پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
اصرار به شرکت در ماراتن با کتوشلوار و ساعت رولکس
حمیدرضا قاضی مقدم؛ کارشناس صنعت پرداخت / بارها خواندهایم، نوشتهایم و در صحبتهایمان به این موضوع اشاره کردهایم که اساساً صرف جرقه زدن یک ایده کافی نیست و ایده برای اجرایی شدن علاوه بر جذابیت لحظهای، جلب موافقت و تعهد سرمایهگذاران و ذینفعان، تشکیل تیم مناسب و توانمند، برانگیختن مخاطب و البته برخورداری از حجم نسبتاً مناسبی از منابع مالی (که خوشبختانه همه بانکها و شرکتهای پرداختی ما در این زمینه سرآمد دوراناند)، برای موفقیت لازم است از توجیه مالی و توجیه کاربردی و توجه به ابعاد دقیق مارکتینگ و برندینگ هم برخوردار باشد.
چه بسا در کوتاهمدت ممکن است بانک و موسسه و شرکتی پرداختی برای تحقق نقش خود در ارتقای صنعت پرداخت و بانکداری (و خدایناکرده شوآف تبلیغاتی برای نشان دادن پیشرویی در صنعت) از محل توسعه و لانچ اپلیکیشن و برنامک و خدمتی با اسامی پرطمطراق (کهای کاش این پرطمطراق بودن، با اصول صحیح مارکتینگ هم همخوانی داشت) منتفع شود و در فلان نمایشگاه و فلان رویداد حوزه بانک و پرداخت با دست پر ظاهر شده و خیل مدیران کشوری و لشکری را از عرضه چنین سرویسی آگاه کند و اپلیکیشن و سرویسش برای مدتی نقل محافل تخصصی حوزه بانک و پرداخت باشد. ولی در کنار همه این اهداف که یقیناً تحققشان مهم است، هدف دیگر نسبتاً والایی نیز وجود دارد که عمدتاً مغفول میماند: توسعه ضریب نفوذ سرویس و اپلیکیشن بین کاربران و مورداستفاده قرار گرفتن آن که اگر قرار بر خدمترسانی و سرویسدهی است، مروری بر شاخصهای میزان نصب و میزان مراجعه دورهای کاربر به اپلیکیشن و میزان تراکنشهای مختلف سرویسهای ارائه شده و میزان رضایت کاربران از سرویس و واسط ارائه شده و … خود بهترین داور ارزیابی کامیابی است.
بااینحال مدتی است هر چند ماه و اخیراً هر ماه شاهد خبر رونمایی فلان بانک معظم و فلان شرکت شناخته شده صنعت پرداخت از اپلیکیشنهایی هستیم که با نگاه کسبوکاری، ضمن اینکه اصولاً بدون مطالعه به رفتار کاربر و میزان نیاز وی به سرویسهای مشابه طراحی شدهاند، از حداقلهای توجیه پذیری، کاربردپذیری، انتخاب اسم، طراحی واسط کاربری، تعریف مناسب سرویس و … نیز برخوردار نیستند (دراینبین طبیعتاً، انتظار از توجه مناسب به تجربه کاربری انتظار بیجایی است.)
بااینهمه دغدغه شاید مجالی برای اشاره به این موضوع نباشد که اغلب بانکها و مؤسسات مالی اتوکشیده و اصطلاحاً کتوشلواری، در عرضه سرویسهای B2C عملکرد قوی و مناسبی از خود نشان نمیدهند و اصولاً تاب و تحمل رفتارهای تبلیغاتی زرد و زرد کمرنگ برای معرفی سرویسهای اینچنینی خود را ندارند و بسیاری از این سرویسها از رهگذر همین بیتوجهی مطرود و متروک میمانند.
برگردیم به ابتدای عرایضم؛ محتوای این یادداشت چیز غریبی نیست و همانطور که ابتدا هم عرض کردم، همه بارها خواندهایم، نوشتهایم و در محافل مختلف و بحثهای تخصصی و حرفهای گریبان چاک دادهایم که محصول باید مشتری محور باشد، باید نیاز مشتری را رفع کند، توسعه و عرضه آن باید توجیه اقتصادی، فرهنگی، مسئولیت اجتماعی، آینده نگرانه و هر توجیه منطقی و بدون تعصب دیگری برای عرضه داشته باشد و … بااینحال هنوز و چه بسا بیشتر از قبل در دام رقابتهای نفسگیر بینتیجه با دیگر رقبا در عرضه سرویس و اپلیکیشن افتادهایم، اصالت را بیش از تربیت و آمادهسازی محصول برای رشد در آینده، بر تولد محصول گذاشتهایم و چندان توجهی به بیماریها و مرگ زودهنگام محصولاتی که بههرحال از ما و سازمان ما، زمان، انرژی و هزینه بردهاند نداریم؟