پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
دزد کیست؟ / درباره سریال «سرقت پول» که این روزها طرفداران بسیاری در سراسر جهان پیدا کرده است
در صحنهای مشهور از سریال که پروفسور با بازپرس راکل صحبت میکند، میگوید سال ۲۰۱۱ بانک مرکزی اروپا ۱۷۱ میلیارد یورو را بدون پشتوانه به بانکهای اروپایی داده و در سال ۲۰۱۲، ۱۸۵ میلیارد و سال ۲۰۱۳ هم ۱۴۵ میلیارد یورو. اما بانک مرکزی اروپا این اقدام را «تزریق پول» نامیده است، نه دزدی
ماهنامه عصر تراکنش شماره ۳۴ / اواسط سال ۲۰۱۸ که کمپانی نتفلیکس صورت سود و زیانش از فصل اول آن سال را منتشر کرد، اعداد خبرساز بسیاری در آن آمار مشاهده شد؛ رشد سالبهسال ۴۳درصدی درآمد که سریعترین رشد در تاریخ رسانه جاری را ثبت کرد، بیش از هفت میلیون مشترک جدید در سراسر دنیا و تأیید تولید محتوایی برابر با هشت میلیارد دلار آمریکا در سال بعد که به ساخت سریالها، فیلمها، برنامههای بدون فیلمنامه، مستندها و استندآپ کمدی اختصاص داشت.
همچنان که نتفلیکس به گسترش خط تولید سریالهای اورجینال بینالمللی ادامه میداد ـ که از جمله آنها میتوان به درام سیاسی «مکانیسم» ساخته «ژوزه پادیلا»، کارگردان «نارکوس»، اشاره کرد ـ خبر آمد که درام اسپانیایی «سرقت پول» پربینندهترین سریال غیرانگلیسیزبان نتفلیکس نام گرفته است.
از سلبریتیها تا بلا چاو
سریال «سرقت پول» با عنوان اصلی «خانه کاغذی» ساخته «الکس پینا» است که ماجرای دو سرقت از پیش طراحیشده به رهبری «پروفسور» را از ضرابخانه سلطنتی اسپانیا و بانک مرکزی این کشور روایت میکند. نتفلیکس سریال کوتاه ۱۵قسمتی را که ابتدا در سال ۲۰۱۷ روی آنتن شبکه تلویزیونی 3 Antena اسپانیا رفت، خریداری کرد و آنها را به ۲۲ قسمت کوتاهتر تبدیل کرد و از اواخر همان سال در پلتفرم اینترنتیاش در دسترس قرار داد.
حالا چهارمین فصل این سریال را از سوم آوریل ۲۰۲۰ در هشت قسمت منتشر کرده که پربینندهترین سریال جهان نام گرفته و سریالهای محبوبی مثل «بازی تاجوتخت»، «مردگان متحرک»، «بروکلین نُه ـ نُه» و «وستورلد» را پشت سر گذاشته است. سریال «سرقت پول» مورد تحسین جشنوارههای تلویزیونی از جمله جوایز امی نیز قرار گرفته و برای پیرنگ پیچیده، به تصویر کشیدن روابط میان شخصیتها، کارگردانی و تلاش برای احیای تلویزیون اسپانیاییزبان در سراسر جهان از دستاندرکاران آن تقدیر شده است.
این سریال چنان محبوبیتی کسب کرده که مردم و بهخصوص سلبریتیها لباسهای قرمز و ماسکهای سالوادور دالی را که از نشانههای اصلی اعضای گروه پروفسور است، میپوشند. از طرفی گنجاندن ترانه ایتالیایی «بلا چاو» (به معنای خداحافظ زیبا) در فصل اول سریال، این ترانه اعتراضی را بر سر زبانها انداخت. بلا چاو در زمان جنگ جهانی دوم برای پارتیزانها و مخالفان فاشیسم در ایتالیا به نماد مبارزات آزادیخواهانه تبدیل شد. در «سرقت پول» نیز زمانی که نخستین امید سارقان برای فرار همراه با پول جان میگیرد، آنها این ترانه را میخوانند. از همان زمان بود که این ترانه به نماد پیروزی در بحبوحه بحران و شورش بدل شد.
ژانرشناسی سرقت پول
اما داستان فصل اول سریال از این قرار است که مردی مرموز به نام «پروفسور» گروهی هشتنفره را جمع میکند. پروفسور رهبر و مغز متفکر این گروه است. اعضای گروه برای حفظ امنیتشان نام مستعار انتخاب میکنند که اسم یکی از شهرهای دنیاست (توکیو، مسکو، برلین، دنور، ریو، اسلو و…). پروفسور نقشه سرقت از ضرابخانه سلطنتی اسپانیا را طراحی میکند و قصد دارد دو میلیارد و ۴۰۰ میلیون یورو پول نقد از آنجا خارج کند. طی این عملیات ۶۷ نفر را به گروگان میگیرند و مجبور میشوند برای چاپ این مبلغ ۱۱ روز در ضرابخانه بمانند. در همین حین نیز با نیروهای پلیس مذاکره میکنند. در فصل سوم سریال این گروه برای سرقت طلا به بانک مرکزی اسپانیا میروند و… .
از طرفی از وارد کردن سلیقههای بینالمللی به اثر جلوگیری کردند که همین موضوع کمک کرده تا از سریالهای آمریکایی روز فاصله بگیرد و آگاهی بینالمللی را از هیجانات و احساسات اسپانیاییها افزایش دهد. به تصویر کشیدن احساسات و هیجانات شخصیتها، میزان اضطرابی را که سریال جنایی به بیننده انتقال میدهد، متعادل میکند. از طرفی گنجاندن عناصر کمیک در سریال به متعادلکردن هراسی که ژانر سرقت به دل بیننده میاندازد، کمک میکند.
رابینهود زمانه
داستان سریال «سرقت پول» پس از بحران اقتصادی سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ روی میدهد و از نظر منتقدان این سریال تمثیلی است از شورش علیه کاپیتالیسم. منتقد نشریه «گلوب اند میل» این سریال را «توطئهگرانه» میداند، چون «از سرقتی به نفع مردم سخن میگوید؛ سرقتی که انتقام علیه دولت است». همچنین منتقد نشریه فرانسوی «لوموند» میگوید صحنههایی که پروفسور در تولدو به اعضای گروهش درس میدهد، بر این موضوع تاکید دارد که مردم چطور باید راهحلی برای زندگی در دستگاه کاپیتالیسم پرعیب و ایراد پیدا کنند.
از طرفی قیاس این گروه با رابینهود که از ثروتمندان میدزدید و به فقرا میداد، مورد توجه منتقدان قرار گرفته است. «خاویر زورو»، منتقد روزنامه آنلاین اسپانیاییزبان «آل اسپانول» این قیاس ارتباطگرفتن بیننده با داستان سریال را آسانتر کرده؛ هنگامی که مینویسد جامعه مدرن از بانکها و سیاست به ستوه آمده و همچنین زمانی که «پائولین باک» در مجله سیاسی ـ فرهنگی «نیو استیتمنت» چاپ لندن، مینویسد در این سریال دیگر از ثروتمندان دزدی نمیشود؛ بلکه ریشهشان خشکانده میشود.
اما بحث اقتصادی فیلم که برخی منتقدان به آن پرداختهاند، به فصل سوم و سرقت طلا از بانک مرکزی اروپا مربوط میشود. گروه سارقان به رهبری پروفسور پس از سرقت از «مبلغی که برای تزریق به نقدینگی» در نظر گرفته شده بود، حالا قصد دارند با سرقت طلا از بانک مرکزی اسپانیا، سیستم مالی این کشور را بیثبات کنند، اما آیا چنین اتفاقاتی در واقعیت امکان دارد؟
تسهیل کمی
در صحنهای مشهور از سریال که پروفسور با بازپرس راکل صحبت میکند، میگوید سال ۲۰۱۱ بانک مرکزی اروپا ۱۷۱ میلیارد یورو را بدون پشتوانه به بانکهای اروپایی داده و در سال ۲۰۱۲، ۱۸۵ میلیارد و سال ۲۰۱۳ هم ۱۴۵ میلیارد یورو، اما بانک مرکزی اروپا این اقدام را «تزریق پول» نامیده است، نه دزدی. از نظر پروفسور این مبالغ «از منابع نامشخصی برداشت شدند». بدتر از آن این است که میلیاردها یورو به بانکها داده شده، اما بهصورت وامهای شخصی یا تجاری وارد اقتصاد واقعی نشده است. حالا هم پروفسور و گروه سارقان قصد دارند پولی را که میخواهند به سرقت ببرند، مستقیماً وارد اقتصاد واقعی کنند.
گفتههای پروفسور تا حدودی درست است؛ غیر از اینکه بانک مرکزی اروپا خودش چاپخانه پول ندارد. البته در جامعه دیجیتالی که نقدینگیاش آسیب دیده، وجود این تجهیزات لزومی ندارد. پس از بحران سال 2008، بانک مرکزی اروپا و فدرالرزرو کمپینی برای خرید اوراق قرضه دولتی از بانکها راه انداختند. این مساله در اقتصاد با عنوان «تسهیل کمی» شناخته میشود. این سیاست پولی شامل تبادل اوراق بهادار با مطالبات قابل وصول به یورو میشود. در نتیجه بانکها با صف طویل مطالبات قابل وصول به یورو مواجه میشوند. مشخص است که این مطالبات بهصورت نقد پرداخت نمیشوند و همچنین تمام مبلغی که از منابع نامشخصی برداشت شدند، به کمپانیها و افراد، وام داده نشده است. پس این مبلغ کجا رفته است؟
ماجرا از این قرار است که بخشی از آن را در بازار بورس سرمایهگذاری کردند و بخش دیگری را دوباره بهصورت سپرده به بانک مرکزی سپردند تا بهره آن پول را بگیرند. بله درست خواندید؛ پولی که از بانکهای مرکزی برای کمک به بانکهای تجاری در نظر گرفته شد در نهایت بهمنظور ایجاد بهره به خزانههای بانکهای مرکزی بازگشت.
اما در سریال، پروفسور و دارودستهاش، دو میلیارد و 400 میلیون یورو اسکناس چاپ میکنند و به این شکل سازنده سریال سرقت آنها را کماهمیت جلوه میدهد؛ چراکه از زمان بحران اقتصادی اروپا بانک مرکزی سه تریلیارد یورو (عدد سه با دوازده صفر) چاپ کرده است. یعنی دو هزار برابر پولی که شخصیتهای سریال در نظر داشتند سرقت کنند. آیا میدانید از زمان بحران اقتصادی اروپا، بانک مرکزی چه مقدار پول چاپ کرده است؟ جواب این سؤال سه تریلیارد است.
رضا قربانی سردبیر ماهنامه عصر تراکنش نیز یادداشت کوتاهی درباره سریال سرقت پول نوشته که در ادامه میخوانید.
پول یعنی کاغذی که دولت میگوید ارزش دارد
در آخرین اپیزود فصل دوم سریال سرقت پول پروفسور، در حالی که دستهایش بسته است، به راکل، افسر پلیس چیزی درباره پولهای فیات میگوید. او تلاش میکند با نشاندادن یک ۵۰۰ دلاری ثابت کند که پشت این کاغذ هیچ چیزی وجود ندارد. در واقع ۵۰۰ دلاری یک کاغذ رنگی است که دولتها میگویند ارزشمند است و همه هم این واقعیت را قبول کردهاند که ارزشمند است. سریال حول این فلسفه ساخته شده که چیزی که ما آن را ارزشمند میدانیم، ارزش خاصی ندارد. در واقع پول چیزی است که ارزش خود را از دولتها میگیرد و تا زمانی ارزشمند است که دولتها آن را ارزشمند میدانند. متاسفانه مشکل پول خود پول است و ما برای اندازهگیری ارزش خود پول هم از پول استفاده میکنیم.
دولتها پول چاپ میکنند و این به خودی خود ایرادی ندارد. سوالی که سریال مطرح میکند این است که آیا فقط دولتها میتوانند پول چاپ کنند؟ چرا مردم اجازه ندارند برای خودشان پول چاپ کنند؟ البته سریال در همین سطح است و نباید انتظار عمق از آن داشت.
سریال سرقت پول مانند اغلب سریالها و فیلمهای اسپانیایی از سانتیمانتالیسم زیاد رنج میبرد و قطعاً ممکن است بسیاری، از این سریال و هیجانی که اطراف آن شکل گرفته، استقبال نکنند. قطعاً این سریالی نیست که جزء سریالهای ماندگار باشد، ولی این سریال توانسته در سطح عامه مردم مفاهیمی را مطرح کند که تا امروز کمتر کسی به آنها توجه کرده است. سریال حول این فلسفه از هر چیزی که توانسته، کمک گرفته است. شاید مهمترین چیزی که سریال از آن بهرهبرداری کرده، حس و حال خوبی است که از ترانه «بلا چاو» گرفته است. شوها و نمایشهایی که تهیهکنندگان سریال در سراسر دنیا راه انداختهاند و برنامههایی که با ترانه بلا چاو اجرا میشوند، همه نشان میدهند که با سریال پرسروصدایی روبهرو هستیم. منتها اینها برای من مهم نیست. چیزی که در این سریال برای من جذاب است، فکر کردن به ایدههای جدید است.
اینجا ما با یک دزدی معمولی مواجه نیستیم. در فیلمها و سریالهای قبلی که در آنها دزدی پول وجود داشته، مکگافین ماجرا دزدیدن پول از بانک یا هر جایی بوده که پول داشته است. مثلاً در فیلم مخمصه که حالا دیگر به فیلم کالت این ژانر تبدیل شده است، پولها از ماشین حمل پول دزدیده میشود؛ در واقع از بانک و دولت که این پولها را چاپ کردهاند.
ولی این بار پول توسط همان دستگاههایی چاپ میشود که پولهای رسمی و قانونی چاپ میشوند. آیا این ایراد دارد؟ چه کسی و طبق چه پروتکلی تعیین میکند که این دستگاهها کار کنند؟ آیا چاپ پول یک جور دزدی نیست؟
سریال به این سؤالات پاسخ نمیدهد و فقط آنها را طرح میکند؛ سوالاتی که برای مردم عادی احتمالاً تازگی دارد.