پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
نقش برنامهریزی در توسعه سازمانهای دانشمحور
پیمان اکبری خرازی، معاون برنامهریزی و توسعه شرکت مبنا کارت آریا / در دنیای امروز که تغییرات فناورانه با شتابی بیسابقه در جریان است، دیگر نمیتوان با ابزارها و منطق گذشته سازمانی را اداره کرد. سازمانهای موفق، آنهایی هستند که بر پایهی دانش، یادگیری مستمر و تصمیمگیری دادهمحور حرکت میکنند. در چنین محیطی، نقش برنامهریزی نهتنها به عنوان یک ابزار مدیریتی، بلکه به عنوان یک «فرایند راهبردیِ یادگیری سازمانی» معنا پیدا میکند.
سالها فعالیت در حوزه برنامهریزی و توسعه به من آموخته است که برنامهریزی مؤثر، پلی است میان دانش و عمل؛ میان تفکر راهبردی و اقدام هوشمندانه. سازمانهای دانشمحور، برخلاف سازمانهای سنتی، با انباشت تجربه و داده سر و کار دارند و اگر این سرمایهها در مسیر درستی هدایت نشوند، به جای فرصت، به مانع تبدیل خواهند شد. از این رو، برنامهریزی در چنین سازمانهایی دیگر صرفاً نوشتن اهداف و جداول زمانی نیست، بلکه طراحی یک مسیر یادگیری جمعی است.
در سازمانهای مبتنی بر دانش، هر تصمیم باید حاصل همافزایی میان خرد جمعی، دادههای واقعی و چشمانداز آینده باشد. برنامهریزی در این فضا باید بتواند بین سه محور کلیدی تعادل برقرار کند:
- پویایی فناوری؛ یعنی درک درست از تحولات تکنولوژیک و آمادگی برای سازگاری با آنها.
- توسعه سرمایه انسانی؛ یعنی تبدیل دانش فردی به دانشی سازمانی و ماندگار.
- کارایی ساختاری؛ یعنی طراحی فرآیندهایی که امکان بهروزرسانی مستمر و تصمیمگیری سریع را فراهم کنند.
از منظر من، مهمترین ویژگی یک سازمان دانشمحور این است که «یادگیری» را در تار و پود خود نهادینه کرده باشد. اما یادگیری بدون برنامه، به تجربههای پراکنده و گاه تکرار خطاها منجر میشود. برنامهریزی هوشمند، این یادگیری را هدفمند و جهتدار میکند؛ به گونهای که سازمان بتواند از دادهها و تجربهها برای خلق مزیت رقابتی پایدار استفاده کند.
یکی از مهمترین چالشها در کسبوکارها این است که چگونه میتوان بین سرعت تصمیمگیری و عمق تحلیل تعادل برقرار کرد. پاسخ در ایجاد یک نظام برنامهریزی پویا نهفته بود، نظامی که بهجای تمرکز صرف بر خروجی، بر فرایند تفکر، تحلیل و یادگیری تأکید میکرد. در این رویکرد، هر طرح توسعهای با داده آغاز میشود، با تحلیل و گفتوگو غنا مییابد، و با بازخورد و اصلاح مستمر ادامه پیدا میکند.
برنامهریزی در این سازمان ها باید انعطافپذیر، مشارکتی و مبتنی بر شواهد باشد. این نوع برنامهریزی، به مدیران اجازه میدهد تا بهجای واکنش به تغییرات، آنها را پیشبینی و حتی هدایت کنند. در واقع، برنامهریزی در چنین سازمانهایی ابزار کنترل نیست، بلکه ابزار رشد است: رشد فکری، فناورانه و فرهنگی.
نکتهای که نباید از آن غافل شد، نقش سرمایه انسانی در این میان است. هیچ برنامهای، هرچقدر دقیق و خلاقانه نوشته شده باشد، بدون تیمی که به آن باور داشته باشد، به نتیجه نمیرسد. در سازمان دانشمحور، کارکنان تنها مجری برنامه نیستند؛ آنها شریک فکری و سازندگان واقعی مسیر توسعهاند. بنابراین، مشارکت و گفتوگو بخش جداییناپذیر از برنامهریزی است.
برنامهریزی مؤثر همچنین باید بتواند زبان مشترکی میان بخشهای مختلف سازمان ایجاد کند. یکی از ضعفهای معمول در سازمانهای در حال رشد، ناهماهنگی میان واحدهاست، فناوری، منابع انسانی، مالی، بازرگانی و توسعه هرکدام از زاویهای متفاوت به اهداف نگاه میکنند. وظیفه برنامهریزی این است که با طراحی ساختار هدفمند و شاخصهای شفاف، این زبان مشترک را شکل دهد.
در نهایت باید گفت، توسعه در سازمانهای دانشمحور بدون برنامهریزی دقیق و انعطافپذیر، ممکن نیست. برنامهریزی نه فقط مسیر حرکت را تعیین میکند، بلکه به سازمان کمک میکند تا از هر تجربهای، دانشی تازه بیافریند و آن را در خدمت رشد آینده قرار دهد.
برنامهریزی امروز، بیش از هر زمان دیگری به هوشمندی، داده، و تعامل نیاز دارد. اگر قرار است سازمانی در مسیر دانشمحوری گام بردارد، باید بپذیرد که برنامهریزی، یک سند نیست؛ بلکه یک «فرهنگ» است، فرهنگی مبتنی بر تحلیل، گفتوگو و تصمیمسازی آگاهانه.
در پایان، باور دارم که آینده از آن سازمانهایی است که برنامهریزی را نه بهعنوان وظیفهای اداری، بلکه بهعنوان فرایند رشد مستمر دانش، تجربه و بینش جمعی مینگرند. چنین سازمانهایی نهتنها از تغییرات نمیترسند، بلکه آن را به فرصت تبدیل میکنند و این دقیقاً همان جایی است که توسعه واقعی آغاز میشود.