راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

با این همه رویداد چه کنیم؟

قبلا رسول قربانی نوشته بود که چرا این همه رویداد بانکی و پرداختی گران‌قیمت داریم؟  الان هم می‌بینیم که در سال‌های گذشته یک‌باره این همه حجم رویدادهای مختلف درباره بانکداری و پرداخت  فزایش یافته است؛ و این در حالی است که حتی معدود کتاب‌هایی که در زمینه بانکداری و پرداخت منتشر شده کمتر و کمتر خوانده می‌شود. متاسفانه برخی با درک ناقصی که از نمایشگاه‌های بین‌المللی داشته‌اند کمدی‌های سطحی با عنوان نمایشگاه فراهم کرده‌اند و در سال ۹۵ به انفجار این کمدی‌های مبتذل رسیده‌ایم. من به عنوان یک روزنامه‌نگار هرچقدر که رویداد برگزار شود از آن استقبال می‌کنم و سعی می‌کنم از هر کدام اندکی برداشت کنم؛ اما اگر از زاویه دید یک کسب‌وکار به این ماجرا نگاه کنیم، این انفجار رویدادها باعث سرگشتگی است و تلف شدن وقت.

رویدادهای چاق و تنبل

از ویژگی‌های جهان فعلی ما انفجار است! انفجار در همه‌چیز! در چاقی، در تعداد بانک‌ها، در تعداد جمعیت، در تعداد ماشین‌ها، در تعداد مسافرت‌های درون‌شهری، در آلودگی هوا و به‌طورکلی در مصرف. از ویژگی‌های جهان امروز ما مصرف است. ما مردم امروز جهان احتمالاً مصرف‌گراترین مردم جهان هستیم. همه‌چیز هم ما را هدایت می‌کند به این‌که مصرف کنیم و مصرف کنیم و مصرف کنیم. ما حتی همدیگر را هم مصرف می‌کنیم تا تمام کنیم. اگر زمانی دکارت می‌گفت می‌اندیشم پس هستم امروز فلسفه بسیاری از ما شده است مصرف می‌کنم پس هستم. این‌که هست بودن ما وصل شده به مصرف، احتمالاً تا یک جایی خوب است و ایرادی ندارد. کجا دچار مشکل می‌شویم؟ آنجا که این مصرف ما دامن محیط‌زیست را می‌گیرد و ما شروع به مصرف سهم آیندگان می‌کنیم.  ما به‌مرور نه تنها سهم خودمان را تمام می‌کنیم بلکه سهم آیندگان را هم مصرف می‌کنیم. موضوع این یادداشت درباره رویدادهای مرتبط با بانکداری و پرداخت است. بیایید نگاهی بیندازیم به روندی که یک کسب‌وکار در سال طی می‌کند.

از کارت و پرداخت دبی تا سبیت آلمان

سال را با کارت و پرداخت دبی (سیملس) شروع می‌کنیم. در ادامه بورس، بانک و بیمه را داریم. همین‌طور بگیر بیا: سیاست‌های پولی و ارزی، بانکداری اسلامی، جیتکس، اینوکس کیش، تراکنش، پرداخت ایران، بانکداری الکترونیک و نظام‌های پرداخت، تراستک (کارتس) و اخیراً موبایل بارسلون. تازه از CES لاس‌وگاس و سبیت هانوفر و نمایشگاه‌های چین و سنگاپور و ترکیه، تلکام و الکامپ و رویدادهای موردی مثل رویدادهای یورومانی و ایکوبیگ و تعامل هوشمند در ایران و کشورهای مختلف صرفنظر کردیم.
هدف از برگزاری این رویدادها چیست؟ صرفاً تازه شدن دیدارها؟ آیا تا امروز همه این رویدادها روی‌هم منجر به ایجاد چشم‌اندازی شده است؟ کسی از نتایج خبر دارد؟ همین‌الان اگر بخواهیم قوانین موجود در حوزه بانکداری و پرداخت را فقط فهرست کنیم و متن قوانین را یک‌جا داشته باشیم آیا می‌توانیم؟ شفافیت در این صنعت چقدر بالا رفته است؟ چرا تصمیم‌های کوتاه‌مدت در این صنعت زیاد است؟ چرا باوجود انواع اسناد کلان و بالادستی که داریم همه راهکارهای ما میان‌مدت است و کمتر کسی می‌تواند به بلندمدت فکر کند؟ برگزاری این‌همه رویداد چه کمکی به ما کرده است که مسیرمان را بشناسیم؟ آیا ما در حال حرکت به‌صورت کورکورانه نیستیم؟ آیا ما می‌توانیم جای قدم‌هایمان را ببینیم؟ یک پولی ردوبدل می‌شود و رویدادی هم برگزار. همین؟ سلام، گیفت ناهار و خداحافظ؟ بعد هم دوباره همان جلسه‌های کم‌اثر را پی بگیریم؟ چقدر جلسه؟ چقدر صحبت‌های بی‌نتیجه؟ خسته‌کننده شدن و تکراری شدن این رویدادها هم آفتی است که نباید آن را نادیده گرفت. آخرسر هم شرکت‌ها ببینند که هیچ‌کدام از این رویدادها به دردشان نخورده و خودشان رویداد اختصاصی برگزار کنند؟ مثل کاری که همین اواخر توسن و پویا انجام دادند. یا کاری که خدمات و توسن و فناپ در زمینه استارت‌آپ‌های فین‌تک چندوقت پیش دنبال کردند. یک نفر می‌گفت که حجم منتورهای استارت‌آپ‌ها از خود استارت‌آپ‌ها بیشتر شده. در آینده نزدیک احتمالا حجم رویدادها از تعداد شرکت‌ها بیشتر خواهد شد.

آیا تعدد رویدادها بد است؟

این‌که تعدد رویدادها بد است یا نه به این بستگی دارد که از چه زاویه‌ای به ماجرا نگاه کنیم. اگر از نقطه دید یک کسب‌وکار نگاه کنیم آفت است. از دید برگزارکننده رویداد هم رقابتی است سهمگین؛ بنابراین باید حق داد به «رویداد برگزار کنی» که به دلیل زیادشدن رقابت‌ها توان رقابت ندارد و دست به هر کاری می‌زند که خودش را نجات دهد. وقتی رویدادها زیاد می‌شود یک رویداد برگزار کن که نتوانسته حداقل‌ها را برآورده کند بازنده است. کسب‌وکارها حق‌دارند درنهایت انتخاب کنند که کدام رویدادها را در دستور کار سالانه خود داشته باشند. بااین‌حال برای یک کسب‌وکار هم تصمیم‌گیری سخت است. اگر ما یک رویداد داشته باشیم خب مشخص است. یا می‌رویم یا نمی‌رویم. وقتی دو رویداد داریم پیچیدگی چهار برابر می‌شود. وقتی ۳ رویداد داریم پیچیدگی ۸ برابر می‌شود و الخ. بنابراین زیادشدن رویدادها ما را وارد شرایط سختی می‌کند. اگر شرایط رقابت بازار آزاد حاکم باشد درنهایت بهترین و باکیفیت‌ترین رویدادها باقی خواهند ماند. در شرایطی که شفافیت اصل نیست باید انتظار انواع بداخلاقی‌ها و بی‌اخلاقی‌ها را هم داشت و این طبیعی است.

به نظرم ما در یک دوره گذار هستیم و چند سال دیگر وقتی به این روزها نگاه می‌کنیم تنها چیزی که در یادمان مانده بداخلاقی‌ها و بی‌اخلاقی‌ها است و شاید خیلی کمرنگ‌تر خوش‌اخلاقی‌ها. به‌هرحال من به‌عنوان یک ناظر بیرونی شاهد فعالیت‌ها هستم و همه‌چیز را می‌بینم و مطمئناً کسب‌وکارها هم همه‌چیز را خواهند دید. اما یک نکته مهم جامانده که همین‌جا آن را بگویم.

می‌شد جور دیگری شود اگر

به نظرم اجماعی که کسب‌وکارهای دولتی، خصولتی و خصوصی و همین‌طور نهادهای دولتی و عمومی بر سر رویداد بانکداری الکترونیک و نظام‌های پرداخت در سال‌های گذشته پیداکرده بودند، رؤیایی بود. ما رویدادی داشتیم که دکتر نیلی، دکتر فاطمی، مهندس شالباف و ثروتی چهار رأس آن بودند. هرچقدر نیلی و فاطمی آکادمیک بودند شالباف و ثروتی اجرایی بودند. ترکیب این‌ها کولاک بود. در این رویداد همه بودند. کسب‌وکارها بودند؛ دولتی‌ها بودند؛ بانک‌ها بودند؛ تصمیم‌سازها و تصمیم‌گیرها بودند. اما این رویداد را بعد از ۵ سال می‌شود آسیب‌شناسی کرد که در کجاها موفق بود و در کجاها موفق نبود و شکست در کدام بخش‌ها اتفاقاً به این تعدد رویدادها دامن زده است. رویداد بانکداری الکترونیک و نظام‌های پرداخت به‌شدت در بخش جایزه دکتر نوربخش ضعیف عمل کرد تا حدی که بعد از ۵ سال حتی ما یک متدولوژی نداریم که بتوانیم به کمک آن متوجه شویم چه محصولات یا سرویس‌هایی بهتر از بقیه هستند. بگذارید یک پله پایین‌تر را ببینیم؛ ما حتی نمی‌توانیم حدس بزنیم که جایزه دکتر نوربخش به چه محصولات و خدماتی می‌رسد. به‌عبارت‌دیگر حتی با کنار هم گذاشتن برنده‌های دکتر نوربخش در سال‌های گذشته هیچ همگرایی خاصی بین آنها نمی‌توان یافت. این مشکل نه مختص جشنواره نوربخش بلکه دامن‌گیر بیشتر جایزه‌های ایرانی است. حتی در مهم‌ترین جایزه هنری ایران یعنی جایزه جشنواره فیلم فجر هم ما نمی‌توانیم یک همگرایی بین برنده‌های جشنواره فجر در طول سال‌ها بیابیم. این در حالی است که مثلاً جایزه‌ای مثل اسکار برای خودش هویت دارد و می‌توان حدس زد که چه فیلم‌هایی جایزه اسکار می‌گیرند و چه فیلم‌های نمی‌گیرند. همین‌طور جشنواره‌هایی مثل کن و برلین و ونیز برای خودشان هویت متمایز از هم دارند.
اگر در سال‌های گذشته همایش نظام‌های پرداخت سعی می‌کرد صدای بخش خصوصی را بشنود و در این ۵ سال در بخش اصلی برنامه لااقل به یک مدیر شناخته‌شده بخش خصوصی فضای صحبت می‌داد، یا بهترین جای نمایشگاه را به‌صورت رزرو شده به شرکت‌های دولتی نمی‌داد، این‌طور نمی‌شد که از این خلا به وجود آمده یک «رویداد برگزار کن» سوءاستفاده کند و زیر این پرچم پنهان شود که می‌خواهد رویدادی برای بخش خصوصی برگزار کند. طبیعی است که کسب‌وکارها وقتی ببینند در یک رویداد جایی ندارند اما هزینه‌های سنگین رویداد روی دوش آنهاست ترجیح می‌دهند که وقتشان را جای دیگری صرف کنند. تأکید کنم که فقط بحث پول نیست و بحث حضور و زمان را هم باید در نظر گرفت. شاید یک شرکت دولتی انقدر پول داشته باشد که چند برابر پول برگزاری رویدادی مثل نظام‌های پرداخت و بانکداری الکترونیک را بدهد اما آن چیزی که این رویداد را به این جایگاه رساند، حضور همه بود. اگر پول ما را مغرور کند و از اهمیت حضور همگان غافل شویم، می‌شود همین وضعیت گذاری که دچارش شده‌ایم.

آینده

این روزها می‌گذرد. پیش از این هم درباره هزینه حضور در رویدادهای خارج از ایران نوشته بودم:

ببینیم هزینه حضور چقدر است؟ در سیملس (کارت و پردخت خاورمیانه) اگر بخواهید غرفه داشته باشید چیزی بین ۱۵ تا ۲۰ هزار لار هزینه اجاره غرفه می‌شود و حدود ۱۵ هزار دلار هم هزینه ساخت غرفه. اگر فرض کنیم ده شرکت از ایران در این نمایشگاه حاضر می‌شوند این یعنی ۳۵۰ هزار دلار هزینه برای حضور ۱۰ شرکت از ایران در نمایشگاه.

هر کدام از این شرکت‌ها هم حداقل ۱۰ نفر را با خودشان می‌برند که هر کدام ۵ میلیون تومان حداقل هزینه‌شان خواهد شد. این یعنی ۵۰۰ میلیون تومان هزینه افرادی که از شرکت‌ها به نمایشگاه می‌روند. اسپانسری اما قصه دیگری است. تا اینجا یک میلیارد و پانصد میلیون تومان هزینه داشتن غرفه در رویدادی مانند سیملس در همین دبی شده است.

اگر ۵۰۰ نفر از ایران به این رویداد بروند و هرکدام هم حداقل ۵ میلیون تومان هزینه سفرشان شود یعنی چیزی حدود دو و نیم میلیارد تومان هم هزینه سفر به این نمایشگاه خواهد بود. تا اینجا نمایشگاهی مانند سیملس کم کم ۴ میلیارد تومان برای ما هزینه دارد. حالا کسی ممکن است بگوید چرا باید در چنین رویدادی شرکت کنیم که آن بحث دیگری است. اگر تصور می‌کنیم تعامل و ارتباط با این رویدادها برای ما ارزشمند است باید به این هزینه‌ها هم توجه کنیم.

اگر کمی به نمایشگاه‌های دورتر نگاه کنیم مثلا تراستک که در کن برگزار می‌شود هزینه‌ها هم بیشتر می‌شود. هزینه هر نفر برای سفر به نمایشگاه تراستک ۲۰ میلیون تومان می‌شود که اگر فرض کنیم ۱۰۰ نفر از ایران به کن می‌روند این یعنی چیزی حدود ۲ میلیارد تومان حداقل هزینه سفر به این رویدادها خواهد شد.

بنابراین از منظر کسب‌وکار تعدد رویدادها خوب نیست. اما هیچ «رویداد برگزار کنی» حق ندارد به این بهانه مرزهای اخلاق را درنوردد. در لایه اقتصادی ما روزهای در حال گذار را داریم که درنهایت بهترین‌ها و کسانی که از راه‌های غیر مشروع ارتزاق می‌کنند باقی می‌مانند. اما این ماجرا وقتی وارد لایه سیاسی می‌شود، تنها یک دلیل دارد و آن این است که کسی که نتوانسته در رقابت برنده باشد حالا می‌خواهد آب را گل‌آلود کند و در عدم شفافیت به فعالیت‌های خود ادامه دهند. متأسفانه کسب‌وکارها هم از دور نظاره می‌کنند و از این‌که چیزی قرار بوده به درد بازاریابی آنها بخورد حالا تبدیل به غولی بی شاخ و دم شده آنها را سخت به فکر فرومی‌برد.

خورشید برای همیشه پشت ابر باقی نمی‌ماند!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.