پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
جولان ضرر و زیان در جریان بیسوادی / شانه خالیکردن دولت از آموزشهای همگانی مالی و تبعات آن
سالها پیش، خواندن و نوشتنی که حالا برایمان عادی شده، تعریف جهانی سواد بود. آدمی که توانایی خواندن و نوشتن نداشت، با یک تصمیم جمعی بیسواد قلمداد میشد. کافی بود سواد خواندن و نوشتن داشته باشید تا گلیم خود را از آب بیرون بکشید. به بیانی دیگر سواد خواندن و نوشتن ابزار گذران زندگی تا چند دهه قبل بود. سواد امروز اما بهسادگی خواندن و نوشتن نیست
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۴۳ و ۴۴ / شاخصهای سواد تغییر کرده و هر یک از این شاخصها یکی از معیارهای ورود به جهان امروز است. اما هنوز، تعریف بخش قابل توجهی از جامعه درباره سواد، توانایی خواندن و نوشتن است. همین میشود که والدین برای سبقتگرفتن فرزندانشان از یکدیگر گاهی حتی پیش از هفتسالگی آنها را به خواندن و نوشتن مسلح میکنند. بعد خیالشان راحت میشود که حالا دیگر فرزندمان باسواد شد.
۱۲ سال آموزش ابتدایی و متوسطه در حالی پیش میرود که یک جوان ۱۹ساله در اولین مواجهه جدی خود با مفاهیم مالی هیچ آموزش رسمی درباره این مفاهیم دریافت نکرده است. کنترل حساب بانکی از دست خارج میشود، هیچ خبری از پسانداز نیست و هیچ دورنمای مالی در ذهن این جوان تازه فارغالتحصیلشده از تحصیل ابتدایی و متوسطه وجود ندارد.
موج عظیم سرمایهگذاری در بازار رمزارزها و رویارویی با نوسانات ارزی و جذابیت سود در بازار سرمایه از معمولترین و البته امنترین جریانهای مالی است که بر سر راه یک جوان سبز میشود. این البته در حالی است که پیش از رؤیارویی با این مقولهها، درگیر تعداد بیشمار کلاهبرداران کمینکرده در جریان مالی کشور نشده باشد. دولت، خانواده و جامعه دستبهدست هم داده و یک فرد بیسواد مالی را به جریان مالی کشور دعوت کردهاند.
جرائم مالی در پی بیسوادی مالی
بر اساس آمار منتشرشده در سال 13۹۶، تعداد زندانیان جرائم مالی ۲۹ هزار نفر و تعداد زندانیان جرائم مالی غیرعمد ۱۸ هزار نفر بوده است. هیچ آمار مستندی از سواد مالی این ۴۷ هزار زندانی در دست نیست، اما پرواضح است حداقل ۱۸ هزار زندانی جرائم مالی غیرعمد درک کافی از سواد مالی نداشته و بهدلیل ناتوانیشان از درک مفاهیم مالی وارد روندی خطرآفرین شدهاند.
سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی با انتشار نقشه پراکندگی توجه کشورها به سواد مالی، ایران را در گروه کشورهایی قرار داد که تا پایان سال ۲۰۱۳ هنوز به ضرورت پرداختن به آموزش مالی شخصی پی نبرده و اقدام قابل توجهی نیز در این حوزه انجام ندادهاند. با نگاهی به مبانی آموزشی در آموزش همگانی دوره ابتدایی و متوسطه بهروشنی با این موضوع مواجه میشویم که تا به امروز هیچ برنامهریزی و تلاشی در سطح همگانی برای آموزش سواد مالی انجام نشده است.
سواد مالی چیست؟
سواد مالی سالهاست مورد بیتوجهی قرار گرفته و ترجیح تصمیمگیران همچنان آن است که سکوت اختیار کنند و جامعه را به حال خود رها کنند که خودآموز یا از مسیر بگذرند یا در بیسوادی مالی آسیب ببینند.
این در حالی است که سواد مالی یکی از ابزارهای شمول مالی است که بر اساس آن فرایند توسعه دسترسی کافی، بهنگام و با هزینه کم به خدمات و محصولات مالی و کمک به افزایش استفاده از آن توسط عموم افراد جامعه مورد توجه قرار میگیرد؛ موضوعی که تا امروز مورد توجه قرار نگرفته است. مفهوم سواد مالی اولینبار در سال ۱۹۷۷ در آمریکا اینگونه تعریف شد: «توانایی یک فرد در استفاده از دانش و مهارتش برای مدیریت اثربخش منابع مالی خود بهمنظور امنیت مالی در طول عمر.»
در حقیقت سواد مالی عبارت است از قابلیت مردم در راستای پردازش اطلاعات اقتصادی و اتخاذ تصمیمات آگاهانه درباره برنامهریزی مالی، ثروتاندوزی، بدهی و مستمریها. این مفهوم البته از دیدگاه کارشناسان مختلف ایرانی و خارجی با نگرشهای مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و تعاریف متعددی درباره آن وجود دارد. یکی از تعاریف قابل استناد سواد مالی به چارچوبمند بودن آن اشاره دارد.
سواد مالی چارچوب روشن و مشخصی دارد و حتی برای آن استاندارد هم وجود دارد؛ استانداردی که میگوید هر فردی در دوران تحصیل خود چه چیزهایی را در شش حوزه مشخص باید یاد بگیرد. این شش حوزه عبارتاند از: خرج و پسانداز، اعتبار و بدهی، کاریابی و درآمد، سرمایهگذاری، مدیریت ریسک و بیمه و تصمیمات مالی.
عدم آموزش سواد مالی و خطرات بعدی آن
سال ۱۳۹۹ جامعهای که هیچ آموزشی در حوزه سواد مالی دریافت نکرده بود، با دست خالی وارد دو کلاس سرمایهگذاری بزرگ، مهم و قابل توجه شد؛ بازار سرمایه و داراییهای دیجیتال. بازار سرمایه بخش عمومیتر جامعه را به سمت خود جلب کرد و از طرفی رمزارزها و بیش از همه بیتکوین گروهی دیگر را که رؤیای یکشبه پولدار شدن داشتند، به خود جذب کرد. تب کنترل شاخص بورس و کنترل سیگنالها سرمایهگذاران را تشویق کرد تا بیش از نیاز گذشتهشان درباره مبانی بورس و چیستی و چرایی نوسانات در این بازار به مطالعه و جمعآوری منابع بپردازند.
اما رمزارزها متفاوتتر و البته پیچیدهتر، کاربران خود را تشویق یا بیتعارف بگوییم، وادار به مطالعه مفاهیم سواد مالی کردند. شاید کاربرانی که آرامآرام شروع به مطالعه سواد مالی و تعریف آن در ذهن خود کردند، حتی متوجه ورود به مقوله سواد مالی هم نشدند. در مقابل اما جاماندگان از بیتکوین با آسیبهای حاصل از نبود سواد مالی به سمت رمزارزهای غیر قابل اعتماد حرکت کردند؛ رمزارزهایی که پشتوانهای ندارد و صرفاً بهدلیل تب کسب سود سرمایهگذاران تازهکار را به خود جلب کرده است.
جای خالی درک مفاهیم مالی، بخشی از جامعه را برای درک آن حساس کرد. همین حساسیت روند سواد مالی را به شکل مویرگی در جامعه گسترش داده است، اما همچنان نهتنها گامی از سوی مسئولان برای درک سواد مالی در جامعه برداشته نشد؛ بلکه نداشتن سواد مالی هر روز قربانیان بیشتری از بازار سرمایه و رمزارزها را نسبت به سرمایهگذاری و کسب سود دلسرد میکند.
«توانایی یک فرد در استفاده از دانش و مهارتش برای مدیریت اثربخش منابع مالیِ خود بهمنظور امنیت مالی در طول عمر» مفهومی است که بهدلیل عدم تحصیل، درک و باور به آن عقبگردهای مالی، در افراد تکرار میشود. افراد پیش و پس از سرمایهگذاری در کلاسهای دارایی مختلف اغلب نمیدانند به چه عرصه مهمی ورود کردهاند.
برای سواد مالی پول خرج نمیکنند
تا امروز سواد مالی در ایران از طرف دولتها مورد توجه قرار نگرفته و در هیچیک از مسیرهای آموزش ابتدایی، متوسطه و حتی آموزش عالی نمیتوان رنگ و بویی از آن را پیدا کرد. پیشرفتن در مسیر بیتوجهی نسبت به سواد مالی ثمری ندارد مگر تکرار آزمونوخطا در جامعه؛ آزمونوخطا پیرامون مسائلی که اتفاقاً امکان دسترسی به منابع مناسب برای جلوگیری از آسیب گسترده آن وجود دارد.
مردم بیآنکه بدانند چرا سرمایه خود را از دست میدهند یا حتی چرا سرمایه اولیهشان چندبرابر میشود، امور مالی خود را پیش میبرند. این در حالی است که سوداگران و سودجویان با خوراندن راهکارهای غیرواقعی، نهتنها سواد مالی را به مردم آموزش نمیدهند؛ بلکه با سود جستن از بیسوادی مردم سعی در انتقال مفاهیم بیاساس و بهرهبردن از ناآگاهی جامعه دارند. نداشتن سواد مالی شرایطی را فراهم کرده تا مردم کورکورانه در جهانی که هیچچیز از آن نمیدانند، تصمیمگیریهای خود را پیش ببرند.
آموزشهای غیردولتی سواد مالی
در خلاء بسیار عمیق توجه دولت به افزایش سواد مالی، در میان عموم جامعه، افراد و نهادهایی سعی کردهاند که در این مسیر گامهایی بردارند؛ گامهایی که شاید رفتهرفته دیگرانی را هم همراه کند. در ادامه به چند نمونه از این تجربیات که در پی افزایش سواد مالی بودهاند، اشاره میکنیم؛ تلاشهای قابل ستایشی که هرگز نمیتوانند خلاء فقدان آموزش سواد مالی در نهادهایی مانند آموزشوپرورش و صداوسیما را پر کنند.
بانکها بهعنوان پرمخاطبترین نهاد مالی در ایران از سالها پیش تا امروز گاهی اقداماتی برای سواد مالی انجام دادهاند. بانک کشاورزی نخستین بانکی است که در این حوزه بهطور جدی وارد شد و شعبی به نام «بانک کودک» نیز تأسیس کرد، اما متأسفانه به دلایل متعددی توفیق کافی به دست نیاورد. بانک ملت نیز کارگروهی برای کار روی حوزه کودک تشکیل داد. این بانک با راهاندازی «بنیاد ملت» فعالیتهایی را در راستای ایفای نقش مسئولیتهای اجتماعی در حوزه کودک انجام داد.
در میان بانکها، بانک ملی یکی از منسجمترین برنامهها را برای هوش مصنوعی بهخصوص برای کودکان دارد. اپلیکیشن کانون جوانههای بانک ملی ایران؛ «مدرسه اقتصادی» یکی از بخشهای اپلیکیشن «هپ» است که اطلاعات بانکی و اقتصادی را در قالب ویدئو به کودکان و نوجوانان آموزش میدهد. بانک پاسارگاد نیز اپلیکیشنی تحت عنوان «سرزمین کودک پاسارگاد» برای آموزش مفاهیم بانکداری و مدیریت سرمایه، برای کودکان راهاندازی کرده است.
«قلک» نخستین نشریهای است که در آموزش مهارتهای زندگی با سبک زندگی اقتصادی به کودکان فعالیت میکند. ماهنامه «معیشت» نیز دیگر نشریه مکتوبی است که به سواد مالی میپرداخت و البته حدود یک سال است که انتشار آن متوقف شده است. مؤسسات و سازمانهایی که تابهحال تلاشهایی کردهاند تا با برگزاری دورهها و کلاسهایی، عموم مردم را با سواد مالی آشنا کنند نیز بسیار اندک و انگشتشمارند. یکی از آنها شرکت دانشبنیان پارت است که با برنامهای منسجم چند سالی است مشغول این کار است.
سالی که گذشت و آموزشی که رقم نخورد
تب تند ورود به بازار سرمایه، حضور در بازار رمزارزها و البته نوسانات ارزی، هر یک بهگونهای بر میزان و هیجانات و استرس مالی حاکم بر جامعه در یک سال گذشته افزودند. مردم با تصور اینکه ورودشان به بازار سرمایه راهکار یکشبه پولدار شدن و رشد چندبرابری سرمایه اولیه است، وارد این بازار شدند.
اینجا دقیقاً بزنگاهی بود که سطح وسیعی از جامعه صرفاً بهدلیل نداشتن سواد مالی تصوری غیرواقعی برای خود را ترسیم کرده بودند. در این بین آنهایی که پولشان چندبرابر نشد، با قهر از این بازار خارج شدند و آنهایی که سرمایهشان رشد کرد، این بازار را بهترین بازار برای کسب سود معرفی کردند.
یک سال از روشنشدن آتش هیجان بورس گذشت؛ این بازار هم مثل بازار مسکن، طلا و ارز، هیجانات خود را به جامعه منتقل کرد و عایدی مستمری نداشت؛ مگر پرسشهای پیدرپی سرمایهگذاران درباره چرایی نوسانات بورس. گذشته از آن، همهگیری کرونا هم موقعیتی را رقم زد تا تعداد قابل توجهی از کسبوکارها با آسیبهایی مواجه شوند و تعدادی که برآمده از فضای فناوریهای نوین بودند، راه خود را با سرعت بیشتری بپیمایند.
همه این شرایط در سال 13۹۹ دستبهدست هم داده بود تا مسئولان باور کنند سواد مالی تا چه اندازه برای جامعه امروز حیاتی و مهم است، اما حقیقت این است که همچنان هیچ مسئولی این مهم را جدی نگرفته و شاهد هیچ تلاشی برای آموزش و پژوهش در حوزه سواد مالی در یک سالی که گذشت، نبودیم.
جای خالی گسترش سواد مالی در اوج نیاز
بیتکوین و دیگر رمزارزها گرچه بهواسطه ماهیت و هویت خود متولی رسمی و حکومتی در کشورها ندارند، اما این رمزارزهای بیمرز، حداقل حساسیت مردم را نسبت به مفاهیم مالی بیشتر کردند. با این وجود دور از ذهن نیست که سرمایهگذاران و خریداران بیتکوین همچنان درکی از مفهوم سواد مالی نداشته باشند. مفهوم سودآوری و حفظ ارزش پول اصلیترین دلایلی است که سرمایهگذاران آماتور را به حضور در هر بازار سودآوری تشویق میکند و این حضور هیجانزده و سودای یکشبه پولدار شدن ارتباط نزدیکی با جای خالی سواد مالی در ذهن سرمایهگذاران دارد.
آنچه تحولات مالی سال 13۹۹ بر جای گذاشت؛ تعداد قابل توجهی از سرمایهگذاران مالباخته و افسردهای است که تصورشان سودآوری مستمر بورس بود؛ حتی افرادی که در حساب بانکیشان ریال ذخیره کردهاند و همچنان ازدستدادن فرصت خرید بیتکوین را آخرین راه نجات خود میدانند. خلاء سواد مالی مردم را به سمتی سوق داد تا داراییهای خود را از طلا و ملک به نقدینگی تبدیل کرده و وارد بازار سرمایه کنند. ازدسترفتن سرمایه اولیه، ضرر و زیان مکرر و گاهی حتی فروپاشی سیستم مالی افراد نتیجه عدم سواد مالی است.
به نظر میرسد در سال ۱۴۰۰ بیش از آنچه یک سال گذشته شاهد بودیم، نهادهای مالی خود به تعمیق سواد مالی در جامعه منجر شوند. سرمایهگذاران آماتور دچار ضرر و زیان شدهاند و حالا گریزی نیست، مگر یادگیری سواد مالی. خرج و پسانداز، اعتبار و بدهی، کاریابی و درآمد، سرمایهگذاری، مدیریت ریسک و بیمه و تصمیمات مالی قدمبهقدم با پذیرش اهمیت سواد مالی در جامعه اجرا خواهند شد.
گمان میرود سال ۱۴۰۰ نهادهای مالی نقش بیشتری در روند سواد مالی داشته باشند. همین موضوع باعث خواهد شد تا نهادهای مالی بیشتری همچون بورس و رمزارزها به تعمیق سواد مالی در جامعه بیفزایند. این به معنی آموزش مستقیم از طرف نهادهای مالی نیست. در حقیقت سرمایهگذاران آماتور بر اساس تجربیات قبلی خود ناگزیر به یادگیری سواد مالی خواهند شد. انتظار میرود سال ۱۴۰۰ سالی در مسیر تعمیق و گسترش سواد مالی باشد.