پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
نگاهی به زندگی ابوالحسن ابتهاج و مهدی سمیعی که از مهمترین چهرههای بانکداری ایران بودهاند
ماهنامه عصر تراکنش / مانند هر رابطهای رابطه ابوالحسن ابتهاج و مهدی سمیعی، هر دو از کنشگران سرشناس بانکی و روسای بانک ملی پیش از انقلاب اسلامی ایران، پر از فرازونشیب بود. آنها هر دو از مهمترین شخصیتهای تاریخ اقتصاد ایراناند، اما همیشه رابطه آنها رابطهای مبتنی بر همنظری نبود.
درست در دورانی که ابوالحسن ابتهاج رئیس بانک ملی بود، یعنی دهه ۱۳۲۰ شمسی، مهدی سمیعی تازه در حال پیمودن راههای ترقی بود و در آن دوران عضو اتحادیه کارمندان بانک ملی بود. سمیعی یکی از فعالترین اعضای این اتحادیه بود و رویکردها و مواضع او اصلاً به مذاق ابتهاج خوش نمیآمد. همین مساله باعث شد تا ابتهاج، سمیعی را به معاونت بانکی در شهر زاهدان تبعید کند.
با وجود اینکه آغاز رابطه این دو به هیچ شکل آغاز دوستانه و خوشایندی نبود، اما مانند بسیاری از فیلمهای سینمایی پایان خوشی داشت. در واقع، تبعید سمیعی از او شخصیت تازهای ساخت که آماده میشد دوران تازهای را در نظام بانکداری کشور آغاز کند. ابتهاج که پس از بازگشت سمیعی از تبعید، شناخت دقیقتری از او پیدا کرده بود، در ماجرای معاون شدن سمیعی در بانک ملی کمک فراوانی به او کرد.
همین موضوع راه را برای پیشرفتهای آتی سمیعی باز کرد و در نتیجه او تنها فردی شد که پیش از انقلاب دو بار به ریاست بانک ملی ایران رسیده است. مبارزه با فساد اداری، بهروز کردن سیستمهای بانکداری، سلامت در کار، صراحت لهجه، آرامش و… بخشی از صفات مشترک ابتهاج و سمیعیاند. این شباهتها آنقدر زیاد است که سمیعی در جایی ابتهاج را الگوی خود نامیده است.
ابوالحسن ابتهاج
ابوالحسن ابتهاج در ۸ آذرماه ۱۲۷۸ در رشت به دنیا آمد. پدرش، ابتهاجالملک، اهل ده گرکان در نزدیکی تفرش و مادرش فاطمه، اهل رشت بودند. ابتهاج تحصیلات ابتدایی را در مدرسه رشدیه رشت گذراند؛ سپس بههمراه برادرش، غلامحسینخان به تهران رفتند و در مدرسه تربیت به تحصیل پرداختند. او در ۱۲ سالگی با برادرش به بندر انزلی رفت و بعد از آن از بادکوبه با کشتی به سمت پاریس حرکت کرد. پس از دو سال اقامت در پاریس و یادگیری زبان فرانسه به سوریه رفت و در کالج پروتستان در بیروت مشغول تحصیل شد.
ابتهاج و برادرش برای تعطیلات تابستان به ایران آمدند. در همان زمان جنگ جهانی اول آغاز شده بود و راههای خروج از کشور همگی مسدود بودند. در سال ۱۲۹۸ در رشت به پیشنهاد فرمانده قوای انگلیسی کار ترجمه برای نیروهای انگلیسی انجام میداد. پس از آن در بندر انزلی، دستیار مصطفی میرزا، حاکم وقت آنجا شد و کار او صدور جواز برای عبور ترکمنهایی بود که به مشهد میرفتند. از آنجایی که به این کار علاقهای نداشت، آن را رها کرد و مترجمی دستهای از نیروهای انگلیسیزبان را بر عهده گرفت و بههمراه آنها به بندر گز رفت.
در سال ۱۲۹۹ به رشت رفت و سپس دوباره به تهران آمد. او و برادرش مدتی در گراند هتل لالهزار زندگی کردند تا اینکه به استخدام بانک شاهی درآمد. در سال ۱۳۰۱ به شعبه رشت بانک شاهی منتقل شد و در سال ۱۳۰۳ بار دیگر به تهران آمد و بهعنوان مترجم کل در روابط بین بانک شاهی، مقامات دولتی و افراد سرشناس ایران، مشغول به کار شد. پس از مدتی بهعنوان معاون بازرس کل در این بانک منصوب شد و مسئولیت امور حقوقی و قضایی بانک را بر عهده گرفت. در تابستان ۱۳۱۰ بانک شاهی ابتهاج را بهعنوان مأمور وصول مطالبات منصوب کرد.
ابتهاج در تابستان ۱۳۱۵ از بانک شاهی استعفا داد. بعد از آن به مدت یک سال با سمت کمیسر و بازرس بانک فلاحتی ایران به استخدام وزارت مالیه درآمد. پس از مدتی به پیشنهاد رئیس اداره کل تجارت، حسین علا، همکاری با این اداره را آغاز کرد.
او مدعی بود تا زمانی که برای اداره کشور نقشهای نداشته باشیم، وضع مملکت اصلاح نخواهد شد. ابتهاج با کمک حسین علا ضرورت برنامه اقتصادی را به رضاشاه منتقل کرد و با موافقت او در فروردین ۱۳۱۶، شورای اقتصاد تأسیس شد و ابتهاج به ریاست دبیرخانه این شورا انتخاب شد.
بهمنماه ۱۳۱۶ ابتهاج بهعنوان معاون بانک ملی منصوب شد. در سال ۱۳۱۹ با حفظ سمت بهعنوان کفیل انجمن تربیتبدنی تعیین شد.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
از اقدامات ابتهاج در بانک ملی
در اسفند ۱۳۲۷ به پیشنهاد ابتهاج، هیئت وزیران مصوبهای صادر کرد که بهموجب آن، بانکهای خارجی مستقر در ایران (بانک شاهی و بانک ایران و روس) موظف شدند معادل حداقل ۵۵ درصد از سپردههای دیداری خود را بدون بهره، نزد بانک ملی بگذارند. همچنین در این مصوبه پیشبینی شده بود که در صورت لزوم، صد درصد موجودیهای این دو بانک به بانک ملی سپرده شود. با کشمکش فراوان هم بانک شاهی و هم بانک ایران و روس این مصوبه را پذیرفتند.
[/mks_pullquote]
در سال ۱۳۲۱ ابتهاج مذاکراتی با آیلیف (مستشار اقتصادی سفارت و نماینده وزارت دارایی انگلیس در ایران) انجام داد و او را متقاعد کرد که دولت انگلیس، بابت بدهیهایش به ایران، هر سه ماه، ۶۰ درصد طلا به ایران تحویل دهد و ۴۰ درصد باقیمانده را بهصورت لیرهای بپردازد که در مقابل طلا تضمینشده باشد. ابتهاج در آبانماه همان سال به دولت قوام پیشنهاد کرد لایحهای را به تصویب مجلس برسانند که بهموجب آن، نشر اسکناس ایران بدون محدودیت مجاز باشد؛ بهشرط آنکه در مقابل آن، ۶۰ درصد طلا و ۴۰ درصد ارز تضمینشده با طلا، تحویل بانک ملی ایران شود.
ابتهاج در پنجم دیماه ۱۳۲۱ به صندلی ریاست بانک ملی ایران رسید. او با مسئولیت خود از خرداد ۱۳۲۳، فروش دلار توسط بانک ملی را محدود به ورود کالا و احتیاجات محصلان ایرانی در آمریکا کرد و از بانک شاهی خواست که از روش بانک ملی متابعت کند. در اردیبهشت ۱۳۲۳ ابتهاج در مجمع عمومی صاحبان سهام، پیشنهاد کرد که نیمی از منافع حاصل از فروش طلا و نقره به حساب دولت واریز شود. ابوالقاسم فروهر (وزیر دارایی) و منصورالسلطنه عدل (وزیر دادگستری) هم از پیشنهاد او حمایت کردند.
یکی دیگر از کارهای او که سود فراوانی نصیب بانک ملی کرد، این بود که موفق شد طی مذاکراتی با آیلیف، طلاهای ایران را که در آفریقای جنوبی نگهداری میشد، وارد کشور کند.
ابتهاج در ۲۹ خرداد ۱۳۲۳ بهعنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران برای شرکت در کنفرانس برتن وودز، به آمریکا رفت. این کنفرانس برای تهیه و تصویب اساسنامه بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول تشکیل میشد و او طی یک سخنرانی در آخرین جلسه از کمیسیون صندوق بینالمللی پول، نسبت به تعیین سهمیه ۱۰ میلیون دلاری برای ایرانیان اعتراض کرد.
ابتهاج اقداماتی برای بهبود وضع کارمندان بانک ملی انجام داد. در این بانک نانوایی ساخت و با خرید آرد به قیمت دولتی، نان را با تخفیف بین کارمندانش تقسیم میکرد. اجناس دیگری مانند روغن و حبوبات را نیز بهصورت عمده از بازار میخرید و با تخفیف بین کارمندان تقسیم میکرد. همچنین برای بیمارستان بانک، پزشکهای خبره، داروها و اتاقهایی را بهصورت رایگان برای کارمندان مهیا میکرد.
در اسفند ۱۳۲۷ به پیشنهاد ابتهاج، هیئت وزیران مصوبهای صادر کرد که بهموجب آن، بانکهای خارجی مستقر در ایران (بانک شاهی و بانک ایران و روس) موظف شدند معادل حداقل ۵۵ درصد از سپردههای دیداری خود را بدون بهره، نزد بانک ملی بگذارند. همچنین در این مصوبه پیشبینی شده بود که در صورت لزوم، صد درصد موجودیهای این دو بانک به بانک ملی سپرده شود. با کشمکش فراوان هم بانک شاهی و هم بانک ایران و روس این مصوبه را پذیرفتند.
در ۲۷ تیر ۱۳۲۹ ابتهاج با خبرگزاری آسوشیتدپرس مصاحبهای انجام داد و در آن عنوان کرد که ایران خواستار سهم بیشتری از منافع ملی شرکت نفت ایران و انگلیس است؛ ولی او در همان روز از ریاست بانک ملی برکنار شد.
در شهریور ۱۳۲۷ بهعنوان سفیر ایران در پاریس منصوب شد و همچنین چون ایران در اسپانیا و پرتغال نمایندگان دائمی نداشت، ابتهاج نماینده سیاسی ایران در آن دو کشور شد.
در سال ۱۳۳۳ به ریاست سازمان برنامه منصوب شد و در توسعه عمرانی نقش مهمی در ایران ایفا کرد. ابتهاج در ۹ فروردینماه ۱۳۳۵، برای ساختن دز و انجام طرح نیشکر قراردادی با شرکت آمریکایی عمران و منابع امضا کرد. او برای تأمین اعتبار موافقت مسئولان بانک جهانی را برای گرفتن ۷۵ میلیون دلار وام به دست آورد.
صراحت کلام ابتهاج باعث شده بود که در برخورد با همه حتی محمدرضا شاه قاطع و جسورانه برخورد کند و در اواخر سال ۱۳۳۷ نخستوزیر وقت (اقبال) لایحهای در مجلس به تصویب رساند که بر اساس آن، تمامی اختیارات مدیرعامل سازمان برنامه به نخستوزیر منتقل میشد. ابتهاج بعد از برکناری از سازمان برنامه به فکر تأسیس بانک افتاد. با مشورت با اطرافیان و پس از ملاقات با یوجین بلاک (رئیس بانک جهانی) در تصمیم خود مصمم شد و در سال ۱۳۳۸ سرانجام بانک «ایرانیان» را راهاندازی کرد.
در سال ۱۳۴۱ رئیس بانک جهانی از او دعوت کرد تا از طرف این بانک به الجزایر سفر کند تا دولت آن کشور را در برنامههای عمرانی راهنمایی کند.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
پایان غریبانه ابتهاج
ابتهاج در اردیبهشت ۱۳۵۷ برای معالجه چشم با همسرش به فرانسه رفتند؛ سفری که بازگشتی به ایران بههمراه نداشت. مدتی در شهر کان فرانسه اقامت داشت و سپس به لندن رفت. او در ۹۰ سالگی قسمتی از خاطرات خود را به زبان فارسی (انتشارات علمی) منتشر کرد و در سال ۱۳۷۸ دور از خانه درگذشت.
[/mks_pullquote]
در سال ۱۳۵۳ با جذب مشارکت شرکت بیمه آمریکایی «آمریکن اینترنشنال گروپ»، به تأسیس شرکت سهامی بیمه بینالمللی ایران و آمریکا در ایران اقدام کرد.
ابوالحسن ابتهاج از معدود مدیران بوروکراسی کشور بود که در دوره پهلوی توانست از توان خود برای پیشرفت کشور از طریق سازمان برنامه استفاده کند.
مهدی سمیعی
مهدی سمیعی در سال ۱۲۹۷ در رشت به دنیا آمد. پدرش ابراهیم نبیل سمیعی، گیلک و نوه ادیبالسلطنه (حسین سمیعی)، شخصیت ادیب و سیاستمداری بود که هم در دوران قاجار و هم در سالهای اولیه سلطنت رضاشاه در سیاست و فرهنگ ایران نقش داشت.
سمیعی دوره دبیرستان را در تهران و در مدرسه شرف که کانون توجه نخبگان سیاسی، اجتماعی و ادبی پایتخت بود، سپری کرد. بعد از دیپلم، در امتحان ورودی بانک ملی شرکت کرد و نفر چهارم شد. بانک ملی ۱۲ نفر را برای تحصیل رشته حسابداری به انگلستان فرستاد که مهدی سمیعی یکی از آنها بود. او در سال ۱۳۱۴ همراه با گروهی از ایرانیان که در امتحان هوش و استعداد برگزیده شده بودند، برای ادامه تحصیل راهی ولز شد. سمیعی در بازگشت به ایران در بانک ملی مشغول به کار شد؛ زیرا به گفته ابتهاج به خرج بانک ملی به خارج فرستاده شده بود.
او زمانی که عضو اتحادیه کارمندان بانک ملی بود؛ در دهه ۱۳۲۰ توسط ابوالحسن ابتهاج به زاهدان تبعید شد و در آن شهر پست معاونت بانک ملی را بر عهده داشت. سمیعی در زاهدان هم بیکار ننشست و به ساختن مرکزی برای بانک و آموختن حسابداری و بانکداری به جوانان بومی مشغول شد. بعد از مدتی خدمت، تصمیم به بازگشت به تهران گرفت؛ ولی با تصمیمش موافقت نشد و او خودجوش به تهران بازگشت. سمیعی هنگام یادآوری آن دوران با لبخندی میگوید چون مسافرت او بدون اجازه بانک بود، هنوز تا این تاریخ، بانک ملی هزینه سفر او را نپرداخته است!
در جریان ملی شدن صنعت نفت، مهدی سمیعی و ابوالقاسم خردجو به خواست دکتر مصدق همراه هیئت خلعید به آبادان رفتند تا نظارت بر عملیات حسابداری و حسابرسی شرکت نفت را به عهده گیرند. در کارشناسی همراه هیئت خلعید، به استثنای ابراهیم همایونفر که در تگزاس در رشته استخراج نفت تحصیل کرده بود، هیچکس از صنعت نفت اطلاع و تخصص کافی نداشت. به هر حال این ترکیب هیئتی بود که اعزام شد و درنهایت بد هم عمل نکرد.
در همین بازه در آبادان سمیعی با هنرمندانی چون محمود دهش، ابراهیم گلستان و رضا تاجبخش آشنا شد. او عاشق هنر بود و آن را بهطور جدی دنبال میکرد.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
سمیعی؛ عاشق هنر
ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز برجسته ایرانی، با یادآوری دوستی و آشنایی ۶۰ ساله با مهدی سمیعی او را چنین توصیف میکند: «تنها یک بانکدار برجسته نبود. به موسیقی، نقاشی و سینما هم دلبسته بود. هم سرمایهگذار و هم پیشبرنده کار دستاندرکاران این هنرها بود. در شیوع و پیشبرد نقاشی در ایران دست به ابتکارهای فراوان زد و به کارهای نقاشان برجسته مانند هوشنگ پزشکنیا و سهراب سپهری و بهمن محصص توجه فراوان داشت و از آثار آنان برای بانکداران بزرگ جهان هدیه میفرستاد و سبب فروش کارهایشان میشد. چنانکه وقتی مرکز مطالعات بانکی را در تهران به راه انداخت، آن را با دهها نمونه برگزیده از کارهای این نقاشان آراست و بهنوعی موزه کرد.»
[/mks_pullquote]
بعد از پایان مأموریت او در آبادان و بازگشت به تهران، ابتدا معاون و بعد رئیس اداره خارجه بانک ملی ایران شد؛ پس از آن مشاور مدیرعامل شد و در سال ۱۳۳۷ و با تحسین ابوالحسن ابتهاج به معاونت این بانک رسید؛ ابتهاجی که بهوضوح مراحل پیشرفت سمیعی را میدید. سال ۱۳۳۸ و درزمانی که بانک توسعه صنعتی و معدنی تشکیل شد، مهدی سمیعی به سمت قائممقامی آن بانک منصوب شد.
سمیعی بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۷ رئیس بانک مرکزی بود و تا انتصابش به مدیرعاملی سازمان برنامه در این مقام ماند. در خرداد ۱۳۴۹ مجدداً به کرسی ریاست بانک مرکزی نشست و تا اردیبهشت سال ۱۳۵۰ در این سمت ماند.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
رکوردی برای سمیعی
در تاریخ بانک مرکزی ایران نام دو نفر به چشم میخورد که در دو بازه بر صندلی ریاست نشستهاند؛ اولی مهدی سمیعی است که بار اول حد فاصل سالهای ۴۳ تا ۴۸ و بار دوم بین سالهای ۴۹ تا ۵۰ رئیس بانک مرکزی بود. نفر دوم محسن نوربخش است که از سال ۶۰ تا ۶۵ و همچنین بین سالهای ۷۳ تا ۸۲ نزدیک به ۱۴ سال این سمت را بر عهده داشته است.
[/mks_pullquote]
وقتی سمیعی بهعنوان رئیس بانک مرکزی شروع به کار کرد، همان اوایل نرخ تنزیل مجدد را از ۶ درصد به ۴ درصد کاهش داد. او میدانست این کار اثر مستقیمی در بازار پول نخواهد داشت، اما بهدنبال اثر روانی آن بود. در همین ایام، روزی یکی از بازرگانان مشهور به نام جواد شرکت بیخبر وارد دفتر سمیعی میشود و او را در آغوش میگیرد و میبوسد. سمیعی جا میخورد و این بازرگان میگوید: «تو آن کاری را که باید میکردی، کردی!» به این ترتیب اولین ندا به بخش خصوصی داده شد که دوران محدودیت اعتباری و تثبیت اقتصادی تمام شده و دوره آغاز توسعه اقتصادی است. سمیعی راجع به آن دوران میگوید: «در آن دوران مثل اینکه خاکستر مرگ روی اقتصاد پاشیده باشند، همهچیز خوابیده بود و تحرکی اساسی در اقتصاد لازم بود.»
در سال ۱۳۴۰، تلاشها و ابتکارات تازهای در بانک مرکزی رقم خورد. ایجاد بورس اوراق بهادار، تأسیس صندوق توسعه کشاورزی و تقویت و توسعه موسسه علوم بانکی از جمله این ابتکارات بودند. سمیعی کارمندان بانک را شخصاً دوست داشت. او نمیخواست همکاران خود را بترساند. معتقد بود با ترس نمیشود بانک را اداره کرد و با همین منش او بود که کارمندان با دل و جان برایش کار میکردند. زمانی که هویدا اصرار داشت تا او بانک مرکزی را ترک کند و به سازمان برنامه برود، این کار برای سمیعی سخت بود؛ چراکه بانک مرکزی توسط او به یک دستگاه اداری نمونه در ایران تبدیل شده بود. تأمین رفاه کارمندان از طریق ایجاد محیطی با امنیت کاری در شرایط خوب، باشگاه ورزشی، رستوران با غذای خوب، برنامههای آموزشی، نظام استخدامی و ترفیع بر اساس لیاقت و شایستگی اقدامات مهمی بودند که او انجام داده بود. اکنون شاید تمام این کارها از بدیهیات هر بانکی باشد، ولی یادمان نرود که داریم از شرایط دهه ۱۳۴۰ صحبت میکنیم!
برنامه اعزام محصل به خارج از کشور هم از یادگارهای خوب سمیعی بهحساب میآید. دانشجویان در کنکور بانک شرکت میکردند که به گفته خیلیها از کنکور ورودی دانشگاه تهران هم سختتر بود. به نظر میرسید که تبعیضی در این امتحان برای کسی قائل نمیشدند. افراد برگزیده با قائممقام بانک مصاحبه میکردند و درنهایت، علاوهبر نمرات امتحانات ورودی، مصاحبه شفاهی، فهم عمومی و تسلط به زبان انگلیسی نیز جزء عوامل انتخاب و استخدامشدن بود. اگر مروری بر اسامی این شاگردها داشته باشیم، اسامی معروف و فرزندان هزار فامیل در آن دیده نمیشود.
زمینه دیگری که در آن سالها مورد توجه قرار گرفت، اداره بررسیها و تقویت ظرفیت پژوهشی بانک و تحکیم کادر بررسی بود. زمینه دیگر، برنامه پوشش بهداشتی و درمانی برای کارمندان و خانوادههای آنان بود.
سمیعی یکی از بنیانگذاران بانک مرکزی بود و با کاشانی در تأسیس این بانک از روز اول همکاری نزدیک داشت. او بود که فرانسیس کراکو را در سازمان برنامه پیدا کرده و ابتهاج را قانع کرده بود که او را به بانک ملی منتقل کند تا به این ترتیب بانک ملی بتواند از تجارب بانکی کراکو استفاده کند. هم طولانیترین و هم کوتاهترین دوره ریاست بانک مرکزی قبل از انقلاب مربوط به مهدی سمیعی است. دوره اول حدود پنج سال و نیم و دوره دوم کمتر از یک سال! همچنین تا این لحظه فقط او و محسن نوربخش افرادی هستند که در دو بازه به کرسی ریاست بانک مرکزی ایران نشستهاند!
وقتی قرار شد دوباره به بانک مرکزی برگردد، برگشت که بماند، ولی دید که در بانک مرکزی اوضاع و احوال عوض شده و اوضاع این بانک با استانداردهای او فاصله زیادی دارد و دلسرد شد و در کمتر از یک سال از آن بیرون زد.
فرمانفرماییان (قائممقام سمیعی) راجع به او میگوید: «سمیعی تربیتشده ابوالحسن ابتهاج بود و خیلی از خصوصیات او را داشت. مثل او جدی و منظم بود. خیلی کتاب خوانده بود و مسائل اقتصادی را خوب درک میکرد. به زبان فارسی و انگلیسی تسلط کامل داشت و بهخوبی اشتباهات نگارشی هر دو زبان را تشخیص میداد. آدم نرمی بود. اولین نفری بود که وارد بانک میشد و آخرین نفری بود که خارج میشد. او همیشه بادقت همهچیز را میخواند و نظر خود را در حاشیه مینوشت. وقتی راجع به بانک مرکزی حرف میزنیم، میتوانیم بگوییم سمیعی بیهمتا بود. در رشته اقتصاد اظهار فضل نمیکرد؛ گرچه بسیار مسلط بود.»
بسیاری از متخصصان حوزه بانکداری معتقدند برجستهترین شخصیت در بانک مرکزی قبل از انقلاب، مهدی سمیعی بوده است.
[mks_pullquote align=”left” width=”600″ size=”18″ bg_color=”#444444″ txt_color=”#ffffff”]
واپسین سالهای عمر سمیعی دور از خانه
او چند سال بعد از مهاجرت از کشور، مجبور شد در کالیفرنیا اقامت داشته باشد و مشاور یک بانک بزرگ بینالمللی بود. در آخرین سالهای عمر خود دلتنگ وطن شده بود و خاطراتش را مرور میکرد. چه زمانی که در اتاقش در بالاترین طبقه یک آسمانخراش در لسآنجلس به کار مشغول بود و چه روزگارانی که بازنشستگی را پذیرفت و گرفتار کهولت شد، هرگز از تعقیب سرنوشت مؤسسات و نهادهایی که در شکل گرفتنشان سهم داشت، سدها و کارخانهها و راههایی که زمینه ساختشان را هموار کرد و دشتهای گستردهای که با نظر او به کشاورزی مدرن مجهز گشت، دست برنداشت.
[/mks_pullquote]
او را از پیشگامان بانکداری نوین ایران بهشمار آوردهاند و در پیدایش و قوام چهار نهاد معتبر مالی همچون بانک مرکزی ایران، بانک توسعه صنعتی و معدنی، موسسه علوم بانکی و سازمان بورس اوراق بهادار از او بهعنوان یکی از کوشندگان اصلی نام بردهاند. با این همه، از مجموع اقدامات درخشانی که در دهههای ۳۰ و ۴۰ از خود بر جای گذاشت، بیشتر بر نقش اجتماعی و حرفهای او تاکید شده است. نقشی که به دور از سیاسیکاری و تظاهر اجتماعی بود و بهشدت از تبانیهای مالی و فساد اخلاقی پرهیز داشت.
پس از انقلاب
کارکنان صندوق توسعه کشاورزی که علاقه زیادی به مدیر خود داشتند، روز بعد از پیروزی انقلاب، باخبر شدند که سمیعی را همانند دیگر صاحبمقامان نظام فروپاشیده دستگیر کردهاند. ساعتی بعد کارکنان بانک توسعه کشاورزی ـ بعضی با خانوادههایشان ـ خود را به مدرسه علوی رساندند و نمایندگان آنها توانستند با رهبر انقلاب دیدار کنند و از درستکرداری سمیعی را برای امام خمینی بازگو کنند، امام در پاسخ استدلالی کرد و گفت: «همین که شما کارکنان یک موسسه که همهتان هم انقلابی هستید از یک مدیر رضایت دارید و به خود زحمت داده به اینجا آمدهاید، بهترین دلیل است برای اینکه حبس این شخص درست نبوده است.»
این جملات باعث شد سمیعی از حبس رها شود و همان کارکنان بانک توسعه کشاورزی یک ماه بعد هنگامیکه مهدی سمیعی برای معالجه از کشور خارج میشد، در فرودگاه تهران جمع شدند تا مبادا جو فرودگاه متشنج شود. مهدی سمیعی بعد از پایان معالجه با توجه به شرایط کشور، دیگر امکان آن را نیافت که به ایران بازگردد و زادگاه خود رشت را ببیند. او در سالهای پایانی زندگی به لسآنجلس رفت و در آنجا مشاور یکی از بانکهای بینالمللی شد و کسی که خدمات بزرگی به ساخت کشور کرده بود، سرانجام در آن مقام دور از کشورش، بازنشسته شد؛ گرچه مدیران بعدی بانک مرکزی و سازمان برنامه در مناسبتهای مختلف از او به نیکی یاد کردهاند.