگ است، بیمه خودرو یکی از مهمترین حوزههای صنعت بیمه است.
۲. کوتهنظری
مغز انسان برای دیدن آینده دور طراحی نشده است. از آنجا که غریزه اصلی ما بقاست، بر امروز و زمان حال تمرکز داریم و به خطراتی که در آینده ممکن است گریبانگیرمان شود، توجه زیادی نشان نمیدهیم. ممکن است امروز برای دوران پیری و بازنشستگی پسانداز چندانی نداشته باشیم و در عین حال تصور کنیم که هیچگاه با مشکل درآمد مواجه نخواهیم شد. به همین دلیل است که مردم ترجیح میدهند به جای بیمه عمر، گوشی هوشمند بخرند.
۳. فراموشی
گاهی با اینکه رخدادهای اخیر را بزرگنمایی میکنیم، خیلی زود این رخدادها را به دست فراموشی میسپاریم. بعد از وقوع بلایای طبیعی، ضریب نفوذ بیمه بهسرعت افزایش مییابد، ولی چند سال بعد به همان سطح قبلی میرسد. بعد از توفان کاترینا، تعداد بیمهنامههای سیل در آمریکا ۱۴درصد افزایش یافت که سه الی چهاربرابر نرخ رشد این نوع بیمهنامه در سالهای قبل از آن بود. سه سال بعد، تعداد بیمهنامههای سیل به سطح قبل از توفان کاترینا کاهش یافت.
۴. اعتمادبهنفس بیش از حد
یکی دیگر از سوگیرهای شناختی تمایل به اغراق در استعدادها و عملکرد شخصیمان است. برای نمونه، ۹۰ درصد از رانندگان آمریکایی معتقدند رانندگیشان بهتر از متوسط است. اعتمادبهنفس البته صفت خوبی است، اما اگر بیش از اندازه باشد، ممکن است باعث شود خطرات را دستکم بگیریم.
۵. تسلطپنداری
اگر تصور کنیم که بر تمام جنبههای زندگی تسلط داریم، ممکن است نسبت به خطرات احتمالی بیحس شویم. برای نمونه، افرادی وجود دارند که از سفر با هواپیما میترسند، اما موتورسیکلتسواری را دوست دارند. احتمال مردن یا مجروحشدن هنگام موتورسیکلتسواری بسیار بیشتر از احتمال سقوط هواپیماست، اما این افراد ریسک موتورسیکلتسواری را میپذیرند، چون تصور میکنند حین موتورسواری، کنترل امور دست خودشان است.
۶. خوشبینی
خوشبینی نسبت به آینده یکی از مفیدترین صفات انسان است. بهدلیل همین خوشبینی است که سرمایهگذاریهای بلندمدت انجام میدهیم، بچهدار میشویم و هر روز به شرکت یا اداره میرویم. اما اگر با ارزیابی ریسک سروکار داشته باشیم، خوشبینی میتواند فریبدهنده باشد. وقتی درباره اتفاقات خوب و بد گذشته فکر میکنیم، متعادلتر میاندیشیم، اما وقتی میخواهیم به آینده فکر کنیم، معمولاً به اتفاقات خوشایند وزن بیشتری میدهیم. چهبسا این خوشبینی اجازه ندهد که خطرات احتمالی را درست تشخیص بدهیم.
۷. اصل قوی سیاه
تصور این بود که همه قوها سفیدند، تا اینکه قاره استرالیا کشف و در آنجا قوی سیاه دیده شد. بعد از آن بود که از اصطلاح «قوی سیاه» برای اشاره به رویدادهای غیرمنتظره و گاهی تلخ استفاده میکنند؛ رویدادهایی مانند حملات ۱۱ سپتامبر، بحران اقتصادی ۲۰۰۸ و همهگیری کرونا. چنین رخدادهایی تا زمانی که اتفاق نیفتادهاند، نادیده گرفته میشوند، اما وقتی به وقوع میپیوندند، اثرات بسیار اغراقآمیزی دارند، اما سرانجام دوباره فراموش میشوند.
درست مانند قوی سیاه کرونا که دستکم تا ۱۰ سال آینده، فرصتی عالی برای صنعت بیمه پدید آورد؛ همانگونه که پس از حملات ۱۱ سپتامبر، بازار بیمه ترور در آمریکا داغ شد.
از اقتصاد رفتاری تا بیمه رفتاری
اگر بخواهیم نیازهای مشتریان را برای ارائه خدمات بیمه در نظر بگیریم، باید کمی درنگ کنیم و بکوشیم بفهمیم که مردم چگونه ریسکها را ارزیابی میکنند. چنانچه شکاف بین ملاحظات بیمهگران و بیمهگزاران عمیقتر شود، برآوردهکردن انتظارات مشتریان دشوار و دشوارتر خواهد شد. نظریهپردازان اقتصاد رفتاری میتوانند در حوزههای زیادی؛ از توسعه محصول و قیمتگذاری گرفته تا بازاریابی و مدیریت مطالبات، به بیمهگران کمک کنند. زمان آن رسیده که «بیمه رفتاری» را جدیتر بگیریم و از فرایندهای سنتی که بر آمار و محاسبه تکیه دارد، فراتر برویم.