راه پرداخت
رسانه فناوری‌های مالی ایران

سرویس پوش نوتیفیکیشن بومی؛ نوآوری واقعی یا تکرار یک تجربه شکست‌خورده؟

عمار حیدری، رئیس هیئت‌مدیره آراد رایانه لیان / چندی پیش خبری مبنی بر راه‌اندازی یک سرویس پوش نوتیفیکیشن داخلی مستقل از زیرساخت‌های Apple و Google منتشر شد. ادعا این بود که این سامانه می‌تواند بدون وابستگی به APN اپل و FCM گوگل برای کاربران اعلان (نوتیفیکیشن) بفرستد. چنین خبری در نگاه اول شاید افتخارآمیز به‌نظر برسد؛ کشوری که زیرساخت اعلان‌های فوری مخصوص خود را دارد و دیگر نگرانی از تحریم یا قطع سرویس توسط غول‌های فناوری نخواهد داشت. اما تجربه‌های پیشین و واقعیت‌های فنی زنگ خطر را به صدا در می‌آورند. آیا این ادعا یک نوآوری واقعی است یا صرفاً تکرار پروژه‌های شکست‌خورده گذشته با رنگ‌ولعابی جدید؟ در این مقاله، با نگاهی فنی و انتقادی به این موضوع، پشت‌پرده چنین طرح‌هایی را بررسی می‌کنیم و آن را در زمینه‌ طرح‌های بلندپروازانه اما نافرجام پیشین قرار می‌دهیم.


سازوکار پوش نوتیفیکیشن و نقش Apple و Google


اکثر اپلیکیشن‌های اندرویدی برای دریافت نوتیفیکیشن به سرویس FCM وابسته‌اند و دستگاه‌های iOS صرفاً از طریق شبکه اعلان اپل (APN) اعلان‌ها را دریافت می‌کنند. هر اپلیکیشن موبایل که بخواهد پیامی فوری به کاربر نشان دهد، باید از مسیر تعیین‌شده توسط سازنده سیستم‌عامل استفاده کند. برای گوشی‌های اندرویدی، این مسیر معمولاً سرویس Firebase Cloud Messaging (یا همان FCM) گوگل است که در لایه Google Play Services دستگاه تعبیه شده؛ برای آیفون و آیپد نیز تنها راه، استفاده از سرویس اعلان APN (Apple Push Notification)  شرکت اپل است.

اما چرا وابستگی به APN و FCM انکار‌ناپذیر است؟ دلیل اصلی این است که زیرساخت دریافت اعلان در سطح سیستم‌عامل کنترل می‌شود. در iOS، سیستم‌عامل فقط به اعلان‌هایی اجازه نمایش می‌دهد که از سرورهای اپل (APN) رسیده باشند؛ به بیان ساده، هیچ سرور ثالثی نمی‌تواند مستقیماً یک نوتیفیکیشن را روی آیفون شما ظاهر کند. در اندروید، اوضاع کمی انعطاف‌پذیرتر اما همچنان محدود است؛ اکثر دستگاه‌های اندرویدی از سرویس‌های گوگل بهره می‌برند و FCM در سطح سیستم‌عامل آن‌ها تعبیه شده است. تنها برخی دستگاه‌های خاص (مثلاً گوشی‌های جدید هواوی که خدمات گوگل را ندارند) از سرویس‌های اعلان اختصاصی سازنده استفاده می‌کنند. در غیر این صورت، FCM حکم ستون فقرات اعلان‌ها در اندروید را دارد.


آیا می‌توان راهی مستقل برای اعلان‌ها ساخت؟


سؤال کلیدی اینجاست: وقتی اپل و گوگل دروازه‌بان‌های اصلی مسیر اعلان هستند، آیا اصلاً می‌شود یک سرویس پوش نوتیفیکیشن «مستقل» ساخت که نیازمند APN و FCM نباشد؟ پاسخ فنی صریح این است که با معماری کنونی موبایل، چنین چیزی بسیار دشوار و محدود است. اگر مقصود از «مستقل» بودن، عدم اتکا به زیرساخت خارجی باشد، آنگاه باید یک مسیر کاملاً جدید برای رسیدن پیام به گوشی ایجاد کرد؛ مسیری که سیستم‌عامل دستگاه آن را به رسمیت بشناسد. برای اندروید، شاید بتوان با ترفندهایی مانند نگه‌داشتن اتصال دائم به سرور داخلی یا استفاده از مکانیزم‌های Web Push (در مرورگر) برخی اعلان‌ها را ارسال کرد، اما این روش‌ها در قیاس با FCM بسیار پرهزینه‌تر و کم‌اعتمادتر هستند (اتصال دائم مصرف باتری و داده را بالا می‌برد، ضمن اینکه در حالت Sleep ممکن است پیام نرسد). در iOS حتی چنین انعطافی وجود ندارد و بدون APN، عملاً جز روش سنتی پیامک یا ترفندهای غیررسمی (مثلاً جیلبریک دستگاه) راهی برای رساندن اعلان به کاربر نیست.

نکته‌ای که کارشناسان فنی نیز بر آن تأکید کرده‌اند این است که سرویس‌های پوش نوتیفیکیشن داخلی نهایتاً سرویس جانبی ارائه می‌کنند، نه اینکه جایگزین مسیر اصلی شوند. برای مثال، یکی از مدیران فنی اپ‌استور داخلی زمانی که سرویس FCM در ایران مختل شد تصریح کرد که هیچ سرویس پوش نوتیفیکیشن بومی قادر نیست مستقیماً کار FCM را انجام دهد، چرا که خودِ Google Play Services این وظیفه را در اندروید برعهده دارد. این سرویس‌های ایرانی در بهترین حالت امکانات تکمیلی برای مدیریت و شخصی‌سازی اعلان‌ها، پنل ارسال و آنالیز ارائه می‌دهند یا شاید یک واسط با سرویس‌های خارجی باشند. به عنوان نمونه، یکی از سرویس داخلی عملاً با OneSignal (پلتفرم پوش آمریکایی) یکپارچه شد تا تحریم‌های جدید را دور بزند؛ یا سرویسی دیگر صرفاً یک لایه‌ آسان‌ساز بر بستر FCM فراهم می‌کند که برنامه‌نویس را از درگیر شدن مستقیم با جزئیات FCM بی‌نیاز سازد. بنابراین ادعای ساخت یک سیستم اعلان کاملاً مستقل از نظر عملی بسیار مشکوک است. اگر هم کسی مدعی شود که بدون هیچ وابستگی خارجی می‌تواند به تمام کاربران اعلان برساند، باید پرسید: چگونه این محدودیت‌های سطح سیستم‌عامل را دور زده است؟ پاسخ صادقانه غالباً این خواهد بود: «به‌سختی و با محدودیت فراوان!».


مروری بر توهم خودکفایی: از سیستم‌عامل بومی تا فایروال ملی


تاریخ فناوری ایران مملو از پروژه‌هایی است که با شعار استقلال از بیگانگان و بومی‌سازی کامل آغاز شده‌اند اما فرجامی تلخ و عبرت‌آموز داشته‌اند. ما پیش‌تر نیز دست‌کم دو دهه شاهد صرف بودجه‌های هنگفت بر روی طرح‌های پر سروصدا بوده‌ایم که قرار بود کشور را از نیاز به محصولات خارجی بی‌نیاز کنند. در ادامه به چند نمونه شاخص اشاره می‌کنیم:

  • سیستم‌عامل‌های بومی: اوایل دهه ۱۳۸۰ پروژه‌ای با بودجه اولیه ۴ میلیارد تومان کلید خورد که قرار بود تا سال ۱۳۸۴ جایگزینی کامل برای ویندوز ارائه دهد. نتیجه چه شد؟ خروجی مشخصی که به دست مردم برسد هرگز حاصل نشد. آن پروژه و دنباله‌های متعددش (از «شبدیکس» و «زمین» گرفته تا «پارس»، «هما»، «سینا» و …)، یا در حد نسخه‌های آزمایشی دانشگاهی باقی ماندند یا تبدیل به ابزارهای محدود دولتی شدند. به اذعان کارشناسان، این طرح‌ها میلیون‌ها دلار هزینه بردند اما بیشتر به خاطره‌ای در تاریخ فناوری کشور شبیه‌اند تا یک دستاورد ملموس. در واقع، به جای آن‌که یک سیستم‌عامل قدرتمند و پرکاربرد خلق شود، چندین طرح پراکنده و متناقض شکل گرفت که توان فنی کشور را تکه‌تکه و منابع را هدر داد.
  • جویشگر (موتور جستجوی) ملی: ایده ساخت گوگل ایرانی هم سال‌ها پیگیری شد و موتورهای جستجوی بومی با بودجه‌های کلان توسعه یافتند. نام‌هایی مثل «یوز» و «پارسی‌جو» معرفی شدند که قرار بود جوابگوی نیازهای مردم باشند. اما نهایتاً کاربران همچنان به سراغ همان Google و Bing رفتند و جویشگرهای ملی یا خاموش شدند یا با کمترین بهره‌وری به حیات کج‌دار و مریز ادامه دادند. خروجی مشخصی در حد رقابت با غول‌های این حوزه به‌دست نیامد و طبق برخی گزارش‌ها، منافع این پروژه‌ها بیش از آنکه به مردم برسد نصیب شرکت‌های خاص شد.
  • فایروال و امنیت بومی: در حوزه امنیت شبکه و فایروال نیز شعار خودکفایی زیاد شنیده‌ایم. شرکت‌های متعدد از تولید دیواره‌آتش تمام‌ایرانی خبر داده‌اند که قرار است شبکه‌ها را ایمن کند و جایگزین محصولات خارجی شود. با این حال، بررسی‌های غیررسمی کارشناسان اغلب نشان می‌دهد این محصولات یا متکی بر هسته‌های متن‌باز خارجی هستند یا کارایی و پشتیبانی لازم را برای رقابت با برندهای معتبر ندارند. سازمان‌ها و نهادهای دولتی بعضاً مبالغ هنگفتی صرف خرید این تجهیزات به اصطلاح بومی کرده‌اند، بدون آنکه واقعاً مشخص شود چه مزیتی نسبت به نمونه‌های استاندارد دنیا دارند. متأسفانه این روند زمینه‌ساز ظهور واسطه‌هایی سودجو شد که با اغراق در توانمندی‌های محصولات خود یا حتی ریبرند کردن تجهیزات خارجی به‌نام تولید داخل، بودجه‌های دولتی را به جیب زدند. حاصل چه بود؟ امنیت سایبری کشور نه تنها جهش بزرگی نکرد، بلکه اعتماد عمومی به لیبل «بومی» هم خدشه‌دار شد.
  • دهکده‌های الکترونیک و طرح‌های نمایشی: یکی دیگر از نمونه‌های تمثیلی، پروژه‌هایی نظیر «دهکده الکترونیک» است که در ظاهر با هدف توسعه فناوری در مناطق روستایی اجرا شدند. در یکی از این طرح‌ها که توسط یکی از آقایان دکتر! هدایت می‌شد، به شکلی «تصادفی» روستای پدری ایشان به عنوان پایلوت دهکده الکترونیک برگزیده شد و کلی امکانات برای آن فراهم شد! این قبیل پروژه‌ها عمدتاً بیش از آنکه یک مدل موفق قابل تعمیم باشند، نمایش تبلیغاتی و هزینه‌تراشی بی‌حاصل بودند. در نهایت نه آن روستا واقعاً به سیلیکون‌ولی تبدیل شد و نه الگویی برای جای دیگر کشور ارائه شد. تنها دستاوردشان تیترهای پرزرق‌وبرق و عکس‌های یادگاری بود.

نگاهی گذرا به این مثال‌ها نشان می‌دهد که درد مزمن در تمامی این پروژه‌ها مشترک است: فاصله عظیم بین شعار تا واقعیت. همه با طبل بزرگ «استقلال فناوری» به میدان آمدند ولی در عمل یا به شکست فنی انجامیدند یا به بهره‌برداری محدود و خاص (آن هم غالباً با تکیه بر زیرساخت خارجی در پشت پرده). مهم‌تر آن‌که هر بار بودجه‌های بیت‌المال صرف آزمون و خطاهایی شد که می‌شد با اندکی دوراندیشی یا مشورت با متخصصان واقعی، از ابتدا جلویشان را گرفت.


چرا تاریخ تکرار می‌شود؟


چه عاملی باعث می‌شود که با وجود این همه تجربه ناموفق، باز هم طرح‌هایی شبیه به آنها کلید بخورد؟ چرا هر نسل جدیدی از مدیران، به جای درس گرفتن از گذشته، همان مسیر را با اسمی تازه طی می‌کند؟ دو مشکل اساسی را می‌توان در این زمینه شناسایی کرد:

۱. شکاف دانش و تصمیم‌گیری: متأسفانه در بسیاری از موارد، تصمیم‌گیران عالی‌رتبه دانش فنی کافی ندارند و اسیر تصورات نادرست می‌شوند. ترکیب «واژه‌های پرطمطراق فناوری» با «وعده خودکفایی ملی» برای گوش مسئولان ناآشنا بسیار فریبنده است. عدم تسلط فنی باعث می‌شود آنان نتوانند امکان‌سنجی درستی از ادعاها داشته باشند و در دام وعده‌های توخالی پیمانکاران سودجو بیفتند. وقتی مدیری عمق پیچیدگی یک فناوری را نمی‌داند، ممکن است باور کند که مثلاً در عرض یک سال می‌توان تمام گوشی‌های کشور را از سرویس‌های اپل و گوگل بی‌نیاز کرد! به این ترتیب، ناآگاهی یا بی‌سوادی دیجیتال در رده‌های تصمیم‌سازی، خاک حاصلخیزی برای روییدن این قبیل طرح‌هاست.

۲. نبود نظارت و پاسخ‌خواهی شفاف: اگر هم طرحی شکست بخورد، معمولاً بازخواستی جدی صورت نمی‌گیرد. پروژه‌های پرهزینه قبلی عموماً بدون ارزیابی دقیق دلایل ناکامی به فراموشی سپرده شدند و کسی پاسخگوی هدررفت منابع نشد. در نتیجه، زمینه برای تکرار همان اشتباهات فراهم ماند. به گفته‌ برخی کارشناسان دلسوز، تا وقتی سازوکار شفاف نظارتی برقرار نشود، احتمال تکرار ناکامی‌ها بالاست. باید پرسید بودجه‌هایی که صرف سیستم‌عامل بومی یا جویشگر ملی شد و خروجی ملموسی نداشت، چه شد و چه کسانی نفع بردند؟ وقتی قرار نیست شکست‌ها بررسی و مدیران و پیمانکاران بازخواست شوند، دور باطل ادامه می‌یابد. در مقابل، اگر دستگاه‌های مجری این‌گونه طرح‌ها پاسخگو باشند و گزارش عملکرد بدهند، طبیعتاً جلوی بلندپروازی‌های بی‌پایه گرفته خواهد شد.


از شعار تا واقعیت


سرویس پوش نوتیفیکیشن مستقل از APN و FCM، اگر واقعاً بخواهد به معنای حقیقی کلمه مستقل باشد، یا باید یک شاهکار مهندسی در سطح سیستم‌عامل خلق کند یا راهی پیدا کند که اپل و گوگل را دور بزند. سناریویی که فعلاً شبیه خیال‌پردازی است. احتمال واقع‌بینانه‌تر این است که چنین سرویسی در عمل همچنان به زیرساخت‌های موجود متکی باشد (مثلاً با واسطه‌گری یا یکپارچه‌سازی پنهان) و صرفاً برچسب بومی بخورد. حتی اگر راهکاری موقت برای شرایط تحریم باشد، راه حل بلندمدت و پایدار نخواهد بود.

از سوی دیگر، تجربه‌های گذشته هشداری جدی می‌دهند: تکرار پروژه‌های بلندپروازانه بدون درس‌آموزی از تاریخ، تنها به اتلاف منابع و سرخوردگی جامعه فناوری منجر می‌شود. هر پروژه ملی در حوزه فناوری اطلاعات که با بودجه عمومی کلید می‌خورد، باید مطالعه امکان‌سنجی واقعی، نظارت مستمر، شفافیت مالی و پاسخگویی نتایج داشته باشد. در غیر این صورت، باز هم چند سال بعد با کوله‌باری از هزینه‌های بی‌حاصل مواجه خواهیم بود که نه به استقلال فناورانه انجامیده‌اند و نه به بهبود زندگی مردم.

در یک جمله: فناوری با شعار و پول صرف به بار نمی‌نشیند؛ دانش و صداقت می‌خواهد. پیش از آنکه دوباره میلیاردها تومان خرج یک «رویای دیجیتال» جدید شود، بهتر است از خود بپرسیم آیا مسیر درستی برگزیده‌ایم و چه تضمینی هست که سرنوشت این یکی متفاوت از قبلی‌ها باشد؟ اگر پاسخ قانع‌کننده‌ای وجود ندارد، شاید وقت آن رسیده باشد که به جای دور باطل «چرخ را از نو اختراع کردن»، بر تقویت دانش بومی و استفاده بهینه از فناوری‌های جهانی تمرکز کنیم. در نهایت، استقلال واقعی زمانی محقق می‌شود که با چشمانی باز تصمیم بگیریم، نه با تکیه بر توهم و تکرار اشتباهات گذشته.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.