پایگاه خبری راه پرداخت دارای مجوز به شماره ۷۴۵۷۲ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بخشی از «شبکه عصر تراکنش» است. راه پرداخت فعالیت خود را از دوم اردیبهشتماه ۱۳۹۰ شروع کرده و اکنون پرمخاطبترین رسانه ایران در زمینه فناوریهای مالی، بانکداری و پرداخت و استارتآپهای فینتک است.
زندگی میان دود و خون
رضا قربانی، سردبیر کارنگ / در میانه حملات رژیم صهیونیستی به ایران، تصویر مردی خاکآلود با لباس هلالاحمر، نماد تازهای از فداکاری و ایستادگی شد؛ امدادگری که گفته میشود جان ۱۸ نفر را نجات داده، بیآنکه نامش را بگوید یا منتظر تقدیر باشد. او یکی از بیشمار مردان و زنانی است که بیهیاهو تلاش میکنند ایران را زنده نگه دارند؛ قهرمانانی که در میانه آتش، زندگی را نجات میدهند.
مردی از دل آتش؛ قهرمانان بینام این سرزمین
در میانه ویرانی، آنچه میماند، نه خاکستر است و نه شعله؛ آنچه میماند، خاطرهای است از مردی که جان ۱۸ انسان را نجات داد. مردی با لباس سفید و قرمز هلال احمر، گِلی و خسته، اما ایستاده؛ مردی که نامش را هنوز نمیدانیم، اما چهرهاش تا همیشه در حافظه جمعی ما خواهد ماند.
در روزهایی که ایران زیر حملات بیامان اسرائیل قرار گرفته، وقتی صدای پدافند و انفجار، جای صدای زنگ مدرسه و خنده کودکان را گرفته، مردانی مانند او به خط مقدم امید رفتهاند. نه برای جنگ، که برای نجات. نه برای انتقام، که برای زنده نگه داشتن جانها. در روزگاری که همه چیز در معرض سوختن است، او و امثال او آمدهاند تا زندگی را خاموش نکنند.
تصویری که از او ثبت شده است، نماد یک ملت است: با چهرهای خاکآلود، اما نگاهی استوار. با دستانی زخمی، اما دلهایی روشن. آنچه این مرد انجام داده، فقط نجات ۱۸ انسان نیست؛ او به همه ما یادآوری کرده است که در دل تاریکی، هنوز میشود شمعی روشن کرد. هنوز میشود انسان بود. هنوز میشود ایران را زنده نگه داشت.
قهرمانان بینام
قهرمان بودن در این روزها یعنی نایستادن جلوی دوربین. یعنی نگفتنِ نام، نخواستنِ مدال. قهرمان بودن یعنی این که وسط دود و آتش، دستت را دراز کنی تا یک نفر بیشتر نفس بکشد. در ایرانِ امروز، قهرمان کسی نیست که در صفحه اول روزنامه باشد. قهرمان کسی است که در دل آوار، خودش را فراموش میکند تا دیگران بمانند.
مردی که در این عکس میبینیم، بخشی از ارتش بدون سلاح ایران است؛ ارتشی متشکل از امدادگران، پرستاران، آتشنشانان، رانندگان آمبولانس، مهندسان زیرساخت، تکنسینهای برق، و حتی کارگران سادهای که با همه فشارها ایستادهاند تا کشور فرو نپاشد. او برای ما یک نشانه است؛ نشانهای از وجدان بیدار یک ملت.
جنگ، اما نه جنگی که فکر میکنید
اسرائیل حمله کرده است. بدون بهانه یورش آورده است؛ نه فقط به خاک ایران که در این حمله، آنچه بیش از همه هدف گرفته شده، روح ایران است. هدف، ترساندن مردم و خاموشکردن نوری است که این کشور با تمام دشواریهایش روشن نگه داشته است. در این شرایط، ایستادگی نه فقط در خطوط دفاعی نظامی، که در چهرههای مردمی مانند این امدادگر معنا پیدا میکند.
او در خط مقدم یک نبرد دیگر است؛ نبرد برای حفظ امید، برای حفظ همبستگی. جانهایی که او نجات داده، فقط آمار نیستند؛ بخشی از بافت زنده ایراناند. نجات هر نفر، نجات بخشی از هویت ماست. و او، بدون آن که دنبال ستاره و نشانی باشد، دست به این نجات زده است.
باید ساخت
در دل ویرانی، همیشه کسانی هستند که آینده را از زیر آوار بیرون میکشند. این مرد و تمام همکاران او، نشان دادهاند که ایران فقط یک جغرافیا نیست؛ ایران، مجموعهای از انسانهای بزرگی است که حتی در روزهای جنگ، از انسانیت دست نمیکشند.
باید دربارهشان نوشت، باید از آنها گفت، اما نه برای ستایش صرف؛ برای این که یادمان نرود، این خاک به چنین مردانی زنده است. به همین دلیل است که دشمن تلاش میکند آنها را نبیند، خاموش کند، یا در میان شلوغی خبرها گم کند. اما ما باید آنها را در حافظه جمعیمان ثبت کنیم. آنها ستونهای ناپیدای این کشورند.
ایران را زنده نگه داریم
ما در برابر یک انتخاب قرار داریم: یا در میانه ترس و خبرهای بد فروبپاشیم، یا همانگونه که این مرد ایستاده، ما هم بایستیم. هرکس به سهم خودش: یکی با قلم، یکی با دست، یکی با نجات، یکی با ساختن. جنگ ممکن است خانهها را خراب کند، اما فقط خود ما میتوانیم روح ایران را زنده نگه داریم. این مرد، یکی از چهرههای همین ایستادگی است. او نامش هر چه باشد، نشانهای از امید و شرافت انسانی است. ایران با مردانی از این دست، فرو نمیپاشد. ایران با مردانی که دنبال نام نیستند، اما تمام توانشان را برای زنده نگه داشتن جانها میگذارند، ادامه میدهد. و اگر قرار باشد روزی این سرزمین دوباره از دل خاکستر برخیزد، با همین آدمها خواهد بود؛ با همین قهرمانان بیادعا.