پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چه شد که بانکداری و پرداخت در هم ادغام شدند و چرا با تلاش زیاد، باید این دو را از هم مستقل کنیم؟
هنوز صنعت کارت و پرداخت در ایران شکل نگرفته است. وقتی میگوییم بانکداری الکترونیکی، تمام خدماتی که زیرمجموعه پرداخت الکترونیکی است را هم بانکداری الکترونیکی میدانیم. بارها میشنویم و میخوانیم که این دو را در کنار هم به کار میبرند. البته که بانکداری و پرداخت ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، اما بانکداری یک چیز است و پرداخت چیزی دیگر. در ایران خیلی روی این تفاوت تاکید نشده است. با یک نگاه به تبلیغات بانکها هم متوجه این موضوع میشویم که بانکها برای خدمات پرداخت الکترونیک تبلیغ فراوانی میکنند. مثلا یک بانک تبلیغ میکند که اگر از دستگاههای کارتخوان آن بانک استفاده کنیم، جایزههای آنچنانی برنده میشویم. این در حالی است که بانکها صاحب دستگاههای کارتخوان نیستند و تنها حساب پشت یک کارتخوان ممکن است متصل به بانک باشد. بنابراین حق بدهید که مردم عادی و دیگران هم بین بانکداری و پرداخت تفاوت قائل نشوند. این میشود که در پاریس و دبی و بسیاری از شهرهای دنیا نمایشگاههای کارت و پرداخت داریم، اما در این نمایشگاهها و همایشهای بانکداری الکترونیکی. بنابراین تلاش فابا برای برگزاری رویدادی در زمینه کارت و پرداخت را به فال نیک میگیریم و امیدواریم مسیر استقلال این صنعت به خوبی طی شود. قبل از ادامه و بررسی اینکه چرا صنعت کارت و پرداخت در ایران شکل نگرفت اجازه دهید به موضوعی بپردازیم که ذهن کارشناسان و البته مردم را در روزها و هفتههای گذشته به خود مشغول کرده بود.
.
چگونه کارمزد به یک موضوع ملی تبدیل شد
ماجرا از روزی شروع شد که قادری مدیرعامل شاپرک خبرنگارها را دعوت کرد که با آنها گفتوگو کند. خبرنگارها آمده بودند که ببینند بالاخره بحث کارمزدهای تراکنشهای بانکی به کجا رسیده است. هرچند که قادری تلاش کرد عددی نگوید و به این اکتفا کند که در حال بررسی موضوع هستند، اما تاکید فراوان او بر اینکه سرویس هزینه دارد، بالاخره تبدیل به این جمله شد که از ابتدای آبان ماه، پذیرندگان و کسانی که برای کسبوکارهایشان از دستگاههای کارتخوان استفاده میکنند، باید بخشی از هزینه تراکنش را بهعنوان کارمزد پرداخت کنند. از آن زمان رسانههای مختلف پر شد از متنها و گزارشها و گفتوگوهایی که همه آنها در نقد دریافت کارمزد بود. برخی گفتند که این اقدام باعث رونق دوباره اسکناس در تجارتهای روزمره و خرد میشود. برخی از اصناف گفتند دستگاههای کارتخوان را جمع میکنند و از مردم میخواهند که نقدی پرداخت کنند. حکیمی مدیرکل نظامهای پرداخت بانک مرکزی میگوید قیمت تمامشده تراکنش بین 200 تا 250 تومان است و آنها فقط 100 تا 120 تومان را با نظر شورای پول و اعتبار از کسانی که دستگاه کارتخوان دارند میگیرند. باقی این مبلغ را هم بانکها پرداخت میکنند.
سال گذشته نهاد بالاسری صنعت پرداخت ایران یعنی شرکت شاپرک 87 میلیارد تومان سود نشان داد که 80 درصد آن بین سهامداران تقسیمشده است. بانکها، سهامدار شاپرک هستند و البته سهامدار عمده شاپرک شرکت خدمات انفورماتیک است. تاکنون و به دلیل چسبندگی بالای صنعت پرداخت به بانکداری، هزینههای پرداخت الکترونیک توسط بانکها تامین میشده. این هزینهها از صندوقی میآید که درآمدش را از هزینههایی که شتاب از بانکها میگیرد به دست میآورد. در سالهای گذشته و با تغییر رفتار، و کاهش استفاده از دستگاههای خودپرداز و افزایش استفاده از دستگاههای کارتخوان، و کاهش تراکنشهای شتابی پای دستگاه خودپرداز نسبت به تراکنشهای شاپرکی، درنتیجه درآمدهای صندوق شتاب هم کاهش پیدا کرده و تامین هزینههای پرداخت الکترونیک بهسختی صورت میگیرد. با احتساب 87 میلیارد سود تراکنش و اینکه حدود شش و نیم میلیارد تراکنش در سال 92 انجام شده، شاپرک در سال گذشته به ازای انجام هر تراکنش تقریبا 15 تومان سود کرده، اما امسال تامین هزینهها دچار چالش جدی شده و چارهای نیست که این هزینه از سرویسگیرنده نهایی گرفته شود. قادری، حکیمی و احمدی در هفتههای گذشته مصاحبههای متعددی کردهاند و از گرفتن کارمزد دفاع کردهاند. مهمترین استدلال آنها این بوده که کمتر از دو میلیون واحد کسبوکار از یارانهای که به خدمات پرداخت الکترونیک داده میشود استفاده میکنند و این عادلانه نیست. اما اصناف مختلف گفتهاند که اخذ کارمزد از تراکنشهای شتابی درست نیست و اگر قرار است کارمزدی هم گرفته شود عدد آن باید با اصناف نهایی شود. نمایندگان برخی از اصناف مانند صنف طلا و جواهر نسبت به کارمزد موضع نرمتری داشتهاند و گفتهاند اگر رقم کارمزد بالا باشد واکنش منفی به دنبال دارد.
حالا یکطرف بانک مرکزی به همراه شاپرک و 12 شرکت پرداخت ایستاده که این 12 شرکت از 34 ماه پیش هزینههایشان را از شاپرک میگرفتند و شاپرک هم از بانکها. حالا قرار است شاپرک هزینههایشان را از مردم بگیرد. از طرف دیگر هم نمایندگان اصناف ایستادهاند و میگویند موافق اخذ کارمزد از تراکنشهای پرداخت نیستند. ازنظر آنها پول واحدهای کسبوکاری در بانکهاست و بانکها مانند گذشته وظیفه دارند هزینه خدمات پرداخت را بدهند. حسابوکتابهایی مانند 87 میلیارد تومان سود شاپرک هم برخی را به این فکر انداخته که هزینه تراکنش در ایران بالاست. با توجه به سودهای بالای شرکتهای پرداخت احتمالا آن چیزی که بهعنوان کارمزد از مردم گرفته میشود بالاست. آنچه روشن است، شکلگیری صنعت پرداخت بهصورت ناقص است. صنعت پرداخت از قوام کافی برخوردار نیست و مردم هم به استفاده از خدمات آن عادت کردهاند. اکنون در آستانه جراحی بدون بیهوشی هستیم. قرار است مسافران هواپیمایی در حال پرواز به هواپیمای در حال پرواز دیگری منتقل شوند و کوچکترین بیاحتیاطی مخاطرات جبرانناپذیر در پی خواهد داشت.
.
چرا صنعت کارت و پرداخت در ایران شکل نگرفت؟
این ادعای بزرگی است که کسی بگوید در ایران صنعت کارت و پرداخت شکل نگرفته است. صنعت را اگر مجموعه شرکتهایی تعریف کنیم که میتوانند جایگزین هم شوند، با این تعریف ما صنعت کارت و پرداخت داریم. در این صنعت حداقل 12 شرکت زیر نظر شاپرک فعالیت میکنند و تعداد زیادی منتظر این هستند که مجوز شاپرک برای فعالیت در این صنعت پرسود را بگیرند؛ بنابراین اینکه بگوییم صنعت پرداخت نداریم با این تعریف قابلقبول نیست؛ اما از طرف دیگر اگر صنعت را وابسته به این بدانیم که متکیبهخودش باشد و صرفاً از طریق یارانهها اداره نشود، ما صنعت کارت و پرداخت نداریم. هرچند در بسیاری از صنایع دیگر همچنین وضعی داریم و صنایع مختلف در ایران با این تعریف در طیفی قرار میگیرند که یک سر آن وابستگی مطلق به منابع بیرون از صنعت است و سر دیگر طیف صنایعی هستند که خودکفایند. در ایران احتمالاً وزنه به سمت صنایع وابسته، انحصاری و رانتی سنگینی میکند و ما صنایع کمی را سراغ داریم که بتوانند متکیبهخودشان باشند و از منابع نفتی ارتزاق نکنند یا حداقل یارانهبگیر دولت یا نهادهای غیردولتی نباشند. صنعت کارت و پرداخت در ایران، دچار اشتباهی تاریخی شده است. احتمالا کسی نشنیده که بگویند برای گسترش تلویزیون لازم به فرهنگسازی است. یا مثلاً ما باید فرهنگسازی کنیم که مردم از اتومبیل استفاده کنند. به شکل عجیبی تمام صنایعی که در آنها صحبت از فرهنگسازی میشود، یک جای کارشان میلنگد. معمولاً در صنایعی صحبت از فرهنگسازی است که به نقطه پایدار درآمدی نرسیدهاند. در صنعت پرداخت الکترونیک فرهنگسازی چنان بلایی بر سر این صنعت آورده که ما امروز با صنعتی ظاهراً سرپا و در باطن شکستخورده مواجهیم که به منابع یارانهای وابسته است. چرا چنین شد؟
.
خشت اول چون نهد معمار کج
قصه احتمالاً باید از اوایل دهه پنجاه شمسی شروع میشد. زمانی که برای اولین بار، بانکهای ایرانی اقدام به واردات و نصب دستگاههای خودپردازی کردند که ظاهراً شبیه همین دستگاههای خودپرداز امروزی هستند؛ اما آنها یک تفاوت بزرگ داشتند و آن این بود که آن دستگاهها آفلاین کار میکردند و شبکهای پشت آنها نبود. قدرت سیستم پرداخت امروز ایران شبکه فوقالعاده قوی است که پشت آن وجود دارد. امروز مردم در هرلحظه میتواند از طریق ابزارهای مختلف به اطلاعات مالی خود دسترسی داشته و تراکنش بزنند. دهه پنجاه دو بانک تهران و بیمه بازرگانان دستگاههایی نصب کردند که مردم از آنها اقبال نکردند و قصه بانکداری الکترونیکی در نطفه خفه شد. خودشان به این دستگاههای میگفتند باجههای اتوماتیک و آن را بزرگترین ابتکار در تاریخ بانکداری ایران میدانستند و میگفتند که با این سیستم کامپیوتری در هر ساعت از شبانهروز در 10 ثانیه میشود پول گرفت. آفلاین بودن این دستگاهها انقدر عیب بزرگی بود که بهجایی نرسند. بعد از انقلاب هم به دلیل وارداتی بودن این تجهیزات و اینکه برخی این دستگاهها را مظاهر زندگی غربی میدانستند، پارچهای بر روی آنها کشیده شد و به تاریکخانهها سپرده شدند. میگویند اولین بار در اوایل دهه هفتاد چند بانک بزرگ دولتی مانند صادرات دستبهکار شدند و گردوخاکها را زدودند و آغازگر مسیری شدند که امروز خودشان هم حداقل ازنظر تعداد تراکنش و تجهیزات در بالای جدول ایستادهاند. شاید یکی از اشتباهاتی که همان زمان با نیت خیر صورت گرفت ورود بانکها به این عرصه بود. بانکهای ایران که حداقل 20 سال از فضای فناوری دور بودند بهیکباره تلاش کردند در زمینههای مختلف این عقبماندگیها را جبران کنند. تلاشهای پراکنده شروع شد. حتی طرحهایی در خارج از سیستم بانکی مانند ثمین کارت هم کلید خورد که سرانجام مطلوبی نیافت. اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد بانک مرکزی سعی کرد به این حوزه جدیتر ورود کند و بهمرور با طراحی و تولید زیرساختهایی مانند شتاب و دعوت از بانکها برای پیوستن به آن، تلاش کرد شبکه فراگیر بانکی را تشکیل دهد. امروز همه بانکها افتخار میکنند که عضو شتاب هستند و باورکردنی نیست که بانک مرکزی اوایل برای ترغیب بانکها به استفاده از شتاب مشکل داشت. نقطه عطف سیستم کارتی را باید در پرداخت یارانهها جستوجو کرد. احتمالاً یادتان هست که بانکهای کشور بعد از تحمل بار شدید برداشت نقدی یارانهها از دستگاههای خودپرداز موردتقدیر بانک مرکزی قرار میگرفتند. بهمرور مردم یاد گرفتند که میتوانند از سرویسی به نام پرداخت الکترونیک استفاده کنند. پرداخت قبوض تا همین چند سال پیش یکی از خدمات معمول بانکها بود؛ ولی بهمرور بانکها شروع کردند به هزینه برای جا انداختن و فرهنگسازی استفاده از فناوری. ابتدا مردم را تشویق به استفاده از دستگاههای خودپرداز کردند و بعدازآن ابزارهای نوآورانهای مانند تلفن همراه موردتوجه قرار گرفت. در تمام این مدت کمتر کسی پرسید که چنین شبکه فراگیری احتمالاً باید هزینه زیادی داشته باشد. پس چه کسی هزینه آن را میپردازد؟
.
ادغام نامبارک بانکداری و پرداخت
تصور معمول در ایران این است که هزینههای پرداخت الکترونیک را دولت میپردازد. در این مورد بانکها برای صرفهجویی در هزینههایشان گونی گونی خرج توسعه فناوری اطلاعات کردند. نتیجه چه شد؟ مردم عادت کردند این حقشان است که از خدمات پرداخت الکترونیک بهصورت رایگان استفاده کنند و استدلال غالب هم این است که پولمان در بانکهاست و بانکها با آن تجارت میکنند. درحالیکه یک اشتباه این وسط اتفاق افتاده بود و آن ادغام نامبارک صنعت بانکداری و پرداخت بود. صنعت پرداخت در همه جای دنیا از بانکداری جداست و معروفترین برندهای آن ویزا، مسترکارت، یونیونپی، آمکس و پیپال هستند. این اواخر شرکتهایی مانند گوگل، آمازون، ایبی و البته اپل تلاش کردهاند نقش مهمی در این صنعت بازی کنند. این شرکتها بانک نیستند و بابت خدماتی که میدهند از خدمت گیرندهها کارمزد میگیرند. این کارمزد هم انقدر جذاب هست که شرکتی مانند اپل را مجبور کرده وارد جنگ پرداخت شود؛ اما در ایران پول صنعت پرداخت از کجا میآید؟ پول صنعت پرداخت از صندوقی میآید که بین بانکها مشترک است و بانکها آن را بابت هزینههای استفاده از خدمات همدیگر و شبکه شتاب پر میکنند؛ بنابراین صنعت پرداخت بهشدت به صنعت بانکداری وابسته است. با این روند دو اتفاق در حال رخ دادن است. یکی افزایش هزینههای صنعت بانکداری و دیگری وابستگی شدید به منابع یارانهای. حالا نهاد ناظر بر پرداخت الکترونیک ایران یعنی شاپرک و بانک مرکزی تصمیم گرفتهاند از ابتدای آبان حداقل بخشی از هزینه تراکنش را از صاحبان کسبوکارها بگیرند. برخی میگویند این موضوع تیر خلاصی است به صنعت پرداخت و مردم دوباره به استفاده از اسکناس روی میآورند. این ادعای درستی نیست و مردم شاید اوایل با این موضوع مشکل داشته باشند که باید کارمزد پرداخت کنند، اما به مرو همهچیز تغییر میکند. اگر از ابتدا صداوسیما برای فرهنگسازی تلویزیون مجانی به مردم میداد، امروز شرکتهای بزرگ تلویزیون در ایران باید فکر میکردند که چطور میتوانند به مردم بقبولانند که برای تلویزیون باید هزینه پرداخت کنند. فروش تراکنش در دنیا صنعتی جاافتاده است؛ اما در ایران مردم آن را حق طبیعی خود میدانند. چه باید کرد؟ با مردم حرف بزنیم و آنها را قانع کنیم و این چهکار سختی است.
.
اگر کارت اعتباری توسعه یافته بود
در اسناد بالادستی متعددی به توسعه کارت اعتباری در ایران اشاره شده است. به دلایل مسائل فقهی که متخصصان و اهلفن برای آن چارهاندیشی هم کردهاند هنوز کارت اعتباری مورد اقبال بانکها و مردم واقع نشده است و کارت اعتباری در صنعت پرداخت الکترونیک ایران جا نیفتاده است. شاید اگر امروز و با برنامهریزی مناسب شاهد گسترش کارت اعتباری بودیم اینچنین درزمینهٔ کارمزد مشکلات متعدد نداشتیم. سیوچند ماه پیش، شرکت شاپرک زیر نظر بانک مرکزی شکل گرفت تا بتواند سروسامانی به وضع پرداخت الکترونیک ایران بدهد. اما هنوز اوضاع به سامان نیست. همینکه در بسیاری از فروشگاهها تعداد زیادی دستگاه کارتخوان وجود دارد و هنوز درباره موضوع کارمزد بحثهای متعدد وجود دارد، یعنی اینکه صنعت پرداخت الکترونیک ایران به نقطه تعادل نرسیده است. طبیعتا در ادامه کارمزدها باید گرفته و این صنعت غیر یارانهای شود و روی پای خودش بایستد. اما یک سوال بیپاسخ باقی میماند و آن این است که با توجه به انحصاری بودن صنعت پرداخت در ایران چه کسی باید قیمت تراکنش را تعیین کند؟ آیا بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار میتوانند در یک صنعت انحصاری که خودشان بخشی از آن هستند قیمتها را تعیین کنند یا نهادی بیطرف مانند شورای رقابت باید برای تعیین قیمت تراکنش وارد میدان شود؟ با توجه به اینکه در ایران کارت اعتباری مورداستفاده قرار نمیگیرد و کارتهای نقدی مورداستفاده است، و همینطور کیفیت سرویس، به نظر میرسد مبلغ 150 تومان برای کارمزد بالا باشد. شاید سوال اساسی این نباشد که کارمزد گرفته شود یا گرفته نشود؛ بلکه سوال اساسی این است که چقدر گرفته شود که عادلانه باشد؟
.
صنعتی که صنعت نیست
صنعت کارت و پرداخت نیاز به جراحی دارد و باید که شجاعانه مدلهای کسبوکار آن را مشخص کنیم. متاسفانه در ایران به دلیل روحیه چپِ اقتصادی حاکم و تضاد با سرمایهداری و تنفری که از مفهوم سود وجود دارد، این مسائل معمولا در خفا حل میشود و وقتی موضوعی حلنشده باقی بماند و عمومی شود کار کمی سخت و پیچیده میشود. اردیبهشتماه شرکتهای ایرانی در تبوتاب همایش و نمایشگاهی هستند که جنبه نمایشگاهیاش بسیار مهمتر از جنبه همایشگاهیاش است. در کنار نمایشگاه کارت و پرداخت خاورمیانه، همایشی با حضور چهرههای فعال صنعت برگزار میشود. اولین بار که به این نمایشگاه میروید، دیدن چهرههای ایرانی که گُله به گُله در نمایشگاه بالا و پایین میروند، متعجبتان میکند. بعد که زمان میگذرد و کمی به آمارها نگاه میکنید، میبینید بیشتر از نصف شرکتکنندههای این نمایشگاه و همایش جانبیاش، ایرانی هستند. از بانکها و شرکتهای مختلف ایرانی آمدهاند اینجا که ببینند دنیا دست چه کسی است. این نمایشگاه را گروهی برگزار میکند که نامش تراپین است. کار اصلی تراپین نمایشگاه برگزار کردن است و مشابه همین نمایشگاه کارت و پرداخت خاورمیانه را در شهرهای مختلف جهان برگزار میکند. هرچند که آنها چندان مورد استقبال ایرانیها قرار نمیگیرد و فعلا میشود مدیران بانکی ایرانی را در نمایشگاهی در جنوب ایران و در حاشیه خلیجفارس دید.
آبان ماه فرصتی است برای حضور در شهری که هر بینندهای را سر ذوق میآورد. فرصتی برای دورهم بودن و نگاهی به مهمترین نمایشگاه کارت و پرداخت دنیا. بههرحال فرانسویها درزمینهٔ پرداخت الکترونیک جزو پیشروهای دنیا هستند و اینجا فرصتی است برای دیدن آخرین فناوریهای دنیا در زمینه پرداخت الکترونیک و البته حضور در کارگاهها و سمینارهای متعدد علمی و کسبوکاری. آنجا مدیران کسبوکارها صحبت میکنند و کمتر دیده میشود که فرد دولتی برای دیگران صحبت کند. کار دولتیها صحبت کردن نیست. نمایشگاه کارتس پاریس چند سالی هست که با استقبال شرکتها و بانکدارهای ایرانی روبهرو شده و در نیمههای پاییز این شهر رویایی میزبان بانکدارها و مدیران ارشد شرکتها است که در حاشیه این نمایشگاه گفتوگوهایی را انجام دهند که در ایران قابل انجام نیست. شاید اگر در ایران نمایشگاه خوبی داشتیم که فرصت صحبت کردن میداد انقدر شاهد گسترش ایرانیهای در جهان برای صحبت کردن نبودیم.
.
کارت و پرداخت در ایران هنوز جدی نیست
اما در ایران هنوز نمایشگاه مناسبی برای صنعت کارت و پرداخت نداریم. بااینحال شرکتهای ایرانی تلاش میکنند در نمایشگاههای حاشیه همایشهای مهم حضور داشته باشند و فرصت را از دست ندهند. هزینههای سنگین اسپانسرشیپ را قبول میکنند، به امید بازاریابی و فروش بیشتر. کار شرکتها طبیعی است و منطقی. ما در ایران سازوکارهایی برای پاسخ به این میل طبیعی ندیدهایم و شرکتها از این شهر به آن شهر میروند تا راهی برای ارتباط با مخاطبان خود بیابند. صنعت پرداخت الکترونیک در بیشتر بخشهایش یک صنعت بین کسبوکاری است و نمیتوان از روشهای معمول ارتباطات و تبلیغات استفاده کرد. حضور در رسانههای تخصصی یکی از راههای ارتباط با مخاطبان و مشتریان است. اما هم تعداد رسانهها اندک است هم ضریب اثربخشیشان. یکی از مهمترین ابزارهای ارتباطی در فضای بین کسبوکاری استفاده از رویدادهای تخصصی است. هنوز در ایران به دلیل اقتصاد دولتی حاکم بر آن همه عادت کردهاند که این دولت است که حرف اول و آخر را میزند. بنابراین این دولت است که نمایشگاه و همایش برگزار میکند و همه هم در آن حاضر میشوند. هنوز در ایران کسبوکارها را معادل سودجویی میدانند و به این باور نرسیدهایم که کسبوکارها موتور محرکه اقتصاد هستند. هنوز به این باور نرسیدهایم که این دولت است که باید با کسبوکارها هماهنگ شود نه کسبوکارها با دولت. بنابراین همه به همین چند نمایشگاه نصفه و نیمه قانع شدهایم و بازارهای داخلیمان را در بیرون از مرزها جستوجو میکنیم. هرسال مدیران مختلفی میگویند که حضورشان در این نمایشگاهها سودی ندارد و قراردادی از این نمایشگاهها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بیرون نمیآید. اما باز حاضر میشوند هرسال هزینههای سنگین حضور را بپردازند، از ترس اینکه اگر حاضر نشوند رویداد مهمی را ازدستدادهاند. بنابراین حاضر میشوند و بعد میبینند که خبری نبوده و نیست.
و درنهایت این سوال برای ما باقی میماند که چرا در ایران نمایشگاهی که چهارراه ارتباطی فعالان صنعت پرداخت الکترونیک ایران باشد نداریم؟
رضا قربانی؛ مدیرمسئول گروه رسانهای شفق
منبع: ماهنامه بانکداری الکترونیک مرکز فابا