پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
چرا وضعیت اقتصادی به اینجا رسیده است؟
تیمور رحمانی؛ هیئتعلمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران / اقتصاد ایران در شرایطی قرارگرفته است که هیچ ایرانی وطندوستی نمیتواند نگرانی خود را پنهان کند، چه برسد به اینکه از دشواری اقتصادی کشور به دلیل نوع بینش سیاسی خود احساس خشنودی کند؛ چراکه بیشترین درد و رنج مشکلات اقتصادی را همواره اقشار متوسط به پایین متحمل میشوند. در این شرایط دشوار اقتصادی، بهطور مشخص بسیاری میپرسند چرا وضعیت اقتصادی به اینجا رسیده است؟
مگر در دولتهای یازدهم و دوازدهم جمعی از اقتصاددانان مطرح کشور مشغول مشاوره و سیاستگذاری نبودهاند که چنین شده است؟ اگر نتیجه علم اقتصاد (بهطور مشخص علم اقتصاد متعارف) آن چیزی است که در عمل رخداده است، پس علم اقتصاد چه کاربردی دارد؟
اگر نتیجه بهکارگیری علم اقتصاد آنچه است که بیثباتی اخیر اقتصاد کلان آن را به تصویر میکشد آیا زمان آن فرانرسیده است که اصطلاحاً سراغ تغییر پارادایم فکری خود درزمینهٔ علم اقتصاد و سیاستگذاری برویم (هرچند من شخصاً معنی پاردایم را خوب متوجه نمیشوم)؟
در کنار پرسشهایی ازایندست، مطالب دیگری نیز مطرح میشود که شاید مهمترین آنها این است که چون اقتصاددانان مطرح و درگیر در مشاوره و سیاستگذاری در طول حدود ۵ سال گذشته نماینده لیبرالیسم اقتصادی هستند، بهکارگیری تفکر لیبرالیسم اقتصادی چنین بلایی بر سر کشور آورده است.
بدون آنکه قصد دفاع از یا نقد اقتصاددانان و مسئولان اقتصادی کشور را داشته باشم و بدون آنکه به خودم اجازه بدهم کسی را نماینده لیبرالیسم اقتصادی یا هر ایسم دیگری بدانم (که مرا یاد ایسمهای فراوان گروههای چپ در اوایل انقلاب میاندازد که در هر گفتار و نوشتار خود انبوهی از این ایسمها را به کار میبردند بدون آنکه معنی آن را بدانند) که زیاد بامعنی آنها آشنا نیستم و الحمدالله جزو هیچ ایسمی نیستم، ادعا میکنم که دشواریهای اقتصادی پدید آمده بهویژه در ماههای اخیر بههیچوجه بیانگر اشکال در علم اقتصاد نیست و آنچه رخداده است را نمیتوان به علم اقتصاد نسبت داد (ضمن اینکه میپذیرم که علم اقتصاد کامل نیست، بلکه در حال تکامل است و حتماً به توضیح کامل از همه پدیدهها دست نیافته است).
البته این را هم میدانم که تصمیمات اقتصادی نهتنها در ایران بلکه حتی در کشورهای توسعهیافته در محیط سیاسی و طی یک فرآیند سیاسی شکل میگیرد و هیچ ضرورتی ندارد که مسئولان اقتصادی دولت به تمام و کمال از علم اقتصاد برای تصمیمگیری بهره برده باشند؛ بنابراین آنچه رخداده است یا میتواند انعکاس فرآیند تصمیمگیری و تصمیمسازی موجود در کشور باشد که منجر به اقداماتی متفاوت ازنظر اقتصاددانان درگیر در نظام تصمیمگیری و اجرایی کشور شده است و بنابراین آنها بری از نقد هستند یا اینکه به خاطر عدم درک و شناخت دقیق پدیدههای اقتصادی جدید (مانند همزمانی بیثباتی مالی و برنامه کاهش تورم) رخداده باشد که بهطور طبیعی برنامهریزیشده و تعمدی نبوده است.
بااینحال، میتوان مواردی را برشمرد که آنچه بهعنوان تصمیم اتخاذ و اجرایی شده بیانگر توصیه علم اقتصاد نبوده است (البته یادآوری این نکته نیز ضروری است که انصاف حکم میکند بخشی بااهمیت از تلاطمهای اخیر در محیط اقتصاد کلان را هم ناشی از اعمال تحریمها و محدودیتها بدانیم که هیچ برنامه اقتصادی برای خنثی کردن کامل آن وجود ندارد و تقصیری متوجه مسئولان و تصمیم گیران نیست).
با توجه به مقدمه فوق، در اینجا صرفاً به مواردی اشاره میشود که بیثباتی اخیر در بازارها را شکل داده است و قابل نسبت دادن به نقص علم اقتصاد و ناسودمندی آن نیست و از موارد متعدد فراوان دیگر که بیانگر عدم انطباق تصمیمات اتخاذشده با تحلیل علم اقتصاد حکایت دارد، صرفنظر میکنیم.
- هنگامیکه نشانههای بیثباتی بانکی بروز مینماید و نا ترازی در ترازنامه بانکها و موسسات اعتباری بروز میکند، رقابت و جنگ قیمتی آنها روی نرخ سود دارای پیامدهای خارجی منفی برای اقتصاد است و بر اساس تحلیل علم اقتصاد لازم است با سیاستگذاری و تشدید نظارت، مانع ایجاد آن پیامدهای خارجی منفی شد.
کدام قسمت علم اقتصاد گفته است که در چنین شرایطی صرفاً چون تورم در حال کاهش است نگرانی نباید داشت و اقدام بسیار جدی انجام نداد تا مشکلات کنونی را که بهطور چشمگیری ناشی از این بیثباتی مالی است، به علم اقتصاد نسبت دهیم. - هنگامیکه تنگنای مالی و اعتباری و رکود در اقتصاد وجود دارد و نرخ سود بسیار بالا است، ضروری است که اقداماتی برای کاهش نرخ سود انجام داد و اگر همزمان که نرخ تورم در حال کاهش است، نرخ سود در حال افزایش است، حتماً علامت آشکاری از یک دشواری بزرگ است که باید اقدامی برای آن انجام داد.
کدام قسمت علم اقتصاد گفته است که در چنین شرایطی باید اوراق بدهی کوتاهمدت با نرخ سود بالا منتشر کرد و تازه ادعا شود که این به کاهش نرخ سود کمک میکند تا بر اساس آن به نکوهش علم اقتصاد پرداخت. - هنگامیکه کشوری یک برنامه کاهش و کنترل تورم را بهطورجدی در دستور کار قرار میدهد، لازم است که علاوه بر کنترل کمیتهای پولی سیاست مالی نیز انقباضی شود.
کدام قسمت علم اقتصاد گفته است در شرایطی که دولتی سعی دارد باسیاست پولی انقباضی و بهطور مشخص کنترل پایه پولی، نرخ تورم را بهشدت کاهش دهد، هزینههای اسمی دولت رشدی بیشتر از سایر متغیرهای اسمی اقتصاد داشته باشد و در این زمینه نهتنها به توصیه علم اقتصاد توجه نشود؛ بلکه به توصیه حضرت سعدی، نیز که فرمود «چو دخلت نیست خرج آهستهتر کن که میگویند ملاحان سرودی، اگر باران به کوهستان نبارد، به سالی دجله گردد خشکرودی» هم توجه نشود تا بر اساس آن به نکوهش علم اقتصاد پرداخت. - هنگامیکه از ابزار نرخ سود بهعنوان ابزار سیاست پولی استفاده نمیشود و بهجای آن سعی میشود پایه پولی کنترل شود، شرط توفیق در کنترل تورم آن است که رشد تمامی کمیتهای پولی شامل پایه پولی، حجم پول و حجم نقدینگی کاسته شود.
اگر سیاستگذار نتواند با اقدامات سیاستی خود حجم نقدینگی را کنترل کند، نهایتاً نخواهد توانست پایه پولی را هم کنترل کند و بنابراین همان بهتر که به کنترل شدید پایه پولی هم نپردازد. درواقع، نمیتوان بدون کنترل نقدینگی به تداوم کنترل پایه پولی نیز پرداخت درحالیکه عکس آن امکانپذیر است.
کدام قسمت علم اقتصاد گفته است که اگر رشد بالای نقدینگی تداوم یافت، اگر ما صرفاً رشد پایه پولی را کاهش دهیم به کنترل پایدار تورم دست خواهیم یافت تا بر اساس آن به سرزنش علم اقتصاد بپردازیم. - هنگامیکه عوامل بنیانی، افزایش قیمتها را اجتنابناپذیر نمایند، آن افزایش رخ خواهد داد. با توجه به اینکه قیمت طلا جهانی است و قیمت آن به ریال بر اساس نرخ ارز تعیین میشود، اگر انتظار افزایش نرخ ارز وجود داشته باشد پس انتظار افزایش قیمت طلا هم وجود دارد و چون ما قادر به تغییر قیمت جهانی طلا نیستیم با فروش تمام طلای موجود در کشور (شامل طلای بانک مرکزی و بانکها و خانوارها) نیز قادر به کنترل قیمت طلا نخواهیم بود.
کدام قسمت علم اقتصاد گفته است که در چنین شرایطی دولت باید طلا بفروشد و دارایی باارزش خود را از دست بدهد تا بر اساس آن به انتقاد از علم اقتصاد بپردازیم.
اینها موارد معدودی از تصمیمات و اقدامات اجرایی است که انجامشده است و نمیتوان آنها را توصیه علم اقتصاد دانست تا بر اساس آن به نکوهش علم اقتصاد پرداخت و آن را علمی ناسودمند تلقی کرد.
این موضوع ازآنجهت اهمیت دارد که ما در آینده نیز با دشواریهایی روبهرو خواهیم بود که بدون بهکارگیری علم اقتصاد نهتنها قادر به حل آنها نخواهیم بود؛ بلکه میتواند وضعیت را وخیمتر کند.
علم نعمت خدا است و بهکارگیری آن سپاسگزاری از خداوند است و اگر ما از علم اقتصاد بهره نبردهایم، بیانگر ناسودمندی علم اقتصاد نیست؛ بلکه بیانگر تزئینی دانستن علم اقتصاد در جلسات و بیانگر استفاده نکردن از تجربههای گذشته عدم بهکارگیری علم اقتصاد در حل مشکلات است.
اگر میخواهیم بدانیم چگونه در مورد معضلی به نام تورم (که دیگر در سطح جهانی بهعنوان یک مشکل دیده نمیشود چون متوسط نرخ تورم جهانی در حال حاضر حدود 3/5 درصد است) اشتباهات دستگاه تصمیمگیری تکرار میشود، خواننده را به مطالعه کتاب «پول و بانک» استاد گرانقدر دکتر باقر قدیری اصلی چاپ ۱۳۷۶ دانشگاه تهران ارجاع میدهم که فصلی از آن را با استفاده از بریده جراید و روزنامهها به نحوه واکنش دولتها و سیاستگذاران به افزایش قیمتها از زمان ناصرالدینشاه (که هنوز علم اقتصاد و توصیه آن برای کنترل تورم شکل نگرفته بود) تا سال ۱۳۷۵ اختصاص داده است و شباهت شگفتانگیز این واکنشها و البته بیفایده بودن همه آنها را نشان داده است.
البته اگر آن استاد، کتاب خود را امروز بازنگری میکرد، حتماً موارد دو دهه اخیر را نیز به کلکسیون واکنش تکراری دولتها به افزایش قیمتها اضافه میکرد که به جذابیت آن فصل میافزود.
منبع: دنیای اقتصاد
مقاله جالبی بود
کاش قیمت دلار زودتر تثبیت می شد و هم مردم و هم صرافی ها از این استرس در می اومدند